هدایت شده از •|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
خاطره از #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🙂♥☁️
منو حمیدآقا باهم تو یه دانشگاه و کلاس بودیم. از اونجایی که منو حمیدجان و سیدجواد نسبت به بقیه مذهبی تر بودیم دوستای خوبی واسه هم شده بودیم. و همیشه توی انتخاب واحد باهم درس برمیداشتیم.
یه روز توی یکی از کلاس ها حمیدآقا کنفرانس داشت .
ایشون کنفرانس رو با آیه ای از قرآن شروع کرد و خیلیا خندیدن و جو کلاس رو متشنج کردند که هرکی جای ایشون بود استرس میگرفت
ولی حمیدآقا با تمام خونسردی کنفرانس رو ادامه دادند. گویی که همون آیه قرآن چنان آرامشی بهش داده که این چیزها واسش مهم نبود.
ایشون کنفرانس رو به خوبی ارائه دادند و بهترین نمره رو هم گرفتند...🌱
••✾ @modafehh ✾••
#خودتو_محک_بزن😊💕
#آشنایی_با_شهدا🌹
این عکس کدام شهید مدافع حرم است؟❤️
1.محمودرضا بیضایی☘️
2.مصطفی صدرزاده🍃
3.محمد حسین محمد خانی🌱
به نظرت کدومه؟🤔چی فکر میکنی؟😲
اینجا بزن ببین درست فکر کردی😊⬇️
https://eitaabot.ir/poll/priqb2/
ادمین#گمنام❣️
@bashohadat
🌸🌼 خاطرهای تکان دهنده از جنش تکلیف دختر ۹ ساله ؛ این خاطره طولانی ولی زیبا را از دست ندهید
🍃 در سال 1362 قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچهها داشت و تنها معلمي بود كه سر وقت در مدرسه با بچهها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچهها برای دوشنبهي هفتهي آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.»
🍃 من همان جا غصهدار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نميشد و خبري از نماز نبود.
🍃 روزهای بعد، بچهها یکییکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه ميآوردند.
مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریهکنان از دفتر بیرون آمدم.
🍃 فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.»
ولی من میدانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست.
🍃 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوشکلامی برای ما سخنرانی کرد و گفت: «بچهها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هر چه بخواهید خداي مهربان به شما میدهد.
آن روز خيلي به ما خوش گذشت.
🍃 به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجادهام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد.
🍃 من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اينگونه نشد.
اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشهای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟!
🍃 بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد.
🍃 اذان صبح از حسینیهای که نزدیک خانه ما بود به گوش میرسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریهام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد.
🍃 پدر و مادرم هر دو مرا صدا میکردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کردهاند، با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يكدفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیدهایم.!
🍃 خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم میبرند، میگفتند شما در دنیا نماز نخواندهاید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال ميكردند و ما هم گریه میکردیم، جیغ میزدیم و هر چه تلاش میکردیم فایدهای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم.
🍃 خيلي وحشت كرده بوديم. ناگهان صدايي به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانهي اینها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.»
🍃 آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزههای خود را بجا آوردند و در يك فضاي معنوي خاصي فرو رفتند و خداوند هم آنها را مورد عنايت قرار داد.
این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند.
🍃 اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را میگذراند.
🍃 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختياري پیدا کردم، دیدم پارچهای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفتهاند.
🍃 یک هفتهای ميشد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد.
🍃 حال من ماندهام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي ميدارم و هر سال که میگذرد برکت را به واسطهي نماز اول وقت در زندگی خود احساس میکنم.
📚 کتاب پر پرواز ص 122
🌷🌷🌷🌷🌷
تیهه شده توسط #ادمین_دهکردی کپی ممنوع❌
هرچه میخواهد دل تنگت بگو!
نظری، پیشنهادی،هرچی...اینجا بگو⬇️🦋
https://harfeto.timefriend.net/16266838231054
⤵️ پای درس استاد دانشمند:
#تلنگـــــــر_و_تفکـــــــر 🤔
تصور کن امام زمان اومده پیشت🙂
میخواد یه نگاهی به گوشیت بندازه📱
خدایی راستش رو بگین 🎤
گوشیتو بهش میدی بدون اینکه دست به حافظه اش ببری؟؟؟
❌همه جواب بدید⁉️
اگر بهش میدی بهت تبریک میگم🙏😍
و اما شما که ...😔
حالا هرچی که باعث میشه در اون لحظه به خاطر اون چیز گوشیتو به امام زمان عج نَدی و خجالت بکشی، به خاطر شادی دلِ امام زمان عج همین الان از گوشیت همه رو حذف کن...
#تقوای_مجازی
#تعجیل_در_فرج_گناه_نکنیم
#به_عشق_مولاعلی
[ #تلنگر]
إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ
تنها گروه کافران👺 از رحمت خدا
ناامید میشن...
رفیق!
نکنه از رحمت خدا ناامید شی🤭
بگی دیگه خدا منو نمیبخشه
دیگه نمیتونم توبه کنم😞
و...
که ناامیدی از بزرگترین گناه هاست👹
••🚫⚠️
[ #دوستی_با_جنسمخالف]
فقط یک روز مونده تا غدیر 📆
رفیق وقتشه که ببری از این گناه ✂️
و شادکنی دلِ وارث غدیر رو🤩
#غدیرامسالپاکباشازدوستیباجنسمخالف💪
∞❤️∞
🔔 { #تلنگرانه}
🌼〖🖇یادمون باشه‼️
دین👇🏽
سبد میوه نیستش ڪه مثلا موز 🍌رو برداریم و خیار 🥒رو نه!
روزه بگیریم و نماز نه!
ذڪر بگیم و ترڪ غیبت نه!
نماز بخونیم و اهنگ غیر مجاز گوش بدیم!
چادر بپوشیم و حیا نداشته باشیم ...
ریش بذاریم اما چشم چرونی ڪنیم...!!!🌱 •°.〗🕊
کانال ما در واتساپ🌺
https://chat.whatsapp.com/DofsBuRaTZO3XhrYCyi1te
کانال ما در ایتا🌺
https://eitaa.com/joinchat/4241621114Caa7b8b4b59
#حمایت_واجب
هدایت شده از روزنامه دیواری مجـ♡ـازیf
🥀تمام هشتک های کانال:👇
#نقاشی👩🎨
#مسئله_شرعی👳♂
#حدیث📍
#استورے📹
#دریافتی_از_سوره📖
#حکایت_اخلاقی👩🏫
#مطالب_علمی🕵♀
#ضرب_المثل_ها☠
#داستان📚
#زبان🗣
#مسابقه_جذاب🏆
#و......♥️
با دنبال کردن هشتک ها از ماحمایت کنید🙂🌿
دراین کانال همه ی هشتک های بالا قرار میگیرد💖🤞
❥➪.................
♧✯@rooznamedivari_f✯♧
#سلام_آقا_جانم 🌿
ازیکجاییبھبعد
دنیابرمدارتکراراســت؛
مدارتکرار روزهاۍنبودنَت...💔!'
بیا که جهان منتظر توست:)🥀
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌿
#دلتنگی🌹
#پروفایل☘️
ادمین#گمنام❣️
@bashohadat
اندکی چشمهایَت را🌷
به من قرض می دهی؟🌹
میخواهم ببینم دنیا🕊
را چگونه دیدی💚
که از چشمت افتاد!
#حاج_قاسم_سلیمانی🌺
#دلتنگی🌹
#پروفایل☘️
ادمین#گمنام❣️
@bashohadat
یِخـواهشازجنـابِعزرائیلبزرگوار🍃
عــزیزجـٰان
لطفامابچـھشیعـہهاروبا :
کرونا
سرطان
تصادف
مرگطبیعـے
انواعسکتـھها
انواعبیـماریهای
قلبـی
کلیوی
ریوی
وامثالھـمنکُش..!
ماشھادتمیخوایم💔..!
#مگہنه؟✌🏽(:
ادمین#گمنام❣️
@bashohadat
اهلِ قهر و دعوا نبودیم.🙅🏻♂️
یعنے از اول قرار گذاشت.
در جلسه ے خواستگارے
به من گفت توے زندگیمون چیزے
به اسم قهر نداریم
نهایتا نیم ساعت 🚫
وقتے قهر مےکردم مے افتاد به لودگے
و مسخره بازے
خیلے وقت ها کارے مےکرد
نتوانم جلوے خنده ام را بگیرم😐🍃
مےگفت آشتے، آشتے و
سر قضیه را به هم مےآورد.
میرفت جلوے ساعت مےنشست
، دستش را مےگذاشت زیر چانه🥺
و میگفت: وقت گرفتم،
از همین الان شروع شد!
باید تا نیم ساعت آشتے میکردم.😅
مےگفت ' قول دادے باید پاشم وایستے!
.
#همسرشهیدمحمدحسینمحمدخانی
📚| #قصه_دلبرے
ادمین#گمنام♥️
@bashohadat
#تلنگرانه
#شهیدانه
#چادرانه
👌سخن یک شهید:👇
مــــــادرم!
خــواهرم!
هــــمسرم!
دخــــترم!
سرم رفـــت؛
مـــــبادا...
روســری ات بـرود!!!
🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹🌹🌿
🌿🌿
🌿 🌿
🌿 🌿🌿
🌿 🌿🌿🌿
🌿 🌿🌿🌿🌿
🌿 🌿🌿🌿🌿
🌿 🌿🌿🌿🌿
🌿 🌿🌿🌿
🌿
🌿
🌿
🌿
🌿
🌿
@bashohadat