eitaa logo
آغـوش‌خــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
390 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
441 فایل
بِسْـمِ‌رَبِّ‌النْور؛✨️ "اینجاهر‌دل‌شکسته‌،التیام‌می‌یابد🌱" ناشناسمون🌵 https://harfeto.timefriend.net/17167459505911 🪴شرایط‌و‌همسایه‌ها : @sharaet_Canal -مدیر : @Laleiy - ادمین: @Seyede_dona براامام‌زمانت‌بمون🤍🌿!
مشاهده در ایتا
دانلود
*📚 رمان زیبای * ✨ قسمت👈بیست و نهم✨ رفتم تو آشپزخونه... -سلام.صبح بخیر.☺️✋ -علیک سلام.ظهر بخیر😁 -بابا خونه نیست؟ -نه،رفته سرکار -با اون حالش؟!🙁 -سرکار بره بهتره تا خونه باشه.😊 مامانمو بغل کردم و چند تا ماچ آبدار کردم.😘😘 -نکن دختر،چکار میکنی؟ -آخه خیلی ماهی مامان،خیلی.😍😌 مامان بالبخند گفت: _راستشو بگو،چی میخوای؟😁 -إ مامان! تعریفم نمیشه کرد ازت؟☹️😅 -بیا بشین،صبحانه تو بخور.😁 نشستم روی صندلی... مامان هم نشست.داشت برنج پاک میکرد. همینطور که صبحانه میخوردم به مامانم نگاه میکردم. چشمهاش قرمز بود.خیلی گریه کرده بود.گفتم: _مامان،چرا اجازه میدی محمد بره سوریه؟ اگه شما بگی نره نمیره.😕 مامان همونطوری که نگاهش به برنج ها بود اشک تو چشمش جمع شد.گفت: _میره که سرباز خانوم زینب(س) باشه،چرا نذارم بره؟😊😢 -پس چرا ناراحتی؟پسر آدم سرباز حضرت زینب(س) باشه که آدم باید خوشحال باشه و افتخار کنه.🙁😟 -منم خوشحالم و افتخار میکنم.😊😢 -پس چرا گریه میکنی؟☹️🤔 -وقتی امام حسین(ع) میرفت سمت گودال حضرت زینب(س) میدونست امام حسین(ع) سرباز خداست ولی گریه میکرد.😒😢 -ولی وقتی امام حسین(ع) شهید شد، حضرت زینب(س)گفت خدایا این قربانی رو از ما قبول کن. گفت ما رأیت الاجمیلا. -آره.ولی بزرگترین گریه کن امام حسین (ع)، حضرت زینب(س) بوده.😢اینکه آدم مطمئنه منافاتی نداره با اینکه گریه کنه و عزیزش باشه.😢 بالبخند نگاهش کردم و گفتم: _کاملا درسته.حق با شماست.☺️👌 -امشب محمد و مریم و ضحی میان اینجا. بخاطر ضحی نباید گریه کنیم. بالبخند گفت: _امشب هم مسخره بازی دربیار.😊 خنده م گرفت،گفتم: _ إ مامان! نداشتیم ها!😬😃 شب شد... محمد و مریم و ضحی اومدن.مریم هم چشمهاش غم داشت😢😊 ولی لبخند میزد.علی و اسماء وامیرمحمد هم بودن. علی کمتر شوخی میکرد و میخندید ولی خیلی مهربون بود...😃 طبق فرمایش مامان خانوم کلی مسخره بازی در آوردم و حسابی خندیدیم.😁😃😄😀😂 محمد هم تو انجام این ماموریت خطیر کمکم میکرد.حتی گاهی یادمون میرفت محمد فردا میره سوریه و شاید دیگه برنگرده.یعنی شاید امشب آخرین شب باهم بودنمون باشه،آخرین شب با محمد بودن. وقتی رفتن همه ی غم عالم ریخت تو دلم.😣😢 امشب هم خبری از خواب نبود.مامان و بابا هرکدوم یه گوشه مشغول کاری بودن.بابا نماز میخوند. مامان هم گریه میکرد،قرآن✨ و نماز✨ میخوند، کارهای فرداشو انجام میداد. آخه همیشه روز رفتن محمد،علی و خانواده ش و پدر و مادر مریم و برادرش و خانواده ش هم برای خداحافظی با محمد میومدن خونه ی ما. روز خداحافظی رسید... محمد قرار بود ساعت پنج بعد از ظهر بره.مامان از صبح مشغول غذا درست کردن شد تا وقتی محمد میاد کاری نداشته باشه که بتونه فقط به محمد نگاه کنه. منم برای اینکه هم حال و هوای خودم عوض بشه،هم حال و هوای مامانم بهش کمک میکردم.😊👌 دفعه های قبل بیشتر تو خودم بودم و میرفتم امامزاده یا بهشت زهرا(س) تا یه کم آروم بشم.😇😣 اما اینبار خونه بودم و سعی میکردم یه کم از فضای سنگینی که تو خونه بود کم کنم.👌 مشغول سالاد درست کردن بودم که... ادامه دارد..
*📚 رمان زیبای * ✨ قسمت👈سی‌ام✨ مشغول سالاد درست کردن بودم که گوشیم📲 زنگ خورد... حانیه بود.حتما اونم حال منو داره. -سلام عزیزم.چطوری؟😊 -سلام زهرا.خوب نیستم.میشه امروز ببینمت.😒😢 بغض داشت.منم بغض کردم. -عزیزم امروز نمیتونم.مهمون داریم.باید به مامانم کمک کنم.😢😊 -خوش بحالت.خدا کنه همیشه حالت خوب باشه.😔😢 بغضم داشت میترکید..😭 سریع رفتم تو اتاقم.گریه م گرفته بود.گفت: _زهرا! چی شده؟چرا گریه میکنی؟😢😥 -منم مثل توأم حانیه.حال منم شبیه توئه.😭 باتعجب گفت: _چی ی ی ی؟!!! نگفته بودی کلک؟😟 -چی رو؟🙁 -که تو هم از رفتن امین ناراحتی😕 -برو بابا! داداشم داره میره.😒😢 تعجبش بیشتر شد. -داداش تو هم امروز میره؟؟!!!😳 -آره😔😊 -پس مهمونی خداحافظی دارین؟!😒 -آره،حانیه فردا باهات تماس میگیرم یه جایی همدیگه رو ببینیم،باشه؟😒 -باشه.زهرا چکار کنم؟ امین داره میره. -تمام سعی تو بکن این ساعت ها بهتون خوش بگذره.😊 -خوبی تو؟!! میگم داره میره.شاید دیگه برنگرده.🙁 -منم بخاطر همین میگم سعی کن بهتون خوش بگذره.😊 -نمیتونم.فقط میخوام برم یه جایی تنهایی گریه کنم. -منم قبلا همین کارو میکردم.ولی سعی کن کاری کنی که بعدا پشیمون نشی.وقت برای تنهایی گریه کردن زیاد داری،اما وقت برای باهم خندیدن کوتاهه.😊👌 -میفهمم ولی خیلی سخته..برو به کارات برس.خداحافظ.😢👋 تاگوشی رو قطع کردم،... دوباره زنگ خورد.امین بود،چه حلال زاده. -بفرمایید -سلام خانم روشن -سلام -ببخشید،مزاحم شدم. -خواهش میکنم..امرتون رو بفرمایید. -میخواستم یه زحمتی بدم بهتون. -دوباره حانیه؟ -بله.اگه براتون ممکنه حواستون بهش باشه، تنهاش نذارید.آخه من امروز میرم. -باشه،حواسم بهش هست. -ممنونم...خانم روشن..حلالم کنید..لطفا برام دعا کنید خدا دعامو مستجاب کنه... میدونستم دعاش چیه،امین آرزوی شهادت داشت.😞🕊 -ان شاءالله هرچی خیره براتون پیش بیاد.من دیگه باید برم،کار دارم.خداحافظ -بازهم ممنونم.خداحافظ.😃👋 چقدر خوشحال بود...😥😣 برای اولین بار گفتم کاش مرد بودم. اونوقت میرفتم سوریه،چند تا از این نامردها رو میکشتم، میفرستادم به درک... از طرز حرف زدن خودم تو فکرم،خنده م گرفت.😬😅 علی و اسماء و امیرمحمد اومدن. اسماء هم گریه میکرد.مامان بغلش کرد و بهش گفت پیش ضحی گریه نکن.آخه ضحی خیلی به محمد وابسته بود.👧🏻 اگه یکی گریه میکرد میفهمید باباش حالا حالاها برنمیگرده.اونوقت حتی محمد هم نمیتونست آرومش کنه... خب حق داشت.دختره و بابایی...👧🏻😒 اونم چه بابایی،بابایی مثل محمد که حتی با وجود خستگی هم باهاش بازی میکرد و مهربون بود. معمولا محمد و خانواده ی پدرخانمش باهم میومدن. همه چیز آماده بود.محمد هم اومد؛تنها. گفت جایی کار داشته و یه راست اومده خونه ما. مریم و خانواده ش هم تو راه بودن.علی بغلش کرد.چند دقیقه دو تا برادر در آغوش هم بودن.بعد امیرمحمد خودشو انداخت بغل محمد. تنها کسی که خوشحال بود امیرمحمد بود.بعد بابا چند دقیقه بغلش کرد.بعد مامان. وای از موقعی که رفت در آغوش مادرش.با زنگ در از هم جدا شدن...😣 نوبت من نشد... گرچه دلم میخواست سرمو بذارم رو شونه ی برادرم و حسابی گریه کنم ولی ناراحت نشدم. ضحی بغل داییش بود. جیغ و داد میکرد که بره پیش باباش.جو خیلی سنگین بود.همه منتظر یه جرقه بودن تا گریه کنن ولی بخاطر ضحی تحمل میکردن. سینی چایی آوردم... محمد بلند شد سینی رو بگیره،به شوخی گفتم: _بشین داداش جان.اون چایی ای که شما به ما بدین چایی نیست،کبریته.الان همه رو منفجر میکنه.😁 همه لبخند زدن.علی اومد سینی رو گرفت و پذیرایی کرد. به محمد گفتم: _نه.🙁 همه به من نگاه کردن.محمد گفت: _چی نه؟...🤔 ادامه داره....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان توجه داشته باشید شهادت پیامبر هست نه رحلت پیامبر «ص»
〈..بِسْمِ‌‌ࢪَبِّ‌اَلشُھَدا🕊〉
╔‌↯﷽🌿╝ صبحمان‌ࢪا‌... با‌سلامے‌بہ‌مۅلآ﴿عج﴾آغاز‌میڪنیم!✨ اَلسَلامُ‌عَلَیڪ‌یا‌مۆلانا‌یا‌صاحِبَ‌الزَمان🖐🏻 ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂
قاسم همراه با پدر گرامیشان ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫ ویدیوی کمتر دیده شده از شهید حاج قاسم سلیمانی و دوستانش در روستای قنات ملک ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂
🏴زیارت خاصه امام حسن مجتبی (علیه السلام) ▪️السلام علیک یا ابن رسول رب العالمین ، السلام علیک یاابن امیر المومنین السلام علیک یاابن فاطمه الزهراء ، السلام علیک یا حبیب الله ، السلام علیک یا صفوه الله ، السلام علیک یا أمین الله ، السلام علیک یا حجه الله ، السلام علیک یا نورالله ، السلام علیک یا صراط الله ، السلام علیک یا بیان حکم الله ، ▪️السلام علیک یا ناصر دین الله ، السلام علیک أیها السید الزکی ، السلام علیک أیها البر الوفی ، السلام علیک أیها القائم الأمین ، السلام علیک أیها العالم بالتأویل ، السلام علیک أیها الهادی المهدی ، السلام علیک أیها الطاهر الزکی ، السلام علیک أیها التقی النقی ، السلام علیک أیها الحق الحقیق ، ▪️السلام علیک أیها الشهید الصدیق ، السلام علیک یا أبا محمد الحسن بن علی و رحمه الله و برکاته اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ
۵ یادآوری روزانه به خود: - من فوق العاده‌ام💪 - می‌تونم هر کاری رو انجام بدم🌸 - قوی می‌شم💚 - تسلیم نمی‌شم ❌ - موفق می‌شم ♥️ 🌈➖➖☀☀➖➖🌈 ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂
اگه زود جـا نزنی پایان قشنگی در انتظارته 🩺🧡 ولی همه ی پایان های غمبار بخاطر زود جازدنه. زود جـا نزن! 🚖🚘 استقامت به خرج بده! پایان قشنگتو با استقامتت، بساز ✨🌈 دشوار به معنای غیرممکن نیست 🦄 بلکه یعـنی باید سخت تلاش کنی🦾💪 🌈➖➖☀☀➖➖🌈 ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂
🏴 اگر عزت واقعی میخواهیم باید در راه پیامبر قدم بگذاریم. تبرک جستن مردم از آب وضوی پیامبر و اعتراف ابوسفیان به عزت واقعی ایشان ✍ رهبرانقلاب: پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله ده سال حکومت کرد، اما اگر بخواهیم عملی را که در این ده سال انجام گرفته، به یک مجموعه پُرکار بدهیم تا آن را انجام دهند، در طی صد سال هم نمیتوانند آن همه کار و تلاش و خدمت را انجام دهند! اگر ما کارهای امروزمان را با آنچه که انجام داد، مقایسه کنیم، آنگاه میفهمیم که پیغمبر چه کرده است. اداره آن حکومت و ایجاد آن جامعه و ایجاد آن الگو، یکی از معجزات پیغمبر است. آن مردمی که ده سال با او زندگی کردند، روزبه‌روز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دلهایشان عمیقتر شد. وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عبّاس - عموی پیغمبر - به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر وضو میگیرد و مردم اطراف آن حضرت جمع شده‌اند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان میچکد، از یکدیگر بربایند! گفت: من کسری و قیصر - این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا - را دیده‌ام؛ اما چنین عزّتی را در آنها ندیده‌ام. آری؛ عزّت معنوی، عزّت واقعی است؛ «وللَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»؛ مؤمنین هم اگر آن راه را بروند، عزّت دارند. 80/2/28
💥 بهت‌میگه: بگوبخند‌ با با‌همکار همکلاسی کلاس‌داره😎 شیطون‌رو‌میگم کارش‌ دادنِ‌گناهه🤧 مراقب باش!!👍 . . ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂
🩸✨چندتا جمله که باید همیشه به خودت بگی: ● ناامید نشو و تحت هر شرایطی و حتی تو بدترین شرایط به تلاشت ادامه بده.🕊🪴 ● شجاع باش، چون زندگی با ریسک معنا پیدا میکنه.🌸💁🏻‍♀ ● بدون دلیل و بی منت به بقیه خوبی کن، که شخصیت واقعیت اونجا مشخص میشه.🪁🦋 ● هرکاریو تو زندگیت با عشق انجام بده.🌼🐣 ● وقتی شرایط زندگی آدمارو نمیدونی درموردشون قضاوت نکن و نظری نده.🦦🐾 ● وقتی کسی ازت نظری نمیخواد، سکوت کن.🎈❤️ •---••✾•🖤•✾••---•‌‌•---••✾•🖤•✾••---•‌ ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ •---••✾•🖤•✾••---•‌‌•---••✾•🖤•✾••---•
۱۵ قدم خودسازے یاران امام زمان(عج) 🌸قدم اول : نماز اول وقت 🍃قدم دوم : احترام به پدر و مادر 🌸قدم سوم : قرائت دعاے عهد 🍃قدم چهارم : صبر در تمام امور 🌸قدم پنجم : وفاے به عهد با امام زمان(عج) 🍃قدم ششم : قرائت روزانه قرآن همراه با معنے 🌸قدم هفتم : جلوگیرے از پرخورے و پرخوابے 🍃قدم هشتم : پرداخت روزانه صدقه 🌸قدم نهم : غیبت نکردن 🍃قدم دهم : فرو بردن خشم 🌸قدم یازدهم : ترک حسادت 🍃قدم دوازدهم : ترک دروغ 🌸قدم سیزدهم : کنترل چشم 🍃قدم چهاردهم : دائم الوضو بودن 🌸قدم پانزدهم : محاسبه نفس 🍃 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرج •---••✾•🖤•✾••---•‌‌•---••✾•🖤•✾••---•‌‌ ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ •---••✾•🖤•✾••---•‌‌•---••✾•🖤•✾••---•
🌱✨ 🗣مردي کنار بيراهه اي ايستاده بود. ابليس را ديد که با انواع طنابها به دوش در گذر است. کنجکاو شد و پرسيد: اي ابليس، اين طنابها براي چيست؟ 👹جواب داد: براي اسارت آدميزاد. طنابهاي نازک براي افراد ضعيف النفس و سست ايمان، طناب هاي کلفت هم براي آناني که دير وسوسه مي شوند. سپس از کيسه اي طناب هاي پاره شده را بيرون ريخت و گفت: اينها را هم انسان هاي با ايمان که راضي به رضاي خدايند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کرده اند و اسارت را نپذيرفتند . 🗣مرد گفت: طناب من کدام است ؟ 👹ابليس گفت: اگر کمکم کني که اين ريسمان هاي پاره را گره زنم، خطاي تو را به حساب ديگران مي گذارم. مرد قبول کرد. 👹ابليس خنده کنان گفت: عجب، پس با اين ريسمان هاي پاره هم مي شود انسان هايي چون تو را به بندگي گرفت! پ ن:حتمابخونیدش🙂🥀 •---••✾•🖤•✾••---•‌‌•---••✾•🖤•✾••---•‌ ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ •---••✾•🖤•✾••---•‌‌•---••✾•🖤•✾••---•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال مداحی عاشقان حسین ع (2).mp3
9.42M
🏴روی سر من ... سایه ی دستِ ڪریمہ!! 🖤یا امام حسن...🥀 🎤حسین طاهری ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂
🌿 🌹 ادمین💐 ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂
✨سلام رفیق، بی مقدمه میرم سر حرفم خدا میگه: بشری که خلق کردم از همه‌ی شما فرشته ها و اجنه و همممممه مخلوقات دیگم، سرتره💪🏻 فرشته ها با تعجب میگن: خدایا!!!! این؟؟؟ این که کلی روی زمین قراره خون ریزی و فساد کنه!! چرا ما رو خلیفه قرار نمیدی ما که اینهمه عبادتت میکنیم... خدا میگه نه!! این آدم خیلی از شما بالاتره من یه چیزایی میدونم که شما نمیدونین... حالا خدا تو رو اورده اینجا تا به ملائکه اثبات کنی از همه سر تری!! اینه هدف خلقتت... همه فرشته ها و خود خدا دارن می‌بیننت تا ببینن این اشرف مخلوقات که میگن چیکار میکنه🧐 بعد یهو میری به خیال خودت یه جا که هیچکی نمی‌بینتت گناه میکنی اونم جلو چشم خدا و فرشته هاش... بعد همین شیطون و فرشته ها یه نگاه به خدا میکنن و تو دلشون حتما میگن :بفرما! اینم اشرف مخلوقاتت!! حتی نمیتونه جلو خودشم بگیره!! بعد ما از این پایین تریم؟! میدونی اون لحظه خدا چقد ناراحت میشه؟ شنیدی میگن عرش خدا به لرزه در میاد؟! 🏅خدا روت حساب باز کرده رفیق 🔻میدونی همه دارن میبیننت 🔻اگه گناه کنی خدا جلو فرشته ها و 🔻شیطون چی بهشون بگه؟!؟! ☑️ما اینجا اومدیم تا حسابی از خجالت خدا دربیاییم اومدیم سربلندش کنیم اومدیم اون لحظه ای رو رقم بزنیم که خدا با افتخار به فرشتگانش میگه این بنده ی واقعی منه✌️🏻 ☑️اومدیم اینهمه لطف خدا رو تا حد توانمون جبران کنیم... خیلی آبرو پامون گذاشته انصافا❤️ ♻️تو میدون مبارزه با شیطون ، همیشه حواسمون باشه با یه کارهای خیلی ساده به اسم گناه، عرش بزرگ خدا رو به لرزه درنیاریم موقع گناه فکر کن...فکر کن کن که داری نافرمانیه کیو میکنی!! 🚨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤷🏻‍♂ ⭕ماجرای پسری که تا بیخ گناه رفت ولی.... 👤استاد رائفی پور 🚨حتمااا ببینید بچه ها👏 😰
▪️ غربت؛ درد عجیبی‌ست . . . آشنا باشی و تو را نشناسند ! دلسوز و دستگیر باشی و تو را نخواهند ! سکوت بقیع، فریادی از جنس همین غربت‌هاست و به قدمت همین نشناختن‌ها و نخواستن‌هاست که تاریخِ نبودنِ مردی از جنسِ خورشید، تا به امروز رقم خورده...
غربت‌‌ عجیب‌ استـ‌...🍂 زمانۍ‌علی‌بن‌ موسی‌ را مجبور‌ کردند‌ که‌ از‌ مدینه هجرت‌ کند‌ تا‌ دور‌ از‌ شیعیانش باشد‌،‌ تنها‌ بماند‌،‌ غریب‌ باشد‌‌ و‌...🥀 اما‌ عجیب‌ تر،‌ آن‌ که امامۍ‌ بہ هجرت مجبور نباشد‌ اما‌ بۍمهرے‌شیعیان،‌ او‌ را‌ مجبور‌ بہ‌ غیبت‌ کند تا‌ دور‌ازشیعیانش‌ باشد‌،‌ تنها‌ بماند‌،‌ غریب باشد...‌😔 و‌ این‌ است‌ تکرار‌ قصه‌ی‌ غیبت‌ و‌ غربت...💔 اَلَّلهُمـّ_عجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج
✍به روایت از پدربزرگوارشهید: هادی از نوجوانی اهل مسجد بود و هیات می رفت ،اهل نماز بود، اهل غیبت و دروغ نبود. در منزل با بچه ها بازی میکرد و به آنها محبت می کرد. وقتی از ماموریت می آمد دست و پایمان را میبوسید .بعد از بازگشتش از ماموریت، برایم تعریف میکرد که مثلا هفته پیش حرم حضرت رقیه بود ه و حرم حضرت زینب را هم زیارت کرده است. بیشتر مواقع که به عراق و سوریه میرفت قبر ائمه را زیارت میکرد و به مادرش می گف که دعایت کردم هادی بسیار تودار بود و از ماموریتهایش چیزی تعریف نمی کرد، بیشتر سعی داشت به خاطر مسائل امنیتی شغلش را مطرح نکند، البته اطلاع داشتیم که محافظ سردار سلیمانی است. هادی، زمانی که در سوریه بود جهت محافظت از سردار سلیمانی چند باری همراهش شده بود و بعد از مدتی علاقه شدیدی بین سردار و هادی برقرار شد و هادی شیفته سردار شده بود. با سردار سلیمانی رفت وآمد خانوادگی داشت،سردار همیشه به هادی می گفت که من و هادی با هم شهید خواهیم شد.🕊 شهید هادی طارمی🌹
وای نمیدونی شیطون چقدر کیف میکنه وقتی میبینه موقع اذان بی تفاوتی و عین خیالت نیس... قبلا هم گفتم خدا تو اذان و اقامه دوازده بار مارو صدا میکنه...ینی12بار میگه بشتاب...بدو بیا.. باباحتی یه بچه انقدر صدات کنه جوابشو میدی☹️ بی تفاوتی به اذان واقعا بی احترامی به خداست🤚 🚶‍♂ ♨️
دخترونه 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂
‹🍃💚› ‌ - - دَرخـون‌مـٰاست‌غیـرَت‌سَـردـٰارعَلـقَمہ هیھـٰات‌اگـرحُ‌ـسِین‌زمـٰان‌رارهـٰاڪنیمジ..! ‌- - 🌱⃟👒¦⇢ •• ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦@bashohadat ▂▂▂▂▂▂▂▂▂