🌸🍃🌸🍃
✅ #صدقه_دادن موجب #دفع_بلا ⇩
حضرت عیسی بر گروهی گذشت که شادی می کردند سبب را از آنان پرسید ، گفته شد: دختر فلانی را برای فلان خانه می برند لذا به خاطر این جشن عروسی شادمانند .
فرمود: عروس آنان امشب می میرد .چون فردا صبح رسید گفته شد:
او زنده است پس حضرت با مردم به سوی خانه اش رفتند و شوهرش بیرون آمد ، حضرت عیسی (ع) بدو فرمود:
از همسرت بپرس دیشب چه کار خیری از او سر زده است؟
همسرش گفت: هیچ کاری نکرده ام جز آن که طبق معمول هرشب جمعه گدایی دیشب آمد و فریاد کرد اما جوابی نشنید پس گفت: برایم سخت است که صدایم شنیده نمی شود و عیالم امشب گرسنه می ماند لذا برخاستم و به طور ناشناس مقداری مثل همیشه به او رساندم عیسی (ع) به او فرمود:
از جای خود کنار برو وقتی کنار رفت ناگهان زیر جامه اش یک افعی که دم خود را گاز گرفته بود هویداشد.
↬ @darmahzareghoran
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🍁✨
دعای خیر مادر حلال مشکلات
خوش بہ حاڸِ آنڪہ
همراهش دُعاے مادر است
در شبستاڹ اَدب
ذڪرش رضاے مادر است
چشم دڸ را رو بہ
چشم انداز دنیا بستہ است❣
مست و شیداے
نڪَاه آشناے مادر است
↬ @darmahzareghoran
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
98-4-4-حجت الاسلام حسینی قمی.mp3
13.36M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی
📚 با موضوع توجه ویژه امام صادق(ع) به اصحاب و شیعیان
🗓 سه شنبه چهارم تیر ماه
🗂 حجم : ۱۲.۷ مگابایت
📝 متن کامل برنامه(در حال آماده سازی)
↬ @darmahzareghoran
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#عاشق_بمانیم ۱۷
حیایی که مانع ابراز عشق شما به همسرتان میشود؛ حیایی بیجا و اشتباه است.
@darmahzareghoran
┄┅─✵💝✵─┅┄
#مهندسی_فکر ۱۷
↬ @darmahzareghoran
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
مهندسی فکر_17.mp3
8.4M
#مهندسی_فکر ۱۷
کسانی که به قوانینِ قضا و قدر در عالم آگاه نیستند؛
هرگز موفق به انتخاب هایی که قَدَرهای خوب بدنبال دارند، نمی باشند!
🏆اهل تفکر،
هرگز بدون شناختِ اندازه ها و فرمول های قضا و قدر ، دست به انتخاب نمیزنند.
و به همین دلیل میزان شکست شان کمتر است.
↬ @darmahzareghoran
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
📸 #عکس_نوشته
💠استاد انصاریان
🔸 همانطور که سرکه، عسل را فاسد میکند، بداخلاقیها هم اعتقاد و عملتان را تباه میکند.
🔻تهران،حسینیه همدانی ها، رمضان ۹۸
👈 متن و صوت کامل سخنرانی
📎 erfan.ir/s15337
↬ @darmahzareghoran
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#حکایت
📖 پند گرفتن از راهزن
🔸فضیل بن عیاض پیش از آن که با شنیدن آیه اى از آیات قرآن توبه کند ، راهزن بود . وى در بیابان مرو خیمه زده بود و پلاسى پوشیده و کلاه پشمین بر سر و تسبیح در گردن افکنده و یاران بسیار داشت ، همه دزد و راهزن . هر مال و جنس دزدیده شده اى که نزد او مى بردند میان دوستان راهزن تقسیم مى کرد و بخشى هم خود برمى داشت .روزى کاروانى بزرگ مى آمد ، در مسیر حرکتش آواز دزد شنید .
🔸ثروتمندى در میان کاروان پولى قابل توجه داشت ، برگرفت و گفت : در جایى پنهان کنم تا اگر کاروان را بزنند این پول برایم بماند . به بیابان رفت ، خیمه اى دید در آن پلاس پوشى نشسته ، پول به او سپرد . فضیل گفت : در خیمه رو و در گوشه اى بگذار ، خواجه پول در آنجا نهاد و بازگشت . چون به کاروان رسید ، دزدان راه را بر کاروان بسته و همه اموال کاروان را به دزدى تصرف کرده بودند ، آن مرد قصد خیمه پلاس پوش کرد .
🔸چون آنجا رسید ، دزدان را دید که مال تقسیم مى کردند . گفت : آه من مال خود را به دزدان سپرده بودم ! خواست باز گردد ، فضیل او را بدید و آواز داد که بیا . چون نزد فضیل آمد ، فضیل گفت : چه کار دارى ؟ گفت : جهت امانت آمده ام . گفت : همانجا که نهاده اى بردار ! برفت و برداشت .یاران فضیل را گفتند : ما در این کاروان هیچ زر نیافتیم و تو چندین زر باز مى دهى ! فضیل گفت : او به من گمان نیکو برد و من نیز به خداى تعالى گمان نیکو مى برم، من گمان او را به راستى تحقق دادم تا باشد که خداى تعالى گمان من نیز به راستى تحقق دهد .
📎 بر گرفته از کتاب عرفان اسلامی نوشته استاد حسین انصاریان
↬ @darmahzareghoran
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•