eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
14.3هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 می گویند شخصی از راهی می گذشت. دید دو نفر گدا، سر یک کوچه جلوی دروازه خانه ای با یکدیگر گفتگو دارند و نزدیک است بینشان دعوا شود. آن شخص نزدیک شد و از یکی از آن ها سؤال کرد: چرا با یکدیگر مشاجره و بگو مگو می کنید؟ یکی از گداها جواب داد: «چون من اول می خواستم بروم در این خانه گدایی کنم، این گدا جلوی مرا گرفته و می گوید: من اول باید بروم. بگو مگوی ما برای همین است». آن شخص تا این حرف را از دهن گدا شنید سرش را به سوی آسمان بلند کرد و به دو نفر گدا اشاره کرد و گفت: «گدا به گدا، رحمت به خدا.» یعنی گدا راضی نیست گدای دیگر از کیسه مردم روزی بخورد؛ پس رحمت به خدا که به هر دوی آن ها رزق و روزی می رساند.
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 به خدا اعتماد کن.... 🍃🍃🍂🍃
سخنان ناب دکتر انوشه👌
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 به خدا اعتماد کن.... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌿🌺﷽🌿🌺 🦋به‌ خدا اعتماد کن و ابداً نگران نباش... 🌿تو به مدت ۹ ماه در شکم مادرت بودی و شغلی نداشتی، با این وجود زنده ماندی. 🌿برای دریافت خوراک دست و پایی نداشتی، بازهم زنده ماندی. هیچ راهی برای نفس‌کشیدن نداشتی، بااین حال زنده ماندی. 🌿 تا وقتی که نُه ماه را گذراندی در شکم مادرت بودی: چگونه زنده ماندی؟ خواسته‌ات چه بود؟ چه اراده‌ای تو را زنده نگه داشت؟ 🌿 سپس از شکم مادر بیرون آمدی و به محض زاده‌شدن، شیر مادر کاملاً آماده بود، چه کسی این را اراده کرده بود؟ چه کسی خواسته بود که برای زنده ماندنت شیر آماده باشد؟ این خواستِ که بود؟ وقتی که از شکم مادر بیرون آمدی، چه اتفاقی افتاد؟ هرگز در شکم مادر تنفس نکرده بودی و نفس‌‌های مادرت تو را زنده نگه داشته بود. 🌿ولی به محض اینکه از شکم مادر بیرون آمدی، بی‌درنگ نفس کشیدی. چه کسی به تو آموزش داد؟ قبلاً تنفس نکرده بودی و هیچ آموزشی هم ندیده بودی، چه کسی نفس‌ کشیدن را به تو آموخت؟ 🌿سپس چه کسی آن شیر را که نوشیدی هضم کرد؟ چه کسی آن شیر و آن خوراک را به مغز استخوان تو رساند؟ چه کسی تمام روند‌های زندگی‌ات را به تو بخشیده و آن را اداره می‌کند؟ 🌿وقتی که خسته هستی چه کسی به تو آسودگی می‌دهد؟ و وقتی خوابت تمام می‌شود چه کسی تو را بیدار می‌کند؟ چه کسی این ماه و ستارگان را اداره می‌کند؟ چه کسی این درخت‌ها را سبز نگه می‌دارد؟ چه کسی گل‌ها را با اینهمه رنگ و عطر خوراک می‌دهد؟ 🌿آیا فکر می‌کنی که آن یکتا که چنین جهان وسیعی را اداره می‌کند، از اداره کردن زندگی کوچک تو ناتوان است؟ قدری فکر کن، قدری تعمق کن. فقط این نظم عظیم را در دنیا نگاه کن: هیچ‌کجا خطایی وجود ندارد، همه چیز به خوبی پیش می‌رود و هرچیزی سرِ جای خودش است. تو فقط بخش کوچکی از این دنیا هستی. 🌿 از کِی به این توهم رسیدی که من باید خودم جداگانه  زندگیم را اداره کنم؟ در این برداشت اشتباه است که تمام اختلال‌ها و شکست‌ها و مصیبت‌ها را برای خودت ایجاد کرده‌ای. 🍃🌺پس هر روز به مشکلاتت بگو خدای من از تمام شما بزرگتر است میدانم من را به مسیری راهنمایی می‌کند که انتهایش به موفقیت و آرامش و عشق و آغوش مهربان خودش ختم می‌شود. 🍃🌺وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ . ﻭ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺗﻮﺍﻧﺎﺳﺖ. سوره آل عمران آیه (189)🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔖گفتن جملاتی که با عث میشود همسرتان ارضا روحی شود جملاتی همانند ♥️ دوست دارم ♥️ عاشقت هستم ♥️ خيلی خوش شانسم كه تو رو پيدا كردم ♥️ توبهترين دوست من هستی ♥️ تو تنها زن اين دنيا هستی كه ميخوام با او باشم ♥️ هيچ زن ديگه ای مثل تو نيست ♥️ نميدونم بدون تو چه كار كنم ♥️ نميتونم زندگی ام رو بدون تو تصور كنم ♥️ تو تحقق روياها و اجابت دعاهای من هستی ♥️ تو واقعا برام جذاب هستی ♥️ تورو ميخوام ♥️ هيكل و اندامت برام خيلی خواستنی و مطلوبه ♥️ نميتونم تو رو نديده بگيرم يا به تو نزديك نشم ♥️ دوست دارم بيشتر با تو باشم ♥️ دلم برات تنگ شده ♥️ بيا همديگر رو در آغوش بگيريم @daneshanushe✍️
❤️🍃❤️ راهکارهایی برای بهبود روابط با همسر : ۴-شنونده خوبی باشیم: قسمت دوم بدین صورت که می‌توانید در بین صحبت‌های همسرتان یکسری چیزها را یادداشت کنید تا یادتان نرود. در نهایت بحث می‌توانید یک نتیجه‌گیری داشته باشید، اگر به دنبال نتیجه هستید باید صبور باشید. هنگامی که هر دوی شما کنترل اعصابتان را از دست بدهید نتیجه این می‌شود که👇 ❗️ همسرتان با عصبانیت به درون اتاق می‌رود و در را به هم می‌کوبد. ➖نگذارید بحثتان به این شکل بی‌نتیجه بماند ✌️اگر شما آرام باشید همسرتان هم آرام می‌شود و حرف‌های شما را می‌پذیرد. ➖ اگر زمان مناسب بحث نبود آن را به زمان بعدی موکول کنید ❗️ ولی توجه داشته باشید این زمان خیلی زیاد نشود چرا که بین شما و همسرتان فاصله ایجاد می‌شود. 👠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸خصوصیات اخلاقی کودکان به پدر می‌رود یا مادر؟ - بستگی به نقش هر یک از والدین در خانواده دارد/روانشناس پهلوان نشان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️کار خانه یک لطف است نه وظیفه 🔹معمولا زنان همه بار کارهای خانه را بر دوش دارند و این مسئله به عنوان وظیفه آنها تلقی می‌شود در حالیکه برخی هم عقیده دارند همه باید وظیفه‌شان را انجام دهند. 🔹در این بین سعید عزیزی نگاه دیگری دارد و می‌گوید: هیچ کس در خانه وظیفه ندارد، و همه ی آنچه هر عضو خانواده انجام می‌دهد یک لطف است. /دکتر عزیزی 🎥
"روز خوبي داشتي؟"‌ هنگامی که از همسر خود در مورد چگونگي گذراندن روزش پرسش ميكنيد، برداشت او اين خواهدبود كه شما انسان با فكري هستيد و مشتاقيد بدانيد وي ساعات كاري خود را چگونه سپري كرده است این سوال به همسر شما مجوز آن را خواهد داد كه چند ساعتي در مورد كوچكترين اتفاقاتی كه برايش افتاده صحبت نمايـد. پس برای مدت زمانی طولانی آماده نشستن و شنيدن داستانهای او شوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️"اسکرول کردن زندگی" زندگی عالیست پس عاشق زندگیت باش هر پادشاهی ابتدا یک نوزاد بوده هر ساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده مهم نیست امروز کجایی...!؟ مهم اینه که فردا کجا خواهی بود...!؟ هر کس در زندگی خود یک کوه اورست دارد که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند...!!! زمین خوردی!؟عیبی ندارد...برخیز...! نگذار زمین به جاذبه اش ببالد سر به دو زانوی غم فرو مبر،سرت را بالا بگیر قدرت دستانی که به سویت دراز شده از یاد برده ای!!؟؟ کوله بارت ریخت!؟عیبی ندارد سبک باشی راحتتر اوج میگیری! @daneshanushe✍️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . عاطفه هم اومده بود ولی حال وروز خوبی نداشت هرچقدرم ازش
