eitaa logo
شرطه الخمیس
126 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
8 فایل
سلام این کانال بصورت وبگردی درباره انقلاب،ایران، شهدا عمل می کند و تا حدود فراوان شما را بی نیاز به جستجو در کانال ها می کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴یکی میشه علی دایی که خونه ۳۵ میلیاردی تو منطقه ۱ تهران رو حداقل‌ترین چیز برای یه فوتبالیست میدونه 🔹یکی هم میشه پدر شهید ذوالفقاری که بچه‌ش رو برای امنیت مردم داده ولی خونه نداره و ممکنه به چادر پناه ببره! 🔹یه طرف فوتبالیستِ بی‌خاصیتِ پرتوقع یه طرف شهید و خانواده شهید فداکار ✍امین موسوی @daremtedadghadir
هدایت شده از شرطه الخمیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قیصر خواننده لس آنجلسی چند سال پیش وقتی امثال نوید محمدزاده و تهمینه میلانی و دیگر سلبریدی ها به مدافعان دین و ناموس ما حمله میکردند چنین حرفی زد واقعاً یک تار موی تو شرف داره به سلبریتی‌های‌دوزاری داخل کشور که ذره ای بویی از شرافت، انسانیت و وطن‌دوستی نبردند 💬 @insta_enghelabi
🔴 خبر خوبی که متاسفانه باز هم لابلای اخبار حاشیه‌ای گم شد... تست گرم نخستین کشور با موفقیت انجام شد؛ یک افتخار بزرگ که درصورت منجر شدن به تولید انبوه، میتواند علاوه بر کاهش وابستگی در این حوزه و خروج ارز از کشور، هم اشتغالزایی به همراه داشته باشد و هم ظرفیت جابه جایی روزانه‌ی مسافر در مترو را چندین برابر افزایش دهد! @daremtedadghadir
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«مهم» برای غدیر کوتاهی کردیم 🎤استاد حجت الاسلام بندانی نیشابوری @daremtedadghadir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی میگیم مرگ بر آمریکا دقیقا از چی صحبت می کنیم؟ مرگ چندمیلیون آفریقایی فقط در یک فقره جنایت آمریکا @daremtedadghadir
هدایت شده از اینستای انقلابی
صلوات و سلام خداوند بر رزمنده بااخلاص بی‌نشان حاج احمد متوسلیان دست‌نوشته رهبرانقلاب برای حاج احمد متوسلیان 📆 انتشار به مناسبت ۱۴ تیر ۱۳۶۱ سالروز ربایش حاج احمد متوسلیان 💬 @insta_enghelabi
⭕️قدمت آفتابه ایرانی ۲۶۰۰ سال قدمت آمریکا ۲۰۰ سال ننگ یعنی کشوری که حتی قدمتش یک دهم قدمت آفتابه ما نیست شده کدخدای دنیا @daremtedadghadir
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت امام باقر(ع) در مورد انقلاب اسلامی ایران و ظهور 🔹روایت حجت الاسلام عالی از امام باقر علیه السلام در مورد انقلاب اسلامی ایران و اتصالش به ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف @daremtedadghadir
خبر بسیار مهمی که متاسفانه به یه ور کسی نبود! رشد نقدینگی بانکها پس از 9 سال منفی شد. و این یعنی مبارزه اصولی با غول تورم @daremtedadghadir
💎 | پدری که استاد بود ⭐️ پدر ما را عادت داده بود که هیچ فرصتی را از دست ندهیم و هیچ روزی را بدون بهره‌گیری از درس و مباحثه نگذرانیم. ایشان از فرصت تعطیلی درس حوزه در ایّام ماه محرّم و همچنین ماه‌های تابستان هم بهره می‌گرفت. در هفت روز اوّلِ ماه محرّم به من درس می‌گفت و سه روز بعد از آن را به مجالس روضه‌ی امام حسین (علیه‌السّلام) می‌رفت. 🔆 چیزی را به نام «تعطیلی تابستانی» قبول نداشت و می‌گفت: ما در نجف علی‌رغم هوای طاقت‌فرسا و گرمای سخت، درسمان را ادامه می‌دادیم؛ بنابراین تابستان‌ها در مشهد چرا باید درس و تحصیل تعطیل شود؟‍! 🌀 مطوّل* را در ماه‌های تعطیل تابستان خواندم. شیخ فشارکی در تابستان از قم به مشهد می‌آمد و دو ماه می‌ماند. من او را قبلاً دورادور می‌شناختم، چون پیشتر در مشهد ادبیات عرب را تدریس می‌کرد و بعد هم که به قم می‌رفت، به تدریس همین دروس در قم می‌پرداخت. از او خواستم در مشهد به من مطوّل درس بدهد، که پاسخ مثبت داد و من ساعت‌هایی طولانی از روز را به درس خواندن در نزد او می‌پرداختم. لذا بیان و مقداری از معانی و بدیع مطوّل را در خلال دو تابستان ـ یعنی ظرف چهار ماه ـ به پایان رساندم. 