eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.9هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
14.3هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
💟 قصه ای واقعی است که یکی از معلمین روایت می کند ؛ دو مرد از وزارت آموزش و پرورش آمده بودند برای بازرسی و تهیه گزارش از کار معلمان که در کلاس آن معلم حضور یافتند . در این هنگام و جلوی آن دو مرد یکی از دانش آموزان از معلمش پرسید :چرا درس زبان عربی اینقدر مشکل است ؟ ((معلم داشت برای آنان صحبت می کرد و این دانش آموز داد زد و چنین گفت)) معلم لحظه ای سکوت کرد سپس گفت : اگر این طور است اشکالی ندارد درس را به بازی تبدیل می کنم ! دانش أموزان خوشحال شدند و معلم را نگریستند تا ببینند چگونه درس را به بازی تبدیل می کند ! معلم روی تخته یک شیشه که بالای آن تنگ می شد کشید 🍶 سپس درون آن خروسی🐔 رسم کرد ، و روبه دانش آموزان کرد و گفت : چه کسی می تواند راه حلی بیابد برای اینکه این خروس را از شیشه بیرون بیاوریم ؟ به شرطی که شیشه نشکند و خروس را هم نکشیم ! دانش آموزان همه تلاشهای خود را کردند اما هیچ کدام به راه حلی نرسید و آن دو مرد نیز با دقت کار دانش آموزان را دنبال می کردند که عاقبت همه دانش اموزان راه حل هایشان به شکست می انجامید . درآخر یکی از دانش آموزان ناامیدانه فریاد زد : آقا معلم این خروس بیرون نمیاد الا با شکست شیشه یا کشتنش ! معلم گفت : نه ، نباید از دوشرط گذشت ! دانش آموز گفت : پس به آن کسی که آن خروس را داخل شیشه کرده است باید گفت چگونه این کار را کرده همانگونه نیز آن را بیرون بیاورد ! دانش آموزان خندیدند ...اما خنده شان زیاد طول نکشید چون معلم گفت : درست است ، درست است ! این جواب درست است ، هر کسی آن را در شیشه قرار داده همانکس باید بیرونش بیاورد ، و شما نیز همچنین !! وقتی درس عربی را برداشتید که بخوانید همان خروس را در شیشه کردید که این درس سخت است ،این را در عقل خود جای دادید ... وقتی درس عربی را برداشتید آن را آسان بردارید در ذهنتان تا بتوانید آن را آسانتر بخوانید ، آن را جزو درسهای ساده بردارید ... 🌟 این حکایت بسیاری از کارهای ما و اندیشه های ماست ، وقتی کاری را شروع کردی بسم الله وتوکل برخدا بگو ، سپس بر هر گونه مشکلی غلبه خواهی کرد ، فقط اینگونه خروس را از شیشه خارج خواهی کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️⚡️ اشتباه والدین در تربیت فرزندان و برآورده کردن خواسته‌هایشان/روانشناس پهلوان نشان @daneshanushe✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوند سه جا خودش میشه، "عین غیرت" 👈یکیش برای یتیمه 👈یکیش برای مرد یا زنی که سالمه و همسرش داره خیانت پنهان میکنه خداوند غیرت اون زن یا مرد میشه ! 👈سوم برای اون مظلومیه که آسیب جسمی دیده ...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠۴ روش کلی تربیتی در مفاهیم دینی روش تربیتی اخلاص و پرهیز از شرک چیست ؟ /دکتر میر باقری 🎥
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . اگه مردم پشت سرم حرف بزنن چی اگه بگن بخاطر مریم رفته تو
