قالَ الاِمامُ علي بن الحُسينْ السَجاد(؏)
[ وارزُقني رؤیة قائم آل محمّد
و دیدار قائم آل محمّد را روزیام گردان ]
مفاتیح الجنان، حرز امام سجاد(؏)
@darolmahdi313
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #کلیپ ؛ «کعبه بدون امام»
👤 استاد #رائفی_پور
🕋 کعبه بدون امام ارزش نداره
اگر حج میری باید دنبال امام زمانت باشی...
📥 دانلود با کیفیت بالا
https://aparat.com/v/PRNBt
✅️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
کـسـی کـه ختم قرآنـش را به
امامش هدیه کند، روز قیامت
با او خواهد بود.
- امامکاظم |ع|
- از کـتابکافـی
@darolmahdi313
[ بی تو این دیده
کجا میل به دیدن دارد،
قصهیِ عشق مگر بی تو شنیدن دارد؟...]
+جنــاب شهریار
#شــعر_بخــونیـم.. 📖
@darolmahdi313
این روز ها مشغول خونه تکونی ؟؟؟😊 پس آروم آروم خونه تکونی ذهن و قلبمون هم شروع کنیم دیگه
مولانا شعر زیبایی داره میگه :
گوهر خود را مزن برسنگ هر ناقابلی 😇
صبرکن پیدا شود گوهر شناس قابلی 🥰
پس چقدر تو مخلوق خدا با ارزشی 😍پس قدر خودت و خیلی بیشتر از این ها بدون 🤗
ذهن تو جسم تو ارزشمنده 🥰
تمام افکاری ک تو ذهنمون هست و میریزیم توی یه سینی مثه وقتی که داریم حبوبات تمیز میکنیم هرچیزی که ارزش اینو نداره که تو ذهن خوشگلمون باشه رو میزیزیم دور 🤗
تعریف من از عشق همان بود که گفتم
در بند کسی باش که در بند حسین است💫💚
#شعر #عاشقانه_های_مذهبی
شک و یقین.mp3
2.37M
🎙شک و یقین!
💬چرا خدا و اهل بیت 'ع'
گره از مسیحیا باز میکنند،
ولی منِ مسلمون هنوز نتونستم اجابت حوائجم رو بگیرم؟
+استادشجاعی🌱
#پیشنهاد_دانلود👌
#امام_زمان #ماه_شعبان
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸
#نسل_سوخته قسمت چهاردهم: تاوان خیانت بچهها همه رفته بودند اما من پای رفتن نداشتم. توی حیاط مدرسه
#نسل_سوخته
قسمت پانزدهم: امتحانِ خدا یا ...
- آقا نمیشه یه لحظه بیاید دم در؟ کارمون واجبه
معلوم بود خسته و بیحوصله است
- یا بگو یا در رو ببند و برو. سرده سوز میاد.
چند لحظه مکث کردم ...
- مهران! خودت گند زدی و باید درستش کنی.
تا اینجا اومدن تاوان گناهت بود.
نیومدن آقای غیور امتحان خداست.
امتحان خدا؟ یا امتحان علوم؟
- آقا ما تقلب کردیم!
یهو سر همه معلمها با هم اومد بالا. چشمهاشون گرد شده بود. علی الخصوص
مدیر و ناظم که توی زاویه در، تا اون لحظه ندیده بودمشون
- برو فضلی! مسخره بازی در نیار. تو شاگرد اول مدرسهای.
چرخیدم سمت مدیر:
- سلام آقا. به خدا جدی میگیم. من سوال سوم رو یادم نمیاومد. بلند شدم
برگهام رو بدم چشمم افتاد به برگه جلویی؛ بعدشم دیگه ...
آقای رحمانی، یکی از معلمهای پایه پنجم بدجور خندهاش گرفت.
- همین یه سوال؟ همچین گفتی: آقا ما تقلب کردیم ... که الان گفتم کل برگهات
رو با تقلب نوشتی! برو بچهجون.
همه فکر کردن شوخی میکنم اما کم کم با دیدن حالت من، معلوم شد اصلا شوخی
نیست. خیلی جدی دوباره به معلممون نگاه کردم.
- آقا اجازه! لطفا سوال سوم رو به ما صفر بدید. از ما گفتن بود آقا. از اینجا گناهی
گردن ما نیست، ولی اگر شما باور نکنید و خطش نزنید، حق الناس گردن هر دوی
ماست.
- عجب پر رویی هم هستها!! قد دهنت حرف بزن بچه.
سرم رو انداختم پایین. حتی دلم نمیخواست ببینم کدوم یکی از معلمها بود.
- اگر فکر کنم همهاش رو تقلب کردی و کلاً بهت صفر بدم چی؟
_____
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
#نسل_سوخته
قسمت شانزدهم: نامههای بیشاید
- با خودت فکر نکردی اگر فکر کنم همهاش رو تقلب کردی و کلاً بهت صفر بدم
چی؟!
ترسیدم جواب بدم دوباره یکی، یه چیز دیگه بگه، اما سکوت عمیقی فضا رو پر کرد.
