🔶آیا اگر رژیم پهلوی می بود به توسعه اقتصادی می رسیدیم و اکنون مثل کره و ژاپن بودیم؟
*ابتدا باید تعریفی از توسعه ارائه کنیم. چنانچه می دانید توسعه متفاوت است با رشد اقتصادی. رشد اقتصادی به معنای رشد تولید و خدمات در یک کشور است و به دست دیگران نیز حاصل می شود اما توسعه مقوله ای درونزا است. توسعه یعنی توان آباد کردن.
* معتقدم پهلوی احتمالا ما را به پیشرفت اقتصادی در قامت آنچه در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس می باشد، می رساند، چراکه آنچه در این کشورها حاصل شده رشد اقتصادی است اما هیچگاه ما را به توسعه اقتصادی از جنس آنچه در آلمان و کره می باشد نمی رساند. استدلالهای این ادعا کدامند؟
*اگر کشوری رویکرد و جهتگیری اش در حوزه اقتصاد به جای استحکام ساخت درونی قدرت( به معنای تقویت مولفه های تولید داخل)،در پی واردات کالا و کارخانه باشد، و یا به جای توسعه اقتصادی مبتنی بر هویت خود، به دنبال پیاده سازی نسخه های بیگانه و تأمین منافع آنها باشد، چنین نظامی قادر نیست به توسعه اقتصادی دست یابد.
* توسعه اقتصادی یک کشور در شرایطی حاصل می شود که برنامه ریزی ها در چاچوب منافع کلان آن کشور تدوین شوند. اما آنجه در تاریخ ایران پهلوی شاهد هستیم کاملا در مغایرت با این مسئله است. ایالات متحده می کوشید تا ایران را در تمام عرصههای نظامی، سیاسی و اقتصادی به خود وابسته کند. وابستگی ایران در رژیم پهلوی اصلی ترین عامل جاماندن ایران از مسیر توسعه بود.غرب در بخش اقتصادی شأنیتی به غیر از تامین نفت خام دنیای غرب، برای ایران قائل نبود.
*رویکردهایی که ایران پیش از انقلاب در زمینه سیاست داخلی و خارجی، الگوی امنیت و مدل توسعه اقتصادی و فرهنگ در پیش گرفته بود منطبق بر الگوی حامی_پیرو بود و اساسا در این الگو نقشی که برای ایران در نظام تقسیم کار جهانی تعریف کرده بودند، هیچ گاه نمی توانست ایران را از حیث رویکردها در مسیر پیشرفت و توسعه واقعی، عمیق، پایدار و مستمر قرار دهد و اتفاقا این رویکردها ضد توسعه بود.
*آنچه به عنوان صنعت در قالب ذوب آهن اصفهان، صنعت هسته ای، گسترش بنادر و .... به ایران آمد، هیچ گاه همراه با انتقال تکنولوژی و فنآوری نبود و اتفاقا شرکت های غربی در قبال دلارهای نفتی که از ایران دریافت می کردند، صرفا به انتقال تجهیزات پرداختند و هیچگاه اجازه نمی دادند مهندسان ایرانی در قامت فهم تکنولوژی آنها حضور یابند. صنعتی شدن در دوران پهلوی از طریق فروش نفت بود. نفت بفروش، کارخانه و مهندس اجاره ای وارد کند.
* کره و ژاپن، صنعتی شدن را از مسیر تقویت توان بومی و ملی طی کردند.رویکردها و عملکردهای این دو کشور دقیقا منطبق بر مبانی علمی و ظرفیت های درونی بود، نه منافع خارجی.
*داشتن اعتماد به نفس در ایران و ایرانیِ زمان پهلوی در قالب فرهنگ غربزدگی و آنچه پهلوی به دنبال آن بود، به کلی نابود شده بود. این مسئله چنان در فرهنگ ایرانی از مشروطیت به این سمت، رسوخ کرده بود که تا سالهای متمادی و حتی اکنون جریاناتی در کشور، پیشرفت را در وابسته بودن به غرب می دانند.