۵📜 🩷 . پس هرکاری کردم به نفع همه بوده منو ببخش .برگشتم ازپله ها برم بالا که سکینه جلوم سبز شد به به چشمم روشن .نه به اون سروصدایی که صبح کله سحر راه انداخته بودی که چرا اینارو آوردید اینجانه به خوش وبش کردن الانت .تو خجالت نمیکشی دختر با مرد زن داره این وقت شب زیر پله ها چیکار میکردی ها آقاتو صدا کنم خودش بیاد بفهمه که چیکار میکردی .؟برای تو که بد نشده که اینا رو آوردم اینجا راه واسه ج..ن..د..ه..بازی های تو بازتر شده که .... مریم:دستمو گذاشتم رو سینشو هلش دادم عقب واز سرراه برو کنار منو با خودت وخانواده خودت یکی نکن .من حیا دارم وچشمم به زندگی کسی نیست .هرکی رو هم میخوای صدا بزن به هرکی میخوای بگو طلا که پاکه چه منتش به خاکه ؟من به آقام گفته بودم که چی میشه یه دستشویی هست وچهارتا خانواده چیکار باید میکردم ها ؟ازش گذشتم ورفتم خونه دلم برای احمد سوخت طاقت دیدن اشکهاشو نداشتم جلوی خودش به زور جلوی خودمو گرفتم .ولی الان که تنها بودم چشمای خیسش ازجلوی چشمام کنار نمیرفت .وای خدایا من چیکار کردم اگه زندگی احمد ومنظر اونجوری نباشه که میخواستن من مقصرم .؟دستامو گذاشتم رو سرم وای خدایا خدایا کمکم کن تو خودت میدونی من چاره ای نداشتم خودت شاهدی من چقدر دارم عذاب میکشم لطفا لطفا خوشبختشون کن کاری کن احمد منو به کل فراموش کنه به زندگیش برسه ازت خواهش میکنم . نزدیکای عید بود بوی بهار رو میشد حس کرد .همه مشغول خونه تکونی بودن .خونه های کاهگلی وساده .آقامو دیروز فرستادم شهر یه کیسه گچ آورد میخوام خونمونو سفید کنم یه کم حالو هوامون عوض بشه .گلیم هارو برداشتیم رفتیم لب چشمه .همه با گلیم هاشون اومده بودن شلوغ وپرسروصدا بود .بچه ها خوشحال مشغول بازی بودن .خانمها بهم برای شستن گلیم کمک میکردن .صغری یه زن بد دهن وفضول ده که به همه چی کار داشت تا منو دید صدا زد هی مریم تو هم اومدی گلیم بشوری .؟مریم:آره دیگه صغری مگه ما آدم نیستیم چرا اینقدر تعجب کردی .صغری :آخه فکر کردم تو دیوونه شدی زدی به کوه وبیابون بیا بگو ببینم چه میکنی تو اون خونه ای که عشقت بایه زن دیگه میخوابه نکنه یواشکی هنوزم با احمد درارتباطی کلک راستشو بگو .همه زدن زیر خنده . مریم :خدایا بهم صبر بده نزنم داغونش کنم .دستامو مشت کردم تا عصبانیتم تموم بشه وگفتم .اگه بامرد زن دار تیک بزنم که تازه میشم تو صغری خانم .خیلی هم بدنیست نظرت چیه ؟ازحرفم سرخ شد معلوم بود انتظار جواب نداشت با خنده بقیه هم جری تر شد. ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💞هر بار که با هم بحث مان میشد فرقی نمی کرد کدوممون مقصر باشیم ده دقیقه بعد کوتاه می اومد می شناختمش. خیلی مغرور بود درست مثل خودم. اما همیشه میگفت شانس اوردی دوستت دارم وگرنه آدمش نبودم که بخوام کم بیارم و من همیشه مغرورانه می خندیدم از این پیروزی لذت بخش... هفته ی یک بار همین برنامه بود و ما زندگی مونو می کردیم یک بار که دعوا کردیم من خیلی تند رفتم و اونم معتراضه ترکم کرد خیلی تند از کوچه گذشت ومنم اعصابم خیلی داغون بود یک ربع نشد که که دیدم گوشیم زنگ می خوره و بعله... شماره خودش بود خواستم بردارم که گفتم نه بزار برای یک بار ادم بشه دو بار سه بار زنگ زد و من با غرور جواب ندادم یک ساعت و دو ساعت گذشت و خبری نشد و تلفنش در دسترس نبود خیلی نگران شدم اخه ادمی نبود که بزاره کار به ساعت بکشه بابام زنگ زد و با لحن گریون گفت اماده شو میام دنبالت و گوشی رو قطع کرد خیلی ترسیدم یهو که بابام اومد... کار از کار گذشته بود و عشقم تموم کرده بود دوستش تو بیمارستان نشسته بود و با گریه می پرسید چرا تلفنشو جواب نمیدادی؟؟؟؟ نفس های اخرش میگفت حتما باید باهاش خداحافظی کنم که تو جوابشو ندادی و با شمارت جونشو داد... گفت بهت بگم شرمنده که رفیق نیمه راه شدم و نتونستم ادامه بدم و من احمق داشتم به غرور احمقانه ام می گریستم دیگه نبود که نازمو بکشه و من یهویی تنها شدم و با یک دنیا احساس بد... خیلی از اون سالها می گذره و شرمنده نمی تونم به هاش نگاه کنم ولی عشقم هنوز داره با نگاهش به من می خنده من که قدرشو ندونستم شما اگه پیشتونه قدرشو بدونید ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎*
