eitaa logo
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸
238 دنبال‌کننده
2هزار عکس
826 ویدیو
29 فایل
💐#اللهم_عجل_لولیک_الفرج •|بسم‌ربِّ‌المہــدے|• تنها کانال رسمی 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد ❣️ماییمُ‌نَوای‌بی‌نَوایی بِسم الَّه اگر حریف مایی❣ (کپےمطالب بھ شࢪط دعا براے فࢪجِ مھدے زهࢪا) ادمین: @Parvaaz120
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣📣📣 مهم و فوری: ✅ اجتماع بزرگ مردمی مدافعان حریم خانواده 🇮🇷 در دفاع از حجاب و عفاف و مبارزه با بی بند و باری و بی حیایی شعار اجتماع: «حجاب من ؛ تمدن من» پنجشنبه مصادف با ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام 🌹ساعت ۱۵ اصفهان میدان امام حسین علیه السلام با خانواده تشریف بیاورید. و به همه متدینین و متمدنین اطلاع رسانی نمایید.
بانوان گرامی سرویس هماهنگ شده ساعت۱۴:۱۵ مسجد امام صادق (ع) مسجدحضرت ابالفضل (ع) خانوادگیه😍 لطفا به بقیه هم اطلاع رسانی کنید
صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام✨ اَللَّهُمَّ صَلَّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ سَیَّدَ النَّبِیَینَ وَ وَصِیَّ اَمیرِالْمؤمِنینَ السَّلام ُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیَّدِ الْوَصَیّینَ اَشْهَدُ اَنَّکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمْؤمِنینَ اَمینُ اللّهِ وَ ابْنُ اَمیِنِه عِشْتَ مَظْلُوماً وَ مَضَیْتَ شَهیداً واَشْهَدُ اَنَّکَ الْأِمامُ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمهْدِیَّ اَللّهُمَّ صَلَّ عَلَیْهِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ عَنّی فی هذهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ الْتَّحِیَّة و الاسَّلام.♥️🌱 @havva_bahrami110 🌺مرکز فرهنگی دارالمهدی (علیه السلام)🌺 حبیب آباد @darolmahdi313
📌نکات دعای روز پانزدهم : 1⃣خاشعین نقطه مقابل متکبرین هستند ، در واژه ی تکبر سرپیچی نهفته است ودر واژه تواضع اطاعت ومطیع بودن وجود دارد.🌱 ما دراین روز ازخدا میخواهیم که خدایاعبادت کسانی را درما قراربده که بوسیله همان عبادتشان تکبر آنهارانمی گیرد بلکه دچارتواضع می شوندوبیشترسرتسلیم واطاعت محضر توفرود می آورند🤲 🌀 تفاوت خضوع وخشوع: 🌷خضوع مربوط به اعضاوجوارح 🌷خشوع مربوط به قلب است وقتی خضوع واردقلب بشود ، و انسان در تمامی اعضای بدنش خضوع داشته باشد قلب خاشع میشود؛ قلب خاشع قلبی است که منّیت وتکبر درآن وجود نداشته باشد🍀 2⃣" شرح صدر " یعنی ظرفیت روحی بسیار وسیع وتحمل فوق العاده بالا🍂 🔆 یکی ازدعاهای حضرت موسی علیه السلام:《رب اشرح لی صدری》است ولی یکی از ویژگیهای بارز آقارسول الله 《الم نشرح لک صدرک》است، ایشان باشرح صدر به دنیاآمدند☺️ 🌀 مخبتین یعنی متواضعان🌷 خداوندمتعال چهارویژگی مخبتین رادرقرآن نام برده است👇 الف : وقتی نام خدارا می شنونددر قلبهایشان هراسانی وحیرانی ایجاد میشود، ب : اقامه نماز میکنند ج : صبروبردباری دارند د: انفاق میکنند 🌟امام صادق علیه السلام درزیارت حضرت ابالفضل میفرمایند: 《یا ابالفضل العباس فَجَمَعَ اللهُ بَینَناوبَینَک وبَین رَسولهِ واَولیائهِ فی مَنازل المُخبِتین》 🌱اینقدر مخبتین انسانهای والایی هستندکه یکی از آرزوهای ما ازقول امام معصوم اینست که دوست داریم درروزقیامت باحضرت رسول واولیائش درجایگاه مخبتین قرار بگیریم💐 در زیارت امین الله نیز میخوانیم : اللهم ان قلوب المخبتین الیک والهه 🔆 ما در فراز دوم از خدا میخواهیم وسعت روحی به ما عطا کن که بتوانم هر آنچه غیر تو را از قلبم بیرون کنم و بدانم که هیچ هستم و همه چیز تویی🤲 🍃خدایا زمانی من به امنیت میرسم که: 🔸توتکبر را از من گرفته ومن خاشع درعبادتم بشوم 🔸شرح صدری داشته باشم شبیه شرح صدر و بازگشت مخبتین🔵 @havva_bahrami110 🌺مرکز فرهنگی دارالمهدی (علیه السلام)🌺 حبیب آباد @darolmahdi313
