eitaa logo
در مسیرِ فاطمه(سلام الله علیها)
136 دنبال‌کننده
126 عکس
65 ویدیو
1 فایل
برای ارتباط با مدیر به ایدی زیر پیام دهید: @shuridedel62
مشاهده در ایتا
دانلود
کم من فادح من البلاء اقلته چه شبهای قدری که داشتی از صفحه سرنوشتم بلاهای بزرگ را تقلیل میدادی به خرده دردهای کوچک و من نمیدانستم... من نمیدانستم و وقتی خرده بلاها، کناره های قلبم را زخمی میکرد، فریاد و شکایتم به آسمان بلند میشد که خدایا پس چه شد نتیجه ی آنهمه التماسم در شبهای قدر؟!! و تو سکوت میکردی مثل همیشه.. تا روزی که پرده ها کنار رود و امان از شرمندگی من در آن روز... @dar_masire_fatemeh
و این کتابی است برای هدایت پرهیزگاران🌹 یادداشت دکتر طناز بحری درباره ی مسیری که برای هدایت پیمود..👇 @dar_masire_fatemeh
در مسیرِ فاطمه(سلام الله علیها)
و این کتابی است برای هدایت پرهیزگاران🌹 یادداشت دکتر طناز بحری درباره ی مسیری که برای هدایت پیمود..👇
هوالرافع وقتی گذشته را مرور می کنم و به این فکر می کنم که چه چیز باعث شد که این مسیر را انتخاب کنم و چه شد که نتوانستم مثل بقیه در اطرافم، از جمله برادرم و دوستانم به سادگی از کنار مسائل بگذرم... چه شد که وقتی از اسلام و ایران حرف نادرست زدند، نتوانستم بی تفاوت شانه هایم را بالا بی اندازم... چه شد که نتوانستم نوع ارتباطات و سبک زندگی آنها را بپذیرم... چه شد که ترجیح دادم همه شنبه شب ها را در تنهایی سپری کنم در حالی که دوستانم در کافه ها و دیسکو ها به شادی می پرداختند... وقتی عمیق تر نگاه می کنم می بینم که هیچ کدام از اینها دست خودم نبود، من ضعیف تر از این حرف ها بودم... . در کودکی علاقه زیادی به مدرسه داشتم، به شکلی که هر روز لحظه شماری می کردم برای روز بعد. آن اواخر قبل از مهاجرتمان، در مدرسه به ما سوره های کوتاه قرآن و آیت الکرسی را یاد دادند و من آنها را با عشق به حافظه سپردم. زمانی که به هلند آمدیم بعد از مدتی متوجه شدم که دارم آنها را فراموش می کنم و به همین خاطر تصمیم گرفتم آنها را هر شب قبل از خواب آنقدر تکرار کنم تا خوابم ببرد. آن روزها من نه دغدغه دین داشتم و نه دغدغه خدا، اصلا به این مسائل فکر نمی کردم، من فقط این سوره ها را دوست داشتم، آنها یادگاری ایران و خاطرات خوش من از مدرسه، معلم ها و دوستانم بودند. تکرار آنها به من آرامش خاصی می داد. وقتی به آن دوره از زندگیم فکر می کنم می بینم که انتخاب هایم به اراده خودم نبوده، چرا که در جوامع اروپایی فشار ها بر روی جوانان مسلمان به حدی زیاد است که آنها را ناگزیر به هم‌سو شدن با فرهنگ غرب می کند. دوستانی داشتم که در در دوران دانشگاه حجاب خود را برداشتند و سبک زندگی هلندی ها را پذیرفتند. آری من به این نتیجه رسیدم که قرآن معجزه زندگی من است، این من نبودم که انتخاب می کردم، این قرآن بود که از من محافظت می کرد و به جای من انتخاب می کرد. قرآن برای من یک موجود زنده است، او فقط یک کتاب قانون از طرف خداوند نیست، او هر انسانی را که حسن نیت داشته باشد، هدایت می کند و انسان هایی با نیت نادرست را گمراه می کند. او در ظاهر با زبان عربی با انسان سخن می گوید، اما در اصل با فطرت انسان ارتباط برقرار می کند. او در ابتدا با آوای سحرانگیزش دلبری می کند و بعد که دلت را تسخیر کرد می‌شود راهنمای زندگیت. قرآن‌ِ عزیز تمام این سالها یار و یاور من بوده است، خواستم در این شب های قدر، قدردانی کرده باشم بابت همه شب هایی که در تنهایی سنگ صبور من بود و دلم را آرام کرد، این مونس و همدم الهی که رشته پیوند بین من و خالقم شد... @dar_masire_fatemeh
در مسیرِ فاطمه(سلام الله علیها)
