عُمر سعد ظالم وقتی دید که حُرّ و چند نفر دیگه رفتن به سپاه امام حسین علیه السلام ...
ترسید، باخودش گفت اگه جنگ روشروع نکنم اینا
یکی یکی میرن یار امام حسین علیه السلام میشن
به خاطر ترس از این کار رفت اولین تیر رو
خودش به سوی سپاه امام پرتاب کرد و با این کارش جنگ شروع شد
مدت کوتاهی نگذشت که دشمن نگران شد، دید
بااینکه سپاه امام زیر صد نفرن ولی همه
جنگجویان قوی و پُرزوری هستن که تعداد
زیااااااادی از افراد دشمن رو می کشتن و بعد از
چندین ساعت مبارزه شجاعانه شهید میشدن
برای همین جنگ طول کشید، موقع نماز ظهر که
شد امام حسین علیه السلام فرمودن: بذارین نماز ظهرو عصرمون رو بخونیم
ببینین بچه ها توی اون لحظات جنگ و حمله های
دشمن، بازهم امام عزیزمون یک لحظه نماز رو
ترک نکردن با خدا رازو نیاز کردن
ماباید خیلی رو این موضوع فکر کنیم
خب این کار یعنی ما که شیعه امام حسین هستیم
باید مثل امامون به نماز خیییلی اهمیت بدیم و
اگه خدای ناکرده هر اتفاقی همبرامون بیفته نمازمون رو ترک نکنیم وبه موقع بخونیم
ولی اینو هم بگیم با اینکه امام مشغول خواندن
نماز شدن دشمن ظالم به جنگ ادامه داد و چند
لحظه جنگ رو قطع نکرد
یکی از یاران با وفای امام حسین روبه روی امام وایستاد که تیر به امام نخوره
میگن دشمن اون قدر تیر به بدن این مرد نشانه
گرفت که ایشون با تیرهای فراوان به شهادت رسید
خب فعلا برا امروز کافیه بریم برا روضه اماده بشیم
روضه امروز با روضه های روزهای قبل خیلی فرق می کنه
ما روزهای قبل برا هریک از عزیزان امام حسین علیه السلام روضه می خوندیم
امروز باید برا همه شون گریه کنیم
از همون روزی که کاروان امام وارد کربلا شد
برای حُرّ که پشیمون شد و در یاری امام حسین علیه السلام شهیدشد
برای پسران عزیز حضرت زینب سلام الله علیها
برای حضرت رقیه سلام الله علیها
برا حضرت عبدالله بن الحسن
برای حضرت قاسم بن الحسن
برای حضرت علی اصغر
برای حضرت علی اکبر
برای حضرت ابوالفضل العباس
و امروز همبرا آقا امام حسین علیه السلام
بچه ها فکر نکنیدا این عزیزان در چند روز شهید
شدن، نه این بزرگواران همه دریک روز شهید شدن
بمیرم برا قلب داغدار حضرت زینب
بی بی جان چطور در یک روز یا یک نیمه روز این همه داغ رو تحمل کردین
میگن روز عاشورا وقتی همه یاران و فرزندان و
برادر زاده ها و خواهر زاده های امام عزیزمون
شهید شدن، آقا دیگه تنها شد و خودشون باید میرفتن میدان جنگ
اومد با خواهرشون بی بی زینب سلام الله علیها
،دخترانش و کودکان خیمه خدا حافظی کنه .....
لحظه سختی بود
امام حسین علیه السلام آماده رفتن شدن
خانم زینب سلام الله علیها یک بسته ای رو آورد پیش برادر
اقا فرمودن این چیه زینب جان؟
خواهر فرمودن: داداش جان این پیراهن کهنه ای
هست کهمادرمون فاطمه سلام الله علیها بهم داده
موقع میدان رفتن اینو به تنت کنم
مدتی از رفتن امام گذشت، افراد خیمه دیدن
اسب امام حسین که اسمش ذوالجناح بود داره
برمی گرده به سمت خیمه
نزدیکتر که رسید دیدن سواری بر دوش اسب نیست
فهمیدن مولا و سرورشون اباعبدالله به شهادت رسیده
صدای شیون و ناله زنان وکودکان بلندشد
زینب سلام الله علیها رفت به سوی جنازه شهدای کربلا
رفت تا بلکه اثری از برادرش پیدا کنه
هی این ور گشت اونور گشت
آخ گلی گم کرده ام می جویم اورا
به هرگل میرسم می بویم اورا
گل من یک نشانی در بدن داشت 😭
یکی پیراهن کهنه به تن داشت 😭
چشمش داخل گودی قتلگاه افتاد دید یک نوری از اونجا بلند شده
رفت نزدیک تر میدونین چی دید بچهها؟
ایکاش نمیدید
بمیرم برات بانو جان
بی بی زینب دیدن یک جسم داخل گودی افتاده که سر در بدن نداره
گفت: اگه تو حسین منی چرا سر نداری ؟
چرا انگشت و انگشتر نداری ؟
صلی الله علیک یا اباعبدالله
یا مظلوم یا عطشان
چنددعا کنیم و آمین بگید
خدایا فرج مولامون روبرسون
خدایا به رهبر عزیزمون سلامتی بده
خدایا به پدرو مادرامون سلامتی بده
خدایا پدران و مادران آسمانی رو بیامرز
خدای مهربون ثوابی از این اشکهای روضه امام
حسین علیه السلام رو بصورت نور برای اموات ما هدیه کن
خدای عزیز ممنون که امسال محرم بهما اجازه دادی برا امام حسین مون عزادرای کنیم
خداجون همه اعضای کانال رو حفظ کن و امسال زیارت کربلا رو نصیبشون بکن
آمین رب العالمین
سرتو وقتے ڪه رفت رو نیزه
همه تبریڪ به هم مےگفتند😭
ملئت بطونڪم من الحرام
دعوا شد سرکشتن امام 💔
روضه رسید به اونجاڪه
محاسنت روے خاڪه
به لبت حرام آب و
خونِ تو مباح
یا مغسـلٌ بدم الجراح 💔
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