حاج قاسم ایثار شهادت گمنام
.•°°•.♥️.•°°•.
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ💬
@daribesoyeyaranashegh
`•. ༄༅ ♥️
°•¸.•°
➺
#لبیک_یا_خامنه_ای #جان_فدا #امام_زمان_عج
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق
💞قسمـــٺ #سی_وچهارم
نیمه دوم اردیبهشت ماه بود..
تا ساعت ٨ همه آمده بودند.خانم بزرگ و آقابزرگ، محمد و کوروش خان با همسر و فرزندانشان.
علی از همه پذیرایی کرد..
وضعیت همه بهتر از جلسه اول بود.به جز یاشار😕 و سمیرا.😠
جلسه قبل فخری خانم مجلس را به هم زد. و این بار سمیرا عهد بسته بود به خودش، که نگذارد امشب به سرانجامی برسد..😏
آقابزرگ شروع کرد...
مجلس را گرم کرد. دوست داشت برای نوه دردانه اش #سنگ_تمام بگذارد.😊
یوسف به 🌹۵گل رز قرمزی🌹 که باعشق خریده بود، خیره شده بود.😍
سمیرا بود و نقشه هایش..
با کارهایی که یوسف کرده بود کینه اش را بدل گرفته بود.
تمام بی محل کردن ها،😠
تمام بی توجهی هایش😠 را از صبح مدام در ذهنش نگه داشته بود. پر و بال داده بود. که به وقتش که امشب بود. همه را نشان دهد.😏
چقدر خرج میکرد..
چقدر زحمت میکشید..
تا #برازنده باشد برای یوسف..
تا #تک باشد در مهمانی ها..
اما یوسف با او، هر بار #بی_تفاوت، برخورد میکرد.😠
#بارآخر را فراموش نمیکرد. چطور برایش ناز میکرد. چطور دوستان یاشار به او خیره شده بودند. اما یوسف عصبی شده بود..
تصمیمش را گرفته بود، که خراب کند همه چیز را،..😏
که برهم بزند مراسمی که یوسف، خون دل خورده بود...😏
تک تک حرکات یوسف و ریحانه را زیر نظر داشت چون ذره بین🔍 خوب دقت میکرد.
یک لحظه نگاه «یوسف و ریحانه» به هم گره خورد...👀💓👀سمیرا از فرصت استفاده کرد.
بلند رو به ریحانه گفت:
_واقعا که ریحانه.. اصلا ازت توقع نداشتم. بذار محرم بشین، بعد. تو که با نگاهت، برادرشوهرمو قورت دادی.!خجالت داره..!!😏
خندید، خودش تنهایی...
کمی بعد فخری خانم و یاشار، با او همراهی کردند...
ریحانه...
از خجالت آب شده بود.😞تا اخر مراسم حتی سرش را هم بلند نکرد.
نگاهش ساده بود بی هیچ حرفی. مگر زمان خاستگاری نباید نگاه میکرد..؟! #تاحالانگاهی_بینشان_نبود.!
اما حالا یوسفش آمده بود که او را بپسندد. همه میدانستند که هردو هم را میخواهند.
چرا این برداشت را سمیرا کرده بود.😔
سمیرا را نمیشناخت.درکی از تفسیر رفتارش نداشت.دلش شکست...😢
چند قطره اشکی روی روسری یاسی اش ریخت. 😔😢روسری ای که باهزار امید به مدل لبنانی بسته بود.🎀💎
از ابتدا دلش را #بخدا سپرده بود.حالا هم سکوت کرد در برابر بزرگتر ها. #بخاطرخدا. #معامله کرده بود با خدایش.
یوسف مدام...
عرق پیشانی و گردنش را پاک میکرد.😥😔با تمام وجود استرس را میچشید..
✨با بند بند انگشتانش اسماء الهی راصدا زد...
✨تک تک شهدایی را که در ذهن داشت به جلسه کشاند،..
✨اهلبیت(علیهالسلام) را نیز...
زبانش خشک شده بود.
زیر نگاه تیز بین عمو بود. عمو آرام درگوشش گفت. جرعه ای شربت بنوشد.😊🍺 اما یوسف امتناع کرد.
آقابزرگ ناراحت از وضعیتی که پیش آمده بود.
_#همه_میدونستید که این جلسه خواستگاری هست. سرنوشت دوتا جوون قراره مشخص بشه..👈بار اول خونه من اومدید، هیچکس راضی نشد.!! 👈جلسه اول خاستگاری هم که با قهر و دعوا تموم شد..!!پس هنوز این دوتا #نتونستن حتی با هم حرف بزنن...! اگه کسی#مخالف بود، پس اصلا چرا اومد؟!😠✋
سمیرا و یاشار...
کنایه آقابزرگ را گرفته بودند. هردو بلند شدند.که قهر کنند.
اما آقابزرگ متوجه شد...
نمیخواست مجلس، این بارهم، بهم بخورد.عصایش را عمود گرفته بود. دستانش را روی عصا گذاشته بود.بااخم سریع انتهای عصایش را به زمین کوبید.
_بنشینید.! باهردوتون هستم.😠☝️
سمیرا ناخواسته نشست...
اما یاشار غد بود. احترام سرش نمیشد. رو به سمیرا کرد. باعتاب فرمان داد 😠که از اینجا برویم. که اینجا جای ما نیست!
نگاههای پیروزمندانه سمیرا😏به ریحانه، شرمندگی یوسف💓😓 را بیشتر میکرد.
با رفتن یاشار و سمیرا جلسه دوم خاستگاری هم بهم خورد....
.•°°•.♥️.•°°•.
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ💬
@daribesoyeyaranashegh
`•. ༄༅ ♥️
°•¸.•°
➺
#لبیک_یا_خامنه_ای #جان_فدا #امام_زمان_عج
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تهدیدات استفاده از فیلترشکنها
یکی از پرمخاطرهترین فعالیتهای کاربران اینترنتی، استفاده از VPN و نرمافزارهای #فیلترشکن است که میتواند تبعات سنگینی را برای آنها به همراه داشته باشد؛ چراکه این نرمافزارها همگی به صورت غیرقانونی ارائه میشوند و به هیچ عنوان قابل اعتماد نیستند. همچنین عموما سازندگان این نرمافزارها با ارائه خدمات رایگان به مخاطبین خود، به دنبال رسیدن به برخی اهداف مجرمانه مانند جاسوسی، دسترسی به اطلاعات شخصی، هدایت کاربران به صفحات فیشینگ، سرقت اطلاعات بانکی و غیره، میباشند.
#پلیس_فتا
#کلیک_امن
.•°°•.♥️.•°°•.
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ💬
@daribesoyeyaranashegh
`•. ༄༅ ♥️
°•¸.•°
➺
#لبیک_یا_خامنه_ای #جان_فدا #امام_زمان_عج
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیعانه به فردی که نمیشناسید ممنوع...
برگرفته از پرونده واقعی
#امنیت_و_سلامت
#امین_اصفهان
.•°°•.♥️.•°°•.
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ💬
@daribesoyeyaranashegh
`•. ༄༅ ♥️
°•¸.•°
➺
#لبیک_یا_خامنه_ای #جان_فدا #امام_زمان_عج
بسم الله
«همین روزها، هشتادسال پیش»
🌀هفده دی سالها پیش محجب ترین زنان مشهد که بهخاطر تسلیم ارادهی رضاشاهی، چادرهایشان را کنار نگذاشته بودند, توسط رضاشاهی به گلوله بسته شدند که بعدها تطهیر شد .خیلی آنقدر که وقتی نمایندهی سویس پیشش آمد و گفت؛ سلام بر سایهی خدا .
وتصور کنید کسی که بزرگترین هنر زورگوییش بود، در جوابش چه گفت؛
گفت: گاهی با خودم فکر میکنم، شاید خود خدا باشم.
همان رضاشاهی که به دروغ برای تطهیرش روایتهایی ساختند نظیر اینکه وقتی نانوایی را دید که در نان، برادهی چوب میریخته، او را در تنور انداخته.
🌀روایتی که به دروغ ساختند اما به همهی ما رسیده و بعضاً باورش هم کردهایم.
🌀همین رضاشاه، زنانی را در مسجد و درحرم امام ریوف، به گلوله بست به جرم چادر به سر کردن و چه زنانی که بچه هایشان سقط شد و چه زنانی که از غم واندوه اب شدند و چه زنانی که خانه نشین شدند و چه سختیها که کشیدند تا حالا به دروغ باز طرفداران همان رضاشاه و فرزند ملعون بیعقلش، به طمع بالاکشیدن ثروت این ملت، شعار زن_زندگی_ آزادی ، سر دهند و عدهای ساده، پشت سرشان موپریشان کنند و گمان کنند این جماعت دلسوزشان هستند...
🌀یاد وخاطرهی مرحوم بهلول، سخنران حادثهی گوهرشاد و تمام شهدای گلوله باران، گرامی و الهی که دعایشان شامل حال جامعهی امروز ما...
پ.ن؛ مجموعهی سعدا دوکتاب خاطره از شاه و محمدرضا به نامهای «خودخدا» و «فرستادهخدا»، در دههی فجر، منتشرخواهند کرد، لطفا بخوانید.
یاحق
.•°°•.♥️.•°°•.
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ💬
@daribesoyeyaranashegh
`•. ༄༅ ♥️
°•¸.•°
➺
#لبیک_یا_خامنه_ای #جان_فدا #امام_زمان_عج
فرمانده
.•°°•.♥️.•°°•.
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ💬
@daribesoyeyaranashegh
`•. ༄༅ ♥️
°•¸.•°
➺
#لبیک_یا_خامنه_ای #جان_فدا #امام_زمان_عج