📌آغاز پذیرش حوزه های علمیه خواهران در سال تحصیلی جدید ۱۴۰۳-۱۴۰۲ 🔷حوزه علمیه حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها) دولت آباد از بین خواهران علاقه مند به تحصیل در علوم دینی(سطح۲) ثبت نام به عمل می‌آورد. 🔹 مهلت نام نویسی: از ۲۹بهمن ۱۴۰۱ تا پایان اردیبهشت ۱۴۰۲ 🔹جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه کنید. https://paziresh.whc.ir 🔹آدرس : دولت آباد-بلوار شهید سپهبد قاسم سلیمانی-جنب آتش نشانی- حوزه علمیه حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها) شماره تماس : ۰۳۱_۴۵۸۶۲۰۱۱_۱۴
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸
#نسل_سوخته قسمت سی‌ام: دعوتنامه اون شب، بالشتم از اشک شوق خیس بود! از شادی گریه می‌کردم. تا اذان ص
قسمت سی و یکم: هدیه خدا عید نوروز، قرار بود بریم مشهد. حس خوش زیارت و خونه مادربزرگم که چند سالی می‌شد رفته بود مشهد. دل توی دلم نبود. جونم بود و جونش ... تنها کسی بود که واقعا در کنارش احساس آرامش می‌کردم. سرم رو می‌گذاشتم روی پاش؛ چنان آرامشی وجودم رو می‌‌گرفت که حد نداشت. عاشق صدای دونه‌های تسبیحش بودم بقیه مسخره‌ام می‌کردن: - از اون هیکلت خجالت بکش! ۱۳، ۱۴ سالت شده، هنوز عین بچه‌ها می‌مونی ولی حقیقتی بود که اونها نمی‌دیدند. هر چقدر زندگی به من بیشتر سخت می‌گرفت، من کمر همتم رو محکم‌تر می‌بستم اما روحم به جای سخت و زمخت شدن، نرم‌تر می‌شد. دلم با کوچک تکان و تلنگری می‌شکست و با دیدن ناراحتی دیگران شدید می‌گرفت اما هیچ چیز آرامشم رو بر هم نمی‌زد. درد و آرامش و شادی در وجودم غوطه می‌خورد. به حدی که گاهی بی‌اختیار شعر می‌گفتم. رشته مادرم ادبیات بود و همه این حس و حالم رو به پای اون می‌گذاشتند. هر چند عشق شعر بودنِ مادرم و اینکه گاهی با شعر و ضرب‌المثل جواب ما رو می‌داد، بی‌تاثیر نبود. اما حس من و کلماتم، رنگ دیگه‌ای داشت. درد، هدیه دنیا و مردمش به من بود و آرامش و شادی، هدیه خدا خدایی که روز به روز، حضورش رو توی زندگیم بیشتر احساس می‌کردم. چیزهایی در چشم من زیبا شده بود که دیگران نمی‌دیدند و لذت‌هایی رو درک می‌کردم که وقتی به زبان می‌آوردم، فقط نگاه‌های گنگ یا خنده‌های تمسخرآمیز نصیبم می‌شد. اما به حدی در این آرامش و لذت غرق شده بودم که توصیفی برای بهشت من نبود. از ۲۶ اسفند، مدرسه‌ها تق و لق شد و قرار شد همون فرداش بزنیم به جاده. پدرم، شب‌رو بود. ایام سفر، سر شب می‌خوابید و خیلی دیر ساعت ۳ صبح، می‌زدیم به دل جاده. این جزء معدود صفات مشترک من و پدرم بود. عاشق شب‌های جاده بودم! سکوتش و دیدن طلوع خورشید توی اون جاده بیابانی وضو گرفتم. کلید ماشین رو برداشتم و تا قبل از بیدار شدن پدرم تمام وسایل رو گذاشتم توی ماشین و قبل از اذان صبح، راه افتادیم. _____ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
قسمت سی و دوم: نماز قضا توی راه، توی ماشین چشم‌هام رو بستم تا کسی باهام صحبت نکنه و نماز شبم رو همون طوری نشسته خوندم. نماز صبح، هر چی اصرار کردیم نمی‌ایستاد. می‌گفت تا به فلان جا نرسیم نمی‌ایستم و از توی آینه عقب، به من نگاه می‌کرد. دیگه دل توی دلم نبود. یه حسی بهم می‌گفت محاله بایسته و همون‌طوری نماز صبحم رو اقامه کردم. توی همون دو رکعت، مدام سرعت رو کم و زیاد کرد. تا آخرین لحظه رهام نمی‌کرد. اصلا نفهمیدم چی خوندم. هوا که روشن شد ایستاد. مادرم رفت وضو گرفت و من دوباره نماز صبحم رو قضا کردم. توی اون همه تکان، اصلا نفهمیده بودم چی خوندم. همین طور نشسته، توی حال و هوای خودم، به مهر نگاه می‌کردم. - ناراحتی؟ آدم، خواهر گلی مثل تو داشته باشه که می‌ایسته کنار داداشش به نماز، ناراحتم که باشه ناراحتی‌هاش یادش میره. خندید اما ته دل من غوغایی بود. حس درد و شرمندگی عمیقی وجودم رو می‌گرفت. - واقعا که! تو که دیگه بچه نیستی. باید بیشتر روی تمرکزت کار کنی. نباید توی ماشین تمرکزت رو از دست می‌دادی. حضرت علی، سر نماز تیر از پاش کشیدن متوجه نشد. ولی چند تا تکان نمازت رو بهم ریخت. و همون جا کنار مهر، ولو شدم روی زمین. بقیه رفتن صبحانه بخورن ولی من اصلا اشتهام رو از دست داده بودم. _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا