نظرتون رو راجب چالش تحول 2 بگید، پاسخگو هستیم💕
https://harfeto.timefriend.net/16362690156833
#مدیر_Zahra
1)سلام..وقت شما هم بخیر☘
چشم حتما،
2) سلام، بله حتما🌻
3) سلام خواهش میکنم همچنین🌸چشم.
همگی تشریف بیارید پی وی😄
@goodgirl2 (تبادلات)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خداوند
دروصف مهربانی تومانده ام 🥺
هرچه کردم تو بخشیدی..!
بدون آنکه حتی یکبار مراپس بزنی♥️✨
💛 ⃟ ⃟✨…|↯
ツ
🌹حاج آقا مجتبی تهــرانی(ره):
هـــر ڪاری میخــواهی ڪُن امـا
این را بدان ڪه این #عمل تو را
خدا پیغـمبر و مومنین می بینند!
👌حیا ڪن ڪه یڪ وقت نڪند
عمـل #زشــتت را ببرند نشـان آقا
رســول الله (ص) بـــدهند.
▂▂▂▂▂▂▂▂▂
🕊➫¦@bashohadat
▂▂▂▂▂▂▂▂▂
#مدیر_Zahra
دوستان اونایی که میخوان امربه معروف کردنو ریز به ریز یاد بگیرن این فایل های صوتی و تصویری رو گوش بدن و بخونن✋
➕👤استاد عظیمی یه حرف قشنگی میزدن:
اگه مثلا خدایی نکرده یک پدر، بر اثر یه اشتباهی باعث قتل فرزندش بشه❌ و مثلا به اشتباه کودکش رو زیر ماشین بگیره🚘، با دیدن جنازه پسرش که خودش باعث مردنش شده، چه حالی بهش دست میده؟؟!
حالا این شوک وارد شده به اون پدر رو هزاران برابرش کن!...و وقتی انسان گناهکار، روح خودش که با دست ها و گناهای خودش داغونش کرده رو میبینه، یه شوک مافوق تصور بهش وارد میشه😨
و نکته وحشتناک اینجاست که خودش اون بلا رو سر روح قشنگش آورده....!😱
××××
✔️نذاریم اون لحظه اتفاق بیفته.....بیاین رو خودمون کار کنیم تا دیر نشده!
پاک شدن تو این دنیا🌏 خیلی راحت تره تا اونور....نذاریم کارمون بکشه به اون دنیا
#خودسازی🧕🌿
بخونید😔
عاقبت کسی که فیلم های🔞🔞🔞🔞 رو میبینن
1 - بوی بهشت رو استشمام نمیکنه
2 - از رحمت خدا محروم میشه
3 - نشستنش در جهنم است
4 - از چشمانش باسیم اویزان میشود
5 - ۲۰ سال در یک عذاب میماند
وهرکسی این پیام را پشت گوش اندازد از اهل اتش است تغییر کن ک خداتو را میبیند 💛
...خدایا منو از عذاب دورکن و کسی ک این پیام رو منتشر میکند 💔😔
اگر این پیام رو در ۵ گروه ارسال کردی اگر حداقل یک نفر تغییر کرد برای تو از حسنات توبه نوشته میشه🧡
اندازه عشقت به خدا@Pajoheshsara_Jokar پخش کن
آغـوشخــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
نظرتون رو راجب چالش تحول 2 بگید، پاسخگو هستیم💕 https://harfeto.timefriend.net/16362690156833 #مدیر_Z
ناشناس ها بیشتر بشه میزارم تو کانال، راستی جواب ناشناس هم نویسنده تحول 2 میدن💕😍🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت حضرت شاه عبدالعظیم حسنے مبارڪ باد🎉💫
➖➖➖➖➖➖➖➖
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_پنجاهوپنج
شرا کت
از همشهريهاي ما بود. كسي كه به ايمان او اعتقاد داشتيم. او
مدتي قبل، از دنيا رفت. حاال او را در وضعيتي ديدم كه خوشآيند
نبود! گرفتار عذاب نبود، اما اجازه ورود به بهشت برزخي را نداشت!
وقتي مرا ديد، با التماس از من خواهش كرد كه كاري برايش انجام
دهم. الزم نبود حرفي بزند، من همه چيز را با يك نگاه ميفهميدم.
گفتم اگر توانستم چشم.
