سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . آفتابه رو پرازاب کردم وجارو هم برداشتم وبه سکینه گفتم م
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.
خیلی حس وحال بدی بود انگار روحم داشت جدا میشد از تنم .از سر شب رفتم گرفتم خوابیدم تا تموم بشه زودتر این شب لعنتی .فردا صبح از خواب بیدار شدم وخونه جارو زدم وناشتایی آماده کردم ورفتم طویله شیر گاو رو دوشیدم .آب پاشیدم تو حیاط بوی خوش کاه گل پیچید تو هوا چشمام بستم وغرق در لذت بودم .عاشق بوی خاک بودم وقتی آب بهش میزدی ازبوش مست میشدم .باصدای باز شدن در چشمام وباز کردم نگاهی به اطراف انداختم ببینم کیه .با دیدن منظر تو چارچوب در خونه کوچیکه خشک شدم نمیدونم چنددقیقه گذشته بود که زل زده بودم بهش هنوز هم دستام بالا بود .منظر اومد روبه روم وایساد زد روشونمو وگفت هوی کجایی آدم ندیدی ؟ببینم تو باز هم کلفتی بدبخت ؟نمیخوای دست برداری از نقش بازی کردن وخوب نشون دادن خودت پیش بقیه ؟تا کی میخوای برای اینکه بقیه بگن چه آدم خوبیه مثل خر کار کنی براشون ؟هوی با توام .مریم:زبونم بند اومده بود گفتم ت ت ت ت تو اینجا چه غلطی میکنی تو خونه من ؟
منظر :اوه خونه تو ؟خونه خودمه جانم ازاین به بعد اینجا خونه منو واحمد جونمه فهمیدی؟
مریم:کی گفته بیایید اینجا ؟
منظر:معلومه صابخونه آقات وزن آقات اومدن گفتن .آخه نه تورو آدم حساب نمیکنن وفقط کلفتی تو این خونه واسه همین خبر نداشتی .
مریم:باور نمیشد ازاین همه بی وجدانی حالا سکینه زن آقا بود وغریبه.توقعی ازش نداشتم ولی وقتی گفت آقات میدونسته بیشتر آتیش گرفتم .آخه یه آدم تا چه حد میتونه بی وجدان وبی محبت باشه اصلا نمیگم من دخترتم فکر کن همون کلفت خونت که همه اسم روم گذاشتن .آدم با کلفت خونش هم همچین کاری نمیکنه که تو با من کردی .منظر راست میگفت من اعضای اون خونه نبودم که بی خبر بودم پس چیزی نداشتم به منظر بگم .مریم زبون دراز که همیشه حرف ازکسی نمیشنید برای اولین بار جوابی برای منظر نداشتم .جارو رو پرت کردم اونور حیاط ورفتم بالا تو خونه راه میرفتم ومنتظر بودم تا ازخواب بیدار بشن .کنار ناخن هامو با دندون کنده بودم .مرضیه بیدار شده بود وگریه میکرد ولی دلم نمیخواست برم وآرومش کنم وقتی نگاش میکردم چهره سکینه رو میدیدم .خودمو کنترل کردم وگفتم مریم دیوونه شدی بچه طفل معصوم که گناهی نداره باز هم دلم قرار نگرفت ورفتم به آعوش گرفتم تا دوباره خوابش برد .سکینه خانم بالاخره بیدار شد واومد مریم ناشتایی آماده کردی آقات کار داره میخواد زود بره ها .آی دارم از گرسنگی میمیرم .ببینم جای مرضیه رو عوض کردی پاهاش نسوزه باز مثل اوندفعه .؟
کتری وقوری رو ازروی گاز برداشت واومد پای سفره نشست
#داستانک
((باجناق))
👱♀ پاشو لباستو بپوش بریم خونه خواهرم اینا،، خیلی وقته نرفتیم خونشون،، امروز زنگ زد میگفت بیمهر شدین خبری ازتون نیست،، گفتم درگیر درس بچه هاییم.