کَيْ نُسَبِّحَکَ کَثيراً وَ نَذْکُرَکَ کَثيراً طه.۳۳/۳۴ تا تو را بسیار تسبیح گوییم و تو را بسیار یاد کنیم. موسی به پیامبری انتخاب شد. پیامبری کار سختی بود. موسی از خدا کمک خواست. شرح صدر خواست. بیان رسا خواست. اما در آخر لیست خواسته هایش حرفی میزند که مرا همیشه به فکر فرو میبرد. میگوید همه اینها که خواسته ام را به من بده انتهای خواسته هایش،غایت هدفش . همه امکانات را برای همین میخواهد آرمان او ذکر معشوق است. موسی دلش میخواست با خدا حرف بزند. موسی بود. موسی طعم شیرین گفتگو با خدا را چشیده بود. میخواست این لحظه تکرار شود. زیاد تکرار شود. من نچشیدم. من نمیدانم با تو بودن با تو حرف زدن مدام یاد تو بودن مدام در فکر تو بودن چه لذتی دارد. برای همین غایت آرزوهایم این نیست. من خیلی که خوب دعا کنم میگویم خدایا کمکم کن آدم خوبی باشم! اما هیچ وقت به فکرم هم نرسیده بود که از تو بخواهم کمکم کنی تا همیشه در فکر باشم. اما حالا میخواهم: به من لذت حرف زدن با خودت را بچشان! @dar_masire_fatemeh
اصل ماجرا این است! متن علیزاده را بخوانید👇👇
در مسیرِ فاطمه(سلام الله علیها)
اصل ماجرا این است! متن علیزاده را بخوانید👇👇
قتل میترا استاد و اصل ماجرایی که نباید فراموش شود. 🔹لیبرالهای داخلی با کمک بی‌بی‌سی هر لحظه حاشیه جدیدی میسازند تا ما را گیج و جای قاتل و مقتول را عوض کنند. نباید بگذاریم صاحبان قدرت، ذهن ما را با حاشیه‌‌سازی، استعمار و استثمار و استحمار کنند. نباید اصل ماجرا را فراموش کنیم. اما اصل ماجرا چیست؟ 🔸در ایران امروز که بسیاری از جوانان به خاطر مسایل مالی توان ازدواج ندارند، نجفی برای همسر دومش منزلی پانزده میلیاردی در سعادت آباد تهیه کرده. این دقیقا یعنی چه؟ امسال بعد از اعتراض بسیار، دولت روحانی حقوق پایه کارگر را به یک میلیون و پانصد هزار رساند. یعنی منزلی که نجفی برای همسر دومش تهیه کرده معادل نه هزار و نهصد و بیست و چهار ماه حقوق پایه کار بوده. یعنی معادل هشتصد و بیست و هفت سال درآمد یک کارگر ایرانی، آنهم اگر هیچ نخورد جز هوا و در این بین در سوانح کار نمیرد. 🔹و نجفی همسرش را هزار و سیصد و شصت و دو سکه مهریه کرده‌ بوده. یعنی معادل حقوق سه هزار و نهصد و چهل و یک ماه یک کارگر ایرانی. معادل سیصد و بییست و هشت سال کار. و نجفی ادعا کرده هفته پیش برای حق السکوت به همسرش ماشین لکسوس داده. 🔸و فراموش نکن نجفی معاول اول دولتی بود که قول داد هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد. و زمانی که نجفی معاون اول بود قیمت پایه حقوق کارگر دویست و سه دلار بود و امروز صد و شانزده دلار. 🔹اصل ماجرا این است: یکی از مهمترین کارگزاران استحاله انقلاب مستضعفان و خمینی و یکی از معماران اصلی نئولیبرالیسم و رفسنجانیسم، در روزهایی که ریاضت اقتصادی به خاطر بازگشت تحریمها زندگی دهکهای پایین و متوسط ایران را فلج کرده، استطاعت تهیه منزلی با قیمت هشتصد و بیست و هفت سال حقوق یک کارگر فقط برای همسر دومش را داشته. 🔸اصل ماجرا این است که معاون اول سابق دولتی که مردم را به صبر اقتصادی علیه تحریمها دعوت میکند، هفته پیش به همسر دومش پیشنهاد طلاق با یک لکسوس حداقل یک میلیارد تومنی و هزار و سیصد و شصت و دو سکه داده. و وقتی او نپذیرفته این زن را در منزل پانزده میلیارد تومنی با ضرب گلوله کشته. 🔹و حالا هم تمامی جناح اشراف و نئولیبرالها بسیج شده‌اند تا این جنایت را تطهیر کنند. روزنامه‌نگاران شرق و آرمان و سازندگی هم لباس رزم پوشیده‌اند. (اصلا سرمایه‌گذاری صدها میلیاردی روی رسانه برای همین روزهاست.) سلبریتهایی که دستمزدهای میلیاردی‌ می‌گیرند و ابزار پولشویی ابرمیلیاردرها هستند هم به کمک آمده‌اند. مسلما آنها هم با نجفی و جناح سیاسی نجفی قرابت بیشتری دارند. 