خوابیدیم و صبح روز بعد رفتیم نهر خین.
آخ از نهر خین نگم که فقط پونصد کیلومتر با شهر عشق فاصله داشتیم...
اونجا بود که دلم شکست و اشک از چشمام جاری شد
گفتم آقا جون این انصافه من اینقدر بهت نزدیک شده باشم و تو خاک عراق باشم ولی زیارتت نیام؟! :)
اون نقطه ای که ایستاده بودم حس کردم روبروی ضریح آقا هستم.
سلام به آقا دادم و فقط گریه کردم.
نهر خین جایی بود که از آب دجله و فرات سرچشمه گرفته بود.
آره همون آبی که روی امام حسین و اهل بیتش بستن... :)
و بعد اون آب به اروند رود میریخت.
خیلی از جوونا تو این نهر شهید شدن و هیچوقت دیگه به شهر و دیارشون برنگشتن و هنوز که هنوزه دنبالشون میگردن...
مادراشون هنوز چشم انتظار دیدن روی ماه جیگرگوشه هاشون هستن...
دشت ذلفقاریه رفتیم، موقعیت شهادت شهید شاهرخ ضرغام
شهید ضرغام مسیر عاشقی رو خیلی قشنگ تموم کردن.
شهید ضرغام از یه لات عرق خور دعوایی رسید به میدون جنگ و جوونیشو فدای من و شما کرد.
آره خلاصه...عصر رفتیم آخرین مقصد که همون شلمچه یا کربلای ایران بود.
رفتیم قدمگاه آقا امام رضا.
روز آخر بود، مقصد نهایی بود و من مونده بودم و کوله باری از شرمندگی و شهدایی که قرار بود دست ما رو بگیرن.
شلمچه جایی به وسعت زیادی بود که تا چشم کار میکرد خاک بود.
رو خاک مقدس شلمچه که از پوست و گوشت شهدا بود نشستم و با رفیق شهیدای خودم حرف زدم.
ازشون خواستم کمکم کنن که ادامه دهنده راه خودشون باشم...
کمکم کنن بتونم حجابم و حفظ کنم و نماز سر وقت و فراموش نکنم...
کاش فقط یکبار دیگه میرفتم شلمچه...
هیچ جای دنیا اون آرامش و حس خوبی که شلمچه داشتم و بهم نمیده اینو خوب مطمئنم..
اون لحظه یه استخون از یه شهید پیدا کردن و چقدر لحظه غمانگیزی بود...
وقتی رو خاکی که شهدا رو اون افتاده بودن و شهید شده بودن قدم می زدم، همون خاکی که خون هزاران جوون بیگناه روش ریخته شده بود، آره جانم دقیقا همون خاک... باهاشون عهد بستم که کوله بار گناهامو همونجا رو زمین بزارم و همون میثاقی رو ببندم که شهدا با خدا بستن.
تا شاید منم به آسمونیا ملحق بشم...
تا شاید منم مثل یکی از اونایی باشم که امام زمان برای خودش انتخاب میکنه...
تا شاید منم مثل شهدا پرواز کنم ....
خلاصه کلام رفتیم مزار شهدای گمنام و به لحظه خداحافظی رسیدیم.
سخت ترین لحظه بود و درد داشت برامون.
ما به اون مناطق و شهدا و حس و حال عجیب اونجا عادت کرده بودیم .
خیلی برامون سخت بود ولی چاره ای نبود...
با گریه و ناراحتی برگشتیم.
حالا من موندم و رفیق شهیدم . . .
خب رفیق بزار چند تا چیز و تو لفافه بگم.
یه خواهر نشسته بود رو همین خاکهای شلمچه...
خاکها رو کنار زد و کنار زد و رسید به یه جمجمه!
استخونا و پلاکها و سربند ها و اون قمقمه ها رو همه رو از اینجا خارج کردن ...
پس خون شهید کجاست؟!
خونشون تو همین خاکهاست!
تا حالا با خودت فکر کردی چند تا جوون، داماد، یا اصلا چند تا دار و ندار یه مادر و پدر زیر این خاکهاست!
خون چند تاشون قاطی این خاک هاست؟
آیدختر خانم مذهبی!
هواست به فضای مجازی هست؟
حواست هست به نحوه حرف زدنت؟
حواست هست به لفظ های خودمونی که گاهی وقتا به کار میبریم؟
حواست هست به آشوب به پا کردن تو دل مخاطبت؟
نکنه گول بخوریم!
نکنه حالا شهیدی که سی سال پیش، رفت و بخاطر نسل و خاکمون، شهیدی که گفت زندگیمو فدای آیندگانم و دینم میکنم...