📜 🩷 . ازبچگی همیشه مثل سایه همراهم بود ولی الان چندوقته که ندیدم ونمیدونم زنده هست یا نه . یه دوروزی از رفتن مهدی اینا میگذشت انگار خونه خالی شده بود اصلا دلم نمیخواست کار انجام بدم یا دست به چیزی بزنم .سکینه هم مدام غر میزد که کار نمیکنی وکارت شده خوردن خوابیدن وزن شاه هم مثل تو خوشی نمیکنه والا .خیلی رو مغزم بود گفتم یه گوشمالی یهش بدم .مرضیه تو خونه با دستاش بازی میکرد وسکینه رفت تو حیاط .نگاه کردم ومرضیه رو گذاشتم تو جانونی ودرشو بستم وگذاشتم رو طاقچه ورفتم نشستم رو قالی .سکینه اومد تو وگفتم سکینه مرضیه رو بردی بیرون تو این سرما مریض میشه خوب بچه . سکینه هاج وواج اینور اونور رو نگاه میکرد وگفت نه نبردم پس مرضیه کجاست ووای خدا بچم چی شد راستشو بگو مریم بگو مرضیه کجاست .مریم:من نمیدونم والا من فکر کردم تو با خودت بردیش من ندیدمش تو خونه .نکنه بچه های مولود بردنش ؟سکینه :توروخدا مریم بگو ای خدا به دادم برس بچم چی شده کجاست خدایا چه خاکی به سرم بریزم .مریم:وقتی دیدم سکینه حالش بده دلم نیومد بیشتر اذیتش کنم خندیدم ورفتم جانونی رو آوردم گذاشتم جلوش .سکینه :الان وقته نونه اینو چرا میزاری اینجا ... وقتی دید دارم میخندم در جانونی رو باز کرد ومرضیه رو دید وشروع کرد ناله ونفرین من .منم فقط میخندیدم ولی فقط به ظاهر .لباسامو جمع کردم بقچه کردم وکه دخترا رو ببرم حموم از پشت سرمون صدای پا میومد برمیگشتم کسی نبود .وای خدایا حتما دارم دیوونه میشم .پشت حموم بودیم یه جای خلوت که یه نفر صدام زد وگفت مریم من برگشتم دیگه تموم شد .مریم :نفسم بالا نمیومد صدا برام آشنا بود ولی دلش رو نداشتم برگردم ببینم راسته یا توهمه .احمد:مریم مریم چرا نگاه نمیکنی برگرد بابا الان یکی سر میرسه .مریم:برگشتم ودیدمش لاغر وسیاه شده بود گفتم کجا بودی این همه مدت به مادر بدبختت فکر نکردی ها چرا یه خبر بهش ندادی .اگه بدونی چی کشیده بنده خدا تو این مدت .الان مثلا بی خبر گذاشتی رفتی مرد شدی آره ؟احمد:نه بخدا مریم حالم خوب نبود رفتار آقات که یادت نرفته .حالا ولش کن اینارو من فردا ننم رو میفرستم پیش آقات تا کار رو تموم کنه باشه دیگه بچه هام بزرگتر شدن ومیتونن ازپس خودشون بربیان .پولم دارم خونه میگیریم شهر وازاینجا میریم از دست همه راحت میشیم مریم بهت قول میدمم خوشبخت بشیم .مریم:از حرفاش خیلی خوشم اومده بود لبخندی زدم وگفتم باشه حالا برو تا کسی ندیده برام حرف درمیارن .خیلی خوشحال بودم تا فردا هزاران بار حرفاشو با خودم مرور کردم....
اگر تمامی ما قدرت جادویی خواندن افکار یکدیگر را داشتیم نخستین چیزی که در دنیا از بین می رفت" عشق " بود. 👤برتراند راسل ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙خدایا ✨من گمشده دریای 🌙متلاطم روزگارم و تو بزرگواری ✨خدایـا... 🌙تا ابد محتاج یاری تو ✨رحمت تو، توجه تو، عشق تو 🌙گذشت تو ، عفو تو، مهربانى تو ✨و در یک کلام 🌙محتـاج توام... ✨✨شبتون بخیر✨✨
👇تقویم نجومی یکشنبه👇     👈 یکشنبه 👈 22  مهر/ میزان  1403 👈9 ربیع الثانی 1446 👈13 اکتبر 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅داد و ستد و تجارت. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅درختکاری. ✅قرض و وام دادن و گرفتن. ✅رفتن در پی طلب حوائج و خواسته ها. ✅شروع به کار و شغل. ✅و مسافرت خوب است. 🚘مسافرت : مسافرت خوب است و مال و خیر فراوان همراه دارد. 👶مناسب زایمان و نوزاد طالب علم گردد و اعمال صالح انجام دهد. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز : قمر در برج دلو است و امور زیر خوب است : ✳️خرید خانه و مسکن. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️رفتن به خانه نو. ✳️ختنه نوزاد. ✳️شراکت و امور شراکتی. ✳️و درختکاری خوب است. 🔵مناسب بستن حرز برای اولین بار و نماز آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب: مباشرت برای سلامتی مفید و فرزند حافظ قران گردد. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث درد و بیماری می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری باعث درد اعضا می شود. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که (شب دو شنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 10 سوره مبارکه " یونس " علیه السلام است. دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام... و مفهوم آن این است که از جانب خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و اخرت به او نفع رساند و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
