eitaa logo
آغـوش‌خــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
390 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
441 فایل
بِسْـمِ‌رَبِّ‌النْور؛✨️ "اینجاهر‌دل‌شکسته‌،التیام‌می‌یابد🌱" ناشناسمون🌵 https://harfeto.timefriend.net/17167459505911 🪴شرایط‌و‌همسایه‌ها : @sharaet_Canal -مدیر : @Laleiy - ادمین: @Seyede_dona براامام‌زمانت‌بمون🤍🌿!
مشاهده در ایتا
دانلود
گࢪوھ جوین جوین دختࢪونہ صوࢪتے💚🌿 تبلیغ=✅ ج ج=✅ چت=❌ دعوا بحث فوش=❌ اصل=❌ تبلیغ ࢪگباࢪے=❌ ویس=❌ خوش اومدین 💕🕊 https://eitaa.com/joinchat/3567517810C1c0ba4ff04
سلام به روزه دارای عزیز🙂
دومین سحر ماه مبارک رمضان رو بهتون تبریک میگم❤️ خداروشکر امسال هم تونستیم در ماه مبارک رمضان حضور داشته باشیم خیلی هاهستن که سال قبل بین ما بودن و در ماه رمضان روزه می شدن اما الان‌بین ما نیستن😢😔 حاضرید برای شادی روحشون یه حمد و سوره بخونیم؟بله پس همه بخونند
📌 رمضان، ماه جهانیان 🌙 نمی‌دانم رمضان ماه امت پیامبر است یا ماه فرشتگان خدا! انگار خداوند به فکر همه بوده است. حتی به فکر فرشتگانی که از دوری مهدی فاطمه بی‌تابند. 🌌 خودت را جای آن‌ها بگذار. باید یک سال تمام، دوری مهدی را تحمل کنی تا رمضان شود تا شب قدر از راه برسد تا اجازهٔ نزول به زمین و رسیدن به محضر ولیّ خدا را داشته باشی. 🔶 رمضان که می‌شود فرشتگان در آسمان برای آمدن شب قدر و همنشینی با مهدی موعود، لحظه‌شماری می‌کنند. نمی‌دانم حسرت کداممان بیشتر است، فرشتگان که حسرت بودن در زمین و نفس کشیدن در هوای مهدی را دارند یا ما که حسرت یک ثانیه هم‌نشینی با حضرت را داریم؟ 💠 هرچه که باشد، رمضان، ماه نزول برکت خدا بر کائنات است. برکتی که مهدی موعود تقسیم‌کنندهٔ آن است. پس تا دیر نشده تا شب‌های قدر از راه نرسیده، راهی برای نزدیکی به مهدی، میزبان رمضان پیدا کن. 💢 «فرصت ها همچون ابر می‌گذرند.» 🌸 ؛ ویژهٔ
• . | 💕 روز خسته شده بود مدام درگیر کارها بود و رفت و آمد میکرد و به هر کسی ڪه می‌رسید میگفت: _زن نگیری ! ببین به چه روزی افتادم، زن نگیری.. حتی به ما هم می‌رسید میگفت:آبجی زن نگیری !🤣
🚶🏻‍♂ میگم ‌اینکهصدمیلیون‌خرج‌عروسیتون‌میکنید بعدخودتون تو‌خونه‌ی‌اجاره‌ای‌زندگی‌میکنید ؛ کمدینی‌چیزی‌هستید ...؟! ‌
•『🎙』 ‌• خداگاهی‌نشون‌میده‌به‌ماکه: +ببین،هیچ‌کس‌دوستت‌نداره... امایواشکی‌میادتوگوشِت‌میگه: +جزمن!(:♡ ..(:♥
هنگام‌‌تولددر‌گوشمان‌اذان‌مۍ‌خوانند ولی‌نمازنمۍ‌خوانند؛ هنگام‌مرگ‌برایمان‌فقط‌نمازمۍ‌خوانند.. اذان‌ِهنگام‌تولدبراۍ‌نمازۍ‌است‌که‌ هنگام‌مرگ‌برایمان‌میخوانند🌱.'! وچقدراین‌زندگۍ‌کوتاه‌ست، قدربدانیم‌باهم‌بودن را . .‌
آغـوش‌خــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت -چهارم- توی دانشگاه *علویجه* درس می خواندیم.☺️ ~هر روز با مینی بوس که پ
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت-پنجم- *ریاضی و فیزیکش خوب بود توپ توپ🤩* ~بعضی وقت ها توی دانشگاه به جای استاد میرفت سر کلاس سال پایینی ها و بهشان درس میداد~😍🦋🥰 من اما نه ریاضی ام ضعیف بود و درد و داغان 😟 _به زور نتیجه دو دوتا رو چهار در می اوردم_😐 *میخواستم برم کلاس خصوصی ،پول و چیزی هم تو دست و بالم نبود .نمیدانم از کجا،ولی شستش خبر دار شد که میخواهم چه کنم*🤩 😂 امد سراغم.😌 با ناراحتی گفت:یعنی تو اینقدر بی قید شدی ؟😔 *من هستم،اونوقت میخوای پول بدی برا کلاس خصوصی* ؟🤨🧐 ~ها؟😟😕~ _نزاشت بروم_ 😇. از همه کارهایش زد.از کار و بار زندگی اش.امد با من ریاضی کار کرد بعضی وقت ها من را میبرد کتاب خانه،بعضی موقع ها هم میبردم خانه شان ☺️😊😇 *بعد از ده دوازده جلسه ،مرا توی ریاضی از آن رو به آن رو کرد.🤩* 😎 ~دیگر میتوانستم خودم برای دیگران کلاس بگزارم🙄😮🤩😍~ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 _با موسسه که می رفتیم دوره های جهادی،از بچه ها فیلم میگرفتم. 🤩_ هر چه میکردم محسن بیاید توی قاب *تصویرم،نمیومد.همه اش ازم فرار میکرد؛انگاری که پلیسی باشم و در تعقیبش*😕🧐 ~یک بار با هزار بدبختی و مکافات او را اوردم و نشاندم جلوی دوربین .~😢😅 گفتم:الا و بلا باید حرف بزنی و گرنه سر و کارت با منه 😎😅. ~خیلی سخت بود . چند کلامی دست و پا شکسته حرف زد 😍😌☺️~ _وبعد هم گفت بابا برو از بقیه فیلم بگیر .از این.از اون. از کسی که سرش به تنش بریزه نه از من بی بخار ._😁😄🙃😇😍 دوباره قالم گزاشت و رفت😒 *راوی :دوست شهید* ~برگرفته از کتاب حجت خدا~
آغـوش‌خــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت-پنجم- *ریاضی و فیزیکش خوب بود توپ توپ🤩* ~بعضی وقت ها توی دانشگاه به
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت-ششم *با آن هایی که توی فاز و دین مذهب نبودند خیلی صحبت میکرد*🤩 _میخواست به راهشان بیاورد.میخواست تغیرشان دهد_😌 ~یکبار چند نفر از این افراد خدا را قبول نداشتند،خوردند به تورم، رفتم سراغ محسن و بهش گفتم بیا با این ها حرف بزن~ 😍 دفعات پیش که محسن صحبت میکرد ،طرف مقابلش توی دین میلنگید، یا نهایتش میانه ی خوبی با آن نداشت . 🥺😰😥 *اما این بار آن چند نفر از بیخ و بن ، دین را قبول نداشتند .خدا را قبول نداشتند.قرآن و پیامبر را قبول نداشتند .* 🥺😢😭 محسن پا پس نکشید😇😉😍 _تا چند شب با آن ها توی قبرستان قرار گزاشت و باهاشان صحبت کرد._🤩😎 جلسه سوم ، همان ها را هم به راه آورد ☺️😊😇🙂🙃😉😌😍🥰 🕊️🌹🕊️🌹🕊️🌹🕊️🌹🕊️🌹 *توی کار های برقی* *مقداری سر در می اورد.مخواست برود برق کشی خانه ها که پولی در بیاورد و اینطور روی پای* *خودش باستد* 🤩 همان اول کاری خورد به مشکل.😕😟 ~دستش خالی بود .پول نداشت کارت ویزیتش را چاپ کند . نمی دانست چه بکند .~ 😢 آمد و روی تکه های مقوا اسم و شماره ی موبایلش را نوشت و آن ها را انداخت توی خانه ها 😁😅 _هر وقت هم که بهش زنگ میزدند که بیا برای کار ، می آمد سراغم و من را هم با خودش میبرد ._😆 ~من میشدم شاگردش و~ ~کمک کارش.برق کشی که تمام میشد ،صاحب ~خانه می آمد و پولی را برای دستمزد به محسن میداد~ ~😁😍 *محسن نصف بیشتر پول را به من میداد و آن نصف کمتر را خودش بر میداشت*😉☺️ انگار من استاد بودم و او شاگرد .😉😅😍 واقعا مرام و معرفت داشت. 🥺😭 *راوی :دوست شهید* ~برگرفته از کتاب حجت خدا~
آغـوش‌خــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت-ششم *با آن هایی که توی فاز و دین مذهب نبودند خیلی صحبت میکرد*🤩 _میخو
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت-هفتم *یک بار آمد و پیشم گفت :بیا با هم عهد ببندیم*🤩😍 *گفتم:عهد ببندیم که چه ؟*🤔😳 _گفت :که گناه نکنیم . که دل امام زمان رو نشکنیم_😇☺️😍😌 ~لحظه ای فکر کردم و گفتم :باشه😉😍~ نشستیم و عهد و قول و قرارمان را روی برگه نوشتتیم .امضایش را هم کردیم 🤩😎 *اگر حرف بدی میزدیم یا زبانمان را به غیبت و تهمت باز میکردیم یا هر گناه دیگری انجام میدادیم ،باید کفاره میدادیم*😁🤩🥰 _کفاره هامان هم نماز بود و روزه و صلوات و کمک به فقرا_😍🤩 ~~محسن خوب ماند روی قول و قرارش روی عهدش با امام زمان (عج). واقعا از خودش حساب میکشید و محاسبه ی نفس میکرد🥰😍 🕊️🌹🕊️🌹🕊️🌹 ~بعضی شب ها با هم می رفتیم قبرستان.~ *میرفت یک قبر حالی پیدا میکرد و توی آن میخوابید. عمیق میرفت تو فکر*🧐 _بهم میگفت :اینجا آخرین خونمونه هممون رو یه روز میارن اینجا میخوابونند. اون روز فقط ما هستیم و اعمالمون_ 😢🥺 ~آخرت را باور کرده بود . با پوست و گوشت و خونش .با تک تک سلول هایش~😭😰 *راوی :دوست شهید* ~برگرفته از کتاب حجت خدا~
آغـوش‌خــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت-هفتم *یک بار آمد و پیشم گفت :بیا با هم عهد ببندیم*🤩😍 *گفتم:عهد ببند
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت-هشتم *خیلی علاقه داشت به زیارت حضرت معصومه س 🥰* _می آمد سراغم و بهم میگفت بیا بریم قم 🥺_ ~~میگفتم باشه😍 ~پول مول که زیاد نداشتیم .با همان مقدار~~ ~کمی که توی جیبمان بود راه می افتادیم و می رفتیم~~😅☺️ *از امام زاده شاه جمال که ورودی قم است،تا خود حرم پیاده می رفتیم*🤩😅 __دو ساعتی توی راه بودیم .😎_ ~سختمان بود؛مخصوصا وقتی که زمستان بود~ 🥶. به حرم که می رسیدیم محسن از من جدا میشد و می رفت گوشه ای از حرم با خودش خلوت میکرد ☺️😇😍 *نماز و قرآن میخواند .دعا و مناجات میخواند.🤩😍* *بعد از حرم هم راه می افتادیم و می رفتیم جمکران*😇😍 _دوباره پیاده،خیلی خسته میشدیم ،اما میچسبید._ 😆😁 ~واقعا میچسبید~😍🤩 مخصوصا وقتی که گنبد جمکران را می دیدیم و به آقا سلام میکردیم 🥰😍🤩😎. 🕊️🌹🕊️🌹🕊️🌹 _توی قنادی کار میکردم و یکبار آمد پیشم و گفت :مجید جایی سراغ نداری بدم کار کنم ؟_ 😅 *گفتم :چرا.همین آقایی که توی قنادیش کار میکنم دنبال شاگرد میگرده میای* 😉؟ _نپرسید چند میدهد و روزی باید چقدر کار کنم و بیمه ام میکند یا نه._ 😢 ~فقط گفت :موقع نماز میزاره برم نماز بخونم؟~ 🤩 مات و مبهوت شدم .ماندم چه بگویم. 😭😢🥺 *یکبار هم قرار بود با بچه ها برویم موج های آبی نجف اباد.* 🤩 سانس استخر از هشت شب شروع میشد تا دوازده . *توی تلگرام به بچه های گروه پیام داد که :نماز رو چیکار کنیم ؟ساعت هشت و نیم اذونه.* 😢😅😍🤩 جواب دادم:تو بیا بلا خره یه کاریش میکنیم .😉 *گفت:شرمنده من نمازم و میخونم بعدش میام .* 🥰 گفتم:همه بایدسر ساعت هفت و نیم دم در استخر باشن .اگه دیر اومدی باید همه رو *بستنی بدی* .😁😆😉 قبول کرد . نمازش را خواند و بعد هم برای جریمه همه را بستنی داد. ~راوی:دوست شهید~ *برگرفته از کتاب حجت خدا*
تا چند ۲۰ فعالیت ممنوع❌ بعد از ۲۰ دقیقه فعالیت شروع میشه😊
رفقا اذان داره میگن‌ اماده شید واسه نماز ظهر❤️
هدایت شده از تبادل مذهبی یا زینب
شرو؏ تایم تبادلات پر جذب یازینب💛 درتایم تبادلات پست ممنو؏🙅🏻‍♀🧚🏻‍♀ ادمین تبادلات ڪانال هاے مذهبۍ میشم🙂🧡 آمارتون بالاے ۱۰۰ باشہ⛱ حتما در کانال هاے زیر عضو باشید❤️🌸 https://eitaa.com/joinchat/752091244C813f56c2c0 https://eitaa.com/joinchat/1141178474Caba81c6b39 آید؁ بندھ🙋🏻‍♀: @Ya_mahdi_260 جذبم بالاست اما بستگۍبہ بنرتون هم دارھ🧡 شرایط ادمین شدنم😌 https://eitaa.com/joinchat/2201288814C688a75e59f
هدایت شده از تبادل مذهبی یا زینب
رفقا چند نفر بچه مذهبی مشتی🙃 عضو این کانال بشه✌️.من خودم عضوم هستم 🤭مطالبش حرف نداره😌 https://eitaa.com/joinchat/3040215140C10151ea207 🙊🤭 🙈🦋 🧡💌
هدایت شده از تبادل مذهبی یا زینب
روایتی عجیب از دختری که نامزدش را تقدیم حضرت زهرا (س) کرد😱😱😳😳😭😭 بیا ادامه این داستان واقعی رو در اینجا بخون 😉👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3040215140C10151ea207 🙃 🙊🧡 💚 بیا و رفیق شهیدت رو پیدا کن🙊🙈
هدایت شده از تبادل مذهبی یا زینب
سلام✋🏻 این یک تبلیغ نیست❌ براتون یک دعوتنامه آوردم💌 میخوام شمارو ببرم به دنیای پروفایل🖼 جایی که هرچی بخوای میتونی پیدا کنی🔍🔍🔍 خوشحال میشم اونجا ببینمت🤗🤗 بدو بیا👇🏻👇🏻 @IDEHANDCHALESH
هدایت شده از تبادل مذهبی یا زینب
💟اینقد لوسم نکن، دل کندن سخت میشه ها. بارها اینو ازش شنیده بودم وهر بارم یه شوقی تو چشاش میدیدم و دلم میریخت. یه سال و ۸ ماهی که با هم زندگی کردیم. میتونم به جرأت بگم خوشبختی رو به معنای واقعی حس کردم. هر روزش یه به یادموندنی بود 💟محبّتاش تمومی نداشت💕 از صمیم قلب مهربونش ميکرد و عجیب به دل شیدای من مینشست آرامشی که کنارش داشتم وصف نشدنیه یه شب که واسه قدم زدن رفتیم بیرون بهم گفت: 💟خانومی، تو از با من راضی هستی...؟! گفتم: نخیر…! با تعجب نگام کرد و گفت: واقعععاً...؟! گفتم: آره که راضی نیستم... بیا اینجا ادامه شو بخون 🌷 بهترین رمان شهیدانه قسمت اولش بالای کانال سنجاقه(رفتی تو کانال بزن روپیام سنجاق شده و بعد برو قسمتی که رمان ها هست و بزن رو لینک اولین رمانی که گذاشته ) 👇 https://eitaa.com/joinchat/1329266757Ccd52d80303
هدایت شده از تبادل مذهبی یا زینب
منبع عکس ها؁ دختࢪانہ و محجبہ🖇💕 ࢪفیقونہ🖇💕 ماسکے🖇💕 شیڪ🖇💕 دانشجویے🖇💕 با این ڪانال گالࢪیت ࢪو پࢪ ڪن از عڪس ها؁ شیڪ😎🔥 تآ دو دقیقہ دیگہ پاڪ سࢪیع جوین شیݩ🌒🧡
هدایت شده از تبادل مذهبی یا زینب
پایان تایم تبادلات پر جذب یازینب💁🏻‍♀💕 ممنون از صبوریتون💚 ادمین تبادل میشم🧡 آمارتون بالاۍ ۱۰۰ باشہ🦋 حتما در ڪانال زیر عضو باشید❤️🌸 https://eitaa.com/joinchat/1141178474Caba81c6b39 https://eitaa.com/joinchat/752091244C813f56c2c0 مدیر ها ساعت ۱۹ بنࢪ ها پاڪ بشہ🧤 شرایط ادمین شدنم😌 https://eitaa.com/joinchat/2201288814C688a75e59f
بسم‌ربِّ‌شهر‌‌ رمضان(:🌙🌿!