👨🦰من خونه اون باجناق بی ذاتم نمیام اخه اون ادمه ؟؟حیف خواهر تو که زن اون مرتیکه شده ،،میگن مال خوب همیشه دست شغال میفته همینه.
👱♀ ببین درست صحبت کنا مال خوب ینی چی بیشعور ؟حالیته درباره کی حرف میرنی ؟؟دهنتو اب بکش ،، به شوهرش چه ربطی داره؟؟ تو بخاطر خواهر من میای،، احترام اونو نگه دار.
👨🦰 ای بابا منظورم چیز بدی نیس چرا بد برداشت میکنی اخه؟؟ خواهر تو مثل خواهر خودمه خیلیم باهاش خوبم و دوسش دارم،، ولی از اون بوزینه خوشم نمیا چشم دیدنشو ندارم،، میگن باجناق مثل سوراخ اولی کمربنده همیشه همراهته ولی هیچوقت به کارت نمیا.
👱♀ خوب حالا من کاری به باجناق بازی شما ندارم ،،پاشو بریم کم قر و ادا بیا،، اگه میگفتم بریم خونه خواهرت که بشمار 3 حاضر میشدی،، تازه سر راه شیرینی بستنی هم میگرفتی .
👨🦰خانم گیر دادیا امشبو بیخیال شو جان عزیزت،، باز بحث زنداداش و خواهر شوهر بازیو درنیار واسه من،، تا بوده از قدیم عروس و خواهر شوهر و مادر شوهر باهم مشکل داشتن ،، اونا دستشونو تا آرنج عسلی کنن بزارن دهن تو بازم گازشون میگیری.
👱♀زهر مار،، درد ،،کوفت،، مگه من چکارشون کردم که هی پشت سر من حرف میزنن،، به اونا چه که من چطوری لباس میپوشم ،،کی میرم کی میام،، اصلا سرشون تو زندگی خودشون باشه،، از چیزی که خبر نداری حرف نزن،، من هی هیچی نمیگم شماها دور بر میدارین.
👨🦰 ببین احترام خودتو نگهدار؛؛ مگه من بهت فش میدم که با من اینطوری حرف میزنی،، احترام بزرگتریه منو نگهدار حد اقل،، بعدشم اونا اگه حرفی زدن به خاطر اینه که نمیخوان پشت سر عروس خوانوادشون حرف در بیاد بفهم ؛؛الکی هم شلوغش نکن.
👱♀از بس میرین رو اعصاب من؛؛ وگرنه من کی با تو اینجوری بودم؛؛ بعدشم مامانت نمیخواد نگران من باشه زرنگه مراقب خواهرت باشه که....
👨🦰که چی ها؟؟ که چییی؟ باز من هیچی بهت نگفتم پرو شدی؛؛ هرچی از دهنت در میاد داری میگی ؟ 100 بار گفتم هیچوقت بحث خوانواده هارو نکش وسط که بخوایم تو روی هم سرخ بشیم؛؛ دنبال چی هستی اخه،، زندگی خودتو بکن چکار دادی به بقیه؟
👱♀هیچی نمیخوام بحث بالا بگیره ؛؛اصلا نخواستم بریم خونه خواهرم سیامم زد؛؛ خودت بحث را انداختی بمنچه ؛؛تو دعواهم نقل و نبات قسط نمیکنن تو گفتی منم گفتم؛؛ نگو تا نگم.
👨🦰وقتی من میبینم رفت و امد با اون مرتیکه به ضررمه چرا برم و بیام؟؟ اصلا خودت هروقت دوس داری برو بیا؛؛ خواهرتم خواست بیاد اینجا خونه خودشه،، ولی اون مرتیکه حق نداره پاشو بزاره تو خونه من.
👱♀خوب باشه هرچی تو بگی؛؛ خودتو ناراحت نکن؛؛ ببخشید که اعصابتو خورد کردم ؛؛ بیچاره خواهرم گیر افتاده با اون چمیدونست قسمتش این میشه وگرنه هیچوقت قبولش نمیکرد .