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 صادق هدایت چه قشنگ گفت:🌺 نابینا غصه نخور . . در دنیا چیز قشنگی برای دیدن وجود ندارد ماهم که میبینیم خود را به کوری زده ایم باور کن! ماهی ها گریه شان دیده نمیشود . . گرگ ها خوابیدنشان عقاب ها سقوطشان و انسان ها درونشان... ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻣﻴﻔﻬﻤﻴﺪﻧﺪ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺩﺭﻛﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻧﺎﻣﺤﺪﻭﺩ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻴﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ! ﺑﻪ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺗﻮﻟﺪ - ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﺮﮒ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻫﻤﻴﻦ ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻛﻮﭼﻚ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪتی است ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﻭﻱ ﻛﺮﻩ ﺯﻣﻴﻦ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ، ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﻚ " ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ " ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ ! ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﻳﻦ ﺧﻂ ﻛﻮﭼﻚ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﻳﺪﻩ ﺍﻧﺪ. همدیگر رو درک کنیم باهم مهربان باشیم ،کاری از دستمان بر میاد انجام بدیم ، دلی رو شاد کنیم ، خیلی زود دیر میشه باورتون میشه دو روز دیگه ماه رمضان به نصف میرسه و 7روز از بهار میگذره ؟ 🌟 به همین سرعت. 🌟 اگه خودمون رو تغییر ندیم خدای ناکرده همه تلاشمون بی نتیجه می مونه ، پس مختصر ولی مفید زندگی کنیم ،برای زندگی جاودانه ،آماده بشیم والا،بلا ، اونجا دیگه نه عبادتی میتونیم بکنیم ، نه دستی بگیریم ، نه دلی شاد کنیم ،نه ماشینی هست نه خونه ، نه پول ،نه زن و شوهر بد اخلاق، نه مادرشوهر و خواهر شوهر و مادر زن ، تنها چیزی که سرمایه مون هست فقط نتیجه اعمالمونه خدایا به فریادمون برس ، تا ما رو پاک نکردی خاک نکن الهی آمین اللهم عجل لولیک الفرج (عج)با ذکر صلوات الهی آمین 🤲🤲🤲🤲🤲 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
♦️مردی که انتظار دارد زنش فرشته باشد، اول باید بهشتی برایش فراهم کند، فرشته‌ها، در جهنم زندگی نمی‌کنند! ❤️·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی خنده کنان شاهد جان دادن ماست 💔 زندگی میگذره، گاهی باب دلت، گاهی برخلاف آرزوهات...! گاهی خوشحالی و درگیر آدمای زندگیت..! گاهی میفتی تو گرفتاریات که فقط خدا یادت میاد.... یاد بگیریم که زندگی چه باب دلمون بود چه برخلاف آرزوهامون ، یادم بمونه یکی به اسم "خُدا" همیشه هوامونو داره.... آرزو میکنم برایت در پس تمام نرسیدن ها، نداشتن ها از یاد نبری رویاهای قشنگت را که هر تمام شدنی به معنای پایان زندگی نیست... 🖌 @daneshanushe✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ یک نکته طلایی برای پدر و مادرایی که دغدغه جدی برای تربیت فرزنداشون دارن. 👈پای صحبت فرزندتون بنشینید/دکتر صاحبی 🎥 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