🔸اصل ماجر این است که این اشراف همه چیز ما را به انحصار خود درآورده‌اند. هم اموال و منابع ما را و هم ذهن و احساس و قوه قضاوت ما را. به قتل میرسانند و بعد با ماشین پروپاگاندایشان دستهای آلوده‌شان را هم تطهیر میکنند. 🔹پانوشت: امسال سال دشواری است. سال اتحاد علیه دشمن خارجی. وحفظ امنیت همچنان مهم‌ترین مبنای ما و مقدم بر هرچیزی از جمله عدالت. اما نخواهیم گذاشت امنیت به قیمت جان فرزندان مستضعفان ایران و افغانستان و لبنان در جبهه‌های سوریه تامین شود ولی فاسدانی مثل نجفی‌ پروار شوند و در قصرهایشان جنایت کنند. @dar_masire_fatemeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علی خوش لفظ هم مثل همه ی ما ، داشت دلش از غصه میترکید. از نفاق و خیانت و بی عرضگی مسئولین دلش خون بود. از بی بصیرتی و ساده لوحی و دنیاطلبی مردم دق کرده بود. اونم نگران آخر و عاقبت این انقلابی بود که سیصد هزار جوان بخاطرش شهید شدن. علی آقا با بغض به آقا میگه:" یه چیزی بگید آروم بشیم!" آقا جوابش رو میده: آروم باشید! @dar_masire_fatemeh
در مسیرِ فاطمه(سلام الله علیها)
شهید علی خوش لفظ هم مثل همه ی ما ، داشت دلش از غصه میترکید. از نفاق و خیانت و بی عرضگی مسئولین دلش
شهید علی خوش لفظ هم مثل همه ی ما ، داشت دلش از غصه میترکید. از نفاق و خیانت و بی عرضگی مسئولین دلش خون بود. از بی بصیرتی و ساده لوحی و دنیاطلبی مردم دق کرده بود. اونم نگران آخر و عاقبت این انقلابی بود که سیصد هزار جوان بخاطرش شهید شدن. علی آقا با بغض به آقا میگه:" یه چیزی بگید آروم بشیم!" آقا جوابش رو میده: آروم باشید! الهی فدات بشم که هم، سی ساله، یه تنه داری انقلاب خمینی رو جلو میبری و هم باید این مسئولین بی کفایت و خائن رو تحمل کنی و هم خودت باید بهمون بدی و هم خودت باید از مظلومیتت دفاع کنی😭 ماها باید خون بگرییم وقتی در جواب اون دانشجو که گفت" تصویب برجام رو به رهبری نسبت میدن" ، با مظلومیت گفتی خب شماها خودتون چشم و گوش و عقل دارید!! خاک بر سر ما که برات نبودیم علیِ زمانه! خدا نکنه اون روزی بیاد که خدا بخاطر همه ی قدرنشناسی هامون، شما رو از ما بگیره😭 خدایا بخاطر ما مردم قدر نشناس نه، ولی بخاطر دل مادران شهدا، بخاطر اون جانبازهایی که موقع دیدار با آقا زار میزنن، بخاطر همه مستضعفین جهان که امیدشون به این مرد هست، خدایا بخاطر مهدی، نائبش رو حفظ کن😭 سی سالگیِ ولایتت مبارک عزیز دلم! خمینی کبیر ، خوب شما رو میشناخت که با دل آرام رفت. میدونست انقلاب رو به کی داره میسپاره! کشتی انقلاب بدون ناخدای کاربلدی جز شما، چطور میتوانست سی سال در میان طوفان دشمنان خارجی و منافقان داخلی دوام بیاورد؟؟ فدات بشم که دوست و دشمن به بی نظیر بودنت معترفند! به پاکی، به ساده زیستی، به هوش، به درایت و اقتدار، به صبر و استقامت، به ایمان و عبودیت، به همه ی آنچه خوبان دارند و تو یکجا داری، معترفند. خدایا خودت حفظش کن! خدایا کمک مان کن که زیر سایه او، انقلاب آقا روح الله را و ثمره ی خون شهدا را پاسداری کنیم و به دست پسر فاطمه بدهیم. @dar_masire_fatemeh
🌺معرفی سه شاهکار از نادر ابراهیمی بمناسبت سالگرد رفتنش. لطفا متن زیر را بخوانید و نشر دهید👇 @dar_masire_fatemeh
در مسیرِ فاطمه(سلام الله علیها)
🌺معرفی سه شاهکار از نادر ابراهیمی بمناسبت سالگرد رفتنش. لطفا متن زیر را بخوانید و نشر دهید👇 @dar_ma