👨🦰بخشیدمت خانم خانما ؛؛حالا پاشو یه گل گاو زبون درست کن بیار دوتایی بخوریم آروم بشیم ؛؛بعدش بریم پارک یه قیلونی بکشیم ؛؛هندونه ای بخوریم تخمه ای بشکنیم؛؛ حال و هوامون عوض بشه.
👱♀مرسی که انقده مهربونی دورت بگردم من ؛؛چشم شما جون بخوا؛؛ لطفا میزاری من رانندگی کنم یکم دستم پر بشه ؟
👨🦰+بله عزیزم خودم هواتو دارم بدو حاضر کن بریم که داره دیر میشه .
👱♀خانم
👨🦰آقا
#نوشته_محمد_اراکی
💟امیدوارم تو رابطه های خوانوادگی هیچوقت کسی رو قضاوت نکنین و هیچوقت درباره نزدیکانتون بحث نکنین اینجوری زندگیتونم شیرین تر میشه.
💔 ملاک های اشتباه
تناسب تحصیلی
❣️تناسب تحصیلی هم یکی از موانع جدی در مسیر تسهیل ازدواج محسوب می شود.
اگر بنا باشد که همه جوان ها تناسب تحصیلی را یکی از ملاک های اصلی برای ازدواج بدانند، ازدواج به سختی سرخواهد گرفت.
❣️با نگاهی واقع بینانه به جامعه، پی می برید که حساسیت نسبت به این معیار، چه اندازه در سخت شدن ازدواج مؤثر است.
❣️از سویی با توجه به اینکه آمار می گوید، در چند سال اخیر همیشه اکثریت ورودی های دانشگاه ها با دختران بوده است، از سوی دیگر، وقتی از تسهیل در امر ازدواج سخن می گوییم، می خواهیم سن ازدواج را پایین بیاوریم.
❣️با توجه به اینکه دختران زودتر از پسران به ازدواج می رسند، بدون تردید، سن مطلوب برای ازدواج آنان همان سن تحصیل در دانشگاه است.
❣️حال اگر بنا باشد که هر دختر تحصیلکرده ای با پسری ازدواج کند که حداقل در همان اندازه تحصیلات دارد، به راحتی می توان نتیجه گرفت که بسیاری از دختران نمی توانند ازدواج کنند. از طرف دیگر پسران در ازدواج، توقعاتتان دچار مشکل می شوند.
@daneshanushe✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 راهی برای نرم کردن اخلاق آقایون
🔴 #استاد_پناهیان
❤️
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
💜🦋💜
💞 اگه میخوای پیش خدا عزیز بشی
از خونه و خانواده و همسرت شروع کن 😊
❣علامه طباطبایی فرمودند: ریاضت فردی که متاهل هست یکی از بهترین ریاضتهاش اینه که در خانه اهل مدارا باشید اهل گذشت باشید اونجایی که خونتون دارد به جوش میآید آنجایی که احیاناً یک چیزی دیدید که خلاف میل شما هست و خلاف سلیقه تون است، اونجایی که قراره بر این هست که خدایی نکرده به همدیگر بپرید، اگر اونجا آدم بتونه پا روی نفسش بزاره حتی اگر حق با او باشد.
👈 این جملهای که شده که میگن حق گرفتنی است، این جمله حرف درستی نیست. بله با شریکت در بازار یا همکارت در اداره آنجا حق گرفتنی است. اما در خانه و خانواده که اینجا اصلش بر اخلاق و گذشت است اینجا نباید بگی من وایمیستم تا حقم را بگیرم. اگر قرار باشه زندگی حقوقی بشه مثل جهنم میشه.
🔸مثال: اگر هر کس در خانه بگه من حق خودم را میخوام زن به مرد بگه که حقی که تو مرد بر گردن من زن داری و بر من واجب است اینه که هر موقع از خانه بخوام برم بیرون باید ازت اجازه بگیرم و این حق تو هست. تعیین مکان مسکن حق شوهر است. اما غذا درست کردن و تمیز کردن منزل و شست و شو وظیفه زن نیست همچنین نگهداری بچه وظیفه زن نیست. از طرف دیگر حقی که بر گردن مرد هست اینه که نفقه زن را بدهد و پوشاک و مسکن و خورد و خوراک را تهیه کند و بردن به تفریح و گردش و زیارت وظیفه مرد نیست.
❣در خانه و خانواده زندگی اخلاقی است فراتر از حقوقی طرف مقابل باید بگه درسته بر من واجب نیست این کار را بکنم ولی انجام میدم. اخلاقا
#هردوبدانید
وقتی میخواید از همسرتون انتقاد کنید؛ یادتون باشه که بهش بگین هنوز هم دوستش دارین و فقط می خواین برخی رفتارهاش را باهاتون عوض کنه.
اگر به او فرصت بحث در مورد رفتارهای آزاردهنده اش بدهید، می توانید عشق و علاقه متقابلتان را حفظ کنین.
همسرم ممنون که هستی ....
همیشه باش !!!
🍃@daneshanushe✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆سخت ترین کار دنیا/دکتر صاحبی
🎥#دکتر_صاحبی
#کار_اصولی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا با کسی که از نظر اعتقادی خیلی باهم اختلاف داریم نباید ازدواج کنیم؟
❤️
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . خیلی حس وحال بدی بود انگار روحم داشت جدا میشد از تنم .از
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.
نشست پای سفره اصلا به روی خودش نمیورد که چیکار کرده .من همینجوری وایساده بودم ونگاش میکردم باور نمیشد چقدر یه آدم میتونه بدجنس باشه آخه .رفتم جلو وگفتم سکینه چرا اینکارا رو میکنی ؟تو خودت زنی دختر داری دوست داری دخترت بزرگ که شد یکی همین بلاهارو سرش بیاره ؟تا کی میخوای با من دشمن باشی الان چند ساله که دیگه تو اومدی تو خونه ما ویه خانواده شدیم چرا دست برنمیداری چه جوری دلت میاد ؟
سکینه :باز چیه امون نمیدی وپشت سرهم حرف میزنی مگه من چیکار کردم ؟
مریم:دیگه چیکار میخواستی بکنی چرا خونه کوچیکه رو تمیز میکردی ؟چرا وقتی ازت پرسیدم گفتی برای عیده که مهمون میاد .چرا خونه رو دادید به احمد ومنظر؟تو نمیدونی من چقدر اذیت میشم با دیدنشون ؟چی گفتی که آقامو راضی کردی توروخدا لااقل این یه سوالمو جواب بده خیلی دوست دارم بدونم آقام منو به چی فروخته .چطور راضی شده ؟
سکینه :آهان منظور اومدن احمد اینا به اینجاست ؟خوب قشنگ بپرس تا بگم .من گفتم تو این زمستون بیان اینجا بشینن تا احمد کمک حال آقات بشه بجای کرایه برامون کار کنه بده به فکرآقای پیرتم ؟رفتم به آقات گفتم اونم قبول کرد گفت احمد هم با اومدن به اینجا ودیدن مریم ومنظر یه ذره عذاب میکشه وتاوان اون پررو گری هایی که میکرد رو میده همین .ببین دختر به نظر من خودت رو ناراحت نشون نده که منظر هم حساس بشه اصلا انگار نه انگار ...
مریم:احمد چرا قبول کرده که بیاد اینجا ؟خوب معلومه دیگه اونم اومده تا منو عذاب بده .سکینه خدا ازت نگذره نمیگم دخترت چون خواهرمه باز هم برای ناراحتیش ناراحت میشم وعذاب میکشم ولی خدا جواب کارهاتو بده .باشنیدن حرفام سکینه آتیش گرفت وپرید موهامو گرفت وگفت چرا نفرین میکنی گیس بریده ؟خجالت نمیکشی هرکاری که کردم تنها نبودم که اون آقات هم بوده واونم قبول کرده .دستشو گرفتم وپرت کردم اونور ببین به احترام اینکه ازم بزرگتری ومادر خواهرمی چیزی نمیگم وگرنه چنان میزدمت که نتونی راه بری .بار اول وآخرت باشه دستت به من میخوره خودت که اخلاق سگ منو میدونی سر لج بیوفتم چه کارهایی میکنم .آقام اومد تو وگفت :به به به به خوشم باشه چیزای جدید میشنوم ؟توخیلی غلط میکنی مگه این خونه صاحب نداره بزرگتر نداره .سکینه باز هم خودشو به موش مردگی زد ورفت جلو آقام وشروع کرد گریه کردن آقا مریم شما ومرضیه وآقامینا رو نفرین کرد آخه آقا مگه من چیکار کردم من که بدون اجازه شما آب هم نمیخورم ...گفتم :آقا چرا به حرف این زن احمد رو آوردی اینجا اصلا به عاقبتش فکر کردی ؟اون الان دیگه زن داره ..
#حکایت
نداي وجدان
پسر زني به سفر دوري رفته بود و ماهها بود که از او خبري نداشت؛ بنابراين زن دعا ميکرد که او سالم به خانه بازگردد.
اين زن هرروز به تعداد اعضاء خانوادهاش نان ميپخت و هميشه يک نان اضافه هم ميپخت و پشت پنجره ميگذاشت تا رهگذري گرسنه که ازآنجا ميگذشت نان را بردارد.
هرروز مردي گوژپشت ازآنجا ميگذشت و نان را برميداشت و بهجاي آنکه از او تشکر کند ميگفت: کار پليدي که بکنيد با شما ميماند و هر کار نيکي که انجام دهيد به شما بازميگردد.
اين ماجرا هرروز ادامه داشت تا اينکه زن از گفتههاي مرد گوژپشت ناراحت و رنجيده شد.
او به خود گفت: او نهتنها تشکر نميکند بلکه هرروز اين جملهها را به زبان ميآورد. نميدانم منظورش چيست؟ يک روز که زن از گفتههاي مرد گوژپشت کاملاً به تنگ آمده بود تصميم گرفت از شر او خلاص شود، بنابراين نان او را زهرآلود کرد و آن را با دستهاي لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت: اين چهکاري است که ميکنم؟ بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت و نان ديگري براي مرد گوژپشت پخت.
مرد مثل هرروز آمد و نان را برداشت و حرفهاي معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.
آن شب در خانه پيرزن به صدا درآمد.
وقتيکه زن در را باز کرد، فرزندش را ديد که نحيف و خميده بالباسهايي پاره پشت در ايستاده بود او گرسنه، تشنه و خسته بود درحاليکه به مادرش نگاه ميکرد، گفت: مادر اگر اين معجزه نشده بود نميتوانستم خودم را به شما برسانم.
در چند فرسنگي اينجا چنان گرسنه و ضعيف شده بودم که داشتم از هوش ميرفتم. ناگهان رهگذري گوژپشت را ديدم که به سراغم آمد.
از او لقمهاي غذا خواستم و او يک نان به من داد و گفت: اين تنها چيزي است که من هرروز ميخورم امروز آن را به تو ميدهم زيرا که تو بيش از من به آن احتياج داري.
وقتيکه مادر اين ماجرا را شنيد رنگ از چهرهاش پريد. به ياد آورد که ابتدا نان زهرآلودي براي مرد گوژپشت پخته بود و اگر به نداي وجدانش گوش نکرده بود و نان ديگري براي او نپخته بود، فرزندش نان زهرآلود را ميخورد. بهاينترتيب بود که آن زن معناي سخنان روزانه مرد گوژپشت را دريافت: هر کار پليدي که انجام ميدهيم با ما ميماند و نيکيهايي که انجام ميدهيم به ما بازميگردند
نمی توانم نگاهم راکنترل کنم!
✍ یک جوان ازعالمی پرسید:
من جوان هستم ونمی توانم نگاه خودراازنامحرم منع کنم...
چاره ام چیست
👈 عالم نیزکوزه ای پرازشیربه اودادوبه اوتوصیه کردکه کوزه راسالم به جایی ببردوهیچ چیزازکوزه بیرون نریزدوازشخصی درخواست کرداوراهمراهی کندواگرشیرراریخت؛ جلوی همه مردم اوراکتک بزند!
