eitaa logo
دانایی مقدمه توانایی(آتش به اختیار)
453 دنبال‌کننده
30هزار عکس
22.6هزار ویدیو
87 فایل
#دانایی_مقدمه_توانایی، خود را به موضوعی خاص از مسایل اجتماعی محدود نمی کند. هدف آن روشنگری وانتقال مفاهیم اسلامی_انسانی و انقلابی است و شعر و ادبیات سوگلی این کانال است. ارتباط با مدیر @malh1380
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهار چیست به‌جز روز خوب آمدنت نسیم چیست بغیر از عبور عطر تنت تو را هزارفرشته به‌هم نشان دادند زبس‌که لطف و صفا بود در قدم‌زدنت مرا اگرچه نبخشیده سهمی از دنیا خدا به لطف خودش کرده‌است سهم منت همه وجود من از شعر ناب سرشار است از آن زمان که شنیدم سرودی از دهنت غزال من! غزل از چشم‌هات می‌بارد قصیده می‌چکد از قدّوقامت حسنت بهار من! همه‌شب‌های ما چراغان است برای روز پر از آفتاب آمدنت بیا و جان مرا باز هم بهاری کن نشسته‌ام به تمنّای عطر نسترنت @faslefaaseleh _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
‍ سانسور دو واقعیت در تل‌آویو و اوج استیصال نتانیاهو در برابر ایران بنابر گزارش رسانه‌های صهیونیستی، طی روزهای اخیر بسیاری از ژنرال‌های ارتش رژیم جعلی اسرائیل نیز به جریان‌های اعتراضی علیه بنیامین نتانیاهو در تل‌آویو و حیفا پیوسته‌اند. گرچه بهانه اصلی اعتراضات، «اصلاحات قضایی» است، اما ماجراجویی‌ها و رجزخوانی‌های نتانیاهو در قبال جبهه مقاومت و در رأس آن ایران، در شکل‌گیری این روند بی‌تاثیر نبوده است. در مواجهه با موج گسترده اعتراضات داخلی اما، نتانیاهو در صدد مخابره آدرس غلط به فضای داخلی است تا از آن به مثابه‌ی برگ برنده‌ای در مواجهه با اعتراضات عمومی استفاده کند. در همین راستا؛ بسیاری از رسانه‌های آمریکایی و صهیونیستی مانند فاکس‌نیوز که ارتباطات خاصی با نتانیاهو دارند، آدرس جنگ با ایران را به افکار عمومی منطقه مخابره می‌کنند. فارغ از بحران‌های اخیر، دو نگرانی بزرگ ذهن مقامات ارشد این رژیم را شدیدا درگیر کرده است: نگرانی نخست، معطوف به رشد شاخصه‌های مهاجرت معکوس و نگرانی دوم معطوف به مناسبات آمریکا-اروپا با تل‌آویو است. در خصوص نگرانی اول نتانیاهو تلاش می‌کند با ارسال نشانه‌های «اقتدارگرایی» در چارچوب «تصویر راهبردی ملی»، خیال ساکنان اراضی اشغالی را بابت آنچه «قدرت امنیتی اسرائیل» می‌خواند راحت سازد! او در خصوص نگرانی دوم نیز می‌کوشد با خلق تهدیدات کاذب، مانع از تمرکززداییِ ناخواسته‌ی بازیگران غربی نسبت به تل‌آویو شوند. جمع این دو مولفه، اوج استیصال نتانیاهو در تقابل با ایران را به نمایش می‌گذارد، به ویژه آنکه پس از شکست‌های متعدد از مقاومت، تل‌آویو عملا قدرت سابق خود در جعل روایت معکوس از ماهیت خود و واقعیات منطقه را از دست داده است. در چنین شرایطی «جوسازی» و «تبلیغات کاذب» تبدیل به دو رکن اساسی در معادلات امنیتی و سیاست خارجی رژیم اشغال‌گر اسرائیل شده‌اند. فرجام این بازی البته هر چه باشد، نه منجر به بقای نتانیاهو در قدرت خواهد شد و نه به جلوگیری از انهدام زیرساخت‌های قدرت در تل‌آویو خواهد انجامید، حقیقتی که مقامات این رژیم و حامیانش دیر یا زود نسبت به آن آگاه خواهند شد. _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
هر وقت از دست کسی یا از چیزی ناراحت شدی فقط یه لحظه به نبودن یا نداشتنش فکر کن... _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
نهج البلاغه از امام على(عليه السلام) نقل شده است که قرآن را به سرعت قرائت نکنید و در پى آن نباشید که سوره را به آخر برسانید؛ قلوبتان باید به خشوع درآید. ( نهج البلاغه, خطبه 110) آن حضرت در بیان دیگرى فرمود: قرآن را یاد بگیرید که بهترین سخن است و در آن اندیشه کنید که چون بهار است. ( تحف العقول, ص50) نکته مهم این فرمایش حضرت, آن است که در مرحله یادگیرى فرموده «بهترین سخن» است; ولى در مرحله تفکّر و اندیشه, آن را به «بهار» تشبیه کرده است; بهارى که فصل رویش و زندگى است _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی دعای صبح وآه شب کلیدگنج مقصود است بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی حافظ _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
آهای مردها! وقتی همسرتان از دست‌هایش زیاد کار کشیده است به او بگویید کنارتان بنشیند و دست‌هایش را دهید. و گاهی بین ماساژ دادن، دستش را ببوسید تا هم و قدردانی شما را با تمام وجود حس کند و نیز فرزندان شما، احترام و تواضع و محبّت را یاد بگیرند. برخی کارها برای همیشه در همسرتان می‌ماند و با همان ، با سختیهای زندگی کنار می‌آید و باعث می‌شود. _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله: ازدواج و تولید نسل کنید و زیاد شوید که من در روز قیامت به شما مباهات می کنم؛ حتی به طفلی که سقط شده باشد. بحار الانوار، ج ۴۴ _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با صدا گوش کنید این فیلم سینمایی نیست که کارگردانش تمام جزئیات را این چنین با دقت تمام کار کرده باشد؛ سکانسی فوق‌العاده از حس و حال مردمی بدرقه یک مدافع امنیت در روستای کوهرنگ است از نجوای «به ابی انت و امی» زیارت عاشورا تا ندای گاه و بیگاه «لا اله الا الله» از همهمه برآمده از نجوا های درونی تا صدای کوبیده شدن برف ها زیر پای عابران موقعیت بی نظیری ساخته که مثالش را فقط در تشییع عروج کنندگان الی الله می توان پیدا کرد. _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برم غذا بخورم بیام ادامه فیلمو ببینم ادامه گیم رو بزنم ... با فلانی چت کنم ... مخ فلانی رو بزنم ... لحظه مرگ همینقدر نزدیک و عجیبه که یهو میبینی حضرت عزرائیل ع بالا سرته😊 حواست به اخرتت باشه رفیق لحظه یکی از یوتیوبرها _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
استدلال‌های یک ذهن زیبا مغز متفکر خاندان بعد از ناهار یک خیار درشت از توی ظرف میوه‌خوری برداشت و در حالی که داشت دو سرش را با چاقو می‌زد، ادامه داد: ــ دیدید این پیروز بیچاره رو کشتند؟ آقا رحیم با افسوس گفت: ــ آره حیوونکی! راستی هوشنگ خان، چرا کشتنش؟! هوشنگ خان ابرویی بالا انداخت و خودش را روی مبل دونفره جا‌به‌جا کرد: ــ دِ . . . معلومه دیگه. برای این‌که حواس ماها رو از ماجرای مسمومیت دانش‌آموزها پرت کنند. آقا رحیم که ظاهراً از این استدلال خوشش آمده بود، با دهان باز گفت: ــ آها، پس بگو. من هم یک بوهایی برده بودم. روی صندلی ۱۸۰ درجه به عقب برگشت که به گلنار خانوم بگوید «دیدی گفتم» که دید حواس خانوم‌ها جای دیگه است. ولی بعد، انگار که یک موضوع مهمی به یادش آمده باشد، به جلو خم شد و پرسید: ــ هنوز معلوم نشده قضیه این مسمومیت‌ها چیه؟ هوشنگ خان نگاه معنی‌داری به من انداخت و پوزخندی زد: ــ مهندس، شما که واردی، بهش بگو. گفتم: ــ والا چی بگم، نمی‌دونم. کار دارودسته رجوی نیست؟ هوشنگ خان صدایش را جوری پایین آورد که گویی می‌خواهد راز مهمی را در میان بگذارد: ــ نه بابا، این‌که معلومه. کار خودشونه! چیزی نمانده بود که رحیم از فرط تعجب، از روی صندلی پس بیفتد. گفت: ــ نه بابا؟! آخه چرا؟ هوشنگ از رحیم پرسید: ــ تو اون پرایدت رو چند خریدی؟ ــ سی تومن. ــ الآن چنده؟ ــ قابل شما رو نداره، سیصد تومن. ــ خب بفرما، اصلاً حواست بود که توی سه چهار سال، قیمت یه پراید زپرتی رو ده برابر بردند بالا؟ رحیم مانده بود که باید بگوید آره یا نه، که خود هوشنگ به دادش رسید: ــ نه دیگه، حواست نبود. چرا؟ چون فکر و ذکرتون مشغول مسمومیت‌های زنجیره‌ای بوده، اصلاً فراموش کردین که ماشین لامصب رو عمداً گرون کردند. رحیم که خیالش راحت شده بود، به صندلی تکیه داد: ــ هااااا . . . درسته. پس ماشین رو هم خودشون گرون کردند؟ ــ بعله دیگه. ماشین که خودش گرون نمی‌شه. گرونش کردند. ــ آخه چرا؟ ــ چون دلار رو همین یکی دو روزه بردند بالا. ــ کی‌ها؟ آمریکایی‌ها؟ هوشنگ خان پقی زد زیر خنده: ــ نه عزیز جان، خودشون . . . واسه این‌که می‌خواستند با امریکا مذاکره کنند، دلار رو گرون کردند. البته این مذاکره هسته‌ای رو نمایشی راه انداختند. آقا رحیم هیجان‌زده گفت: ــ پس بگو . . . ــ بعله. ــ واسه چی خبر مذاکره الکی رو پخش کردند؟ ــ به خاطر این آتیش‌سوزیه. پشت آتیش‌سوزی خیابون بهار یه خبریه. حالا ببین کی گفتم . . . هییی . . . هییی هوشنگ خان که سکسکه امانش را بریده بود، مکثی کرد تا نفسی تازه کند. وقتی نفسش جا آمد، گفت: ــ کجا بودم؟ خلاصه طفلکی‌ها رو مسموم کردند که بتونند یک‌شبه ماشین رو گرون کنند تا قیمت دلار رو بالا ببرند. چرا؟ چون می‌خواستند حواس مردم از این مذاکرات نمایشی جدید پرت بشه؛ بازی مذاکره رو هم به‌خاطر این آتیش‌سوزی عمدی راه انداختند. آقا رحیم که نم‌نمک توی باغ هوشنگ آمده بود، گفت: ــ حدس می‌زدم این ساختمون رو خودشون آتیش زده باشند. ولی نفهمیدم قضیه چی بوده. هوشنگ خان قرص و محکم گفت: ــ به خاطر قضیه پیروز. دیدند خلق‌الله خبرهای این پلنگه رو دنبال می‌کنند، خواستند حواس‌ها بره سمت آتیش‌سوزی تا فرصت کنند پلنگ زبون‌بسته رو زیر اون دود و دم بکشند! چشم‌های رحیم برق زدند و به نشانه تحسین یک «اه» کشدار تحویل داد: ــ اه‌ه‌ه‌ه . . . آفرین! اگرچه جایش نبود، اما به خودم جسارت دادم و پرسیدم: ــ هوشنگ خان، آخه حیوون خدا رو برای چی بخوان بکشن؟ مگه مرض دارند؟! هوشنگ خان نگاهی از ناامیدی به سر تا پایم انداخت و در حالی که خیار دیگری برمی‌داشت، گفت: ــ مهندس، مثل این‌که حواست نیست ها . . . همون اول که گفتم؛ کشتنش که کسی یاد مسمومیت بچه مدرسه‌ای‌ها نیفته! حالا گرفتی؟! تا آمدم چیزی بگویم، خانوم هوشنگ خان از توی آشپزخانه داد زد: ــ هوشنگ . . . سر ناهار یه پارچ دوغ سر کشیدی. صد دفعه گفتم از روش این همه خیار نخور! دوباره نفخ می‌کنی ها! مهندس! خدا خیرت بده؛ شما که کشاورزی خوندی، یه چیزی بهش بگو! _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan