15.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌹🍃
😲 قبیله ای در آفریقا که هیچ کشوری حاضر به پذیرش آن نشده اما از تمام دنیا ، فقط یک نفر را می شناسند...
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ
.•°°•.💬.•°°•. ⊱
@daribesoyeyaranashegh
`•. ༄༅ ♥️
°•¸.•°࿐
➺
#حجاب
#امام_زمان_عج
#ماه_مبارک_رمضان
#والپیپر ناز دخترونه🌿🍄
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ
.•°°•.💬.•°°•. ⊱
@daribesoyeyaranashegh
`•. ༄༅ ♥️
°•¸.•°࿐
➺
#حجاب
#امام_زمان_عج
#ماه_مبارک_رمضان
( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_ودیگرهیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_بیست_و_ششم
به اصرار شاهرخ دارم بلند مینویسم؛ چون نمیگذارد اول بنویسم و بعد بخوانم و مجبورم همراه نوشتنم بلند هم بخوانم، پس دارم بلند مینویسم.
اول بگویم که از کمبود امکانات رفاهی داریم رنج میبریم. خانۀ بیمادر مثل کشور بیصاحب است. یتیمی که بیپدری نیست، بیمادری است دراصل. نه غذای درستی داریم نه تنقلات جانبی! نه خانۀ مرتبی نه تکلیف مشخصی.
همیشه در فرار از وضعیت موجود به سمت وضعیت دلخواه؛ « دو روز اول خوب است که کسی کاری به کارت ندارد اما بعدش دلت میخواهد یکی باشد که از جا بلندت کند تا یک فعالیت مشخصی انجام بدهی؛ یک کاری، یک باری، یک برنامهای، یک دعوایی، اصلاً یک توپ و تشری!»
اینها حرفهای شاهرخ است که ادامه دارد:
« یک محبتی! مردها بدون زنها وجود خارجیشان تردیدی است یا شاید هم امواتی است. هرچه زن مقاوم است مرد زود مهر باطل شد میخورد به روح و روانش! آدم نیست هرکس زن را ندید بگیرد و مرد را آدم حساب کند. آدمیت مرد با زن است.»
شاهرخ یک نفس جملات بالا را میگوید و سکوت میکند. معلوم است که زندگی به او خیلی سخت گذشته است یا شاید چون من سایۀ سرم را دارم این را خیلی نمیفهمم. شاهرخ میگوید:
- پشیمون شدم. آدم نباید دنبال قهرمان مهربون بره.
- هوم!
- این هوم یعنی تو هم همینو میگی؟ یا اینکه نفهمیدی!
- هوم!
- متوجه شدم نفهمیدی! خودم این مدت دوتا کار برات میکنم. یکی زبونت رو باز میکنم، یکی حالیت میکنم.
- هوم!
- آدم کنار این آدمای ملی راه میره، کُل حیثیت و آبروش پودر میشه. اعتماد به نفسش له میشه. قبول داری؟
- هوم!
سیگاری که دستم بود را گرفت و در جاسیگاری خاموش کرد:
- حیف پول این سیگار که خرج تو کردم.
حیف پول سیگار نیست، حیف زندگی من است که تا به حالش مثل سیگار تفریحی دود شده و معلوم نیست کجا رفته است. حیف خرجی است که انسان از عمر و استعدادش میکند و بعد هم حاضر نیست هیچ نصیحت و راهنمایی را بپذیرد و آدم شود.
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ
.•°°•.💬.•°°•. ⊱
@daribesoyeyaranashegh
`•. ༄༅ ♥️
°•¸.•°࿐
➺
#رمان
#امام_زمان_عج
#ماه_مبارک_رمضان
( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_ودیگرهیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_بیست_و_هفتم
یعنی مثل من و شاهرخ که با زور و کتک و تلخیِ دنیا داریم به سمت دیگری کشیده میشویم و دل هردوتایمان هم قبول دارد که خیلی فرصتها بوده که میشده با اختیار خودمان برویم یک کار درستتر را انجام بدهیم تا لالن به غلط کردن نیفتیم.
دلم میخواهد یکی دو ساعت برای یکی حرف بزنم.
این خانۀ خالی از مادر و این حال و هوای خودم و شاهرخ و این دعوا و دادگاه و حکم زبانم را باز میکند:
- میدونی شاهرخ، آدما خودشون قهرمان خودشونند. بهخاطر همین هم کل زندگی
شون رو یهباره میترکونند! ما هم از بچگی خوشمون میاومده که برای خودمون یه کسی باشیم...
کس بودن رو هم، همینی میبینی که هستیم، تعریف کردیم. اما الان
میبینیم عجب آدمای مزخرفی هستیم. هی... فقط یه آرزو دارم!
- هوم!
- برگردم، بچه بشم. یه بیست سال بچه بمونم. بعد هروقت خواستم بزرگ بشم که فکر نکنم زیر بارش برم، تجدید میکنم کودکی رو. چهطوره؟
- هوم!
سر از دیوار برمیدارم و نگاهش میکنم. در حال خودش است. سیگار را از دستش میکشم و خاموش میکنم. میگوید:
- من دلم خیلی با این حرف تو نی. جون کندم تو بچگیم. دوباره برگردم؟
- نوجَوونیت؟
- افتضاح!
- الان؟
میخندد طولانی و دو سه بار میکوبد روی پایش. دستش را دراز میکند و قوری چای سرد شده را خم میکند روی استکان.
- به یاد ننهم این استکانا رو آوردم و الّا که من چایی داغ توی لیوان میخورم.
استکان را برمیدارم و خالی میکنم توی قوری و میروم سمت آشپزخانه. تا چای گرم بشود همانجا میمانم.
آشپزخانه کوچک است، شاید 6 متر. همۀ ظرفهایش قدیمی است.
یاد تبلیغات تلویزیون میافتم؛ همه لوکس و مدرن. چند درصد مردم توان دارند که از آن آشپزخانهها و وسایل داشته باشند؟ اصلا باید داشته باشند یا نباید؟ یعنی هرکس داشته باشد خوشبخت است و هرکس ندارد بینوا؟ آدمهایی که ندارند و تبلیغات به رخشان میکشد، میتوانند با عشق و علاقه در همین ساختمان و همین آشپزخانه دوام
بیاورند؟
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ
.•°°•.💬.•°°•. ⊱
@daribesoyeyaranashegh
`•. ༄༅ ♥️
°•¸.•°࿐
➺
#رمان
#امام_زمان_عج
#ماه_مبارک_رمضان