او هم مثل خيليهاي ديگر گرفتار حقالناس بود. مدتي پس از
بهبودي، به سراغ برادر كوچكترش رفتم، بلكه بتوانم كاري برايش
انجام دهم.
به برادرش گفتم: خدا رحمت كند برادر شما را، اما يك سؤال
دارم، از برادرتان راضي هستي؟
نگاهي از سر تعجب به من كرد وگفت: اين چه حرفيه، خدا
رحمتش كنه، برادرم خيلي مؤمن بود. هميشه برايش خيرات ميدهم.
گفتم: اما برادرت پيغام داده كه من گرفتار حق الناس هستم. بايد
برادر كوچكترم مرا حالل كند.
ايشان با اخم مرا نگاه كرد و گفت: اشتباه ميكني.
گفتم: اما برادرت به من توضيح داده. اگه لطف كني و بشنوي
برايت ميگويم. ولي بايد قول بدهي كه او را حلال كني.
🖇ادامه دارد ...‼️
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_شصتوسه
او هم اشاره كرد و گفت: در زمان غيبت امام عصر زعامت و
رهبري شيعه با ولي فقيه است. پرچم اسلام به دست اوست.
همان لحظه تصويري از ايشان را ديدم. عجيب اينکه افراد بسياري
كه آنها را ميشناختم در اطراف رهبر بودند و تلاش ميكردند تا به
ايشان صدمه بزنند، اما نميتوانستند! من اتفاقات زيادي را در همان
لحظات ديدم و متوجه آنها شدم. اتفاقاتي كه هنوز در دنيا رخ نداده بود!
خيليها را ديدم كه به شدت گرفتار هستند. حق الناس ميليونها
انسان به گردن داشتند و از همه كمك ميخواستند اما هيچكس به
آنها توجه نميكرد. مسئوليني كه روزگاري براي خودشان، كسي
بودند و با خدم و حشم فراوان مشغول گذران زندگي بودند، حاال
غرق در گرفتاري بودند و به همه التماس ميكردند.
بعد سؤاالتي را از جوان پشت ميز پرسيدم و او جواب داد.
ً مثال در مورد امام عصر و زمان ظهور پرسيدم.
ايشان گفت: بايد مردم از خدا بخواهند تا ظهور مواليشان زودتر
اتفاق بيفتد تا گرفتاري دنيا و آخرتشان برطرف شود. اما بيشتر مردم با
وجود مشکالت، امام زمان را نميخواهند. اگر هم بخواهند براي
حل گرفتاري دنيايي به ايشان مراجعه ميكنند. بعد مثالي زد و گفت:
مدتي پيش، مسابقه فوتبال بود. بسياري از مردم، در مکانهاي مقدس،
امام زمان را براي نتيجه اين بازي قسم ميدادند!
من از نشانههاي ظهور سؤال كردم. از اينكه اسرائيل و آمريكا
مشغول دسيسهچيني در كشورهاي اسالمي هستند و برخي كشورهاي
به ظاهر اسالمي با آنان همكاري ميكنند و...
جوان پشت ميز لبخندي زد و گفت: نگران نباش. اينها كفي بر
روي آب هستند. نيست و نابود ميشوند. شما نبايد سست شويد. نبايد
ايمان خود را از دست دهيد. مگر به آيهي139 سوره آل عمران دقت
ِنين«
ُؤم
نکرده َ اي: »والتَهنُ َ وا والتَ َحزنوا و اَنتُ َ م االعلَون اِ ُن کنتُم
🖇ادامه دارد ...‼️
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_شصتوهفت
من مادرم حضرت زهرا3را با كمي فاصله مشاهده كردم. من
مشاهده کردم که مادر ما چه مقامي در دنيا و آخرت دارد. برايم
تحمل دنيا واقعاً سخت بود.
دقايقي بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل
كنند. آنها ميخواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل كنند.
همين كه از دور آمدند، از مشاهده چهرهي يكي از آنان واقعاً وحشت
كردم. من او را مانند يك گرگ ميديدم كه به من نزديك ميشد!
مرا به بخش منتقل كردند. برادر و برخي از دوستانم باالي سرم
بودند. يكي دو نفر از آشنايان به ديدنم آمده بودند.
