فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
____‼️🚫‼️____
لطفاً با حاج قاسم این کار رو نکنید . . !
•
•
•
#مرد_میدان
#می_خواهم_مثل_او_باشم
#حاج_قاسم
@daghighehayearam
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
باید جریان داشته باشی،
اگر راکد بمانی بوی تعفن می گیری.
📚#مادر
@daghighehayearam
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
~💴~💶~💵~💷~
💰| اگه پولی کـه توی عراق و سوریه
خرج شده به خودمون میدادن . .
#مرد_میدان
#می_خواهم_مثل_او_باشم
#حاج_قاسم
@daghighehayearam
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هدایت شده از دقیقه های آرام
📚 #مجید_بربری
🌹زندگی داستانی حُر مدافعان حرم
شهید مدافع حرم #مجید_قربانخانی
@daghighehayearam
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دقیقه های آرام
📚 #مجید_بربری 🌹زندگی داستانی حُر مدافعان حرم شهید مدافع حرم #مجید_قربانخانی @daghighehayearam 🌹
📖 #برشی_از_کتاب
آستینش را بالا زده بود و نشسته بود پای قلیان . جمع دورش هر کدام پکی به قلیان می زدند و با دودی که از دهانشان بیرون می دادند بازی می کردند . می گفتند و می خندیدند . دوست مجید او را که دید تا ته خط را خواند .
مجید از مچ دست تا آرنجش را خالکوبی کرده بود .
- سلام به همگی . جای منم باز کنید .
مجید کنار رفت و برای رفیقش جا باز کرد . پک عمیقی به قلیان زد . صدای قل قل قلیان بلند شد و بعد هم دودی که از دهانش داد بیرون
- مجید! این چه کاریه که کردی ؟
- خالکوبی رو می گی ؟ میبینی چقدر قشنگه !
و باز پکی به قلیان زد .
- حالا تو بیا بریم پیش رفقای من ، تا برات بزنن .
- قشنگیش که قشنگه ولی من گفتم نزن . پشیمان میشی، اصلا خالکوبی چیز خوبی نیست .
بوی تنباکوی میوه ای بلند شده بود و صدای قلیان و دودی که به نوبت از دهان بچه ها در می آمد و صدای خنده شان سر حرف های پیش پا افتاده بلند بود .
- دیگه جوگیر شدم . برای تنوع هم بد نیست .
🌹 #دو_سه_ماه_بعد
جشن تولد یکی از دوستان بود . او همیشه در جشن تولد ها و مهمانی های شبانه میداندار بود .
اولین بارش بود که به مهمانی نیامده بود . همه تعجب کرده بودند . بیشتر مهمان ها به خاطر مجید می آمدند .
- اگه مجید باشه ما هم میایم . اون که باشه خوشگذرونیهامون کامله کامله .
...
مجید به جشن تولد نرفته بود و به رفقایش گفته بود فراخوان داریم .
- فراخوان چیه مجید ؟ اینم حتما از اون مسخره بازیهاته ! کجا دعوت بودی که می خوای بپیچونی ؟ ما خودمون تهِ ته این خطیم !
- پیچوندن چیه، نمیتونم بیام. فراخوان دارم .
حامد چند روز بعد از تولد، به مجید رسید . تا او را دید تعجب کرد. اول از تیپ مجید بعد از حرف هایی که می زد .
_ مجید! چرا تیپت عوض شده؟
_ اولاً سلام! دُیماً من از این به بعد ساده حال میکنم. مشکلیه؟!
- تو که همیشه سه تیغه میکردی، حالا چی شده ریش گذاشتی؟
...
رفیقش مانده بود و پیش خودش می گفت : " این واقعا مجید دو سه ماه پیشه ؟ خدایا من خوابم یا مجید ؟ "
..
- حامد من می خوام برم سوریه .
- سوریه برای چی ؟
- می خوام مدافع حرم بشم .
- مدافع حرم چیه ؟ حرف بزن ببینم چی میگی ؟
- ببین یه عده تکفیری تصمیم گرفتن حرم حضرت زینب رو بگیرن و بعد هم خرابش کنن . بعد هم این داعشی های پدرسوخته هدفشون ایرانه . باید بریم اونجا بجنگیم که پاشون به اینجا نرسه .
- مجید، آخه تو رو می برن ؟
- آره رفتم ثبت نام کردم . فقط یه مشکل دارم .
- چه مشکلی ؟
- این خالکوبی برام دردسر شده . نمی دونم باهاش چکار کنم ؟
- مجید قلیون رو چکار می کنی ؟ تو اگه جلو دستت قلیون نبود نمی تونستی کار کنی . حالا چی شده ؟
- همه رو گذاشتم کنار برای اینکه برم برم سوریه . دور همه چیز خط قرمز کشیدم .
آیدی سفارش👇👇👇
@Mohajer1310
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌸🍃📚🌸🍃📚🌸🍃📚🌸
🌸🍃📚🌸
🌸
سلام.
انشاءاللّه فردا #چهارشنبه از ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۷ در خدمت دوستان هستیم.
📚✨ بخاطر رعایت مسایل بهداشتی طرحِ کتابِ امانی نداریم، فقط #فروشِ کتاب #با_تخفیف 😊
😷 ماسک فراموش نشه 😷
🌸
🌸🍃📚🌸
🌸🍃📚🌸🍃📚🌸🍃📚🌸