این غریب است که ماهیگیران ، به هنگام بارش باران، از پنجره های کلبه هایشان،دریا را نگاه نمی کنند.این، نهیب واپس ماندگی است! ومرد گفت:مردم حقیر را که خرسندانه از دریچه های محقر به جهان می نگرند دوست نمیدارم.این خیانتی است بزدلانه به چشم، به حقّ روءیت! آزادی دستاورد یک نبرد بی امان است و قفس به این نبرد و به نفسِ آزادی، مفهوم و اعتبار میبخشد. دایره ی مسدود، نوعی جبر است و قفس،ابتدای اختیار. امروز سالگرد رفتن است. نویسنده ای که کتاب هایش را یک نفَس باید سر کشید.نه میتوان رهایش کرد و نه اگر رهایش کردی میتوانی دوباره از سر، شروع . بس که جذاب است قلم این مرد! نادر با "سه دیدارش با مردی که از فراسوی باور ما می آمد" ، باور ما را به خمینی دگرگون کرد. دیدار اول که تکه هایی از آن را برایتان نوشته ام، گفتگویی است بین یک جوان سرشار از سوال با پیری برآمده از دریا. به همه جوانان و نوجوانان توصیه اکید میکنم این کتاب را بخوانند. بقدری این گفتگو شیرین است و قلم نادر، سحرآمیز که هرگز دلت نمی آید، کتاب را زمین بگذاری! دیدار دوم و سوم قصه نوجوانی و جوانی امام خمینی است. بگمانم سریال زیبای را از روی همین کتاب ساخته اند. در این دو دیدار با نوجوانی شخصیتی آشنا میشویم که سالها بعد زلزله ی قرن را رقم میزند و برایمان روشن میشود که شجاعت بی نظیر امام از کجا رقم میخورد. خلاصه اینکه کتاب را از دست ندهید که بد خسرانی است. هفت جلد رمان را بی وقفه خواندم و لذت بردم. قصه ی عاشقانه ای که در دل مبارزات جلو میرود.نادر سالها قبل از انقلاب این کتاب را نوشته و اصلا قصه در اتفاق می افتد ولی شجاعت و استقامت قهرمان داستان بسیار شبیه انقلابیون انقلاب ۵۷ هست. اگر میخواهید عاشق شخصیت یک فیلسوف و عارف معروف شوید، قصه ملاصدرای جوان را از زبان نادر بشنوید. قطعا برای ساختن سریال زیبای از این کتاب نادر، مدد گرفته است.کاش صدا وسیما بجای این سریال های بی محتوا،ده بار دیگر روشن تر از خاموشی را پخش میکرد. سریالی که هم تاریخ را روایت میکند، هم قصه ای عاشقانه دارد و هم معارف دینی و فلسفی را به زبان ساده به خورد مخاطب میدهد. خواندن این کتاب ها بر نسل جوان است.این کتاب ها، به انسان هویت ومعنا میبخشد. بی هویتی و تهی بودن بعضی جوان ها ناشی از نخواندن این قصه هاست.به جرات میگویم اثر تربیتی این سه کتاب بر شخصیت و ایمان و باور یک جوان بیش از منبر اخلافی است. امتحان کنید وبعد قطعا دعایم خواهیدکرد😊 م.امیری @dar_masire_fatemeh
کار تابو شکنی بود! تابوی و و درمقابل رفتارهای ناهنجاری که مخالف اعتقاد وفرهنگمون هست ولی ازترس اتهام امل بودن یاتوهینهایی نظیر آن یا هوچیگری جماعتِ بی فرهنگ وهنجارشکن،صورت میگیرد. سعید عابد،عبد این جریان نشد وتابو را شکست.و این به مذاق اون دخترک خوش نیامده است!چون این جماعت عادت کردند مردم در مقابل رفتارهای زننده شان سکوت کنند! جالب است که متوهمانه دلیل این سکوت را تایید مردم برداشت میکنند.😄 غافل از اینکه اکثر مردم،بخاطر حفظ خود واز وحشی بازی آنها،سکوت میکنند.بارها در جامعه وحتی اقوام و دوستان با این صحنه روبرو شدم که مردم یا حتی اطرافیان یک فرد بی حجاب یا لاابالی یا سگ دار،در جلو او سکوت کردند ولبخند زدند،ولی پشت سر او انزجار خود را اعلام کردند یا با ما درد دل کردند که"مجبور به این سکوت هستیم!" حقیقت آن است که اکثر مردم،هنوز به فرهنگ ایرانی واسلامی خود معتقدند ولی وحشی گریِ این جماعت آنها را مجبور به پنهان کردن اعتقادشان کرده است!! متاسفانه عزیزانی که اعتقادی به حجاب ندارند،اختیار خود را بدست امثال دادند تا از آنها بی مخ هایی بسازد که بدنبال تشنج جامعه هستند.مسیح البته تکلیفش معلوم است.پول میگیرد تا آرامش جامعه ایران را بهم ریزد ومردم را بجان هم بیندازد.