💔 ملاک های اشتباه دو، کار پسران ❣️روحیه کاری خود را در درجه اول، به خانواده خود و در درجه دوم به خانواده دختر ثابت کنید. منتظر نباشید دوران دانشجویی و سربازی تمام شود و یک کار ثابت پیدا کنید تا دستتان در جیب خودتان برود. ❣️از وقتتان نهایت استفاده را بکنید سعی کنید هرطور شده در همین دوران دانشجویی پول به دست بیاورید. کار را عار ندانید. به خدا اعتماد کنید و به کسی جز خدا امید نبندید. ❣️درست است که ما در توصیه هایمان، از افراد مختلف جامعه مطالباتی داریم؛ ولی امید شما به خدا باشد که فرمود : مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکار را. اگر افراد فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد. خداوند گشایش دهنده آگاه است. @daneshanushe✍️
آﺭﺍﻣﺶ می‌خواهی؟ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ؛ فقط به او گوش کن ... - ﺁﺭﺍﻣﺶ می‌خواهی؟ خودت را با کسی مقایسه نکن... - آرامش می‌خواهی؟ شکرگزار باش... - ﺁﺭﺍﻣﺶ می‌خواهی؟ کمک کن ؛ تو توانایی ! همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن ندارند... - ﺁﺭﺍﻣﺶ می‌خواهی؟ با همه بی هیچ چشم داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ... - ﺁﺭﺍﻣﺶ می‌خواهی؟ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ، هدف داشته باش... 🎙 @daneshanushe✍️
🛑 چطور خوب صحبت کنیم؟ 🔹قبل از حرف زدن بهش فکر کنید و بگید آیا مناسب بحث هست؟! 🔹کلمات و جملات درست رو با آوای صحیح بیان کنید. 🔹به موقع حرف بزنید. 🔹با صدای آروم حرف بزنید. 🔹کتاب بخونید یا پادکست گوش بدید تا دایره لغاتتون بالا بره 🔹راجع به همه چیز بدونید ذهن شما قابلیت اطلاعات عمومی بالا رو داره 🔹 لبخند به اندازه داشته باشید، جوری که طرف انرژی مثبت ازتون بگیره نه منفی 🖌 👇@daneshanushe✍️
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💞بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش، 🌸🍃اما حرفش هیچوقت از یادم نمیرود، می گفت زندگی مثل یک کلاف کامواست، از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم، گره می خورد، می پیچد به هم ، گره گره می شود، بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار بروی ، گره بزرگتر می شود، کورتر می شود، 🌸🍃یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید، یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد، محو کرد، یک جوری که معلوم نشود، 🌸🍃یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند، همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید، زندگی به بندی بند است به نام “حرمت “ 🌸🍃که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است… زنده یاد ((سیمین بهبهانی)) ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
سخنان ناب دکتر انوشه👌
۵📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . پس هرکاری کردم به نفع همه بوده منو ببخش .برگشتم ازپله