💥 شیخ فشارکی بعداً فهمید که من مکاسب هم می‌خوانم و لذا از پیشرفت سریع من در فقه شگفت‌زده شد. او خود، این کتاب را در قم تدریس می‌کرد. 🔰 پدرم بر درس خواندن ما به طور مستمر نظارت می‌کرد. ما را گاه با تشویق و گاه با تندی، به آن ترغیب می‌کرد. من همیشه تسلیم روش پدر و مجری خواست او بودم. هرگاه در مورد درسی که می‌خواندم، اظهار نظر می‌کردم، پدرم خیلی خوشحال می‌شد و به من که چهارده پانزده ساله بودم، می‌گفت: تو مجتهدی و قدرت استنباط داری. 💡 با برادرم مباحثه می‌کردم. پس از مباحثه، پدرم ما را به اتاق خود می‌خواند، از ما پرسش می‌کرد و آنچه را نتوانسته بودیم بفهمیم، برایمان توضیح می‌داد. 🏡 خانه‌ی ما سه اتاق داشت. دو اتاق از آنِ پدر بود: یک اتاق نسبتاً بزرگ برای میهمان‌ها، و یک اتاق هم برای مطالعه و غذا‌ خوردن و استراحت؛ شبیه حجره‌ی طلّاب. ما هم همگی یک اتاق داشتیم: چهار برادر و چهار خواهر، با مادر! در مواردی که مادر میهمان یا روضه‌ داشت، ناگزیر بودیم بیرون خانه بمانیم! در اتاق مخصوص پدر، میزی به درازا و پهنای ۸۰ در ۴۰ بود. پدر در سمت طول میز چهارزانو می‌نشست، ما هم هر دو کنار یکدیگر در یک سمت عرض آن می‌نشستیم. به‌خاطر هیبت و جدّیّت پدر در اثنای درس و مذاکره، من و برادرم بر سر اینکه کدام دورتر از پدر بنشینیم، با هم کشمکش داشتیم! 💯 بی‌شک این تندی و خشم پدر هر‌چند جنبه‌های منفی داشت، امّا منکر جنبه‌های مثبت آن نمی‌توانم بشوم؛ زیرا این سخت‌گیری ما را منضبط بار آورد و از انحرافاتی که برای برخی فرزندان روحانیّون به علّت عدم توجّه به آنها پیش می‌آمد، به دور داشت. یکی دیگر از اثرات آن نیز این بود که من توانستم ادبیات عرب و دوره‌ی سطح فقه و اصول را در پنج سال و نیم به پایان برسانم... 🔻* مطول: این کتاب شرحی است در زمینه علوم زبان عربی 🔻** مکاسب: از مهمترین کتابهای فقهی شیعه در باب معاملات ❇️ بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات آقا به نقل از کتاب «خون دلی که لعل شد» ▪️به مناسبت سالگرد درگذشت آیت‌الله سیدجواد حسینی‌خامنه‌ای @daremtedadghadir
🔴توجه خاص آقا امام زمان عج به مادرشان نرجس خاتون.... حضرت بقیه الله روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند. مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون.. حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم. طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم. حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت. خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم.. آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید» یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند. بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله». یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم: «اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد...» 📒منابع کمال الدین، ج 2، ص 670. بحارالأنوار، ج 68، ص 96. @daremtedadghadir
🌹 مرحوم حامد به نقل از شیخ رجبعلی خیاط می‌فرمود: شخصی در مجالس سیدالشهدا علیه‌السلام خدمت می‌کرد و زیر لب این شعر را می خواند: «حسین دارم چه غم دارم؟!» شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل میگوید : (خوش به حال این شخص) سید الشهدا به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم‌ها و غم‌های قیامت نجات خواهد داد. پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شب در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین به حساب مردم رسیدگی می‌کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد. شیخ رجبعلی می‌گفت: در دل (خطاب به آن شخص) با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین به فرشته‌ای امر فرمود که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛ در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود: شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم! از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد. @daremtedadghadir