ولی متاسفم برای قشری که ادعای روشنفکری دارد ولی اجازه میدهد از انها تصویری وحشی و بی منطق و شلیته ساخته شود. کار از فیلم گرفتن و بردن آبرو گذشته است،مردم دیگر از ترس جانشان در مقابل این جماعت باید سکوت کنند.ماه رمضان امسال یک جوان روزه دار توسط یک سگ باز چاقو خورد! کاش این جماعت غربزده که سگ داشتن را از غرب تقلید کرده اند،آداب سگ داری را هم از آنها یاد میگرفتند که بااینکه سگ را مثل ما نجس هم نمیدانند،چقدر سگ دارها مراقب حفظ حریم بقیه مردم هستند. نه مثل اینجا که از صاحب سگ بیش از خود سگ باید بترسیم!😕 سعید عابد از این جماعت نترسید هرچند بهای سنگینی پرداخت.او یک بازنشسته بود که به لطف دولت تدبیر، مشکلات اقتصادی او را مجبور کرده بود بدون اطلاع اقوام و دوستان راننده اسنپ شود وحتی در انتخاب مشتریانی که مسیرشان نزدیک به خانه آشنایان بود،دقت میکرد ولی آن دختر، تصویر ونام او را درفضای مجازی پخش کرد و این راز را هویدا کرد. هم مثل بقیه شعارهایشان،توخالیست! پ.ن۱: یادم رفت به یک نوع واکنش متفاوت نسبت به این بی حجابها اشاره کنم:وقتی بعضی مردان،با ذوق و شعف، خانم های بی حجاب رو تحویل میگیرند! توضیح علت این احترام و علاقه نیاز به گفتن ندارد وبگمانم اگر به عمق آن فکر کنیم از صدتا فحش بدتر است!😄🙈 پ.ن۲:حساب عزیزانی که حجابشان خوب نیست ولی محترمانه و مودبانه در جامعه مسالمت آمیز زندگی میکنند،ازین جماعت مورد بحث ما جداست😊 @dar_masire_fatemeh
🔴👈⛔️ آیا یک بود⁉️ 🔵خاطره شهید بهشتی از ملاقات سفیر انگلستان با ایشان،به بهانه گروگان های آمریکایی. 👈لازم به ذکر است این ملاقات 4روز پس از ماجرای طبس و در اوج فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا به ایران اتفاق افتاده است. لطفا به و شهید بهشتی با سفیر یک کشور و مواضع او در مورد دقت کنید! 🔺چند روز قبل سفیر انگلیس آمده بود می گفت: "بفرمایید تا کی می خواهید این گروگان ها را نگه دارید؟" گفتم تکلیف اینها راکه روشن کردیم، چند بار می پرسید؟ تکلیف اینها با نمایندگان امت و مردم در مجلس شوراست. آیا از این بهتر هم می شود؟ مگر اینجا به اینها بد می گذرد؟ شما جوان ما را در زندان های آمریکا کشتید، اما اینها در هتل سفارت زندگی می کنند، دیگر چه مرگتان است؟ در این مدت سعی شده است با اینها رفتاری متناسب با اخلاق اسلامی داشته باشند؛ اما این هم واقعاً مصیبت است که بهترین بچه های این امت، پنج، شش ماه است که ناچار شده اند که نگهبان پنجاه تا آمریکایی باشند! (😄) 🔺... سفیر انگلیس گفت: "ولی دولت آمریکا نمی تواند تا دو ماه دیگر صبر کند." به او گفتم اینها خودشان می توانند صبر کنند یا می توانند صبر نکنند، ولی ملت ما گفتند ما تصمیم را خودمان می گیریم و خودشان دارند می گیرند. 🔺سفیر گفت: "خیلی با مسائل سیاسی می کنید." گفتم همین جورهاست!! ما قرار است با مسائل برخورد کنیم. ما انقلاب هاست انقلاب به . ما انقلاب کردیم که واقعیت ها را کنیم، نه اینکه واقعیت ها را هرچه هست . 🔺صحبت از محاصره کرد. گفتم: ما از همان اول قرارمان بر این بود که و ما همان نان و پنیر خودمان که به دست می آید می خوریم؛ خدا هم در این دو ساله [پس از پیروزی انقلاب] برکت داده است. مژده باد بر امام، تا الآن محصول گندم ایران نسبت به سال گذشته بسیار عالی تر شده است. ان شاء الله سیاست ما بر این است که حتی اگر قرار شود روزی مردم، خالی نوش جان کنند، [همین کار را بکنند] . 