5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلمخوشاست
بهاینکهدوچشمتَردارم ...
عجیبحالوهوایکربلابهسردارم :)
ابوریحان بیرونی در خانه یکی از بزرگان نیشابور میهمان بود. از هشتی ورودی خانه، صدای او را می شنید که در حال نصیحت و اندرز است.
مردی به دوست ابوریحان می گفت هر روز نقشی بر دکان خود افزون کنم و گلدانی خوشبوتر از پیش در پیشگاهش بگذارم بلکه عشقم از آن گذرد و به زندگیم باز آید و دوست ابوریحان او را نصیحت کرده که عمر کوتاست و عقل تعلل را درست نمی داند. آن زن اگر تو را می خواست حتما پس از سالها باز می گشت؛ پس یقین دان دل در گروی مردی دیگر دارد و تو باید به فکر آینده خویش باشی.
سه روز بعد ابوریحان داشت از دوستش خداحافظی می کرد که خبر آوردند، همان کسی که نصیحتش نمودید بر بستر مرگ فتاده و سه روز است هیچ نخورده. میزبان ابوریحان قصد لباس کرد برای دیدار آن مرد، ابوریحان دستش را گرفت و گفت: نفسی که سردی را بر گرمای امید می دمد مرگ را به بالینش فرستاده.
میزبان سر خم نمود. ابوریحان به دیدار آن مرد رفته و چنان گرمای امیدی به او بخشید که آن مرد دوباره آب نوشید.
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
سلام 😊
احوال شما
توی سوره نمل آیه 20 خدا دارن داستان حضرت سلیمان رو
نقل می کنند که :
یه روز وقتی حضرت سلیمان(ع) هدهد رو پیدا نکردند فرمودند :
... فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ
ترجمه : مرا چه شده که هدهد را نمی بینم ؟ یا از غائبین هست ؟
اولین چیزی که گفتن چی بود ؟
گفتن چی شده که من نمی بینمش . 😕
یعنی زود قضاوت نکردند که کجا رفته . چرا نیست .
نه .
فرمودند چرا من نمی بینمش . جلوی چشمم مثلا تاری اومده
که نمی بینمش ؟ یا مثلا چشمم مشکل دار شده که نمی تونم
ببینمش ؟ 😊
بعد این رو گفتن : یا راسی راسی از غائبین هست ؟
آخه ما توی یه مسئله ای که برامون پیش میاد زود طرف مقابل رو
مقصر می دونیم و دعواش می کنیم .
بابا ! شاید مشکلی براش اومده ، شاید گرفتاری براش پیش اومده
که نتونسته بیاد اون محل قرار مثلا .
این یکی .
دوم اینکه توی آیه بعدیش حضرت سلیمان به اصطلاح پل پشت
سرشون رو خراب نمی کنن. 😊
می فرمایند :
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ
ترجمه : به سخت ترین وجهی عذابش می کنم یا سرش رو می برم
مگر اینکه دلیل روشنی برای من بیاورد.
اولا خیلی مقتدرانه جلوی این نبود هدهد وای می ایستند.
چرا نیست ؟
خب ! حضرت سلیمان حکومت داشتند دیگه . اگر هر کسی بیاد و
بازی گوشی کنه یا سهل انگاری بکنه که نشد عمو !!!
اینکه دیگه نمی شه حکومت . 😕
دوم اینکه حضرت سلیمان هنگام مسافرت توی منزلگاهی بودند و نیاز
به آب داشتند و هدهد مسئولیت این رو داشت که آب رو پیدا کنه .
خب ! این مسئولیت مهمی هست .
اگر نباشه و آب بدست حضرت سلیمان و یارانشون نرسه ممکنه
خیلی اثرات بدی داشته باشه . بخاطر همین ناراحت شدند ولی
پل پشت سرشون رو خراب نکردند .
مقتدرانه گفتند که : عذابش می کنم. سرش رو می برم . ولی ولی !
این رو هم گفتن که : یا خبری برام بیاره .
که خبر هم آورد .
خب ! حالا اگر حضرت سلیمان می گفتن : چرا نیست ؟ اگر بیاد
می کشمش . و از اون طرف هم هدهد میومد و این خبر رو برای
حضرت سلیمان می آورد ، اینجا بود که برای حضرت سلیمان خیلی
سنگین تموم می شد.
چون دلیل موجهی رو آورده برای نبودش. اما حضرت سلیمان
پیامبره دیگه . این جوری پرسیدند. یعنی در واقع دارن به ما یاد می دن
که شما هم این جوری باشید .😊
نتیجه گیری :
هم زود قضاوت نکنیم و هم پل پشت سرمون رو خراب نکنیم .