* موتور توسعه اقتصادی علم است. صنعت هسته ای، نفت و بسیاری از علوم صنعتی و غیر صنعتی از چندین دهه قبل از انقلاب در عرصه جهانی رخ برآورده بودند ولکن تولیدات علمی در دانشگاه های ایرانی در آن زمان در حداقل ممکن بود. کشوری با این سطوح پایین علمی چگونه می توانست به توسعه اقتصادی دست یابد؟
*چنانچه جمهوری اسلامی در شرایط و مطلوبیت رژیم پهلوی بود و موانع متعددی همچون جنگ، تحریم و ... در مقابل خود نداشت، با سرعت بیشتری به سمت توسعه حرکت می کرد. با این وجود سرعت رشد شاخص توسعه انسانی در ایران از همه کشورهای عربی بالاتر است. ایران کنونی در بسیاری از علوم و فن آوری در سطوح بالای جهانی و در کنار ۵ کشور برتر دنیا قرار دارد. کشورهای عربی در کدام صنعت و فنآوری دارای رتبه جهانی هستند؟
علی محمدی
تحلیل راهبردی
#طوفان_الأقصی
#لبیک_یا_خامنهای
#شرکتدرانتخابات_عملصالح
_
#دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!
@daneshvadanestan
.
ضرورت «تکنولوژیِ» متناسب با «توسعه قدرت اسلام»
مرحوم آیتالله علامه سید منیرالدین حسینیِ الهاشمی:
در انقلاب اسلامی، چه در جنگ و چه در مقابل شاه، [تئوری] «خون بر شمشیر» پیروز بود، نه اسلحه در برابر اسلحه. نظام پرورشی اسلام، انسان را تبدیل به «اسلحه» میکند، آن هم بالاترین اسلحهها.
هیچ سلاحی در اسلام بالاتر از بنده مؤمن نیست. قدرت روحی مؤمن و به استقبال خطر رفتن و «ریسک خطر» را به حداکثر رساندن، [آن هم] به صورت اجتماعی، در کلیه آیاتی که درباره قتال با کفار در قرآن هست، ظهور دارد. مسئله، مسئله «معامله با خدا» است؛ خدا طرف خرید است.
مسئله برتری یک اعتقاد و یک قاطعیت است که بهصورت برتری «تحرک سازمان» درآمده.
مسئله برتری یقین مؤمنین بر کفار است. یقین مؤمنین که در آن یک ذره اضطراب نیست. نسبت به یقین کفار به دنیا که در جنگ، احساس به خطر افتادن آن (دنیا) را میکنند و «سراسر از خوف و اضطراب» میشوند و تن به اضطراب کوچکتر میدهند؛ و وقتی به «مرگ» میرسند که اضطراب بزرگتر است، «قدرت تصمیمگیری» آنها شدیداً تضعیف میشود.
به «حداکثر رساندن ریسک خطر»، اگر خلق و خوی همه یک ملت و مجموعه شد، «تکنولوژی» متناسب با خودش را برای «توسعه قدرت» میطلبد.
«سنخ» تکنولوژی نظامی آن با سنخ تکنولوژی کسی که میترسد از جان خود و ریسک را به حداقل میرساند «متفاوت» است.
این دو ماشین جنگی، لوازمشان یکی نیست. اینجا «تشریفاتی» برای رئیس نمیخواهند. رئیس با همه مؤمنین داخل یک صف میایستد، نماز میخواند، یک گونه وضو میگیرد.
بر خلاف دستگاه کفار که «الگوی خوراک، خواب، نشست و برخاست، و امنیت رئیس» را متفاوت میگذارند، تا وجودش را طوری بکنند که دیگران بپذیرند که باید فدای او بشوند. [در نظام ایمانی] چنین چیزی نیست. «مدیر جنگ»، راسختر از همه، جلوی دشمن است.
کد پژوهش 186 ــ جلسه 3 (1372)
#انقلاب_اسلامی
#ایام_الله_دهه_فجر
حسینیه اندیشه
#طوفان_الأقصی
#لبیک_یا_خامنهای
#شرکتدرانتخابات_عملصالح
_
#دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!
