eitaa logo
داریوش سجادی
939 دنبال‌کننده
868 عکس
297 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شوگر ددی ها! شوگر ددی (Sugar Daddy) در فرهنگ غرب به لندهورهای سالخورده و سرمایه داری اطلاق می شود که به برکت پول های باد آورده شان، دخترکان زیباروی و متقاضی را برای مجالست خود ابتیاع می فرمایند! مبادله ای متوازن بر محور «پول از تو» «عیش از من»! به برکت پول های باد آورده و استعداد بلند مُشتی نو کیسه و کلاش اکنون شاهد ظهور «شوگر ددی» هائی وطنی در قشر نازکی از ایرانیان شده ایم با این تفاوت که این جماعت نو کیسه اگر «شوگر اند» برای گل پسران و ناز دختران خود شوگرند که زندگی را در کام ایشان با حلاوت و پر حلاوت کرده اند! گزارش نشریه «المانیتور» از این جماعت نوظهور و نو کیسه نقدترین مستند از این کـُلنی معوج و نامتعارف با مختصات جامعه ایرانی است. هر چند واکنش مخاطب ایرانی در برخورد و رویاروئی ابتدائی با این جماعت باژگون، می تواند واکنشی تُرش رویانه باشد . واکنشی که به اعتبار تحمیل وضعیت نامناسب اقتصادی تشدید شده از ناحیه تحریم های اقتصادی آمریکا بر گـُرده عموم ایرانیان قابل فهم است اما از یک منظر آسیب شناسانه معتقدم این جماعت بجای تنفر شایسته ترحم اند! خوشبختانه یا متاسفانه شخصاً با این گونه های نایاب و نامتعارف از نزدیک حشر و نشر و نشست و برخاست داشته و به کفایت با بی بضاعتی و پوچی و بطالت اندیشه ناداشته ایشان محشور و مانوس بوده ام! تا اکنون بتوانم بر کرسی افتاء نشسته و حکم برائت ایشان را صادر کنم! به قطع و یقین در میانه مملکتی که اکثریت مردمانش در معیشت عادی و روزمره خود معطل مانده اند چنانچه بتوان در چنین موقعیتی موجوداتی را یافت که می توانند بدون تاثر از این رنج اجتماعی و بدون واکنش و معاضدت بمنظور مرتفع کردن آن آلام ملی با اتکای بر دلارهای باد آورده «ددی» ایام خود را صرف خوش باشی و عیاشی و تعلیف خود کنند به ضرس قاطع چنان موجوداتی را باید با چشم رقت و شفقت برانداز کرد! این نوباوگان و نوکیسگان را در تحلیل نهائی باید و می توان قربانیان فقر فرهنگی دانست که در کنار قربانیان فقر اقتصادی در خود و با خود می لولند! اگر چشم نفرت و نگاه پر کراهتی هم هست آن چشم و آن نگاه باید متوجه «شوگر ددی» های این جماعت بی مایه و درمانده شود که خویش کامانه در اقتصاد ناسالم کشور «انبان» خود را از خون مردم انباشته و شکمبه نامبارک شان هم الی ماشاالله سیرآمانی ندارد! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
شرط قلندری «کچلی» نیست! توصیه اینجانب به محمود احمدی نژاد مبنی بر احتراز از سخن گفتن از جانب مردم و اکتفایش به ابراز «انتقاد شخصی» از نظام، اسباب تکدر خاطر شیدائیان و علاقه مندان به آن «معظم له» (!) را فراهم کرد و شوریدگانه برآشفت اند و با تندی و بدسگالی و بد دهانی و لن ترانی «محقر له» (!) را نکوهیدند که چرا «محمود ما» را که محبوب است و مرغوب است و ماه است و منیر است و دلیر است و حبیب است و عظیم است و بغایت مستظهر به شیدائی و فدائی و جان نثاری است، برنتافتی!؟ مزید اطلاع آن دلباختگان به آن دلربا معروض می دارد: اولا اینجانب مدعی فقدان برخورداری ایشان از حامی نشدم بلکه ایشان را مشق تواضع دادم تا بیاموزد بنمایندگی از جانب قاطبه مردم سخنگوئی نکند! ثانیا عرض بنده نافی مشکلات عدیده مبتلابه کشور نبود و شخصا و بتناوب انتقادات خود را «بنمایندگی از جانب خود» و نه «مردم» تندتر و صریح تر از آن «معظم له» ابراز داشته ام. ثالثا محمود احمدی نژاد باید بیاموزد نمی تواند و نباید در نظام مبتنی بر ولایت پنجه در صورت رهبری نظام بکشد و با شکلک در آوردن به راس حاکمیت علی رغم نظر رهبری در انتخابات ثبت نام کند و توقع نیز داشته باشند کماکان برای نظام دُردانگی کند! رابعاْ اینجانب و امثال اینجانب از نسلی هستیم که با انقلاب خمینی و خمینی انقلاب روئیدیم و بالیدیم و ایشان آموختمان که با هیچ کس و در هیچ مرتبه ای عقد اخوت دائمی نبندیم و چارچوب اخوت مان به افراد، تنها مبتنی بر عملکرد معطوف به حق شان باشد. نمی توان با ادعای سرباز ولایت بودن خود را در بازار سیاست «عرضه کرد» و بعد از کونه کردن خیارشان سینه به سینه ولایت «قرشمال بازی» درآورد! نه هر که سر بتراشد قلندری داند! والسلام! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
از انجام تا سرانجام برجام! دو ماه پیش در سخنرانی ام در دانشگاه علوم تحقیقات تهران در نقد برجام گفتم: هر چند آیت الله خامنه ای مجوز مذاکره بر سر انرژی هسته ای با آمریکا را به دولت حسن روحانی دادند اما با بیان این نکته که «من به این مذاکرات بدبین هستم» غیر مستقیم این پیغام را نیز پالس کردند مبنی بر آنکه مذاکرات مزبور علی رغم میل شان، به ایشان تحمیل شده! همان طور که ۵۹۸ نیز با لطائف الحیل به امام تحمیل شد. اکنون که بعد از «بی فرجامی برجام» آیت الله خامنه ای در جدیدترین سخنرانی فرموده اند: مذاکرات برجام اشتباه بود. در موضوع مذاکرات بنده اشتباه کردم و به اصرار آقایان اجازه تجربه را دادم که البته از خطوط قرمز معین‌شده هم عبور کردند. بدین منوال اکنون دولت حسن روحانی در مظان اتهام قرار دارد که با اهرم کردن پرونده انرژی اتمی جهت کسب مجوز مذاکره با آمریکا، کشور و نظام را بیش از سه سال معطل خوشبینی ناوارد خود کرده و هزینه اش از محل منافع ملی ایران تادیه شد. هر چند این خسارت بزرگ می تواند مستوجب شماتت و مجازات باشد اما تاکید آیت الله خامنه ای مبنی بر لزوم ماندگاری دولت و اعلام حمایت شان از دولت روحانی جهت رفع مشکلات کشور، چنین امری بمعنای آن است که دولت تدبیر و امید اینک با نگاهی مدیونانه به حمایت رهبری (علی رغم بی تدبیری قبلی) موظف است راه باقیمانده اش را بدون خوشبینی ها و فرصت سوزی های پیشین صرف مدیریت واقع بینانه و اتکای بر ظرفیت های درونی کشور بنمایند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
انقلابی با ریشه هائی عمیق! روز گذشته طوفانی شدید در ایالت آریزونا منجر به ریشه کن شدن درختان تناور زیادی در شهر محل اقامت مان شد. این اتفاق هر سال در طوفان های موسمی این ایالت تکرار می شود. آریزونا یک ایالت کویری در غرب آمریکا است که بدلیل کم آبی و خشکی خاک تمامی فضای سبز این ایالت از طریق آبیاری قطره ای سیراب می شود. خشکی خاک و فقدان آب لازم در بستر زمین بصورت طبیعی مانع از آن می شود تا درختان بتوانند ریشه های خود را در عمق زمین فرو برده و درختان تنومند بواسطه آبیاری قطره ای تنها در سطح خاک ریشه می دوانند و همین امر منجر به آسیب پذیری آنها در مقابل بادهای تند شده و با کمترین مقاومت ریشه کن می شوند. عکس بالا یکی از همین درختان ریشه کن شده است و عکس پائین فرجام قطعه قطعه شده این درخت توسط عوامل شهرداری در فردای طوفان است. این دو عکس مصداقی است از واقعیت ماندگاری انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن که طی ۴۰ سال گذشته در مقابل تمام تندبادها و طوفان های مهیبی که با آن مواجه شد توانسته استقامت کند. فارغ از خوشآیند یا ناخوشآیند مخالفان و موافقان انقلاب اسلامی یک واقعیت غیر قابل انکار آن است که «دین» در ایران نقش بتون در جمیع مناسبات فردی و اجتماعی و حکومتی را بازی می کند و زمین ایران را برای مُلکداری برخوردار از استعداد ریشه داری و استقامت می کند. فارغ از ناخوشآیند اقشار سکولار، دین نقش یک چسب قوی اجتماعی را در ایران بازی می کند و هر گونه تلاش بمنظور تضعیف یا تقلیل این «چسب» تمهید کننده تضعیف و فروپاشی تمامیت ایران در قالب یک کشور است. فرجام ایران در تضعیف این چسب مشابه فرجامی همان درختی است که در فردای طوفان قطعه قطعه شده و توسط حرامیان تجزیه و تخریب خواهد شد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
فقر تاریخیگری شعار «رضا شاه، روحت شاد»! شاخص برجسته ای از فقر تاریخیگری مزمن بخشی از مخالفین نظام است که بدون برخورداری از کمترین سواد سیاسی و مطالعاتی برای پادشاه یکی از تیره ترین و جنایت آمیزترین تاریخ معاصر ایران چنین مدح نزدیک به طنزی را کَل می کشند! علی رغم این نمی توان کارنامه رضا شاه را کاملا سیاه تلقی کرد و نباید از یاد برد این رضاشاه بود که با اتکای بر اقتدار نظامی و حمایت انگلستان توانست فضای پر آشوب و پر التهاب ایران در فردای جنگ جهانی اول را با ضرب شست خود برخوردار از امنیت کرده و تمامیت ارضی ایران را به قوت ضمانت نماید. اما طنز داستان آنجاست که سراینده های «شعار رضا شاه، روحت شاد» بنوعی جمهوری اسلامی را ترغیب به رضا شاه گری می کنند و غافل از آنند که «امنیت رضاخانی» محصول سنگین ترین سرکوب ملی و کشتار و قلع و قمع و جو امنیتی خوفناکی بود که در دوره وی و با مدیریت وی یکی از تاریک ترین دوران سرکوب و جنایت را در ایران رقم زد. اگر شعار دهنگان مزبور با این شعار می خواهند جمهوری اسلامی را مذمت کنند و بگویند «از رضا شاه یاد بگیر» این امر بمعنای صدور مجوز برای نظام است تا برای تحصیل مراد شعار دهندگان نظام نیز «رضاشاه گری» کند و قطعا در آن صورت اولین اقدام حکومت باید سرکوب خونین همین شعار دهنگان جهت بازتولید مناسبات رضاخانی در ایران باشد! شوریدگان از سوئی جمهوری اسلامی را متهم به سرکوبگری و خفقان می کنند و همزمان پیشنهادشان برای مُلکداری تاسی به مدل سرکوب ماکسیممی رضاخانی است! ظاهرا جمهوری اسلامی تا اطلاع ثانوی به برخورداری از فکاهی ترین اپوزیسیون در طول تاریخ تحولات سیاسی ایران محکوم شده است!
