دوستان خیلی ها گفتن رمان های عاشقانه و ......... نذاریم واسه همین ما دیگه رمان#در_انتظار_عشق رو دیگه نمیذاریم😊

سلام برای شفای بچه سه ساله ختم دعای فرج اللهم کل ولیک گذاشتیم هرکه می‌تونه یاری کنه فقط اعلام کنید ممنون

دوستان یاری کنید ممنون میشم

ی بچه ساله سرطان داره خواهشا سر نماز هاتون خیلی التماس دعا دعا کنین خوب بشه

ختم ۷۰٫۰۰۰ تا حمد گذاشتیم اگه مقدور هستید بخونید سلامتیش رو بدست بیاره🙏🙏

هر کی میتونه بخونه و ب پی وی بنده اطلاع بده اجرتون با صاحب الزمان اینم پی وی بنده 👇 @ZahraKargar_86

مدیران گل اگر داخل این کانال نباشید از کانالتون لفت میدم جون اینجا حتما باید باشین 😁 https://eitaa.com/joinchat/3512729704C7cbbd5f89a

┄┅─✵💝✵─┅┄ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم خدایا شروع سـخن نامِ توست وجودم به هر لحظه آرامِ توست دل از نام و یادت بگـیرد قـرار خوشم چون که باشی مرا در کنار سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 ┄┅─✵💝✵─┅┄

#انس_با_قرآن_مجید #ختم_قرآن_مجید حزب هفتاد و یکم (۲۱ الی ۵۲ نور) 👤 با صدای استاد پرهیزگار #التماس_دعا_برای_ظهور ●➼‌┅═❧═┅┅───┄

#سلام_امام_زمانم نکندیار بیاید...و نبینی او را😔💔 دلم از مردمک چشم، طلبکار شده 🔸شاعر:رضاقاسمی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀

#سلام_امام_زمانم نکندیار بیاید...و نبینی او را😔💔 دلم از مردمک چشم، طلبکار شده 🔸شاعر:رضاقاسمی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀

#سلام_امام_زمانم 💚 ای ڪاش همیشه یاورتــ باشم من در وقت ظہــور، محضرتــ باشم من ھر چند که نامه ام سیاهـــ است ولــی بگـــذار سیاه لشڪرتــــ باشم من #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀

مدیرایی که بنرشونو ندادن بنرشون ثبت نمیشه ها دوباره بنر بدین خیلیا دادن بعضیا ندادن هنوز😕

‍ 💌ســـــلام ، آخرین دردانہ مـــــ🌹ـــــادر! 🌱 نیمه شعبان هم گذشت..... و زمین، باز طعم جشنی بدونِ تو را چشید. هر روز که می گذرد.... غمی بر شانه زمین اضافه میشود. دوباره شبی که؛ برایت جشن گرفتیم... و تو نبودی.... 🔻آنقدر نداشتنت، درد دارد. که جای همه شادمانی های عالم را، در قلبمان تنگ میکند. نمیدانم تا کی؛ به استمرار دل شکستنت، عادت خواهیم کرد❓ نمیدانم تا کی؛ بدون تو، هنوز نفس هایمان، بالا می آیند❓ نمیدانم چقدر طول میکشد؛ تا ما بفهمیم بدون تو... زندگی مان، فقط یک بازی کودکانه است‼️ #حضرت_یار

یه شب بارونی بود فرداش حمید امتحان 📚 داشت.. رفتم توحیاط و شروع کردم‌ به شستن ظرفها.. همین طور که داشتم لباس میشستم دیدم حمید اومده پشت سرم ایستاده.. گفتم اینجا چیکار میکنی؟! 🧐 مگه فردا امتحان نداری؟! ❤️ دو زانو کنار حوض نشست و دستهای یخ زدمو از تو تشت بیرون آورد و گفت: ازت خجالت میکشم😓 من نتونستم اون زندگی که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه باباش با ماشین لباسشویی لباس میشسته، حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه ...😥😓 حرفشو قطع کردم و گفتم : من مجبور نیستم.🙂 با علاقه 💞 این کار رو انجام میدم. ✅ همین قدر که درک میکنی. میفهمی. قدر شناس هستی برام کافیه.  🔖 همسر #شهید‌سیدعبدالحمید‌قاضی‌میرسعید