eitaa logo
آغـوش‌خــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
383 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
441 فایل
بِسْـمِ‌رَبِّ‌النْور؛✨️ "اینجاهر‌دل‌شکسته‌،التیام‌می‌یابد🌱" ناشناسمون🌵 https://harfeto.timefriend.net/17167459505911 🪴شرایط‌و‌همسایه‌ها : @sharaet_Canal -مدیر : @Laleiy - ادمین: @Seyede_dona براامام‌زمانت‌بمون🤍🌿!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹﷽🌹 حوصلم سر رفته بود رفتم از تو کتابخونه یه کتاب که نخونده بودم و بردارم چشمم خورد به کتاب فاطمه فاطمه است راجع به حضرت زهرا بود به زور از لای کتابا درش اوردم. ساعت ۵ بود یهو یه چیزی یادم اومد وگل از گلم شکفت از جام پاشدم و پریدم تو آشپزخونه از تو کابینت کنار یخچال یه بسته چیپس فلفلی و پفک برداشتم یه ظرف گنده گرفتم و هر دو بسته رو توش خالی کردم کابینت بالایی و باز کردم یه بسته شکلات داغ گرفتم و تو لیوان صورتی خوشگلم خالیش کردم وقتی با ابجوش پر شد گذاشتمش تو سینی . از تویخچال شکلات تلخم و هم تو سینی اضافه کردم با ذوق همه رو برداشتم و گذاشتم رو میز جلو کاناپه دراز کشیدم رو کاناپه کتاب و باز کردم و مشغول خوندن شدم _ +فاطمه جون بد نگذره بهت ؟ با صدای مامان از خوندن کتابم دل کندم سرم و چرخوندم سمت ساعت . ۸ شده بود با تعجب گفتم‌ _کی هشت شدددد؟؟ مامان جوابم وبا سوال داد +چی داری میخونی که اینطور مدهوشِت کرده ؟ کلافه گفتم _هرچی هست کتاب درسی نیست همینش مهمه دست بردم و آخرین دونه چیپس و از ظرف خالی رو میز ورداشتم کتاب و بستم لیوان و ظرف و برداشتم و بردم آشپزخونه چون حوصلم نمیکشید تا دستشویی برم تو آشپزخونه وضوم و گرفتم نمازم و که خوندم دوباره رفتم سراغ خوندن کتابم خلاصه انقدر تو همون حالت موندم که صدای مامانم بلند شد + فاطمهههه همسن و سالای تو دارن ازدواج میکنن فردا عقدِ دوستته خجالت نمیکشی دست ب سیاه سفید نمیزنیی؟؟؟ امشب شام با توعهه و تمام اینو گفت و رفت تو اتاقش پَکَر ب کتابم نگاه کردم چند صفحه مونده بود تا تموم شه محکم بستمش و رفتم آشپزخونه در کابینتا و هی باز و بسته میکردم آخرشم به این نتیجه رسیدم حالا که دارم زحمت میکشم و شام درست میکنم یه چیزی درست کنم که دوسش داشته باشم با شوق ورقای لازانیا و از تو جعبه اش در آوردم و مشغول شدم تا کارم تموم شه دو ساعتی زمان برد خسته و کوفته نشستم رو صندلی لازانیام ۱۰ دیقه دیگه آماده میشد رفتم بابا رو صدا کنم از وقتی اومد تو اتاقش بود در زدم و رفتم تو مامانم تو اتاق بود دوتا شون دنبالم اومدن .تا ظرفا و بزارم لازانیام اماده شد از محدود غذاهایی بود ک وقتی میزاشتیم رو میز بزرگترا باهاش کاری نداشتن شیرجه زدم و واسه خودم یه برش گنده برداشتم با ولع شروع کردم ب خوردنش که متوجه شدم مامان اینا هنوز شروع نکردن و دارن نگام میکنن چاقو وچنگال و ول کردم وگفتم _ببخشید بسم الله شروع کنین دوتاشون خندیدن و مشغول شدن منم با خیال راحت افتادم ب جون بشقابم کلا امروزم به بخور بخور گذشت ظرفا و سپردم به مامانم و جیم زدم تو اتاقم اون چند صفحه ایم که مونده بود و خوندم پلکم سنگین شده بود و زود خوابم برد برای دومین بار با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم کلافه قطع اش کردم و دست و صورتم و شستم مستقیم رفتم آشپزخونه با دیدن میز صبحانه خوشحال نشستم و یه لیوان شیر کاکائو واسه خودم ریختم‌همینطور مشغول لقمه گرفتن بودم که نگام به یادداشت رو یخچال افتاد رفتم جلو برش داشتم شیر کاکائوم زهرمارم شد مامانم گفته بود شیفته و من باید واسه خودم و بابا غذا درست میکردم امروزم کلی کار داشتم پریدم تو حموم دوش آب گرم تو این هوای سرد برام‌دلچسب بود ۱ ساعت بعد اومدم بیرون تند تند ناهار و آماده کردم ونمازم و خوندم ۲۰ تا تست فیزیک زدم که بابام اومد. رفتم استقبالش و دوباره برگشتم تو آشپزخونه خسته شدم بس که وول خوردم ظرفا و رو میز چیدم و منتظر بابا موندم .چند دیقه بعد بابا هم اومد داشتیم غذامونو میخوردیم که یهو گفتم _راستیی بابا منو میبرین امروز؟ +کجا ؟ _مگه نگفت مامان بهتون ؟عقد کنون دوستمه دیگه +آها کجاست؟ _خونشون +ساعت چنده ؟ _هفت دیگه چیزی تا تموم شدن غذاش نگفت بلند شد و +۵ونیم بیدارم کن _چشمم پاشدم ظرفا و جمع کردم و شستم یه نگاه ب ساعت انداختم که عقربه کوچیکش و رو عدد ۳ دیدم رفتم تو اتاقم پیراهنی که میخواستم بپوشم و انداختم رو تخت شلوار تنگ و لوله تفنگی سفیدمم کنارش گذاشتم البته بخاطر بلندیه پیراهنم مشخص نمیشد شال آبیم که طول خیلی بلندی داشت و هم کنارشون گذاشتم خب خداروشکر چیزی نیاز به اتو نداشت رفتم وضو گرفتم و بعدش یکی از لاکام که رنگش چند درجه از پیراهنم روشن تر و مات تر بود وبرداشتم و نشستم و با دقت ب ناخنای خوش فرمم کشیدم بعدشم منتطر موندم تا کاملا خشک شه و گند نزنه ب لباسام بعد لاکام میخواستم برم موهامو درست کنم که به سرم زد از مامانم بپرسم کی برمیگرده خونه . یه کدبانو بود از همه حرفه ها یه چیزی یاد گرفته بود .موهامم همیشه خودش درست میکرد زنگ زدم بهش خوشبختانه تا ۶ خونه بود وقتی دیدم زمان دارم خیالم راحت شد دراز کشیدم رو تخت و چشمامو بستم...
سلام🍃تا چالش اخترع کنم چشم😂خیلی زود دوباره چالش میزارم
حضرت‌امیر[ع]میفرمایند🌹 حیا از خدا؛ بسیاری از گناهان را پاک‌ می‌کند!✨ 📚 ‌
✍مولای متقیان امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السَّلام می‌فرمایند: چه بلندمرتبه است آن خدایی که در عین قدرتمندی بزرگوار است، و چه پستی تو که با آن همه ضعف بر نافرمانی او گستاخی، حال آن که در پناه عفو و پرده‌پوشی او به سر می‌بری و در فراخنای فضل و نعمت او می‌گردی و او فضل خود از تو دریغ نکرد و پرده‌ای که بر گناهانت کشیده بود ندرید، بلکه نعمتی به تو ارزانی داشت؛ یا گناه دیگری از تو پوشاند یا بلای دیگری از تو دور کرد و لحظه‌ای از لطف و فضل او دور نبوده‌ای، حال اندیشه کن اگر فرمان او می‌بردی با تو چه می‌کرد‌؟!! 📚نهج البلاغه
امام حسن عسکری علیه السلام می‌فرمایند: بر تو باد به صبر و انتظار فرج، زیرا كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود بهترین كارهاى امت من در انتظار فرج او بودن است. همواره امت من و پیروان ما در اندوه هستند تا فرزندم كه پیغمبر صلى الله علیه و آله به ظهور او خبر و نوید داده است آشكار گردد و زمین را پر از عدل و داد كند چنانكه پر از ظلم و جور باشد. 📚 بحارالانوار، جلد ۵۱، صفحه ۳۳۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ثواب خوشحال كردن برادر مؤمن، در قیامت چیست؟ ✍ امام صادق عليه السلام فرمودند: هنگامى كه خداوند مؤمن را از قبرش بر انگيخت، شبيهى از قبرش خارج مى شود و در جلوى او حركت مى كند، و هرگاه كه مؤ من وحشتى از وحتشهاى روز قيامت را ببينند، آن شبيه به او مى گويد: اندوهگين مباش و نترس و به سرور و بزرگداشتى از جانب خداوند مژده بده. و پيوسته او را به سرور و بزرگداشت از جانب خداوند مژده مى دهد تا به پيشگاه خداى بزرگ برسد. آنگاه خداوند حساب آسانى از او كشيده و دستور مى فرمايد: او را به بهشت ببريد. در اين جا نيز آن شبيه در جلوى او حركت مى كند. مؤ من به او مى گويد: خدا تو را رحمت كند چه همراه خوبى هستى. بپيوسته مرا به سرور و بزرگداشت مژده دادى تا آنچه را مى گفتى ديدم. تو كيستى او مى گويد: من همان سرورى هستم كه بر برادر مؤ من وارد نمودى. خدا مرا از آن خلق نمود تا تو را بشارت دهم. 📚 کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
19.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی🙃🎥 واکنش مردم به فرزندی که به مادرش بی احترامی میکند... جامعه خوب ساختنی است✨ 💡 🌼 🌺
هدایت شده از ایده ترفند | خانه داری 🏡
📖 🔴کار شیطان چیست؟ یکی از کارهای این است که را برای انسان زینت میدهد! گناه را قشنگ و لذیذ جلوه میدهد به این هنر اشاره دارد. «إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُم‏»؛  کسانى که  بعد از روشن شدن هدایت براى آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فریفته است. 📖سوره مبارکه محمد آیه 26 دشمن مکاری داریم 👈 کانال مرگ و قیامت 🆔 @nademin