نظر شما چیه ؟😊
جواب شبهه به زبون خودمونی استاد یاوری
🌿🌺🌿🌺🌿
❣ *بهترین فرصت برای احسان به والدین*
🌷نماز برای '' *پدرومادر* '' عزیزتان را از دست ندهید
☘ *''نماز'' امشب*
*برای ''آمرزش'' و رحمت پدر و مادر*
💠 *هر کس این نماز را بخواند*
*چنانچه ''پدر و مادر'' او '' زنده '' باشند*
*_مورد رحمت خداوند رحمان و رحیم قرار میگیرند._*
✅ *این نماز رو همه وقت و هر روز میشود خواند.*
👌 *اما چنانچه پدر و مادر مرحوم شده باشند؛*
*این نماز '' درشبهایجمعه '' یعنی امشب خوانده شود؛*
*_تا آنان مورد آمرزش و رحمت خداوند قرار گیرند._*
🔘👈 *این نماز آنچنان موجب شادی پدر و مادر میشود که آرزو میکنند زنده شوند و زانوی فرزند خویش را ببوسند.*
💎 *این نماز انسان را از ''افسردگیهای'' بسیار شدیدی که بر اثر ''مصیبتهای'' سنگین بوجود میآید آرامش میبخشد.*
👌 *اما کیفیت نماز برای والدین*
۩ *دو رکعت است*
☆ ️ *نيت* : *_نماز هدیه به پدر و مادر_*
🔵👈 *رکعت اول:*
*بعد از حمد،*
*به جای خواندن سوره، ۱۰ مرتبه*
*ربَّنَا اغفِرلی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنینَ یَومَ یَقُومُ الحِسابُ*
خوانده شود.
🌹 *_ترجمه: اى پروردگار ما، مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روز شمار بيامرز. آیه ۴۱ سوره ابراهیم_*
🔘👈 *رکعت دوم:*
*بعد از حمد،*
*بجای خواندن سوره ۱۰ مرتبه*
*رَبَّ اغفِرلِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ*
خوانده شود.
*_بارالها! مرا، پدر و مادرم را و هر که با ایمان به خانه ی من داخل شود و همه مردان و زنان با ایمان عالم را ببخش و بیامرز.آیه ۲۸ سوره نوح_*
⚪️👈 *پس از سلام نماز:*
*قبل از اینکه از جایت بلند شوی و بدون تغییر حالت نماز، ۱۰ مرتبه*
*رَبَّ ارحَمهُما کَما رَبَّیانِی صَغیراً*
خوانده شود،
🌺 *_پروردگارا! هم چنان که پدرم و مادرم مرا به مهربانی از کودکی پرورش دادند، تو نیز در حق آن ها مهربانی نموده و رحمت خود را شامل حالشان بفرما.آیه ۲۴ سوره اسرا_*
📚مفاتیحالجنان
🌿 *التماس دعای بسیار برای ''سلامتی'' همه ''پدران'' و ''مادران''وهمه ''مومنین'' و ''مومنات''*
*و ''هـــدیـه'' کنیـــم به همه ''درگذشتـــــگان'' که ''دستشـــان'' از این دنیای فانی ''کوتـــاهست''.*
https://chat.whatsapp.com/JrU54TNanEZJXb6e9z9bfB
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✨﷽✨
🌼آیا حقیقت دارد که با بدنیا آمدن فرزند تمام گناهان مادر بخشیده می شود
✍روایاتی که در این زمینه وارد شده است :
الصَّدُوقُ فِي الْهِدَايَةِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَيُّمَا امْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ مَاتَتْ فِي نِفَاسِهَا لَمْ يُنْشَرْ لَهَا دِيوَانٌ يَوْمَ الْقِيَامَة
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر کدام از زنان مسلمان در هنگام زایمان بمیرد، خداوند نامه عملش را در روز قیامت نخواهند گشود.
همچنین درباره قصّه حضرت آدم و حوّاء علیهما السلام آمده است ... خداوند فرمود: اى حوّاء! هر زنى که به هنگام زایمانش بمیرد او را با شهیدان محشور مىکنم. اى حوّاء! هر زنى که درد زایمان او را بگیرد پاداش شهید برایش مىنویسم و اگر سالم بماند و زایمان کند گناهانش را برایش مىآمرزم گرچه به اندازه کف دریا و ریگ بیابان و برگ درختان باشد و اگر بمیرد شهید مىگردد و فرشتهها به هنگام قبض روحش نزد وى حاضر مىشوند و او را به بهشت بشارت مىدهند و در آخرت او را نزد شوهرش مىبرند و هفتاد برابر برتر از حورالعین است. حوّاء گفت: آنچه دادهاى مرا کافى است ...»
📚مستدرکالوسائلومستنبطالمسائل، ج ۱۵، ص ۲۱۴
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
هدایت شده از چرا حجاب؟!؟ چرا چادر؟!؟
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
🌹نکته 31🌹
*حجاب یک امر فطری است و اصلا ربط به دین ندارد.
*بسیاری از اموری که ما انسانها با آنها در ارتباط هستیم ،اموری هستند که برای فهم آنها نیاز به آموزش نداریم.به همین خاطر به آنها امور فطری میگویند.
*مثلاً هر انسانی میفهمد که اگر گرسنه اش شد سراغ غذا برود و اگر تشنه اش شد دنبال آب برود و...
*حجاب هم از جمله اموری است که در وجود تمام زنان هست و علت آن دفع خطر هوسبازان از خودشان است و ضرورت آن فهمیده میشود به طوری که وقتی در تاریخ مینگریم حجاب های بسیار سختی را میبینیم که انسان از خواندن آنها در تعجب میماند...از جمله اینکه برخی از قبیله های مناطق خاور میانه در چند هزار سال قبل از اسلام زنانشان اصلأ به هیچ عنوان اجازه خروج از خانه شان را نداشته اند به طوری که گاه میشد زنی از بدو تولد تا هنگام مرگ از یک خانه بیرون نرفته بود!!
*و اینجا دین اسلام بود که این امر فطری و ذاتی را سازماندهی کرد و آن را به حد اعتدال رساند.
* اما باید دانست که گاهی اوقات یک سری افکار غلط انسان را از فطرت خود دور کرده و مایل به یک چیز بی ارزش و از بین رفتنی میکند... دقیقاً همان طور که بسیاری از ما از خدای خود روی برتافته و به این کره خاکی دل خوش کرده ایم...
🌺پس مراقب فطرت پاک خود باشیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
http://eitaa.com/bahejabe
🔴نقاشی اما واقعی
نقاش مشهوری درحال اتمام نقاشی اش بود. آن نقاشی بطورباورنکردنی زیبا بودو میبایست در مراسم ازدواج شاهزاده خانمی نمایش داده میشد.
نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بودکه ناخودآگاه در حالیکه آن نقاشی را تحسین میکرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن پشتش را نگاه نکرد.
که یک قدم به لبه پرتگاه ساختمان بلندش فاصله دارد.شخصی متوجه شد که نقاش چه میکند .میخواست فریاد بزند،اما ممکن بود نقاش بر حسب ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و نابود شود،مرد به سرعت قلمویی رابرداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد.نقاش که این صحنه را دید باسرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن مرد را بزند.اما آن مرد تمام جریان را که شاهدش بود را برایش تعریف کرد که چگونه در حال سقوط بود.
براستی گاهی آینده مان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم،اما گویا خالق هستی میبیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای مارا خراب میکند.
گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت میشویم اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم:
خالق هستی همیشه بهترین ها را برایمان مهیا کرده است
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/JrU54TNanEZJXb6e9z9bfB
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
درويشي بود که در کوچه و محله مي رفت و مي خواند: «هرچه کني به خود کني گر همه نيک و بد کني.»
زني حيله گر اين درويش را ديد و به آوازش گوش داد، سپس به خانه رفت و خمير درست کرد و يک فطير شيرين پخت و کمي زهر هم لاي فطير ريخت و آورد و به درويش داد و رفت به همسايه اش گفت:
من به اين درويش ثابت ميکنم حرفش اشتباه است.
از قضا زن يک پسر داشت که 7 سال بود گم شده بود، در بازگشتش به شهر به درويش برخورد، سلامي کرد و گفت: من از راه دور آمده ام و گرسنه ام.
درويش هم همان فطير زهري را به او داد و گفت: «زني براي ثواب اين فطير را براي من پخته، بگير و بخور جوان!»
پسر فطير را خورد و حالش به هم خورد و به درويش گفت:
اين چه بود، سوختم؟
درويش فوري رفت و زن را خبر کرد. زن دوان دوان آمد و ديد پسر خودش است! همانطور که توي سرش مي زد و شيون مي کرد،
گفت: حقا که تو راست گفتي؛
هرچه کني به خود کني ؛
گر همه نيک و بد کني.
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/JrU54TNanEZJXb6e9z9bfB
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🏖عادت هایی که باید ترکشان کنیم:
• موفقیت هایم را پنهان میکنم که دیگران ناراحت نشوند
• دروغ میگویم که صلح و صفا حفظ شود
• اول به نیازها و مصالح دیگران فکر میکنم و به خودم هیچ اهمیتی نمیدهم
• عذر خواهی میکنم که دعوا تمام شود
• مشکلات را فراموش میکنم که آزارم ندهند
• اجازه میدهم به مرزهایم تجاوز کنند تا طرد نشوم
💕💚💕
🔅#امام_صادق (علیه السلام):
✍️ منْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأهْلِهِ زاد الله فی عُمْرِهِ
🔴 هر که با خانواده خود خوشرفتار باشد، بر عمرش افزوده میشود.
📚 الکافی، جلد ۸، صفحه ۲۱۹
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفرهایشان در بیابانی گم شدند و تا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند و با شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند. آن ها آن شب را مهمان او شدند و او نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند. روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکر آن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذراند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند تا این که به مرشد قضیه را گفت. مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد: «اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!»
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت و برگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت و از آن جا دور شد. سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بچه هایش چه آمد.
روزی از روزها مرید و مرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود. سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند. صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند.
پس از استراحت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:
«سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم. ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند. فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد و دیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.»
مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده زد.
هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر، آن را فدا کنی
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