🔺آخرین بار سفیر انگلیس اوقاتش تلخ شد و یکه خورده گفت : "آمریکا دخالت نظامی خواهد کرد (همین کاری که کردند) گفتم ما از خیلی وقت پیش برای دخالت نظامی آمریکا ایم. خلاف انتظار ما نیست، ولی هر که به داخل مرزهای ایران بیاید، میان مردم ما یک جا بیشتر برایش نیست و آن هم زیر خاک است؛ البته حالا فرمان خدا یک جای دیگر برایشان پیش بینی کرده بود و آن ذغال گردیدن و سوخته شدن بود. سفیر انگلیس گفت: "این ممکن است به یک جنگ تمام عیار تبدیل بشود." گفتم آن هم جنگ یک ملت فداکار با با کمترین سلاح با دشمن مجهز به آخرین سلاح خواهد بود. نخواستم به او بگویم مگر آمریکا تجربه ویتنام را به این زودی فراموش کرد؟ ایران اگر ایران اسلامی است، برتر از ویتنام است. ما زیر بار سختی ها و مشکلات و دشواری ها ؛ . تنها موقعی سر پا نیستیم که یا کشته بشویم یا زخم بخوریم و بر خاک بیافتیم و الّا هیچ قدرتی پشت ما را نمی تواند خم کند... 📚بخشی از سخنرانی روز 9 اردیبهشت 59 در مسجد حضرت ابوالفضل، به نقل از سخنرانی ها و مصاحبه هایی دکتربهشتی.چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد 1، صفحات 553 تا 555. 👈 با انتشار این برگ از تاریخ، نگذارید انقلاب و ارکان آن را کنند. @dar_masire_fatemeh
مدام تکرار کن.. @dar_masire_fatemeh
در مسیرِ فاطمه(سلام الله علیها)
مدام تکرار کن.. @dar_masire_fatemeh
سخنی با اولین گناهی که در عالم اتفاق افتاد بخاطر و بود. شیطان با آنهمه سابقه عبادت حاضر نشد در مقابل موجودی تازه وارد، سجده کند! غرور انسانهایی است که از جهت یا جهاتی نسبت به بقیه دارند. کسانی که هوش زیادی دارند یا زیبا هستند یا پولدار و متمولند یا از شان اجتماعی برخوردارند یا در خانواده های معروف و مهم بدنیا امدند یا هنرمندند و استعداد خاصی دارند یا متشرع و مومن هستند یا باسواد و عالمند و بقیه رتبه های دنیا ای کسانی که به سببی از دیگران یک پله بالاترید! بدانید و آگاه باشید که شیطان با همان چیزی که خودش زمین خورد، شما را زمین خواهد زد این برتری را بسبب هنر خودتان بدانید! اگر این حسّ برتری را در قلب تان نکنید و آن را بخاطر خدا ندانید، بی شک زمین خواهید خورد. خدا هم البته بدش نمی آید شما زمین بخورید، چه بسا خودش اسبابش را فراهم کند، چون میخواهد غرورتان را . بلکه آدم شوید! هان ای مغروران عالم! اگر در زندگی شکست خورده اید، ناامید نشوید! عاقل باشید! بدانید در پروژه ای مشترک توسط شیطان و خدا قرار گرفته اید! البته هدف شیطان سقوط شماست و هدف خدا تنبیه و تنبّه شما! البته خداوکیلی این صفت غرور خیلی صفت زشتی هست! یه ذره فکر کنید این موجود ضعیف بیچاره که خدا در یک لحظه میتواند از هستی ساقطش کند، واقعا چرا دچار تکبر میشود؟! بشکنید اون غرور لامصب را و مثل بچه ی آدم زندگی کنید و برتری هایتان را به فضل خدا نسبت دهید نه خودتان! "هذا من فضل ربی" بگید تا شیطان گورش را گم کند! @dar_masire_fatemeh
گناه مثل همین پرده هست! گناه نمیگذارد من، نور علی بن موسی الرضا را ببینم.. متن زیر را بخوانید👇 @dar_masire_fatemeh
در مسیرِ فاطمه(سلام الله علیها)
گناه مثل همین پرده هست! گناه نمیگذارد من، نور علی بن موسی الرضا را ببینم.. متن زیر را بخوانید👇 @da
السلام علیک یا رضای آل نبی! همه ی دلخوشی و و شیعیان، به خانواده پیامبر است. وگرنه شیعیان در خیلی از شرعیات یا حتی عمل به سنت پیامبر ، از اهل تسنن عقب تر هستند. ولی محبت و اعتقاد به ولایت اهل بیت، مثل خون در رگهای شیعیان جریان داره و آنها را زنده نگه داشته است. در روایاتی که به ما رسیده، بارها شنیده ایم که محبت به اهل بیت سبب نجات آدمهای گناهکار بوده و همین باعث امیدواری و قوت قلب ما شده که ما هم ان شاالله از اهل نجات خواهیم بود. مثل همین پرده ی تصویر بالاست. گناه نمیگذارد من، نور علی بن موسی الرضا رو ببینم. گناه نمی گذارد من به الهی برسم. بنظر من هریک از معصومین در کسب یکی از صفات