‍🍂پاییز زیباست 🍁چــوڹ دفــتــرِ 🍂نقاشی خداست 🍂بـــرگ بـــرگ 🍁روزهای رنگ رنگیش 🍂را به خـاطـر بـسـپــار 🍂زیرا عشق، محبت 🍁و دوستی، در لابلای 🍂همین رنگهای زیباست! صبحتون قشنگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خانوم‌هایی که به شدت استقلال مالیشون به رخ شوهرشون می‌کشند...! همسرانه ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔آقایون، خانوما زندگی همشــــــــــ امتحــــانه ! استاد @daneshanushe✍️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . ازبچگی همیشه مثل سایه همراهم بود ولی الان چندوقته که ندی
📜 🩷 . هزاران بار حرفاشو با خودم مرور میکردم وبا فکرکردن بهش لبخند میزدم .که سکینه گفت وا چته هی لبخند میزنی فقط دیوونه نبودی که اونم شدی خدارو شکر فقط همینو کم داشتیم .ولی حتی حرفهای وگیردادنای سکینه وآقام هم نمیتونست حالمو بد کنه .فردا صبح خونه رو تمیز کردم وکرسی رو گرم کردم وچایی گذاشتم دم بکشه تا آماده باشه همه چی .دل تو دلم نبود قیافه آقام رو بعد ازدیدن ننه احمد تصور میکردم نمیدونستم واکنشش چیه اگه بی احترامی کنه یا حرفی بزنه که زنه بره چی .... منتظر بودم وفکر کردم فکرای خوب وبد . ولی بی فایده بود ننه احمد نیومد شب شده بود ومن باز هم پشت پنجره منتظر بودم وکوچه رو نگاه میکردم .پس چرا نیومد احمد که گفت فردا صبح حتما میاد ولی شب شده دیگه .دوباره به خودم دلداری میدادم که میاد حتما گذاشته شب واسه شب نشینی بیاد الانا دیگه پیداش میشه . ساعت نه ساعت ده همینطور یه ساعت یه ساعت میگذشت وخبری نبود دیگه به خودم گفتم نمیاد نمیخواد که بیاد ولش کن بابا بیخیال تو الان باید به عاطفه وعروسی منصور فکر کنی به زندگی دوتا خواهرکوچیکت ولی دلم حرف حالیش نبود که هرچقدر سعی میکردم عاقلانه فکر کنم ولی قفسه سینم درد میکرد حالم دست خودم نبود . فردا صبح گفتم میرم خونه منیژه میگم اومدم بهت سر بزنم تا بفهمم که چی شده هی رفتم تا جلو در وبرگشتم ولی بالاخره به حرف دلم گوش دادم رو رفتم .مشغول حرف زدن با منیژه بودم ودل دل میکردم که خودش سر صحبت رو باز کنه .مریم :منیژه احمدم دیگه اومده به سلامتی چشم تو وننت روشن باشه .منیژه :آره اومد سلامت باشی .مریم :هرچقدر دندون روجیگر میزاشتم بی فایده بود انگار دهن منیژه رو قفل زده بودن دیگه کلافه شدم وگفتم :لال شدی منیژه هروقت منو میدیدی بعد ازسلام تا شب خوابیدناتم بهم میگفتی حالا باید با انبردست اززبونت حرف بکشم .احمد بهم گفت فردا صبح حتما ننم رو میفرستم بیاد با آقات حرف بزنه ولی هرچقدر منتظر بودم نیومد بگو ببینم چی شده ؟مردم از بس فکرهای ناجور زد به سرم . منیژه :ببین مریم دیروز تا غروب احمد با مادرم دعوا میکردن واحمد التماس میکرد که ننم بیاد خونتون ولی ننم قبول نمیکنه خیلی از دستت عصبانیه ومیگه اون چندوقت مقصر گم وگور شدن احمد تویی .میگه مریم زبون درازه وزن باباشو تو خونه اسیر کرده ومریم بگیری باید قید ننتو بزنی مریم از این در بیاد من ازاون در میرم وازاین حرفا دیگه واسه همین قبول نکرد که بیاد .احمدم قهر کرده رفته خونه دوستش عبدالله میمونه .مریم:گلوم خشک شده بود گفتم منیژه شما ازبچگی منو میشناس. .