يكباره از ديدن چهره باطني آنها وحشت كردم. بدنم لرزيد. به
يكي از همراهانم گفتم: بگو فالني و فالني برگردند. تحمل هيچكس
را ندارم.
احساس ميكردم كه باطن بيشتر افراد برايم نمايان است. باطن
اعمال و رفتار و...
به غذايي كه برايم ميآوردند نگاه نميكردم. ميترسيدم باطن غذا
را ببينم. اما از زور گرسنگي مجبور بودم بخورم.
دوست نداشتم هيچكس را نگاه كنم. برخي از دوستان و بستگان
آمده بودند تا من تنها نباشم، اما نميدانستند كه وجود آنها مرا بيشتر
تنها ميكرد!
بعداز ظهر تالش كردم تا روي خودم را به سمت ديوار برگردانم.
ميخواستم هيچكس را نبينم. اما يكباره رنگ از چهرهام پريد! من
صداي تسبيح خدا را از در و ديوار ميشنيدم.
دو سه نفري كه همراه من بودند، به توصيه پزشك اصرار ميكردند
كه من چشمانم را باز كنم. اما نميدانستند كه من از ديدن چهره
اطرافيان ترس دارم و براي همين چشمانم را باز نميكنم.
🖇ادامه دارد ...‼️
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_پنجاهوهشت
براي همين است كه امام رضا 7 ميفرمايد: وقتي خداوند خير
1
بندهاش را بخواهد، وي را نميميراند تا فرزندش را ببيند.
بنده از نوجواني ياد گرفتم كه هر كار خوبي انجام ميدهم يا اگر
صدقهاي ميدهم، ثواب آن را به روح تمام كساني كه به گردن من حق
دارند، از آدم تا خاتم و تمام اموات شيعه و پدران و مادرانم نثار كنم.
در آن سوي هستي، پدر بزرگم را همراه با جمعي كه در كنارش
بودند مشاهده كردم. آنها مرتب از من تشكر ميكردند و ميگفتند:
ما به وجود اوالدي مثل تو افتخار ميكنيم. خيرات و بركاتي كه از
سوي تو براي ما ارسال شده، بسيار مهم و كارگشا بود. ما هميشه
برايت دعا ميكنيم تا خداوند بر توفيقات تو بيفزايد.
در ميان بستگان ما خيلي از افراد در فاميل ازدواج ميكنند. من هم
با دختردايي خودم ازدواج كردم. از طرفي من در ميان فاميل معروف
هستم كه خيلي اهل صلهرحم هستم. زياد به فاميل سر ميزنم.
عمهاي دارم كه مادرشهيد است. همان که پسرش در اتاق عمل
باالي سرم بود. تمام فاميل به من ميگويند كه تو پسر اين عمه هستي.
از بس كه به عمه سر ميزنم و تالش در راه حل مشكالت ايشان دارم.
دعاي خير اهل فاميل همواره مشكل گشاي گرفتاريهايم بوده.
حتي به من نشان دادند که در برخي موارد، حوادث سختي كه شايد
2
منجر به مرگ ميشد، با دعاي فاميل و والدين من برطرف شد!
🖇ادامه دارد ...‼️
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_شصتوچهار
در اين آيه خداوند متعال مي ُ فرمايند: سست نشويد و غمگين
نباشيد، شما اگر ايمان داشته باشيد، برترين)گروه انسانها( هستيد.
نكته ديگري كه آنجا شاهد بودم، انبوه كساني بود كه زندگي
دنيايي خود را تباه كرده بودند، آن هم فقط بهخاطر دوري از انجام
دستورات خداوند! جوان گفت: آنچه حضرت حق از طريق معصومين
براي شما فرستاده است، در درجه اول، زندگي دنيايي شما را آباد
ميكند و بعد آخرت را مي ً سازد. مثال به من گفتند: اگر آن رابطه
پيامكي با نامحرم را ادامه ميدادي، گناه بزرگي در نامه عملت ثبت
ميشد و زندگي دنيايي تو را تحتالشعاع قرار ميداد.
در همين حين متوجه شدم كه يك خانم باشخصيت و نوراني پشت
سر من، البته كمي با فاصله ايستادهاند! از احترامي كه بقيه به ايشان
گذاشتند متوجه شدم كه مادر ما حضرت فاطمه زهرا3هستند.