عالیه به ما کمک میکنند و امام رضا ،امامِ رسیدن ما به مقام رضاست. در سختیها و دردهای زندگی و در مقدرات و آزمایشهای الهی، صفتی که به داد ما میرسد تا کم نیاوریم و ادامه دهیم، از خداست. ما ممکن است با عقل خودمان در مقابل مقدرات الهی به زبان یا در عمل شویم، ولی فقط در قلب اتفاق می افتد و به این راحتی هم بدست نمی آید. باید نور الهی بر قلب بتابد و به نظر من ماموریت این کار به امام رضا سپرده شده است. باید پرده های گناه را کنار بزنیم تا نور رضا بر قلب مان بتابد. اگر برای خلاصی از گناه تلاشی نکنیم و در ارتکاب گناهان اصرار کنیم این پرده روز به روز ضخیم تر میشود و تبدیل به دیوار سنگی میشود. بعد اصلا یادمان میرود پشت این دیوار امام رضایی بود که عاشقش بودیم. بعد اصلا منکر وجود چنین نوری خواهیم شد و در ظلمت ادامه خواهیم داد بی آنکه بدانیم مرده ایم! اقای بهجت فرمودند: اگر جلوی خود را در ارتکاب به گناهان نگیریم،کارمان به و و آیات الهی میرسد و یا به جایی میرسیم که از رحمت خدا میشویم! و من بسیار دیده ام کسانی را که روزی عاشق امام رضا و امام حسین بودند ولی مراقب خود نبودند و آنقدر در معصیت غرق شدند که حالا دیگر نه تنها علاقه ای به آن ندارند که اصلا یا وجود آن نور شدند. خدایا عاقبت ما را خودت بخیر کن. @dar_masire_fatemeh
در مسیرِ فاطمه(سلام الله علیها)
✅بخوانیم و ایمان بیاوریم به آیات الهی.. 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... 🔹کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.می پرسیدم :آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه می کردم. 🌺شهید سید مرتضی دادگر فرزند سید حسین اعزامی از ساری. وسط بازار ازحال رفتم. ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون @dar_masire_fatemeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه اقتدار! ✌️ یعنی پاسدارن سپاه، یعنی بازوی پرتوان رهبری که جسارت انگلیس در توقیف نفتکش ایرانی را با لبخند و انفعال پاسخ ندادند، بلکه با اقتدار دو نفتکش انگلیس را توقیف کردند و یک پهباد امریکا را ساقط کردند تا دنیا بفهمد ایران و و نیست! رهبری چند روز پیش فرمودند که مومن انقلاب این خباثت انگلیس را بی پاسخ نخواهند گذاشت! @dar_masire_fatemeh
سالهاست قصه زندگی شهدا را میخوانیم.. داشتم به زیبایی #عشقی فکر میکردم که در این زندگی ها موج میزد.. به #تداوم عشقی که #هجران هرگز نتوانسته از عمق آن بکاهد. هرچه اندیشیدم، دیدم جز #خدا هیچ #معماری قادر به #ساختن چنین بنای مستحکمی نیست. 🌹این عشق، کارِ خودِ #خداست.. وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ @dar_masire_fatemeh
امروز روز میلاد مرد یست که بیشتر سالهای زندگی اش را اسیر بود و زندانی... امام بود! حجت حق بود! قدرت زمین در دستش بود! ولی در بند بود.. شیعیانش! اینهمه از جور زمان ننالید! صبور باشید و به او توسل کنید که او را خدا بخاطر صبرش باب الحوائج نام نهاد.. یا موسی ابن جعفر @dar_masire_fatemeh
قصه ی امروز را بخوانید👇
در مسیرِ فاطمه(سلام الله علیها)
قصه ی امروز را بخوانید👇
حسن و حسین مریض شدند. علی نذر کرد اگر بچه ها شفا یافتند سه روز ، روزه بگیرد. فاطمه همراهش شد. بچه ها گفتند ما نیز. فضه هم خود را شریک کرد. بچه ها خوب شدند. الوعده وفا. همگی نیت روزه کردند. اما برای افطار چیزی در خانه نبود. همسایه یهودی، پشم میبافت. علی به او گفت: آیا حاضری که دختر رسول الله برایت مقداری پشم بریسد و تو در عوض کمی جو به ما بدهی؟ شمعون قبول کرد. فاطمه پشم ریسید و تحویل داد. شمعون جو داد. فضه آرد کرد و پنج قرص نان پخت. اذان گفتند. علی از مسجد آمد. سفره افطار پهن شد. تا دست به سوی نان بردند، یکی در زد. کیستی؟ السلام علیک یا اهل بیت محمد! مسلمانم و مسکین. از انچه میخورید، به من دهید تا خدا نعمت بهشت، ارزانی تان کند. اهالی خانه به هم نگاه کردند. هرپنج نفرشان، دست به سوی نان بردند و نان ها روی هم گذاشتند و به مسکین دادند. هرپنج نفر با آب خالی افطار کردند و خوابیدند. فردا دوباره روزه گرفتند. زهرا دوباره پشم ریسید. شمعون دوباره جو داد. فضه دوباره نان پخت. افطار شد. در خانه دوباره به صدا در آمد. السلام علیک یا اهل بیت محمد. مسلمانم و یتیم. از آنچه میخورید به من هم بدهید تا خدا در بهشت طعامتان دهد. دوباره هر پنج نفر، قرص نان روی هم گذاشتند و به یتیم دادند. دوباره با آب افطار کردند وخوابیدند. روز سوم همه چیز تکرار شد و در وقت افطار آنکه در خانه علی را کوبید، اسیر بود. مشرک بود. یعنی در جنگ مقابل رسول الله بود. قصد کشتن رسول الله را داشته. آری اسیر بود ولی گرسنه بود. سلام بر خاندان محمد. من اسیری گرسنه هستم. از آنچه میخورید، طعامم دهید. خانواده علی به هم نگاه کردند. سه روز بود هیچ نخورده بودند الا آب. در نگاه بی رمق شان، نور ایمان موج زد. بی درنگ، نان ها روی هم قرار گرفت و به اسیر دادند. دوباره آب نوشیدند و خوابیدند. فردای آن روز، علی با حسن و حسین به مسجد رفتند. بچه ها از گرسنگی به خود میلرزیدند. پیامبر آشفته شد. به سوی خانه زهرا رفت. فاطمه را در محراب یافت درحالیکه از ضعف بیحال بود. پیامبر آنها را در آغوش گرفت و اشک ریخت. جبرییل نازل شد. "ای محمد، خداوند برای خانواده ات هدیه ای فرستاده." سوره "هل اتی" نازل شد. در شان علی و خانواده اش. خدا مباهات کرد به این بندگانش و در وصف آنچه آنها کردند و آنچه خدا در بهشت به انها خواهد داد، آیاتی نازل شد و در پایان آیه ۲۲ خداوند خطاب به این خانواده فرمود: إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا این پاداش شماست و از کوششتان شده است. خدا از آنان سپاسگزاری کرد. خانواده علی، آیات را که شنیدند غرق در لذت شدند و از خوشحالی اشک ریختند.. بابی انتم و امی یا اهل بیت النبوه😭 @dar_masire_fatemeh
زيبا و خواندنى 👌 در مجلسی که بحث روز جامعه مطرح بود یکی از حاضرین گفت: سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن،ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم... ناگهان شخصی دیگر که تا این لحظه سکوت کرده بود و فقط گوش می داد گفت: زیارت عاشورا را خوانده ای... دو دسته دارد یا سلام یا لعن؛ جامعه هم دو دسته دارد... مورد سلام اهل بیت(ع) هستند و مورد لعنشان، حسینیان ویزیدیان عاقبت هم دو دسته میشوند، بهشت و جهنم وسط ندارد. گفت : حتی بی طرف ها؟؟؟ گفت: در زیارت عاشورا جوابت هست... ( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله) امام صادق(ع) آن بی طرف ها را هم لعن کرده... البته زیاد هم بی طرف نبودند... هر که در لشگر حسین(ع) نباشدیزیدی است خواه در محفل شراب باشد یا محراب نماز... گفت: زمانه عوض شده ، فرق کرده... گفت: باز زیارت عاشورا جوابت را داده،(و آخر تابع له علی ذلک) تا آخرالزمان هر کسی مثل این ها باشد لعن شده.. قرار نیست که فامیلیش یزیدی باشد گفت: با این حساب کل یوم عاشورا یعنی چه؟ گفت: یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی. (((در هیئتی که بوی استکبار ستیزی))) نباشد ابن زیاد هم در آن هیئت سینه میزند. گفت: حسین زمان که در غیبت است؟ گفت: اگر میخواهیم کوفی نباشیم باید بدانیم تا حسین نیامده، مسلم ولی امر است. ببین چقدر گوش به فرمان ولی فقیه هستی... @dar_masire_fatemeh