جوان کوزه راسالم به مقصدرساندوچیزی بیرون نریخت...
✴ عالم ازاوپرسید: چنددخترسرراه خود دیدی؟؟
🔸جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکرآن بودم که شیررانریزم که مباداجلوی مردم کتک بخورم وخاروخفیف بشوم...
👌 عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خداراناظر
برکارهایش می بیند...
واز روز قیامت وحساب وکتابش که مبادا درنظرمردم خاروخفیف شودبیم دارد.
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
#سیاست_های_همسرداری
🔵این کلمه زیاد شنیده میشود که: " با همسرم مشکلی ندارم اما از خانواده اش خوشم نمیاد"
اما واقعیت اینه که از نوع رابطه زوجین با خانواده یکدیگر، بخش مهمی از رضایت #زناشویی شان را رقم میزند و این مهارتی است که در اوایل زندگی باید کسب کرد
🔵اگر تا این لحظه به رابطه ی شما لطمه وارد شده، سعی کنید رابطه خود با خانواده همسرتان را بهبود بخشید.
🔵اولین نفری باشید که صلح برقرار میکند، زیرا هنگام دعوای شما با خانواده همسرتان تنها کسی که آزرده خاطر میشود همسرتان است که احساس میکند بین شما #گیر افتاده است.
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
❤️🍃❤️
همسرداری
❤️ شما باید بدانید رازهای همسرتان
👈 مانند رازهای خود شما هستند
👈‼️و نباید این مسائل را با کس دیگری مطرح کنید.
❤️· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
📣📣طرح #خیرالعمل۲ آغاز شد✔️
✅قیمت ها تعاونی
✅ارسال رایگان
✅ضمانت تعویض
✅تضمین کیفیت پارچه
✅تضمین کیفیت دوخت
✅ضمانت مرجوعی و بازگشت وجه
✅تعداد محدود
💯کامل ترین تنوع چادر مشکی
🧕برای هر سن و سلیقه👌
🎁تخفیف ویژه تولیدی چادرسرای ایرانی
💠 https://eitaa.com/joinchat/2824143318C8f98d2164c
#عرضه_مستقیم_تولیدی
زندگی دادگاه نیست،
تاتو به دنبال
احقاق حق باشی
زندگی، زندگی است
بایدگذشت کرد
تابتوان اززندگی لذت برد.
گذشت رمز
پیروزی درزندگی است
@daneshanushe✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 راهکاری برای وقت گذرانی پدران با کودکان
- پدرانی که نمیتوانند وقت زیادی را با کودکانشان سپری کنند/روانشناس پهلوان نشان
#روانشناس_پهلوان_نشان
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . نشست پای سفره اصلا به روی خودش نمیورد که چیکار کرده .من
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.
اگه مردم پشت سرم حرف بزنن چی اگه بگن بخاطر مریم رفته تو اون خونه چی اصلا میدونی من چی میشم؟حالا حرف مردم به جهنم اصلا به من فکر کردی که با هر بار دیدنش چی به روزم میاد ؟من من بخاطر شما اونو ازخودم روندم بخاطر اینکه شما آزاد بشید من به ننش قول دادم که سمتش نرم ؟اونوقت شما اونو آوردی جلوی چشم من شمایی که هی آبرو آبرو میکنید حرف مردم براتون مهم نیست ؟
آقا:خونه خودمه اختیارشو دارم به هرکسی بخوام میدم من هنوز نمردم که شماها برام تصمیم بگیرید .مردم هم غلط کردن این مردم هرکاری کنی باز هم پشت سرت حرف میزنن پس بهتره کاری که به نفعه خودته انجام بدی دیگه هم نبینم تو این خونه صداتو بالا ببری .
مریم:نیشخندی زدم وباشه باشه آقابازم مثل همیشه هرچی تو بگی .