وقتي صفحات آخر كتاب اعمال من بررسي ميشد و خطا و
اشتباهي در آن مشاهده ميشد، خانم روي خودش را بر ميگرداند.
اما وقتي به عمل خوبي ميرسيديم، با لبخند رضايت ايشان همراه بود.
تمام توجه من به مادرم حضرت زهرا3بود. من در دنيا ارادت
ويژهاي به بانوي دو عالم داشتم. مرتب در ايام فاطميه روضه خواني
داشتيم و سعي ميكردم كه همواره به ياد ايشان باشم.
ناگفته نماند كه جد مادري ما از علما و سادات بوده و ما نيز از
اوالد حضرت زهرا3به حساب ميآمديم. حاال ايشان در كنار من
حضور داشت و شاهد اعمال من بود.
نه فقط ايشان که تمام معصومين را در آنجا مشاهده کردم! براي
يک شيعه خيلي سخت است که در زمان بررسي اعمال، امامان
معصوم: در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش باشند.
از اينكه برخي اعمال من، معصومين را ناراحت ميكرد. ميخواستم
از خجالت آب شوم
🖇ادامه دارد ...‼️
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_شصتوشش
بازگشت
کمتر از لحظهاي ديدم روي تخت بيمارستان خوابيدهام و تيم
پزشكي مشغول زدن شوك برقي به من هستند. دستگاه شوك را چند
بار به بدن من وصل كردند و به قول خودشان؛ بيمار احيا شد.
روح به جسم برگشته بود، حالت خاصي داشتم. هم خوشحال بودم
كه دوباره مهلت يافتهام و هم ناراحت بودم كه از آن وادي نور، دوباره
به اين دنياي فاني برگشتهام.
پزشكان بعد از مدتي كار خودشان را تمام كردند. در واقع غده
خارج شده بود و در مراحل پاياني عمل بود كه من سه دقيقه دچار
ايست قلبي شدم. بعد هم با ايجاد شوك، مرا احيا كردند.
من در تمام آن لحظات، شاهد كارهايشان بودم. پس از اتمام كار،
مرا به اتاق مجاور جهت ريكاوري انتقال داده و پس از ساعتي، كمكم
اثر بيهوشي رفت و درد و رنجها دوباره به بدنم برگشت.
حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز كنم، اما نميخواستم
حتي براي لحظهاي از آن لحظات زيبا دور شوم.
من در اين ساعات، تمام خاطراتي كه از آن سفر معنوي داشتم را
با خودم مرور ميكردم. چقدر سخت بود. چه شرايط سختي را طي
كردم. من بهشت برزخي را با تمام نعمتهايش ديدم. من افراد گرفتار
را ديدم. من تا چند قدمي بهشت رفتم.
🖇ادامه دارد ...‼️
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_پنجاهوپنج
شرا کت
از همشهريهاي ما بود. كسي كه به ايمان او اعتقاد داشتيم. او
مدتي قبل، از دنيا رفت. حاال او را در وضعيتي ديدم كه خوشآيند
نبود! گرفتار عذاب نبود، اما اجازه ورود به بهشت برزخي را نداشت!
وقتي مرا ديد، با التماس از من خواهش كرد كه كاري برايش انجام
دهم. الزم نبود حرفي بزند، من همه چيز را با يك نگاه ميفهميدم.
گفتم اگر توانستم چشم.
او هم مثل خيليهاي ديگر گرفتار حقالناس بود. مدتي پس از
بهبودي، به سراغ برادر كوچكترش رفتم، بلكه بتوانم كاري برايش
انجام دهم.
به برادرش گفتم: خدا رحمت كند برادر شما را، اما يك سؤال
دارم، از برادرتان راضي هستي؟
نگاهي از سر تعجب به من كرد وگفت: اين چه حرفيه، خدا
رحمتش كنه، برادرم خيلي مؤمن بود. هميشه برايش خيرات ميدهم.
گفتم: اما برادرت پيغام داده كه من گرفتار حق الناس هستم. بايد
برادر كوچكترم مرا حالل كند.
ايشان با اخم مرا نگاه كرد و گفت: اشتباه ميكني.
گفتم: اما برادرت به من توضيح داده. اگه لطف كني و بشنوي
برايت ميگويم. ولي بايد قول بدهي كه او را حلال كني.
🖇ادامه دارد ...‼️