یهو یاد حرف حضرت علی افتادم که روی دیوار مدرسه نوشته بودن
- آقا ما اونقدر از شما چیزهای باارزش یاد گرفتیم که بنده شما بشیم. حقی از ما
وسط نیست. نمره علوم رو ثلث آخر هم میشه جبران کرد اما ...
دیگه نتونستم حرفم رو ادامه بدم و سرم رو انداختم پایین. دوباره دفتر ساکت شد.
- برو. در رو هم پشت سرت ببند.
کارنامهها رو که دادند، علوم ۲۰ شده بودم. اولین بار بود که از دیدن نمره ۲۰ اصلا
خوشحال نشدم. کارنامهام رو برداشتم و رفتم مسجد. نماز که تموم شد، رفتم
جلو. نشستم کنار امام جماعت:
- حاج آقا یه سوال داشتم!
از حالت جدی من خندهاش گرفت.
- بگو پسرم
- حاج آقا! من سر امتحان علوم تقلب کردم. بعد یاد حرف شما افتادم که از قول
امام گفتید؛
این کار حق الناس و حرامه و بعدا لقمه رو حرام میکنه. منم رفتم
گفتم اما معلممون بازم بهم ۲۰ داده. الان من هنوز گناهکارم یا نه؟... پولم حروم
میشه یا نه؟
خندهاش محو شد. مات و متحیر مونده بود چه جوابی به یه بچه بده.
همیشه میگفت:
- به جای ترسوندن بچهها از جهنم و عذاب، از لطف و رحمت و محبت خدا در
گوششون بگید. برای بعضی چیزها باید بزرگتر بشن و ...
حالا یه بچه اومده و چنین سوالی میپرسه.
همین طور دونههای تسبیحش رو توی
دستش بالا و پایین میکرد.
- سوال سختیه. اینکه شما با این کار چشمت مال یکی دیگه رو دزدیده و حق
الناس گردنت بوده، توش شکی نیست اما علم من در این حد نیست که بدونم
آینده شما چی میشه.
آیا توی آینده تو تاثیر میگذاره و لقمهات رو حرام میکنه
یا نه ...
اما فکر کنم وظیفه از شما ساقط شده. چون شما گفتی که این کار رو کردی و در
صدد جبران براومدی.
ناخودآگاه، در حالی که سرم رو تکان میدادم، انداختمش پایین
- ممنون حاج آقا ولی نامه عمل رو با فکر کنم و حدس میزنم و اما و اگر و شاید
نمینویسن
و بلند شدم و رفتم
تا شنبه دل توی دلم نبود. سر نماز از خدا خجالت میکشیدم. چنان حس عذابی
بهم دست داده بود، که حس می کردم اگر الان عذاب نازل بشه، سبکتر از حال و
روز منه!
شنبه زودتر از همیشه از خونه اومدم بیرون. کارنامه به دست و امضا شده، رفتم
جلوی دفتر
در زدم و رفتم تو ...
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
『🧭 #العجڶحبٻبۍ 』
#ٺـۅ |♥️🌱
را کـمدارد
رٻہۿـــاۍ
جَـہٰانَـمْـ|🌍❝
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَاالَّذِی یَرْزُقُنِی؟!
|معشوق من؛
|اگر محرومم کنى،
|پس چه کسی به من روزى دهد؟!💔
#مناجاتشعبانیه
@darolmahdi313
شما خودکار رو میخری دو هزار تومن ولی
لاک غلط گیر رو دو برابر میگیری!
تـو این دنیـا حتی روی کاغذ هم اشتباه کنی
برات گرون تموم میشه، چهبرسه بهزندگی...
‹ شهیدهزینبکمایی ›
هدیه به روح با عظمت بانو شهیده زینب کمایی که الگوی خوبی برای ما جوانان و نوجوانان هستند صلوات 🌹
تو سریال نون خ🎥
نورالدین که غذای کارگرهارو میخوره، ازشون عذرخواهی میکنه
اوناهم میگن:
گرسنگی که خجالت نداره
آدم گرسنه رو سیر نکنی، خجالت داره...
چقد بعضیا با محبت و بامعرفتن👌
ازدستخالیمنتابهجمکران
لبریزاستغاثهوالغوثوالامان
یکگوشهازنگاهِتومهراجابتاست
عجلعلیظهورکیاصاحبالزمان♥️
♥️|↫#یاایهـاعزیز
🖐🏻|↫#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
|•🪴🌻•|
[إِلَهِيإِنْكَانَتِالْخَطَايَاقَدْأَسْقَطَتْنِي
لَدَيْكَفَاصْفَحْعَنِّيبِحُسْنِتَوَكُّلِيعَلَيْكَ]
+خدایا..!
اگرخطاهایممراازنظرتانداختہ،بہخاطر
حسناعتمادمبرتوازمنچشمپوشىڪن..
#مناجاتشعبانیه🤍
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸
#نسل_سوخته قسمت شانزدهم: نامههای بیشاید - با خودت فکر نکردی اگر فکر کنم همهاش رو تقلب کردی و کل
#نسل_سوخته
قسمت هفدهم: چشمها را باید بست
تا چشمم به آقای غیور افتاد، بیمقدمه گفتم:
- آقا اجازه! چرا به ما ۲۰ دادید؟ ما که گفتیم تقلب کردیم! آقا به خدا حق الناسه. ما غلط کردیم. تو رو خدا درستش کنید ...
خندهاش گرفت.
- علیک سلام. صبح شنبه شما هم بخیر!
سرم رو انداختم پایین ...
- ببخشید آقا، سلام. صبح تون بخیر
از جاش بلند شد. رفت سمت کمد دفاتر
- روز اول گفتم، هر کی فعالیت کلاسیش رو کامل انجام بده و مستمرش رو ۲۰ بشه، دو نمره به نمره اون ثلثش اضافه می کنم!
حس آرامش عمیقی وجودم رو پر کرد. التهاب این ۲ روز تموم شده بود. با خوشحالی
گفتم:
- آقا یعنی ۲۰، نمره خودمون بود؟
دفتر نمرات رو باز کرد، داد دستم.
- میری سر کلاس، این رو هم با خودت ببر. توی راه هم میتونی نمره مستمرت رو
ببینی.
دلم میخواست ببینمش اما دفتر رو بستم.
- نمره بقیه هم توشه چشممون میافته. ممنون آقا که بهمون ۲۰ دادید.
از خوشحالی، پلهها رو ۲ تا یکی تا کلاس دویدم. پشت در کلاس که رسیدم،
یهو حواسم جمع شد ...
- خوب اگه الان من با این برم تو، بچه ها مثل مور و ملخ میریزن سرش، ببینند
توش چیه؟ اون وقت نمره همدیگه رو هم میبینند
دفتر رو کردم زیر کاپشنم و همون جا پشت در ایستادم تا معلممون اومد.
_____
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
#نسل_سوخته
قسمت هجدهم: عزت از آن خداست
دفتر رو در آوردم و دادم دستش
- آقا امانتتون. صحیح و سالم!
خندهاش گرفت.
زنگ تفریح، از بلندگوی دفتر اسمم رو صدا زدن.
- مهران فضلی پایه چهارم الف! سریع بیاد دفتر .
با عجله، پلهها رو دو تا یکی، دو طبقه رو دویدم پایین.
رفتم دفتر ... مدیر باهام
کار داشت:
- ببین فضلی! از هر پایه، ۳ کلاس، پونصد و خوردهای دانش آموز اینجاست. یه
ریز هم کار کپی و پرینت و غیره است و کادر هم سرشون خیلی شلوغه.
تمام کپیهای مدرسه و پرینتها اونجاست. از هر کپی سادهای تا سوالات امتحانی همه پایهها. از امروز تو مسئول اتاق کپی هستی!
کلید رو گذاشت روی میز ...
- هر روز قبل رفتن بیا تحویل خودم یا یکی از ناظمها بده. مواظب باش برگه هم
اسراف نشه. بیت الماله ...
از دفتر اومدم بیرون. مات و مبهوت به کلید نگاه می کردم. باورم نمیشد تا این حد
بهم اعتماد کرده باشن!
همینطور که به کلید نگاه میکردم یاد اون روز افتادم. اون روز که به خاطر خدا، برای تاوان و جبران اشتباهم برگشتم دفتر
و خدا نگذاشت راحت اشتباهم رو جبران کنم. در کنار تاوان گناهم، یه امتحان
خیلی سخت هم ازم گرفت و اون چند روز، بار هر دوش رو به دوش کشیدم.
اشک توی چشمهام جمع شده بود.
ان الله تعز من تشاء و تذل من تشاء ...
خدا به هر که بخواهد، عزت عطا میکند.
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
جـٰآنۍودِلۍاِۍدِلوجـٰآنَمهَمِہ«طُ»
اِمـامزَمانَـم!نامَـتکِہمِۍآیَدآراممِیـشَم.
گویِۍجـُزتـوهِیـچنِیسـتمَـرا
سوگَـندبِہنامَـتکِہتوآراممَنۍ...!
#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
#بدونتعارف
جایینوشتهبود:
تو باید الان
دور و اطرافت رو با آدمای موفق پر کنی
ارتباطت رو تقویت کنی
روی استقلال مالیت کار کنی
روی اهدافت و آینده و پیشرفتت متمرکز باشی
متفاوتتر از هم سن و سالات عمل کنی
و برای آدمایی که ارزشتو نمیفهمن
و هدفی برای زندگیشون ندارن
وقت و انرژیتو صرف نکنی...
؛ ────────✨🌻
˹@darolmahdi313˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ😍
میشه امام زمان رو دید یا نه؟
👤 #کلیپ روایتی احساسی از حاجمهدی #رسولی با نام "امام زمان رو میشه دید ؟
_____
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸
مهدی باکری: حاج احمد بیا! بیا تماشا کن.. کاش اینجا بودی میدیدی چه جای باصفاییه :)