📜 🩷 . وگفت خوبه خوبه حالا مگه چی گفتم جنبه شوخی هم نداری ها .کمک نمیخوای بیایم کمکت بشوریم . مریم :خودتم میدونی که شوخی نبود .نه دستت درد نکنه . تموم رودخونه گلیم های رنگ ورو رفته وپاره پوره بود که پهن کرده بودن ازبالا تا پایین توی آب .خانمهای ده همه چادر به کمربسته بودن وجارو میکشیدن به گلیم صدای خش خش تو هوا پیچیده بود .صدای حرف زدن وغیبت کردن زنها وخنده وبازی بچها خیلی لذت بخش بود ... عشرت با قدم برید بشینید اونور پیش بچه ها من خودم میشورم بعد موقع رفتن صداتون میکنم برو آفرین .اینقدر گلیم هارو شستم سفید مثل برف شده بود .فاطمه خاله برای سرکشی اومده بود پیرزن مهربونی که هرجا چندنفر مشغول کار بودن مثل همین گلیم شستن عید میومد گلیم هارو نگاه میکرد ومیگفت کی تمیز تر شسته .از دور با چوبی که به عنوان عصا گرفته بود دستش وبا نوکش سنگ هارو اینورواونور میزد داد زد وگفت:ازاین همه قد قد شما زنها بجنبید شب شد شما شوهر ندارید شام وکاسه نمیخواید آخه چی میگید هی پچ پچ بزار ببینم کی تمیز تر شسته واینجا زنیتیتون معلوم میشه ها ببین که کدبانو تر وتمیزتره .آخرین گلیم تو اب داشتم میشستم اومد گفت مریم گلیم هات کدومه ؟نشونش دادم نگاهی کرد وسری تکون داد ورفت بقیه گلیم هارو نگاه کرد وگفت مثل همیشه گلیم های مریم نمونه بود مثل برف شده ازبس تمیزه .همه زنها شروع کردن دست زدن وگفتن مریم همیشه تو کار نمونه است ازبچگی کاری نبوده که بد انجام بده .ضعری گفت بخاطر دستهای بزرگشم هست ها مثل مرده دستاش بزرگ وقویه دوتا جارو بکشه به گلیم تمومه کارش .خاله فاطمه نزاشت من جواب بدم خودش گفت نه دختر از دست بزرگ نیست از عرضه وتمیزیه . نزدیکای غروب بود که شستن تموم شد حتی ناهار هم خونه نرفته بودم .به هربدبختی بود گلیم هارو که خیس شده بودن وسنگینی شون ده برابر شده بود رو بردم بالا ورو تپه روبه رو پهن کردم تا آفتاب بهش بخوره وخشک بشن .تموم لباسهام خیس خیس بود وآب ازشون چکه میکرد .عشرت وقدم رو صدا کردم با هم رفتیم خونه ازدر وارد شدم انگار خونه منفجر شده بود ازجلو در نون خشک ریخته بود تا بالای اتاق مهمون .ظرفهای نشسته گوشه ایوون تلنبار شده بودن داشتم ازخستگی هلاک میشدم .گفتم سکینه اینجا چه خبره خونه منفجر شده من خونه رو تمیز کرده بودم ورفته بودم چه خبر شده .؟سکینه :چیکار کنیم ناهار خوردیم دیگه بچه ها نون ریختن .من میخواستم جارو کنم ولی کمرم درد میکنه آقات گفت ولش کن مریم میاد جارو میزنه
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 🔸از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟» خدا گفت: «آن را در خواسته‌هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.» با خود فکر کرد: «اگر خانه‌ای بزرگ داشتم بی‌گمان خوشبخت بودم.» خداوند به او داد. «اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبخت‌ترین مردم بودم.» خداوند به او داد. اگر... اگر... و اگر... اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود. از خدا پرسید: «حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.» خداوند گفت: «باز هم بخواه.» گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.» خدا گفت: «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.» او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می‌نشیند و نگاه‌های سرشار از سپاس به او لذت می‌بخشد. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸روشی برای صحبت کردن پدر با پسری که به سن بلوغ رسیده است/روانشناس پهلوان نشان ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . وگفت خوبه خوبه حالا مگه چی گفتم جنبه شوخی هم نداری ها .
📜 🩷 . :آره مریم بدبخت هست تو چرا .با همون لباسهای خیس مشغول تمیز کردن خونه شدم باورم نمیشد تو این چندساعت که نبودم اینقدر خونه کثیف شده باشه .وقتی ظرفهارو بردم سر کهریز شستم واومدم شب شده بود .مثل مرده بی جون بودم اصلا نفهمیدم شام رو چه جوری خوردم نشستم رو دار قالی تا آقام بخوابه تا منم بخوابم .قالیم تموم شده بود نزدیکای بریده شدن بود که یکی دیگه درست کردم تا این که تموم شد منتظر نمونم سریع برم سراغ اون یکی .قالی بافتنم تو روستا حرف اول رو میزد هر بیست وپنج رو یه فرش رو میبافتم وتموم میکردم .مریم دختری که یه روز کتک خورد تا قالی بافتن یاد بگیره الان فقط تو بیست وپنج روز یه قالی رو میبافتم واین آرزوی تموم مردم ده بود .آقام هم سر این خیلی خوشحال بود ولی به روی خودش نمیورد . فردا صبح زود بلند شدم کیسه گچ رو آوردم ساختم .چون وسیله بنایی نداشتیم کیسه حموم دستم کردم وبا اون گچ رو میمالیدم به دیوار .تموم خونه رو با کیسه حموم سفید کردم وخونمون شد تنها خونه ای که توی ده سفید شده .زیاد صاف درنیومده بود ولی سفید وتمیز شده بود وباصفا .توی کل ده پیچید که مریم خونه رو سفید کرده و زنها دسته دسته میومدن نگاه میکردن ومیرفتن تا خونه هاشونو با روش من درآوردی من سفید کنن . سکینه برای اذیت کردن من هر دقیقه منظر رو به بهونه های مختلف صدا میکرد بالا وجلوی چشم من از رابطه وشب خوابیدن های احمد ومنظر ازش میپرسید .منظر هم با ناز وعشوه از رابطه هاشون تعریف میکرد .اوایلش خیلی حالم بد میشد وسختم بود ولی به مرور زمان بهتر شده بودم میدونستم برای اذیت کردن من اینکارو میکنن . تموم کارها وخونه تکونی تموم شد مهدی ومحبوبه اومده بودن .منصور خدیجه خونمون حسابی شلوغ شده بود خیلی خوشحال بودم که خواهرو برادرام سروسامون گرفتن وهرکدوم یه همدم دارن وبا اونا خوشحالن .با عشق بهشون نگاه میکردم وازخوشحالیشون خوشحال بودم چقدر جای ننم خالی بود که این روزهارو ببینه .ببینه که اون همه بدبختی که کشیده الان بچهاش خوشحالن .عاطفه هم با موسی شب اومدن خونه ما همش از اقام میترسیدم چیزی بگه که موسی ناراحت بشه .آخه آقام اعتقاد داشت دختری که شوهر کرد دیگه باید بره حتی برای سر زدن هم نباید بیاد چه برسه شام وناهار هم بخوان بخورن .عاطفه شکم بزرگ تر شده بود وخواهر کوچولوی من داشت مامان میشد ومیخندید تو این چند وقتی که رفته بود هم چندباری کتک خورده بود ومیگفت مادر موسی میگه بچه باید پسر باشه مثل ننت دختر نیاری سیبیل بچمو بسوزونی .همش میترسید ونگران بود.. . جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌
هیچ شبی، پایان زندگی نیست از ورای هر شب دوبارہ خورشید طلوع می کند و بشارت صبحی دیگر می دهد این یعنی امید هرگز نمی میرد 🌸 .
✴️ یکشنبه 👈29  مهر / میزان 👈16 ربیع الثانی  👈20 اکتبر 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی. 📛امروز روز برای امور زیر مناسب نیست: 📛مسافرت. 📛و جابجایی خوب نیست. 🚘مسافرت : مسافرت خوب نیست و امکان حادثه دارد و حتما همراه صدقه و احتیاط لازم انجام گیرد. 👶زایمان خوب و نوزاد عاقل و عابد و عامل باشد. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز : قمر در برج جوزا است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است: ✳️آغاز نگارش کتاب مقاله و پایان نامه. ✳️امور اموزشی و تعلیمی. ✳️خرید اجناس. ✳️معامله املاک و مستغلات. ✳️مبادله اسناد و قولنامه. ✳️و ارسال کالا نیک است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب: فرزند حافظ قران گردد. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث حزن و اندوه می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، باعث فرج و نشاط می شود. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که (شب دو شنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 17 سوره مبارکه " بنی اسرائیل "  است. و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح... و مفهوم آن این است که چیزی باعث حزن و اندوه خواب بیننده می شود پدیدار گردد صدقه بدهد تا برطرف شود .ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🍃💗 زندگیتون متعالی 💗🍃