حالا خیره شده باشه به چشم ما و بگه قرارمون این نبود خواهر!
از خودی ضربه خوردن خیلی بده!
تو خودی ای...
از خودشونی...
آخه اگه اونا تو رو از خودشون نمیدونستن که نمیرفتن به خاطر تویی که هنوز اون زمان به دنیا نیومده بودی یا تو قنداق بودی بجنگن که!!!
میفهمی چی میگم؟!
اون روزی که دیدی راهی شلمچه ای، بدون شهدا رسماً دعوتت کردن...
گفتن بیا دلمون واسه بیقراریهات تنگ شده...
مراقب دل هامون باشیم!
#دلنوشته_دست_نویس
#راهیان_نور_1402
#کاری_از_ریحانه_صادقی
#شهرستان_زواره
#استان_اصفهان
#دبیرستان_ایزدی
#پایه_یازدهم
#رشته_ادبیات_انسانی
#تاریخ_اعزام_25_آبان_1402
#اتوبوس_شماره_10
#حوزه_دانش_آموزی_شهید_فهمیده
#طرح_سفیر
1.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻از دنیا به اندازه دو متر قبر هم نخواست
🔹گفته بود نمی خوام بدنم حتی یک وجب از کره خاکی رو اشغال کنه. آب دجله برای همیشه بردش.
🔹۲۵ اسفند سالروز شهادت مهدی باکری
#بسیج_دانشآموزی_زواره
@danshamozi2_bsj
✨ نوروز رستاخیز خاک است
و عید صیام، رستاخیز جان.
خاک محتاج زمستان است
تا پذیرای بهار شود و جان
محتاج صوم است تا روح
به اعتدال ربیع واصل شود،
تا خورشید عشق از افق جان
طلوع كند و نسیم لطف بوزد
و درخت دل به شكوفه بنشیند؛
و این بهار درون است...🌿
✍ سید مرتضی آوینی
#سال_نو
#بسیج_دانشآموزی_زواره
@danshamozi2_bsj
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻شعار سال ۱۴۰۳ ؛ جهش تولید با مشارکت مردم
رهبر معظم انقلاب:
🔹اگر ما بخواهیم جهش تولید داشته باشیم، بایستی اقتصاد را مردمی کنیم باید پای مردم را به عرصهی تولید به نحو محسوسی باز کنیم، موانع حضور مردم را برطرف کنیم.
🔹در بخش مردمی ظرفیّتهای بزرگی وجود دارد که من انشاءاللّه توضیح خواهم داد در این باره و این ظرفیّتها بایستی فعّال بشود، باید از آنها به نفع کشور و به نفع مردم استفاده بشود.
🔹لذا من به این مناسبت شعار امسال را این قرار دادم: «جهش تولید با مشارکت مردم» این شعار امسال است.
🆔@danshamozi2_bsj
جناب آقای مهدی
ریاست محترم اداره آموزش و پرورش زواره
با نهایت تأسف و تأثر ضایعه درگذشت مادر گرامیتان را خدمت شما و خانواده محترم تسلیت عرض نموده، بقای عمر با عزت برای شما و همچنین رحمت واسعه برای آن مرحومه را از خداوند متعال خواهان و خواستاریم.
#بسیج_دانشآموزی_زواره
@danshamozi2_bsj
💠 جشن سحرخیزان کوچک ؛ ویژه دانش آموزان دختر روزه اولی بخش زواره
💢 دوشنبه ۶ فروردین ماه از ساعت ۱۷ در مؤسسه قرآنی آل طاها و یاسین زواره
#بسیج_دانشآموزی_زواره
@danshamozi2_bsj
پیام تشکر
به نام خدا
«من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق»
غم فراق مادر عزیزمان سخت و طاقت فرساست و تنها التیام این مصیبت، تمسک به رحمت واسعه الهی است.
ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما عزیزان با نهایت احترام و رعایت ادب و کمال تواضع و ارادت .
بدین وسیله وظیفه خود میدانم از همه همکاران و دوستان ارجمند که با ارسال پیام و حضور در مراسم موجب تسلی خاطر بنده و خانوادهام در غم از دست دادن مادر عزیزم گردیدند نهایت تشکر و قدردانی را داشته باشم بی شک پدر و مادر بهترین نعمتهای خدا بر روی زمین هستند که امیدوارم هرکسی که داردخدا برایش ببخشد و آنان که دار فانی را وداع گفتهاند روحشان شاد و قبرشان پر نور باشد.
از خداوند طول عمر با عزت ، عاقبت به خیری ، صحت و سلامتی را برای شما خواستارم .
با تشکر
مهدی مهدی