─┅༅ـــ✾❀﷽❀✾ـــ༅┅─
📚 رمان زیبای
#هرچی_تو_بخوای 🌈
#قسمت_صد_وسی_وهفتم ✨
_پسرخاله ش؟؟!! آقای پورسینا؟!!!
-بله
بیشتر خوشحال شد.گفت:
_خداروشکر.واقعا مرد خوبیه.
_#حکمت بعضی کارهای خدا رو زمان میبره تا آدم بفهمه.صبا و پسرخاله ش الان باهم خوشبختن.این مراحل زندگی برای هر دو شون باید طی میشد تا الان باهم خوشبخت باشن.صبا میگفت از زندگی با شما خیلی چیزها یاد گرفته که باعث شده الان زندگیش با همسرش خیلی خوب باشه.
بعد چند لحظه سکوت گفتم:
_کسیکه قسمت شماست هم احتمالا تا حالا پیش کس دیگه ای امانت بوده تا برای زندگی با شما آماده بشه.
وحید بالبخند به من نگاه کرد.آقای اعتمادی گفت:
_نه.بهتره دیگه کسی رو درگیر مشکلات کاری خودم نکنم..من الان روی کارم بیشتر تمرکز میکنم و موفق تر هستم.
چیزی نگفتم تا وحید چیزی بگه.به وحید نگاه کردم،به جلو نگاه میکرد.گفتم:
_ولی یکی از همکاران شما میگفت مأموریت های بعد از ازدواجش خیلی موفق تر از مأموریت های قبل ازدواجش بوده.
وحید بالبخند به من نگاه کرد.آقای اعتمادی گفت:
_اون همکارم حتما همسر خیلی خوبی داره.باید قدرشو بدونه.ولی خانم موحد،انصافا همچین همسری خیلی کم پیدا میشه.
وحید باخنده نگاهم میکرد.
منم خنده م گرفته بود.
خنده مو جمع کردم و گفتم:
_آرامش برادرم برای من خیلی مهمه. هرکسی رو لایق زندگی با برادرم نمیدونم.اگه به من اعتماد دارین،کسی رو بهتون معرفی میکنم که همچین همسری باشه براتون.
وحید به شوخی گفت:
_علیرضاجان،خانومم اراده کرده شما ازدوج کنی.تا شیرینی عروسی تو نخوره هم کوتاه نمیاد.پس بهتره زودتر راضی بشی وگرنه به زور راضیت میکنه.
آقای اعتمادی هم خندید.
گفتم:
_آقای اعتمادی،دو هفته دیگه دورهمی منزل ماست.حتما تشریف بیارید.تا اون موقع هم فکر کنید و اون موقع نتیجه ش رو بگید.
آقای اعتمادی بعد یه کم سکوت بالبخند گفت:
_اگه زودتر به نتیجه رسیدم چی؟
خنده م گرفت.
وحید هم بلند خندید و باخنده گفت:
_چقدر هم هولی.حداقل مثلا فردا میگفتی.
آقای اعتمادی بالبخند گفت:
_واقعا نمیخواستم دیگه ازدواج کنم ولی به درستی حرفهای خانومتون اعتماد دارم.
وحید به من گفت:
_حالا اون خانم محترم کی هست؟
به آقای اعتمادی گفتم:
_موافقید کسی باشه که مثل شما قبلا ازدواج کرده باشه؟
-بله،اینطوری بهتره.
-از طرفی کسی باشه که شرایط شما رو هم کاملا درک کنه و حتی بهتره که قبلا تجربه کرده باشه.درسته؟
وحید سؤالی نگاهم میکرد.آقای اعتمادی گفت:
_اگه اینطور باشه که خیلی بهتره.
گفتم:....
ادامه دارد...
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
#کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
______
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
─┅༅ـــ✾❀﷽❀✾ـــ༅┅─
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈
✨ #قسمت_صد_وسی_وهشتم ✨
گفتم
_شما از دوستان صمیمی شهید صبوری بودید؟
-بله
-شهید صبوری از زندگی شخصیش راضی بود؟
وحید با اخم نگاهم میکرد.
سؤالی به وحید نگاه کردم.یه کم سکوت شد.آقای اعتمادی گفت:
_منظور شما...که...نه خانم موحد.!!
-چرا نه؟!!
وحید با اخم گفت:
_اون بنده خدا به اندازه کافی توزندگیش سختی کشیده،دوباره با کسی ازدواج کنه که معلوم نیست فردا زنده هست یا نه؟
از حرف وحید تعجب کردم.گفتم:
_وقتی امین شهید شد،خیلی ها درمورد منم همین رو میگفتن.پس منم نباید با شما ازدواج میکردم؟!!....بابا هم همین حرف رو گفته بود ولی شما بهش گفتی شما کسی رو میشناسید که مطمئن باشید فردا زنده هست،یادته؟
-هرکسی تحمل و ایمان تو رو نداره.
-مگه نمیخواستی همسر همکارات مثل زهرا روشن باشن؟ فاطمه سرمدی مثل زهرا روشنه.اگه میخوای علیرضا اعتمادی مثل وحید موحد باشه باید ازدواج کنه..
با فاطمه سرمدی.
وحید هنوز با اخم نگاهم میکرد.خواست چیزی بگه،گفتم:
_وحیدجان،خودت خوب میدونی این مسئولیتی که رو دوش من گذاشتی چقدر برام سخته.من آدمی نیستم که بخاطر حسادت خودم به کسی بگم همسرشو طلاق بده یا بخاطر کم کردن عذاب وجدانم بگم با کسی ازدواج کنه. مطمئن باش به درستی حرفی که میگم مطمئنم.اگه شما به من ایمان نداری من از خدامه که این مسئولیت رو از دوشم برداری.
دیگه کسی چیزی نگفت.آقای اعتمادی رو رسوندیم...
وقتی دوباره حرکت کردم،احساس کردم وحید داره نگاهم میکنه.نگاهش کردم، عاشقانه نگاهم میکرد.مثلا باحالت قهر گفتم:
_چرا پیش نامحرم دعوام کردی؟
وحید لبخند زد و گفت:
_چرا پیش نامحرم گفتی قبلا ازدواج کردی؟
-از اینکه من قبلا ازدواج کردم ناراحتی؟
-نه.ولی دلیلی نداره هرکسی بدونه.
-اتفاقا به نظر من خوبه بعضی همکارات یه چیزایی از زندگی ما بدونن که فکر نکنن من و شما از سختی هاشون بی خبریم.
وحید یه کم فقط نگاهم کرد.بعد گفت:
_من علیرضا رو راضی میکنم.تو هم با خانم سرمدی صحبت کن.... زهرا..
نگاهش کردم.مثلا باناراحتی گفتم:
_بله
بالبخند گفت:
_زهراجانم
لبخند زدم.
-جانم
-خیلی دوست دارم..چون تو خیلی خوبی.
دو ماه بعد ششمین سالگرد ازدواج من و وحید بود....
میخواستم بعد شش سال انتظار وحید، شش سال باهم بودنمون رو جشن بگیرم ولی ترجیح دادم فقط من و وحید و بچه هامون باشیم.
نمیدونستم وحید میدونه یا نه.وحید اونقدر کار داشت و کارش سخت بود که #بهش_حق_میدادم یادش رفته باشه.
همه چیز آماده بود....
من و بچه ها منتظر بودیم تا وحید بیاد تو خونه..
وقتی درو باز کرد،من و بچه ها جیغ کشیدیم.وحید دم در خشکش زد.یه کم به ما نگاه کرد.بچه ها سه تایی پریدن بغلش
وحید رو زانو نشست و بچه ها رو بغل کرد.بعد مدتی بلند شد و به من نگاه کرد.
بالبخند گفتم:
_سلام همسر عزیزم
سلام عزیز دلم....بعد شش سال انتظار، شش ساله کنار تو خوشبخت ترین مرد دنیا هستم.
-یادت بود؟!!!
لبخند زد.
-مگه میشه سالگرد بهترین روز زندگیم یادم نباشه.
خیلی خوشحال شدم.
دوباره رفت بیرون.گفتم:
_کجا میری؟
-الان میام.
همونجا منتظرش ایستاده بودم.بچه ها رفتن دنبال بازی.چند دقیقه بعد با یه دسته گل خوشگل و چند تا هدیه اومد.
از دیدن گل خیلی خوشحال شدم.
گفتم:
_این مال منه؟
-بعله..خیلی طول کشید تا اونجوری که میخواستم بشه.گل فروشه دیگه حوصله ش سر رفته بود.البته بازهم اونجوری که میخواستم نشد ولی دیگه شما به بزرگی خودت ببخش.
گل ازش گرفتم.
-خیلی خوشگله..ممنونم...
البته از شما انتظار کمتر از این هم نمیرفت دیگه. به خودم اشاره کردم و گفتم:
_آخه شما خیلی خوش سلیقه ای.
وحید بلند خندید...
به هدیه ها اشاره کردم و گفتم:
_اینا هم مال منه؟
-نه دیگه.همون گل خوشگله برای شما بسه.
این مال بچه هاست.صداشون کن.
-خوش بحال بچه ها.چه بابای خوبی دارن.
-ما اینیم دیگه.
بچه ها رو صدا کردم و اومدن.
ادامه دارد...
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
#کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
______
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
درس هایی از آیات قرآن برای زندگی موفق
در " جزء ۲۸ قرآن کریم "
#ماه_رمضان
دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان🌙
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍
اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّي فِيهِ مِنَ النَّوَافِلِ وَ أَكْرِمْنِي فِيهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ وَ قَرِّبْ فِيهِ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ الْوَسَائِلِ يَا مَنْ لا يَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ
خدایا! در این روز بهرهام را از مستحبات افزون کن و به خاطر ابراز خواستههایم گرامیام دار و از میان اسباب، وسیله مرا به درگاهت نزدیکتر گردان ای آن که اصرار اصرارکنندگان مشغولش نمیدارد.
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍
27.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🌸مسابقه تفسیر موضوعی دین و اخلاق در قرآن و روایات؛🌸
💠 روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان: (علاقه به دنیا خوب است یا بد؟)
قرآن دوستان عزیز، ابتدا کلیپ مربوط به این جلسه را مشاهده نموده و بر اساس مطالب مطرح شده در آن به سؤالات زیر به دقت پاسخ دهید
ضمنا برای مشاهده کلیپ با کیفیت بالاتر، به لینک زیر مراجعه نمایید.
https://www.aparat.com/v/7SJm3
🌱 سؤالات روز بیست و هشتم🌱
▪️سؤال اول
در آیه ۱۴ سوره مبارکه آل عمران چه محبت به کدامیک از گزینههای زیر نیامده است؟
۱- همسر و فرزندان
۲- پدر و مادر
۳- طلا و نقره بسیار
۴- اسب و زمین کشاورزی
▪️سؤال دوم
کدام گزینه صحیح نیست؟
۱- از نشانههای حب ناصحیح به دنیا این است که انسان بخاطر به دست آوردن دنیا گناه کند
۲- لذت بردن از زیباییهای دنیا نشانه محبت بیجا به دنیاست
۳- امیرالمومنین عليهالسلام مشکل اساسی طلحه و زبیر و معاویه را حب به دنیا میداند
۴- در تعارض بین دنیا و آخرت محبت ما به دنیا معلوم میشود
موسسه آموزشی قرآن و عترت چشمه سلسبیل استان اصفهان
http://eitaa.com/qurandarzendegiii
https://rubika.ir/cheshmehsalsabil
https://splus.ir/qurandarzendegi.ir
🔰برای شرکت در مسابقه، جواب درست را
▪️در قالب یک عدد دو رقمی
▪️ذکر نام و نام خانوادگی
▪️و ذکر نام شهرستان
حداکثر تا ساعت ۲۳ امشب به شماره زیر پیامک کنید:
30007732911123
در هر روز به دو نفر از کسانی که پاسخ درست دادهاند به قید قرعه هدیهای داده میشود و در پایان ماه مبارک رمضان نیز از بین شرکت کنندگان به چند نفر هدیه پرداخت خواهد شد.
🌺پاسخ صحیح سؤالات تفسیر موضوعی روز بیستم و هفتم ماه مبارک رمضان : ۴۳
▪️اسامی برندگان👇
🌹خانم بتول نخعی از کرمان
🌹اقای حسن عارف از رشت
موسسه آموزشی قرآن و عترت چشمه سلسبیل استان اصفهان
http://eitaa.com/qurandarzendegiii
https://rubika.ir/cheshmehsalsabil
https://splus.ir/qurandarzendegi.ir
هدایت شده از مثل هانیه 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨میشود کامران بشود مرتضی.....
و متوجه بشوی راهی که بیست سال رفتهای ، اشتباه بوده و تو با پاهای خستهات اما عزمی کم مثال، برگردی!
🥀روحت شاد مهندس،ژورنالیست، آرشیتکت، بسیجی مخلص، بی ادعا، هنرمند، رزمنده ، روشنفکر واقعی...
۲۰فروردین سالروز شهادت
#شهیدسیدمرتضیآوینی 🕊
گروه مردمی و دانشجویی «مثل هانیه» 👇
🆔️ https://eitaa.com/joinchat/2196177079C8c0a08e6b5
درس هایی از آیات قرآن برای زندگی موفق
در " جزء ۲۹ قرآن کریم "
#ماه_رمضان
درس هایی از آیات قرآن برای زندگی موفق
در " جزء ۳۰ قرآن کریم "
#ماه_رمضان
دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان🌙
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍
اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.
خدایا بپوشان در آن با مهر و رحمت و روزى كن مرا در آن توفیق و خوددارى و پاك كن دلم را از تیرگیها و گرفتگىهاى تهمت اى مهربان به بندگان با ایمان خود
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍
24.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🌸مسابقه تفسیر موضوعی دین و اخلاق در قرآن و روایات؛🌸
💠 روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان: (عجله کردنِ مثبت و منفی)
قرآن دوستان عزیز، ابتدا کلیپ مربوط به این جلسه را مشاهده نموده و بر اساس مطالب مطرح شده در آن به سؤالات زیر به دقت پاسخ دهید
ضمنا برای مشاهده کلیپ با کیفیت بالاتر، به لینک زیر مراجعه نمایید.
https://www.aparat.com/v/eNV8t
🌱 سؤالات روز بیست و نهم🌱
▪️سؤال اول
کدام جمله در مورد عجله کردن در سوره انبیاء و اسراء آمده است ؟
۱- عجله کردن در ذات انسان وجود دارد.
۲- نسبت به کارهای خوب عجله کنید.
۳- عجله کار شیطان است
۴- در برخی موارد عجله خوب است
▪️سوال دوم
در آیه ۸ سوره مجادله و در سوره یونس به ترتیب عجله کردن برای چه چیزی نکوهش شده است ؟
۱- در قضاوت - در نماز
۲- درباره نتیجه گناهان- رسیدن به حاجات
۳- درباره نتیجه گناهان- قضاوت کردن
۴- درباره اعمال خوب - نتیجه اعمال بد
موسسه آموزشی قرآن و عترت چشمه سلسبیل استان اصفهان
http://eitaa.com/qurandarzendegiii
https://rubika.ir/cheshmehsalsabil
https://splus.ir/qurandarzendegi.ir
🔰برای شرکت در مسابقه، جواب درست را
▪️در قالب یک عدد دو رقمی
▪️ذکر نام و نام خانوادگی
▪️و ذکر نام شهرستان
حداکثر تا ساعت ۲۳ امشب به شماره زیر پیامک کنید:
30007732911123
در هر روز به دو نفر از کسانی که پاسخ درست دادهاند به قید قرعه هدیهای داده میشود و در پایان ماه مبارک رمضان نیز از بین شرکت کنندگان به چند نفر هدیه پرداخت خواهد شد.
🌺پاسخ صحیح سؤالات تفسیر موضوعی روز بیستم وهشتم ماه مبارک رمضان : ۲۲
▪️اسامی برندگان👇
🌹خانم زهرا طباطبایی از اصفهان
🌹خانم صدیقه برهان از اصفهان