اشتباه کردید! شبهه کلمه «اشتباه کردم» در سخنرانی اخیر آیت الله خامنه ای نهایتا با اطلاعیه منتشره از سوی نهاد منسوب به معظم له مرتفع شد و بالاخره پیرو اطلاعیه مزبور شان نزول آن «دو کلمه» ضمیر اشاره خود را یافت. تنها نکته ای که مسئولین مزبور از پذیرش آن احتراز کردن «خاله خرسی شان» در این ابراز دوستی های هزینه زا بود و تعمدا در مورد این بخش ماجرا سکوت کردند. محل نزاع آن است که شما بر اساس کدام حجت یا مصلحتی، خودسرانه دست به سانسور سخنان آیت الله خامنه ای می زنید با این تصور خام اندیشانه که ابراز «اشتباه کردم» از جانب رهبری تضعیف کننده اقتدار ایشان است تا اینک مجبور به صدور اطلاعیه توجیهی شوید!؟ اساسا چه لزومی داشت تا آن یک کلمه را سانسور کنید. اتفاقا ابراز آن یک کلمه از سوی رهبری بر صداقت ایشان می افزود و محبوبیت شان را تقویت می کرد. غافلید وقتی مرحوم امام نیز صراحتا ابراز داشتند «در انتخاب برخی افراد و اتخاذ برخی تصمیم ها در ابتدای انقلاب اشتباه کردم» نه تنها ایشان تخفیف نشدند بلکه بر مظلومیت و محبوبیت ایشان افزوده شد. مسئولین مربوطه با این خاله خرسه گری ها تنها از محل اعتبار رهبری هزینه می کنند و نهایتا نیز در بیانیه خود آن قدر صراحت ندارند تا مسئولیت آن بی مبالاتی و سانسور بی دلیل را بر عهده بگیرند و با تاسی به آیت الله خامنه ای بگویند: اشتباه کردیم و سانسور آن یک کلمه نالازم بود! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
مستند در مستند! شبکه تلویزیونی PBS در ایالات متحده طی روزهای دوشنبه و سه شنبه هفته جاری در برنامه Frontline مستندی بنام Our Man in Tehran روی آنتن بُرد که ناظر بر تحولات و واقعیت های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ایران بود. گزارشگر این مستند «توماس اردبرینک» Thomas Erdbrink از روزنامه نگاران نسبتا معروف و صاحب سبک در روزنامه نیویورک تایمز است که بدلیل تسلط اش بر زبان فارسی توانسته بود در Our Man in Tehran ارتباط کلامی ـ عاطفی خوبی با مخاطبان ایرانی حاضر در آن مستند برقرار کند. اردبرینک هر چند در این مستند و حسب ظاهر کوشیده جانب انصاف را رعایت کند و در فرازهائی نیز موفق عمل کرده اما در مجموع آنچه از این مستند در ذهن مخاطب بولد شده برون ریخت ارزش داورانه از تضادهائی شدید در حد فاصل دو جامعه مذهبی و لائیک در ایران است که همدلی غیر حرفه ای اردبرینک با لائیک های ایرانی حاضر در مستندش بوضوح قابل مشاهده می باشد. عجالتا عصاره مستند و آنچه از آن در ذهن مخاطب لِرد نشین می شود، ایرانی پارادوکسیکال است که در جانبی توده های مذهبی و حامی حکومت قرار دارند که جملگی فناتیک و لاشعورند و در طرف مقابل اقشار مدرن و متمدن و فرهیخته ای نشسته اند که از بودن و ماندن در ایران پژمرده و گریزانند. علی رغم این Our Man in Tehran قبل از آنکه تصویرگر رویدادهای ایران باشد روایتی صادقانه از نُرم ها و فُرم ها و ارزش ها و هنجارهای جامعه آمریکا است (!) و اردبرینک ناخواسته در حالی در مستندش خود را روایتگر سیمای ایران امروز می انگاشته که قبل از آن و بیش از آن در حال «معرفی جامعه ایران بر اساس فهم آمریکائیانه خودش» به مخاطب بوده و به همین دلیل این مستند حاوی و حامل کمترین ارزش استنادی برای مخاطب آمریکائی است! بیننده مستند در نهایت می تواند با دیدن این گزارش از فهم یک آمریکائی و فاهمه یک آمریکائی و نوع نگاه یک آمریکائی به «جامعه سوژه گزارش» آن هم بر اساس منتالیتی و ارزش های پذیرفته شده «آمریکائی» شناخت پیدا کند. مستند اردبرینک قبل از آنکه ایران شناسانه باشد، حاوی فکت هائی قابل «وثوق و استناد» از هویت و منیت و ارجحیت های تمدن آمریکائی است که اردبرینک حاملیت این فکت ها را ناخودآگاه و با نگاه ارزش داورانه موجود در مستندش، عهده داری کرده. مستند قبل از آنکه ارزش «ایران شناسانه» داشته باشد، پردازشی آمریکا شناسانه دارد. آدرس مستند: https://www.pbs.org/wgbh/frontline/film/our-man-in-tehran/ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
اشتباهی ها! قاسم رضائی جانباز جنگ تحمیلی را «اشتباهی» بنام افغانستانی دیپورت کردن و در غربت و عسرت در تنهائی از گرسنگی ......... مُرد! قاسم جان تو از ابتدا «اشتباهی» بودی! نسل شما اشتباهی بود! ما اشتباهی هستیم! شباهت ما به بی شباهتی مان به این از ما بهترانه! قاسم جان ـ دنیا جائی برای ما نداره! دنیا جای ژن های خوبه! نکبت هائی که زوال شعورشان را با لایزالی پول شان و پفیوزی پدرشان بزک می کنند! نسناس هائی که «فرزندت کجاست» جدیدترین لودگی و منتر بازی شان شده تا ثابت کنند «ما خریم»! بی شرفان! فرزند شما قاسم بود که در عزلت و انزوا از گرسنگی مُرد! قاسم تان اکنون کجاست!؟ خداحافظت قاسم جان! دل کسی برات تنگ نمیشه! آقایون کار دارن وقت اشتباه کردن ندارن تا صرف اشتباهی ها کنن! خداحافظت قاسم جان !!! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
جشن فارغ التحصیلی در کابل! گرازهای داعش بار دیگر بساط بزم وعیش راه انداختند و این بار برای جوانان شیعه افغانستان جشن فارغ التحصیلی گرفتند! عزیزان به شهادت رسیده در «رقص خون» هیولاهای داعش جوانان مشغول به تحصیل برای ورود به دانشگاه بودند که با دیو صفتی داعشیون میانبر زده و اینک بدون کنکور ، فارغ التحصیل سفره معرفت و معدلت و کرامت خداوندشان شدند. شیعه یعنی هفت خطی در جنون شعیه طوفان می کند در کاف و نون شیعه یعنی تشنة جام بلا شیعگی یعنی قیام کربلا شیعه یعنی سالک پا در رکاب تا که خورشید افکند از رخ نقاب مبارک تان باد دکترای شهاد تان! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
پیغام یک دوست یکی از دوستان تلگرامی ضمن ارسال پیغامی پیشنهاد داده اند با استفاده از ظرفیت کانال های مجازی، دوره های ژورنال نویسی و ... را به طریق زیر برگزار کنم: ـ از آنجا که دوره ها، عموما کوتاه مدت اند، بسیار عالی جواب میدهند. چون هر دوره را به جای یکروز پیوسته که شاید خسته کننده باشد، میتوان به روزی یک سرفصل تجزیه کرد و سرفرصت درس داد و دانشجو هم درس را میتوان به کرات گوش بدهد.. ـ دانش آموختگان در یک کانال گرد هم می‌آیند و لذا یک هسته تشکیل میشود و برای برنامه های آتی در دسترس و قابل محاسبه اند. ـ کلاس حضوری محدود و برای خیلی ها مفید اما ناممکن است که این نقیصه هم جبران میشود. ـ جوانان ما تحت یک هجمه قرار دارند و فضای خبری آلوده شده . این روش یک استراتژی است برای کنترل و گسترش جبهه ما در فضای مطبوعاتی و بخصوص مجازی که مخاطبان بسیاری دارد. ـ به یقین، این هسته در آینده ثمرات شریفی خواهد داشت مصاحبه هم در کنار این برنامه حتما هست. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شخصا پیشنهاد مزبور را استقبال می کنم اما اولا مقید به کلاس ژورنال نویسی نیستم و در کنار آن کرسی های اندیشگی و مطالعاتی و آموزشی و مباحث سیاسی و موضوعات دیگری را نیز استقبال می کنم و ثانیا قبل از اعلام نظر قطعی ام پیشنهاد این دوست عزیر را در اینجا مطرح کردم تا دیگر عزیزان نیز اگر نظر یا پیشنهاد یا تمایل به ثبت نام در جنین کلاسی دارند ، بفرمایند تا بعد از برآورد نهائی تصمیم گیری کنم. لطفا پاسخ های تان را همین جا و یا به آدرس تلگرام اینجانب آدرس @DariushSajjadi ویا ایمیل dariushsajjadi@yahoo.com ارسال فرمائید با تشکر ـ داریوش سجادی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نقطه عطف! بمناسبت کودتای ۲۸ مرداد بالغ بر ۱۷ سال پیش و در فردای عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر نوشتم: بدون تردید کودتای ۲۸ مرداد یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ معاصر بود که در بلند مدت توانست تاریخ جهان را تغییر دهد تا جائی که عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر را می توان یکی از تبعات آن دانست! با کودتای ۲۸ مرداد و حماقت آمریکا در عدم تحمل مصدق بود که ملی گرائی مورد وثوق ایرانیان بی فروغ شد و در چنین فضای مایوسانه ای بود که ابتکار عمل به دست امام خمینی و نیروهای مذهبی افتاد و توانستند سرخوردگی ملی ناشی از شکست پروژه ملی مصدق را با اتکای بر جنبش عدالت خواهی و استکبار ستیزی دینی مابه ازاء کنند. پیروزی انقلاب اسلامی بارقه امیدی برای توده های بستوه آمده از سوء سیاست های آمریکا در منطقه بود و مذهبی را که تا پیش از این افیون توده ها می نامیدند این بار و به اعتبار پیروزی انقلاب اسلامی پیشتاز تر از دیگران در خط مقدم مبارزه با آمریکا قرار داد. هر چند القاعده نیز در قامت «نسخه جعلی دین» همزمان با انقلاب اسلامی و با «برند شدن مبارزه با توسل به دین» تلاش کرد ابتکار عمل را در دست بگیرد اما تفاوت این دو اسلام در آن بود که اسلام خشونت طلب «بن لادنی» کمترین خلافش عملیات ۱۱ سپتامبر با بیش از ۳۰۰۰ کشته آمریکائی بود و «اسلام انقلابی امام» بزرگ ترین اتهامش اشغال جاسوسخانه آمریکا بود که طی ۴۴۴ روز حتی قطره خونی نیز از بینی جاسوس های آمریکا را جاری نکرد. متن کامل را در مقاله نفرین بودا ببینید https://bit.ly/2MWvnJ7 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
هاشمی، ترور یا خودکشی! مرگ هاشمی رفسنجانی با گذشت نزدیک به دو سال کماکان محل مناقشه در داخل کشور است و بی مزگی چندی پیش اشخاصی که در تجمع طلاب در قم تابلوئی با شعار «ای آنکه مذاکره شعارت ـ استخر فرح در انتظارت» مزید بر علت شد تا بار دیگر یکی از اعضا خانواده هاشمی از این شعار بی مسما بهره برداری کرده و مرگ پدرش را «ترور» القاء کند! فاطمه هاشمی: تهدید رییس جمهوری منتخب مردم در حوزه‌ی علمیه ... به قتل شبیه مرحوم پدرم، صراحتا، مرگ ایشان را ترور و قتل، آنهم خفه کردن در آب اعلام می‌کند! نخستین بار مهدی خزعلی بود که در فردای مرگ هاشمی رفسنجانی به سنت همیشگی «جنجال برای دیده شدن» بدون کمترین قرینه یا ادله ای مدعی شد هاشمی را کشته اند! در همان مقطع اینجانب و «دو نفر دیگر» در داخل کشور نظری دیگر درباره مرگ هاشمی رفسنجانی مطرح کردیم و بنده شخصا دلائل و قرائنی را دائر بر «خودکشی هاشمی» ارائه کردم که هنوز آن دواعی بدون پاسخ مانده! (*) اما ادعای ترور هاشمی نیز از آن ادعاهائی است که بقول آمریکائی ها د«تست خنده را با موفقیت پاس می کند» ترور در دنیای سیاست برخوردار از تعریف است و زمانی برای حذف یک عنصر سیاسی در دایره موسوم به «بازی کثیف» متوسل به ترور می شوند که «سوژه» برخوردار از قدرت و تاثیرگذاری بوده و نیروهای رقیب برای حذف آن «تاثیر گذاری» متوسل به حذف فیزیکی وی از طریق ترور می شوند. بر این اساس ادعای ترور هاشمی بیشتر به جوک شبیه است چون ایشان علی رغم آنکه زمانی در هرم قدرت ایران «فرد دوم» نظام محسوب می شد اما از ۸۸ به بعد افول قدرت وی آغاز شد تا جائی که در دی ماه ۹۵ در پائین ترین سطح از نفوذ و تاثیر گذاری سیاسی در اتاق قدرت ایران برخوردار بود و لذا کمترین دلنگرانی بابت رفتار ایشان وجود نداشت تا بخواهند وی را ترور سیاسی کنند. *ـ در این زمینه دو مقاله خودکشی هاشمی و هاشمی قدیس یا ابلیس را ببینید https://bit.ly/2vVGlrZ https://bit.ly/2MCE9Pv ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
کابوس چهل ساله! کنسرت «مثلث خاطره ها» با مشارکت فائقه آتشین ـ حسن شماعی زاده و مارتیک در سالن «هالیوود بال» در شهر لوس آنجلس با حضور بالغ بر ۱۷ هزار نفر از ایرانیان مقیم در کالیفرنیا ناب ترین گردهمآئی از لووزرها و پسآبهای بجا مانده از خرده فرهنگ شاهنشاهی منقرض شده در بهمن ۵۷ بود که این فرصت را به ایشان داد تا ساعاتی را برای خوش باشی از دست داده شان در سالهای سلطنت، کنار یکدیگر و با یکدیگر سوته دلی و مرثیه خوانی کنند! مثلث خاطره در تحلیلی کلان، پیرمردان بازنشسته در پارک شهر تهران را تداعی می کرد که همه روزه گرد هم و برای بازخوانی خاطرات دوران جوانی نیمکت های پارک را به اشغال خود در آورده و ساعاتی را در خلسه خاطرات جوانی برای خود «نشئه درمانی» می کنند. همان طور که بعد از سقوط امپراطوری تزارها در روسیه، اشراف گریخته از انقلاب بلشویکی سالها و خام اندیشانه گیلاس ودکاهای خود را در کنار رود تایمز لندن بسلامتی بازگشت تزار نیکلای دوم «چیرز»! (Cheers) می کردند، کنسرت «مثلث خاطره ها» نیز تنها خوانشی نوستالوژیک برای خرده فرهنگ سلطنت طلبانی بود که در انتهای کنسرت و با مساعی جمیله تلویزیون فارسی بی بی سی و با نمایش «خروج شاه از ایران» و «ورود امام به کشور» بر روی مانیتور عظیم استادیوم، توانستند زوال و تمام شدگی خود را با یکدیگر غم نالگی کنند. اولین بیت از اجرای اخیر و مشترک فائقه آتشین با سیاوش قمیشی (چهل سال) ناب ترین قرائت و رساترین اقرار از وضعیت خرده فرهنگ سلطنت طلبی در عمق لوس آنجلس است آنجا که «قمیشی و آتشین» به اتفاق بر این گواهی می دهند که «چهل ساله یه کابوس نمی زاره بخوابن»! تحقیقا این برجسته ترین هنر انقلاب بود که چهل سال است خواب راحت را از اقشاری گرفته که سلوک و سلطنت شان جز خودباختگی فرهنگی و بی هویتی ملی چیز دیگری در انبان نداشت. طنز داستان آنجا بود که در «هالیوود بال» جماعتی یکدیگر را یافته و با یکدیگر آخته شده بودند که گوگوش شان در ترانه «چهل سال» با ایشان و به اتفاق ایشان برای مردم تحت رنج اقتصادی در ایران اشک تمساح می ریختند! مرفهین بی دردی که جنس دردشان از جنس بی دردی است و در هیچ کجای گردهمآئی خوش باشانه و عیاشانه شان ارزنی جرات نکردند تا لااقل یک بار هم تحریم های ظالمانه «عمو ترامپ» شان علیه مردم نجیب ایران را زیر سوال ببرند ! از بیم آنکه مبادا به تریج قبای ترامپ شان بر بخورد! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
آقای پهلوی، ایران کشور شما نیست رضا پهلوی اخیرا طی مقاله ای در وال استریت ژورنال با ذکر مصیبت هائی از وضعیت سیاسی ـ اقتصادی ایران بسخنگوئی از جانب ایرانیان و خطاب به پایوران جمهوری اسلامی اظهار داشته اند: ما کشورمان را پس می‌گیریم جناب آقای پهلوی شما در نیمه نخست دهه ۸۰ میلادی با اختیار کامل در دادگاه فدرال آمریکا حضور به هم رسانده و طی یک مراسم قانونی و با قرائت «قسمنامه رسمی اخذ تابعیت آمریکائی» و مطابق نص صریح آن قسم نامه در مقابل قاضی فدرال دادگاه ایالات متحده آمریکا سوگند خوردید که : از امروز همه وفاداری و دلبستگی و تعهدم به کشور قبلی ام را واگذاشته و خود را به تابعیت آمریکائی ام و قانون اساسی کشور جدیدم دلبسته و وفادار اعلام می کنم و بموقع برای دفاع از ایالات متحده اسلحه در دست می گیرم جناب آقای پهلوی سالها است با آمریکائی شدن تان و با پاسپورت آمریکائی تان تور دور دنیا برای خود راه انداخته اید! اکنون آیا امکانش هست حد نگاه دارید!؟ مطابق قسمی که در دادگاه «آمریکائی شدن تان» قرائت کردید دیگر اساسا مسائل ایران کمترین ربطی به شما نداشته و اجازه دهید ایرانیان خودشان و با همت عالی خودشان مسائل شان را حل کنند. سالها از کیسه ملت خوردید و بُردید و اکنون هم بخورید و حالش را ببرید(!) و ایرانیان را در حل کردن مشکلات شان به حال خود بگذارید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44
زوال ایمان! برخلاف روایتی که فقر را نافی ایمان می انگارد، تجربه نشان داده مومنانه زیستن منافاتی با فقیرانه زیستن ندارد. ایمان متصل به شعور و مبانی معرفت شناسانه لنگر توانمندی است که مومنانش را در سخت ترین تندبادهای مسکنت از گزند مهیبت ترین عرصه های هلاکت مصون نگاه می دارد. مومنانه زیستن یعنی با اتکای بر ایمان معرفت اندیشانه می توان فقیرانه اما شرافتمندانه زیست . ایمان متصل به «شعور و بصیرت» تضمین شرافت زندگی «دین ورزانه و منزهانه» ولو در فقری ناروایانه است. تجربه برخلاف آن نشان داده زوال ایمان را بیشتر می توان نزد مرفهین و نوکیسه گان و تازه به دوران رسیده هائی یافت که شرف ایمان را بر انباشت اشرفی هایشان نازلانه فروخته و می فروشند! ببینید در انقلاب کدام اقشاری علی رغم فقرشان و به اعتبار ایمان آگاهانه شان ۴۰ سال بر مانائی «انقلاب دینی شان» جان نثاری کردند و می کنند. آسیب را آنجا ببینید که انقلابیون دیروز و آقازادگان بی لیاقت شان، با آلوده شدن به مال دنیا و انباشته شدن حساب های بانکی شان ، هار شدند و ایمان دیروزشان را به دینارهای امروزشان فروختند. ایشان همان طلحه ها و زبیرها و شمرهائی اند که زمانی صحابی پا به رکاب رسول الله و علی ابن ابیطالب بودند و در فردای تمول، ایمان خود را سکوی تحصیل خوش زیستی متفرعنانه شان کرده و می کنند. هار شده اید آقایان! مال دنیا کورتان کرده و ایمان نحیف تان، قارون تان کرده! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داریوش سجادی @dariushsajjadi44