@daneshvadanestan
.
رهبری تغییرات:
از «اختناق مطلق»
به «وکلای هفتاد هزاردیناری»
انگار انقلاب علمیِ حضرت صادق و پدرش، کارد را به استخوان خلیفه رسانده بود. چون برای اولین بار بود که دستگاه حاکم دستور داده بود امامِ بعدی در همان ابتدای امامتش، شناسایی شود تا سرش را به دربارِ «منصور دوانیقی» ببرند. بعد از شهادت امام ششم، جاسوسها در مدینه به ایندر و آندر میزدند تا کسی را پیدا کنند که شیعیان به دور او جمع شدهاند.
بخاطر همین، حتی بزرگانی مثل «مومنالطاق» و «هشام بن سالم» هم در کوچههای شهر پیامبر، سرگردان بودند و گریه میکردند و با خودشان میگفتند: «معتزلی شویم یا زیدی یا به سوی مرجئه برویم یا به مرام قدریه ایمان بیاوریم؟!». تا پیرمردی دستشان را گرفت و به خانهای برد که صاحبش بدون مقدمه فرمود: «به سوی من بیایید؛ نه به سوی مرجئه و قدریه و زیدیه و معتزله...» و بعد از آنکه قلب هشام بن سالم را پر از یقین کرد، دستور داد: «به هر کسی که خبر امامت مرا دادی، از او پیمان بگیر که آن را فاش نکند و الا ذبح در کار خواهد بود» و به گردنش اشاره کرد.
انگار شیعه بعد از سالها داشت سر بلند میکرد و دربار عباسی، به خوبی این خطر را فهمیده بود. و الا چرا از همان ابتدا باید به دنبال وصیّ حضرت صادق باشند تا گردنش را بزنند و چرا خبر امامت موسیبنجعفر باید مثل یک راز باقی بماند؟ حتی وقتی آن نصرانی برای رسیدن به حقیقت، محضر «اباابراهیم» را انتخاب کرد، به او گفتند: «شکل و شمایل مسیحیان را حفظ کن و با همان حال، موسیبنجعفر را جستجو کن؛ چون والی مدینه بر او سخت میگیرد و خلیفه از والی مدینه نیز سختگیرتر است.»
با همهی این فشارهای بیسابقه، معرکهی سیوپنجسالهی درگیری با «منصور» و «هادی» و «مهدی» و «هارونِ» عباسی را طوری مدیریت کرد که گسترش شیعه، چنین گزارشهای تاریخی عجیبی را رقم زد: «بعد از شهادت حضرت کاظم، هفتاد هزار دینار طلا از وجوهات، [چیزی در حدود هشتصد و چهل میلیارد تومان] تنها در دست یکی از وکلای او باقی مانده بود» و یکی از بدگوییهایی که از موسیبن جعفر در دربار هارون پیچید، این بود: «دو خلیفه هستند که برایشان خراج برده میشود: هارون رشید و موسی بن جعفر.»
اما من فکر میکنم امام قصد نداشت قیام کند چون شیعه هنوز پایی نداشت تا در کنارش بایستد. نشان به آن نشان که وقتی برای اولین بار، رهبر شیعه را به زندان بردند و چهار سالِ تمام او را بین زندانبانهای بصره و بغداد دست به دست کردند، خبری از شیعیان نبود؛ همانها که کرور کرور خمس مالشان را میفرستادند اما بلد نبودند یا نمیتوانستند جانشان را چطور فدا کنند تا حداقل حقّ اولیهای مثل حق زندگی در خانه و کاشانه، به امامشان بازگردانده شود.
