eitaa logo
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸
244 دنبال‌کننده
2هزار عکس
809 ویدیو
29 فایل
💐#اللهم_عجل_لولیک_الفرج •|بسم‌ربِّ‌المہــدے|• تنها کانال رسمی 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد ❣️ماییمُ‌نَوای‌بی‌نَوایی بِسم الَّه اگر حریف مایی❣ (کپےمطالب بھ شࢪط دعا براے فࢪجِ مھدے زهࢪا) ادمین: @Parvaaz120
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🌱
روزتون بخیر و برکت 💚
عیدتون مبارکااااااااا😍
الهی عیدی رسول الله ظهور مولامون باشه 🤲🏻
[ مُحَمَّدا صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ حَبیبا ] از میان همه انسان‌ها، خدا یک نفر را حبیب خود خواند و لقب "حبیب اللّٰه" گرفت آن یک نفر هم پیامبر اکرم(ص) است خوش به حال کسی که عاشق "محمّد" است خوش به حال کسی که محبت پیغمبر(ص) در دل او قرار دارد و خوش به حال کسی که با دوست خدا دوست است ... عید مبعث بر شما مبارک باد.💐 💚 _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴۵ _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
۴۶ _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
دیدی یسری شب ها چشمات خواب داره😴 ولی ذهنت انقدررر درگیر هست😔 که نمیتونی بخوابی 😔 بنظرم چشمای خوشگلتو بزار روی هم😌 و هرچی تو دل مهربونته به مولاجانت بگو 🤗 تا امام زمانت (عج) و داری غم نخور عزیزم 😍 آروم باهاشون صحبت کن تا دلت آروم بشه 🥰
امام زمان (عج) حال دلت و خریداره 😊
شبت بهشت💚 رفیق مهدوی من 🌱
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
السلام علیک یا اباصالح المهدی 🖐🏻🌱
۲۸ رجب سالروز حرکت امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه🤍
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸
#نسل_سوخته قسمت چهارم: حسادت دویدم داخل اتاق و در رو بستم. تپش قلبم شدیدتر شده بود. دلم می خواست گر
قسمت پنجم: اولین پله‌های تنهایی مات و مبهوت ... پشت در خشکم زده بود. نیم ساعت دیگه زنگ کلاس بود و من حتی نمی دونستم باید سوار کدوم خط بشم. کجا پیاده بشم یا اگر بخوام سوار تاکسی بشم باید ... همون طور ... چند لحظه ایستادم برگشتم سمت در که زنگ بزنم اما دستم بین زمین و آسمون خشک شد. - حالا چی می‌خوای به مامان بگی؟ اگر بهش بگی چی شده که ... مامان همین طوری هم کلی غصه توی دلش داره... این یکی هم بهش اضافه میشه. دستم رو آوردم پایین رفتم سمت خیابون اصلی پدرم همیشه از کوچه پس کوچه‌ها می‌رفت که زودتر برسیم مدرسه و من مسیرهای اصلی رو یاد نگرفته بودم. مردم با عجله در رفت و آمد بودن. جلوی هر کسی رو که می‌گرفتم بهم محل نمی‌گذاشت. ندید گرفته می شدم. من؛ با اون غرورم ... یهو به ذهنم رسید از مغازه دارها بپرسم. رفتم توی یه مغازه دو سه دقیقه ای طول کشید اما بالاخره یکی راهنماییم کرد باید کجا بایستم با عجله رفتم سمت ایستگاه دل توی دلم نبود یه ربع دیگه زنگ رو می‌زدن و در رو می‌بستن اتوبوس رسید اما توی هجمه جمعیت رسما بین در گیر کردم و له شدم به زحمت از لای در نیمه باز کیفم رو کشیدم داخل دستم گز گز می کرد با هر تکان اتوبوس یا یکی روی من می افتاد یا زانوم کنار پله له می شد توی هر ایستگاه هم با باز شدن در پرت می‌شدم بیرون چند بار حس کردم الان بین جمعیت خفه میشم ... با اون قدهای بلند و هیکل های بزرگ ... و من ... باالخره یکی به دادم رسید! خودش رو حائل من کرد ... دستش رو تکیه داد به در اتوبوس و من رو کشید کنار توی تکان‌ها، فشار جمعیت می‌افتاد روی اون دلم سوخته بود و اشکم به مویی بند بود سرم رو آوردم بالا - متشکرم ... خدا خیرتون بده. اون لبخند زد اما من با تمام وجود می‌خواستم گریه کنم. _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
قسمت ششم: نمک زخم نیم ساعت بعد از زنگ کلاس رسیدم مدرسه ناظم با ناراحتی بهم نگاه کرد - فضلی! این چه ساعت مدرسه اومدنه؟ ... از تو بعیده ! با شرمندگی سرم رو انداختم پایین چی می‌تونستم بگم؟ راستش رو می گفتم، شخصیت پدرم خورد می‌شد! دروغ می‌گفتم، شخصیت خودم جلوی خدا. جوابی جز سکوت نداشتم چند دقیقه بهم نگاه کرد ... - هر کی جای تو بود، الان یه پس گردنی ازم خورده بود ... زود برو سر کلاست برگه ورود به کلاس رو نوشت و داد دستم - دیگه تاخیر نکنی ها - چشم آقا و دویدم سمت راه پله ها... اون روز توی مدرسه، اصلا حالم دست خودم نبود. با بداخلاقی‌ها و تندی‌های پدرم کنار اومده بودم. دعوا و بدرفتاریش با مادرم و ما یک طرف این سوژه جدید رو باید چی کار می‌کردم؟ مدرسه که تعطیل شد، پدرم سر کوچه، توی ماشین منتظر بود. سعید رو جلوی چشم من سوار کرد ... اما من... وقتی رسیدم خونه، پدر و سعید خیلی وقت بود رسیده بودن زنگ در رو که زدم مادرم با نگرانی اومد دم در - تا حالا کجا بودی مهران؟ دلم هزار راه رفت ... نمی دونستم باید چه جوابی بدم. اصلا پدرم برای اینکه من همراهش نبودم، چی گفته و چه بهانه ای آورده؟! سرم رو انداختم پایین: - شرمنده ... اومدم تو پدرم سر سفره نشسته بود سرش رو آورد بالا و نگاه معناداری بهم کرد به زحمت خودم رو کنترل کردم - سلام بابا. خسته نباشی! جواب سلامم رو نداد لباسم رو عوض کردم، دستم رو شستم و نشستم سر سفره. دوباره مادرم با نگرانی بهم نگاه کرد - کجا بودی مهران؟ چرا با پدرت برنگشتی؟ از پدرت که هر چی می پرسم هیچی نمیگه! فقط ساکت نگام می‌کنه. چند لحظه بهش نگاه کردم. دل خودم بدجور سوخته بود اما چی می‌تونستم بگم؟ روی زخم دلش نمک بپاشم؟ یا یه زخم به درد و غصه هاش اضافه کنم؟ از حالت فتح الفتوح کرده پدرم مطمئن بودم این تازه شروع ماجراست و از این به بعد باید خودم برم و برگردم. - خدایا؛ مهم نیست سر من چی میاد. خودت هوای دل مادرم رو داشته باش... _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
من علمای بسياری را درک كردم و اگر بخواهم در يک كلام نصيحت تمام بزرگان را بگويم می گويم: اگر دنيا و آخرت می خواهيد اگر رزق و روزی می خواهيد و در يک كلام اگر همه چيز می خواهيد نماز اول وقت بخوانيد... •آیت‌الله مجتهدی تهرانی• _____ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•☁️✨🕊• دل‌را‌به‌انتظارِ‌تو‌دمساز‌کرده‌ایم این‌گونه‌عشقِ‌خود،‌به‌تو‌ابراز‌کرده‌ایم
برسه‌‌اون‌‌روزکه‌‌خسته‌ازگناهامون جلوامام‌‌زمان‌زانو‌بزنیم؛ سرمونوپایین‌بندازیم‌ وفقط‌یه‌چیزبشنویم سرتوبالاکن‌من‌خیلی‌‌وقته‌‌بخشیدمت...🌱 💙 _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
نباید گیر موقعیت‌ها بود که 
اگر با فلانى باشم بهتر خواهم بود. 
اگر با فلانى ازدواج کنم، به 
من رشد می‌دهد و از این حرف‌ها... 
چون هیچ کسى نمی‌تواند به تو رشد بدهد. 
این تو هستى که در 
هر موقعیتى می‌توانى رشد کنى 
و یا خسارت ببینى
• علی صفایی حائری 📚عینصاد کتاب صراط ص۱۵۰ _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴۷ _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
۴۸ _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
بسم رب المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) "روزهای اندکی مانده ست تاصبح ظهور ان شاءالله" پیامبراکرم صلی الله علیه وآله: "هرکس بمیرد وامام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ‌ جاهلی مرده است." باتوجه به اهمیت شناخت و معرفت امام زمان و تاثیر فعالیت شیعیان در زمینه‌سازی برای ظهور منجی‌ جهانیان حضرت حجت بن الحسن(ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) و نظر به سعی وتلاش دشمن در وارونه جلوه دادن حقایق در رابطه با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای کودکان ونوجوانانمان، دارالمهدی شهر حبیب‌آباد در زمینه‌های: ۱) برگزاری دوره های معارف مهدویت ۲) فعالیت درفضای مجازی ۳) برگزاری محفل هفتگی‌ زیارت آل یاسین ۴) برگزاری جشن های مذهبی ۵)  مربی محفل صمیمانه ی ریحانه ها ۶) برگزاری دوره های کمک درسی برای دانش آموزان ۷) عکاسی ۸) تدوین ۹) تهیه کلیپ ۱۰) تولید محتوا ۱۱) ایده پردازی ۱۲) پشتیبانی وتدارکات ۱۳) تبلیغات ۱۴) روابط عمومی خادم افتخاری می‌پذیرد. بدینوسیله از کلیه‌ی همشهریان عزیز  که علاقمند به همکاری هستند دعوت می‌شود درجلسه‌ی توجیهی‌ که‌‌ روز سوم اسفند ساعت ۱۶:۳۰ در دارالمهدی حبیب آباد برگزار می‌شود، تشریف فرما شوند. امید است بتوانیم گام‌هایی در هرچه نزدیک‌تر شدن ظهور برداریم ان شاءالله تعالی. نشانی: دارالمهدی، جنب بانک صادرات، پشت ایستگاه اتوبوس جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره ۰۹۱۳۴۶۳۰۰۳۱ تماس بگیرید. _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
--عقربہ‌هاۍساعت🕰 °°فقط‌نبودت‌رو‌بہ‌روم‌میاره💔 --ثانیہ‌ها‌بۍ‌تورنگۍ‌نداره⏳ ♥️|↫ ‌ 🖐🏻|↫ _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
بسیجـی‌بابصیـرت‌اسـت اماازخـودراضـی‌نیسـت طرفدارعلـم‌اسـت ؛ امـاعلـم‌زده‌نیسـت متخلـق‌بـه‌اخـلاق‌اسلامـی‌اسـت امـاریاکـارنیسـت درکـارآبـادکـردن‌دنیاسـت اماخـوداهـل‌دنیـانیسـت ••!♥️ "" _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا