دِلشُدِهحَرَملازِم❤️🩹..
اِلهیبِشَمعازِم...
صَدَقهِسَرِآقامقَمَرِبَنیهاشِم🫀
علقمه موج شد، عکسِ #قمرش ریخت به هم 💔
دستش افتاد زمین، #بالوپرش ریخت به هم 💔
تیر را با سرِ زانوش کشید از چشمش💔
حیف از آن چشم، که #مژگانِتَرَش ریخت به هم💔
خواهرش خورد زمین، #مادرِاصغر غش کرد💔
او که افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم💔
کِتف ها را که تکان داد، #حسین افتاد و 💔
دست بگذاشت به رویِ کمرش، ریخت به هم💔
نه فقط ضربِ #عمود آمد و ابرو وا شد💔
خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم💔
بـه سرِ نیزه ز پهلو سرش آویزان بود💔
آه بـا سنگ زدند و گذرش #ریختبههم ..💔
رَفته عَلقَمه آب بیاره بَرای بَچهی #حسینِفاطمه . .💔
حتی بِبُرِ پِسَرِ #امِبَنین یه قَطره آب نِمیخوره . .💔
دَستاشو زَدن ، با یه تیر مَشکُ زدن با یکی چِشماشو زَدن . . 💔
روضهمون هَمین ، میدونی چِقَدرِ وَزنهی #عَمودِآهَنی . . 💔
آخ حسینم 💔
صدای عباسو شنید چجوری علقمه رسید ؟
نتیجه تیرِ چهار هزار تیر اندازُ ببین 💔
یه چندتا تیر بیرون کشید💔
صورتِ عباسشو دید💔
میون خس خس گلو یه چندتا جمله هم شنید :
برگشته حسین خمیدِ خمیدِ طولِ قدِ #بینالحَرمین 💔
باید بمیریم حرمله دور و وریاشو صدا زد که بریم💔