🇮🇷اما وقتی دختر موسیبنجعفر در قم آرام گرفت و آرام آرام شیعه را به دور خود جمع کرد و دست پدریِ حضرت کاظم را روی سر محبّین گذاشت تا تربیت شوند، آهستهآهسته جانفدایی را یاد گرفتیم و پس از قرنها سکوت در برابر ستاندن جان معصوم، حتی برای حفظ جان فقیه غیرمعصوم هم قیام کردیم و با پانزده خردادها و نوزده دیها نشان دادیم که پای کار هستیم و دفاع سیاسی از مکتب را یاد گرفتهایم. حالا در شب شهادت باب الحوائج، حاجتمان این است که او باز هم دست پدری به سرمان بکشد و ما را برای دفاع فرهنگی و اقتصادی هم _که الزاماً با خون و اسلحه پیوند نخورده و از جنس «الگوی تولید، توزیع و مصرف» و «الگوی انگیزش و پرورش» است _ تربیت کند...
✍ حجتالاسلام محمدصادق حیدری
حسینیه اندیشه
#طوفان_الأقصی
#لبیک_یا_خامنهای
#شرکتدرانتخابات_عملصالح
_
#دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!
@daneshvadanestan
✅ مناظره داغ کارشناس عرب و آمریکایی در مورد ایران:
📍عضو حزب دموکرات آمریکا: به کشورهایی که توسط ایران اشغال شده اند نگاه کنید، ببینید در سوریه و عراق مردم چگونه در سختی افتاده اند/البته ما موضع از روی ترس ایران را دیدیم! به جای پاسخ دادن به حملات آمریکا، گفت آن را محکوم می کنیم...
🔻کارشناس عرب: یکبار هم که شده بیا و حرف حساب بزن، آنچه میبینی اثرات اشغالگری آمریکا است نه حضور ایران!/ایران نفت و گاز این کشورها را غارت می کند یا آمریکا؟ چه کسی ثروت های شرق فرات را غارت می کند؟/ترسو آمریکاست که بر خلاف همه ادعاها جرات نکرد به خاک ایران حمله کند و برای اظهار قدرت به سراغ گروه هایی رفت که سامانه های دفاع هوایی در اختیار ندارند...
#طوفان_الأقصی
#لبیک_یا_خامنهای
#شرکتدرانتخابات_عملصالح
_
#دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!
@daneshvadanestan
سردار آزمون: همان ۱۰۰۰ بلیت هواداران ایران را هم بدهند به قطریها
سردار آزمون:
همان ۱۰۰۰ بلیت هواداران ایران را هم بدهند به قطریها؛ هر تیمی میخواهد باشد، ترسی نداریم و آمادهایم. همقسم شدیم جانمان را برای تیم ملی بگذاریم تا نتیجه بگیریم.
#طوفان_الأقصی
#لبیک_یا_خامنهای
#شرکتدرانتخابات_عملصالح
_
#دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!
@daneshvadanestan
بسمالله
«ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جملهام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده، همه هُل خوردیم سمت جلو. نمیدانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرفهایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر میگرداندند که راننده پنجرهاش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد.
از پنجره باز شده، سوز هوای بهمنماه میخورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال میبرد؛ وقتی که توی همین تاکسیهای سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشتهایمْ کاغذ آدرس داروخانهای در کوچه پس کوچههای جنتآباد شمالی را فشار میدادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطهای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله میانداخت.
پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک نوع کمحسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع میخواست مبل باشد یا قلهی سرسرهای در پارک. میتوانست پشت بام خانهای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت.
وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایینتر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیهای به من نگاه کرد. انگار میخواست از دزاژ استیصال صورتم شناساییام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغسنجیاش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. میتونید کدملی بچهمو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانهاش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل میکنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم. هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشکهایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و میشد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرصهای تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانهمان، تمام شده بود. صبح زود، کاسهی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئنمان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومیسازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریمها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار میرود...»
نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرینتر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانهی محلهمان به خانه آمد.
من رای میدهم چون پسرم اتیسم دارد. چون میدانم اگر با صندوقهای خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، باید برای داروهای سادهای مثل تببر و سرماخوردگی، مسیر پر رنج مرا طی کنند. تازه معلوم نیست آن موقع اصلا سیزده آبانی باشد...
صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسیبلندهای نمایندهها حرف میزد. پسر جوان کنارش که نگاه خیرهی معذبکنندهای به یقه باز زن داشت، در تایید حرفش گفت:«آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم خیلی از مردمان سرزمینهای جنگ زده اطرافمان هم رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی،قلب وچشم و کلیهشان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا نه مراتع سرسبزش! اما نمیشد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یامفقود شدهی لیبی و عراق و سوریه،در خلال جنگهای داخلیشان داشته باشد.
در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید*که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسیرانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد ودلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمیکنن که! باید خودم حواسم بهش باشه.به امید به این و اون باشیم که کلامون پس معرکه است.» با خندهام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش میدونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه،چه وطنش!»
#شرکتدرانتخابات_عملصالح
_
#دانایی_مقدمه_توانایی!
@daneshvadanestan
از واردکننده به صادرکنندۀ دستگاه دیالیز تبدیل شدیم
سال ۹۲ بود که تحریمها علیه ایران اوج گرفت و دود این تحریم ها با ارسال نکردن تجهیزات پزشکی به چشم بیماران دیالیزی میرفت. دستگاه های دیالیز مستهلمک میشد و این جان بیماران بود که به خطر میافتاد.
در همین گیر و دار بود که یک شرکت دانشبنیان یا علی گفت و تصمیم گرفت حل معضل جامعۀ بیماران دیالیزی کشور قدمی بردارد و در کاهش درد ۳۰ هزار نفر بیمار دیالیزی کشور سهیم شود.
تلاشهای این شرکت در سال ۱۳۹۴ به بار نشست و نهمین تولیدکنندۀ دستگاه همودیالیز در دنیا شد و ایران را بهعنوان پنجمین شرکت دارای دانش طراحی و ساخت دستگاه دیالیز در جهان معرفی کرد.
بعد از حدود ۱۰ سال حالا سرمان بالاست که بینیاز شدیم از دستگاههای خارجی و دستگاههای دیالیز تماما ایرانیمان در ۲۶۰ مرکز دولتی و خصوصی در اختیار بیماران است.
اما خبر خوب ما میرسد به این نقطۀ طلایی که ایران علاوه بر تامین نیاز داخل دستگاههای دیالیز را به ۴ کشور افغانستان، سوریه، عراق و اندونزی صادر کرده است.
#طوفان_الأقصی
#لبیک_یا_خامنهای
#شرکتدرانتخابات_عملصالح
_
#دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!
@daneshvadanestan
درخواست بلینکن از مصر برای فشار به حماس و آزادی ۶ اسیر آمریکایی
آنتوني بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا سفر خود به خاورمیانه را آغاز کرد و هدف وی از این سفر، دستیابی به توافقی برای آتشبس در غزه و البته آزادی اسرای اسرائیلی و آمریکایی است. این برای پنجمین بار است که از زمان آغاز عملیات طوفان الاقصی، بلینکن به منطقه سفر کرده است.
روزنامه العربی الجدید (چاپ لندن) به نقل از منابع دیپلماتیک مصر گزارش داد، سفر بلینکن به منطقه، برای فراهم کردن شرایط مرحله پس از توقف جنگ در غزه است.
این منابع میگویند که وزیر خارجه آمریکا از مسئولان مصر خواسته است به جنبش حماس فشار بیشتری وارد کنند تا طرح پیشنهادی روی میز را بپذیرد و بر اساس آن، اسرای اسرائیلی و شش اسیر آمریکایی نیز آزاد شوند.
#طوفان_الأقصی
#لبیک_یا_خامنهای
#شرکتدرانتخابات_عملصالح
_
#دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!
@daneshvadanestan
10.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خمینی کجا علی(ع) کجا؟!
صحبتهای طوفانی حاج #مهدی_رسولی در مورد معجزهی مشارکت در شب #شهادت_امام_کاظم علیه السلام در حرم مطهر رضوی
#طوفان_الأقصی
#لبیک_یا_خامنهای
#شرکتدرانتخابات_عملصالح
_
#دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!
@daneshvadanestan