دوستای عزیز چند نفر جهت تبلیغ کانالتون در ناشناس پیام گذاشتید، من لینک هارو تحویل ادمین مربوطه میدم، و ایشون در کانال قرار میدن🌸
آغـوشخــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
دوستای عزیز چند نفر جهت تبلیغ کانالتون در ناشناس پیام گذاشتید، من لینک هارو تحویل ادمین مربوطه میدم،
با سلام خدمت همه شما عزیزان
#ادمین_دهکردی هستم جهت تبادلات به آیدی بنده مراجعه کنید به ناشناس مراجعه نکنید❤️🌸
@ansaria_sh
ازتون خواهش میکنم صبور باشید❤️❤️
بله ... هرگز خیال مکن کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند انها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند،💕منم باورم نمیشد ایشون شهید شده باشه🥺
#مدیر_Zahra
4_6039472519306545404.mp3
1.78M
دعای عهد
با نوای استاد فرهمند
•🖤•
آغـوشخــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
لینک ناشناس رو میزارم😊، بعدش شما حال دلتون و حس تون رو راجب شهید حاج قاسم به ما بگید🙂، هرچقدرم طولان
حرفاتون رو بزنید بیشتر ک شد میزارم تو کانال الان فک کنم 4 نفر جدید پیام دادن
من اگه بخوام داستان مذهبی شدنمو بگم خیلی طولانیه هاا بگم؟
https://harfeto.timefriend.net/16361313965347
#پیام_شما_در_ناشناس
سلام عزیزم. دیدم چالش درمورد بابا قاسمه گفتم منم بیام حرفامو بهتون بگم. همینجور که دوستان گفتن منم از قبل اسم ایشون رو شنیده بودم. کلاس یازدهم که بودم رفتیم راهیان نور. شبی که رسیدیم خوابگاه تو خوابگاه ولوله ای بود.میگفتن حاج قاسم تو منطقه هست. هرچند خیلی درگیره ولی قول داده یه نیم ساعتی بیاد منطقه شلمچه و برا بچه های استان فارس روایتگری کنه. اصلا از حال و هوای اون شب نگم براتون. همه خوشحال بودم.بچه ها نماز شب میخوندن که قراره حاجی رو ببینن. تو خوابگاه غوغایی بود.خلاصه اون شب گذشت ولی متاسفانه فرداش گفتن حاجی کار براش پیش اومده برگشته تهران. حال همه گرفته شد. حتی بچه ها گریه میکردن با اینکه ما بعد از شهادتشون بیشتر شناختمشون اون زمان که زیاد نمیشناختیم بازم مشتاق دیدار بودیم. خلاصه سفر ما تموم شد و برگشتیم شهرمون. همش امید داشتیم سال بعد که میریم راهیان بازم حاجی اونجا باشه و این سری دیگه بتونیم ببینیمشون. سال بعدش چون ما دوازدهم بودیم و کنکوری مدرسه و خانواده اجازه ندادن که ما بریم. بچه هایی هم که رفته بودن ندیده بودنشون. یک ماهی از سفر بچه ها گذشت. موقع امتحانا بود. امتحان ریاضی داشتیم. صبح جمعه ساعت شیش و نیم گوشی رو برداشتم که به دوستم پیام بدم ببینم چقد درس خونده و با من مرور کنیم. من هنوز نصفشو نخونده بودم و قرار بود همون روز جمعه بخونم طبق برنامه ریزی که کرده بودم. گوشی رو که برداشتم متوجه شدم سردارمون برا همیشه از پیشمون رفتن. اشکم بند نمیومد. اون روز که نتونستم درس بخونم بس حالم بد بود. ولی نمیدونم نگاه خود سردار و شهدا بود که من امتحانم رو با نمره ١٩ قبول شدم چون واقعا نصف کتابو نخونده بودم. نتونستم که بخونم این ماجرا هم با تمام حال بدمون گذشت. خدا قسمت کرد ما حوزه علمیه ثبت نام کردیم و تو آزمون و مصاحبه قبول شدیم. پارسال اوایلش حضوری رفتیم. تو همون روزا از معاون فرهنگی حوزه پرسیدم حوزه راهیان نور میبره گفتن که مشخص نیست و اگر باشه اطلاع میدن.
________________________________
#جواب_ناشناس
سلام،خوشبحالتون که راهیان نور شرکت کردید من ارزوشو دارم، این قسمت داستان تون که گفتین قراره بابا قاسم بیاد من اینقدر هیجان زده شدم که رفتم اخر داستانو خوندم ببینم حاجی رو زیارت کردید یا نه، خیلی خوبه که رفتید حوزه علمیه، منم انشاالله دوسال دیگه میرم، داستان تون یه جوریه که اصلا نمیدونم راجب بقیش چی بگم خیلی خوبه که حاج قاسم اینجوری به هممون نظر داره، من که روزی هزار بار خدارو شکر میکنم برای اینکه سرم به سنگ خورد🙂💕