میترسیدم ودلهره داشتم از روبه روشدن با احمد اصلا دلشو نداشتم وخودمو اینقدر قوی نمیدیدم که واکنشی نشون ندم .برای همین تا شب تو خونه موندم حتی دستشویی هم نرفتم تا نبینمش ولی آخرش چی مگه چند روز میتونستم بیرون نرم .؟دیگه نمیتونستم طاقت بیارم صبرکردم همه بخوابن بعد برم تو حیاط .آروم وبی صدا قدم برداشتم همه جا تاریک وسکوت بود وآرامش .یه ترسی تو وجودم بود .رفتم دستشویی وبرگشتم دستامو شستم واومدم پامو بزارم رو پله اول برم بالا .ازپست سرم گفت :حالا راحت شدی هم منو بدبخت کردی هم خودتو ؟
ترسیدم برگشتم پشت سرم واحمد بود چشماش خیس بود .
مریم:گریه کردی ؟من هم تو این ماجرا تقصیری نداشتم احمد لطفا منو ببخش اگه عمری داشتم چندسال بعد بهت میگم چرا مجبور شدم اینکارو بکنم .
احمد :بدبختم کردی مریم ازبچگی تو خواب ورویا تو رو زن خودم میدونستم .میدونی چند هزار بار چشمامو بستم ورفتم تو رویا ها که از سرکار میام وتودر خونمو برام باز میکنی .ولی الان چی یه زن دیگه تو خونمه که دوسش ندارم .ازمن بزرگتره واخلاقش به من نمیخوره .دلم نمیخواد حتی نگاش کنم دلم نمیخواد برم تو خونه که ببینمش .هنوز چندروز از عروسی که بیشتر شبیه ختمم بود نگذشته ولی خوشحال نیستم با زنم دعوا کردم ...
مریم:ببین احمد توروخدا اینکارو با خودت نکن باید فراموش کنیم قسمت ما همین بوده .تو الان دیکه یه زن داری که خونه مادرشو به امید تو ول کرده پس مثل کوه پشتش باش وبرای خوشحالیش هرکاری ازدستت برمیاد انجام بده .لطفا منو فراموش کن توروخدا مبادا بخاطر من زندگی رو به دختره زهر کنی .اگه یه ذره هم منو بشناسی ودوسم داشته باشی میدونی که نمیخوام کسی صدمه ببینه.
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
🔺#خانمانه
خانم همش ناله و غر و مریض نباش
خانوم لطیف توی صحبت کردنش به خصوص با همسرش لطافت داره.
یعنی چی یعنی به سلام و احول پرسی ساده پسنده نکنین.
صداتونو مدل بدید.
ناز توی صداتون بیارید و جمله های مثبت و انرژی بخش استفاده کنین.
مثلا وقتی حالتونو همسری میپرسه
نگید:بدنیستم!
بگید؛ خوبم.شکر خدا...
وقتی همسرتون حالتونو می پرسه
یا از جملات دیگه ای مثل:
🔸با تو همیشه خوبم
🔹با داشتن همسری مثل تو معلومه که خوبم
🔸الهی شکر؛عالی ام
🔹به لطف تو خوبم
🔸زنده باشی همسر عزیز من.عالی ام
🔹تو خوب باشی منم خوبم.
یادتون باشه مردها از زن های دایما ناله و توی هم رفته خوششون نمیاد
#زناشویی
رابطه زناشویی👩❤️👨
هدایت شده از تبلیغات گالری هنرمندان🎻
.
.
اگه تو هم جز اون دسته آدمایی هستی که تا حالا کلی از عکساتو از دست دادی و چاپ نکردی و حسرتش به دلت مونده😣🥺
بیا اینجا با دونه ای ٧ تومن عکساتو ماندگار کن...
.
https://eitaa.com/joinchat/923206260C2ab73edc96
.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡در این شب
⭐️زیبای بهاری
🧡از خدای مهربان
⭐️براتون
🧡یک حس قشنگ
⭐️یک شادی بی دلیل
🧡یک نفس عطر خدا
⭐️دنیا دنیا آرزوهای خوب
🧡و آرامش خواستارم
⭐️شبتون بخیر