دانش آموزان امین
عصرتون پر از لبخند خدای مهربان
خداقوت به دانش اموزان کوشا ودرسخوان 😉
بعضیا میگن خیلی خسته ایم 😩
بابا کدوم خستگی ؟؟؟☹️
دوهفته ست پشت سر هم فقط چهار روزمیریم مدرسه 😁😁😁😆😆😅😅
از یکشنبه تا چهارشنبه 😂😂😂😂😂
چون همش عید داشتیم و شادی 😍😍😍
هفته اینده هم با اومدن عید مبعث اونم در روزشنبه 😍😍
باز چهار روزمیریم مدرسه 😅😅😅😅
وای وای کمتر بخندیم الان مامان بابا بشنون
میگن: برای مدرسه نرفتن اینقدر خوشحالید 🤨
اروم بخندیم 🤭🤭🤭🤭🤭🤭
الهی
الهی
الهی
همش عید باشه و شادی و تعطیلی 🤲🤲
آمین گفتنا چقدر رفت بالا 😃😃😃😃😃
دانش آموزان امین
این عکسنوشته رو که فرستادیم کانال
خیلی از دوستامون پیام فرستادن میشه یه کم
درباره این ماجرا صحبت کنید ؟؟🙂
بنده هم هر چند فرصت نداشتم ولی گفتم حالا
که اصرار میکنید، 😌😌😌😌 چشم 😎
دانش آموزان امین
اقا ۲۴ رجب مگه چخبره ؟؟!!
میگه اعلام کنید
فاتح خیبر فقط علی است 👌👌👌👌👌
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
ای که فدای اسم قشنگت برم مولا علی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
اگه موافقید داستان زیبا و شنیدنی فتح دژ خیبر روبشنویم
اونوقت برسیم به این مصراع 👇👇👇
نازد به خودش خدا که حیدر دارد 💪💪💪💪
#ماجرای_فتح_خیبر
يهوديان خيبر با پناه دادن به يهوديان فتنه جوي
مدينه و همكاري و همدستي با ساير دشمنان
اسلام، خطري براي مسلمانان بودند. بدين جهت،
پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله ) پس از بازگشت از سفر حديبيه
و انعقاد صلح با مشركان قريش و كسب اطمينان
از سوي آن ها، متوجه يهوديان ساكن خيبر گرديد
و با هزار و چهارصد و به روايتي با هزار و
ششصد رزمنده مسلمان عازم خيبر شد.
(1)
خيبر هفت قلعه داشت كه نامهاى آنها عبارت
بودند از: ناعم، قموص، كتيبه، شِقّ، نطاة، و
وَطيح سُلالم. يهوديان براي حفاظت و كنترل
خارج دژها، در كنار هر دژي، برج مراقبت ساخته
و با گماشتن نگهباناني در آن، جريان خارج دژ را
به داخل گزارش ميكردند.
( 2 )
ساختمان برجها و دژها طوري ساخته شده بود،
كه ساكنان آن بر بيرون قلعه، تسلط كامل داشتند
و با منجنيق و ابزارهاي ديگر ميتوانستند
مهاجمان را سنگباران كنند. برخي از دژها در
تهاجمهاي آغازين سپاه اسلام گشوده شدند ولي
برخي ديگر از جمله قلعه قموص به سبب وجود
مدافعان دلير و استحكام دژها، نفوذ ناپذير بودند
و مدتي در محاصره سپاه اسلام قرار داشتند، درد
شقيقه پيغمبر (صلى الله عليه وآله) را فرا گرفت
لذا نتوانست در ميدان حاضر شود.
( 3 )
پيامبر (صلوات الله علیه) براي نشان دادن مقام و موقعيت
حضرت علي (علیه السلام) نزد خداوند متعال و اثبات
جانشيني حضرت بعد از خودش و رد غاصبان
خلافت، روز اول ابوبكر و روز دوم عمر را به
قصد فتح كردن قلعهها فرستاد اما هر دوي آنها
بدون فتح باز گشتند.
( 4 )
در يكي از روزها، «ابوبكر» مامور فتح گرديد و با
پرچم سفيد تا لب دژ آمد. مسلمانان نيز به
فرماندهي او حركت كردند، ولي پس از مدتي
بدون نتيجه بازگشتند و فرمانده و سپاه هر كدام
گناه را به گردن يكديگر انداخته و همديگر را به
فرار متهم نمودند. روز ديگر فرماندهي لشكر به
عهده «عمر» واگذار شد. او نيز داستان دوست
خود را تكرار نمود و بنا به نقل طبري( کتاب تاریخ طبری )، پس از
بازگشت از صحنه نبرد، با توصيف دلاوري و
شجاعت فوق العاده رئيس دژ «مرحب»، ياران
پيامبر را مرعوب ميساخت.
(مرعوب یعنی ترسانیدن، ایجاد رعب و وحشت کردن)
اين وضع، پيامبر و سرداران اسلام را سخت
ناراحت كرده بود. در اين لحظات پيامبر، افسران
و دلاوران ارتش را گرد آورد، و فرمود: «لاعطين
الراية غدا رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و
رسوله يفتح الله علي يديه ليس بفرار»: اين
پرچم را فردا به دست كسي ميدهم كه خدا و
پيامبر را دوست دارد و خدا و پيامبر او را دوست
ميدارند و خداوند اين دژ را به دست او
ميگشايد. او مردي است كه هرگز پشت به دشمن
نكرده و از صحنه نبرد فرار نميكند و بنا به نقل
طبرسي و حلبي چنين فرمود: كرار غير فرار،
يعني به سوي دشمن حمله كرده، و هرگز فرار نمیکند.
وای بچه ها داستان داره به جاهای هیجانیش میرسه 😍😍😍😍
میگم ادم هر چقدر میخونه خسته نمیشه 😁
بریم ادامه ش 🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂
هر يك از مسلمانان آرزو ميكرد كه اي كاش اين
كس خود او باشد! زيرا ميدانستند كه حضرت
امام علي عليه السلام به درد چشم مبتلاست. اما
فردا پيامبر (صلوات الله علیه) صدا زدند: علي
كجاست؟ حضرت امام علي عليه السلام آمدند در
حالي كه چشمانشان را از شدت درد بسته بودند.
پيامبر بر چشمانش دست كشيد و خداوند درد
آنها را برطرف كرد. سپس پيامبر (صلى الله عليه
وآله) پرچم را به دست حضرت على (عليه السلام) داد.
حضرت على (عليه السلام) نزديك حصار قموص
رفت و مرحب را با ضربه اي صاعقه وار از پاي
درآورد. ضربت آن حضرت، كلاهخود مرحب را
شكافت و تا دندانهايش فرو رفت و عنتر و مُرّه و
ياسر و غيرهم را به قتل رسانيد و ديگر يهوديان
دروازه قموص را بستند و به آنجا پناهنده شدند.