🌺🌺🌺
🌺#پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند: «سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ مَا زَارَهَا مَكْرُوبٌ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ كُرْبَتَهُ وَ لَا مُذْنِبٌ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَه » .
🌺پاره اي از تن من در سرزمين خراسان دفن ميشود كه هيچ گرفتاري او را زيارت نمي كند، جز اين كه خداوند پريشاني را از او ميزدايد و هيچ گنهكاري به زيارت او نائل نمي شود، مگر آن كه خداوند گناهانش را ميآمرزد.
📗#وسائل الشيعة، ج۱۰، ص۴۳۷
🌺🌺🌺🌺
#علم_زندگی 🦋🦋🦋🦋
💡چگونه زیستن، سبک زندگی و چگونه بودن در سایه سار کلام معصومین علیهم السلام
〰〰▪️〰◽️〰🌅
امروزه در فضای فناوری مدرن، سنسورهای پیشرفته بسیار زیادی وارد زندگی بشر شده است...سنسورهای هشدار دهنده، سنسورهای دارویی بسیار حساس و .....
در فضای نفْس شناسی نیز، سنسورهای الهی وجود دارد که میتوانند افکار آلوده را برای ما آشکار سازند؛
یکی از این آشکارسازهای پیشرفته و بسیار حساس، در روایت زیر، با بیان نورانی وجود مقدس امام صادق علیه السلام این چنین معرفی شده است:
💠 مَن ذَهَبَ يَرى أنَّ لَهُ عَلَى الآخَرِ فَضلاً فَهُوَ مِنَ المُستَكبِرينَ.
(کافی۱۲۸/۸)
💠 هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، او از مستکبرین است.
و در کلامی دیگر این مضمون این چنین آورده شده است:
💠 ما دامَ العَبدُ يَظُنُّ أنَّ فِي الخَلقِ مَن هُوَ شَرٌّ مِنهُ فَهُوَ مُتِكَبِّر.
(مجموعه ورام۲۰۳/۱)
💠 تا زمانی که یک فرد تصور میکند در میان مردم بدتر از او هست، پس متکبر است.
👈 این سنسور خیلی حساس و موضوع مورد شناسایی آن، موضوعی بسیار جدی است.
بیماری نفسانی تکبر، آن چنان خطرناک است که سنسور آشکارساز آن نیز بسیار حساس تنظیم شده است.
✅ حتی اگر 1 نفر را بدتر از خود بدانی، دچار این بیماری ویرانگر شدهای!
این سنسور بسیار پیشرفته ، گول نمیخورد و برای آن نمیتوان نقش بازی کرد!
کسی که در بین چند میلیارد انسان روی کره خاکی ، خودش را بدتر از همه میداند از بیماری تکبر، پاک پاک و مبرا است.
چنین نفسی کاملا له و محو است ، هیچ خود و منیّتی ندارد ، و چنین نفسی ، محبوب و مطلوب نظر خداوند است.
⚠️ این مشخصه دقیقا در مقابل آموزههای اومانیستی است که میکوشد فرد را نسبت به همه بالاتر قرار داده و گردنش را کلفت کند!
انسانی گردن کلفت و خودبین بسازد که اولین عشقش، عشق به خود بوده و رضایت نفْسش، ملاک ارزش هر چیز دیگری است.
البته همه نیک میدانیم، گناه با گردن کشی و گردن فرازی شیطان در مقابل خداوند آغاز شد؛
شغل نفس انسانی نیز چیزی نیست، جز خودستایی و مراقبت از خود.
🔊🔊این سنسور را بر نفس خویش نصب نمایید و در میان بندگان خدا حرکت کنید، صادقانه ببینید در مواجهه با چند نفر، چند بار، کی و چرا بوق زده میشود؟؟
آیا سنسور شما، شبیه بسیاری از سنسورهای دیگر، دچار بوق ممتد خواهد شد؟؟
اگر سنسورتان دائم البوق شد، به سنسور شک نکنید؛ این سنسور پیشرفته است و خراب شدنی نیست؛
فکری جدی برای نفس گردن کلفت باید کرد!
امروزه همگان برای بزرگ بودن دور شکم انسانها نگرانند؛ آنها چاقی را بیماری مهلک قرن جدید میدانند...
باید مدعی شویم نفس انسان ها نیز دچار اپیدمی بیماری خودبرتر بینی است!
〰〰〰〰〰〰
#داستان_کوتاه_آموزنده
#زیرکی
#ناصرالدین_شاه_و_مرد_ذغال_فروش
ناصرالدین شاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از میدان کهنه عبور میکرد که چشمش به ذغالفروشی افتاد.
مرد ذغالفروش فقط یک شلوارک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغالها بود و در نتیجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود.
ناصرالدینشاه سرش را از کالسکه بیرون آورده و ذغالفروش را صدا کرد.
ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت: «بله قربان.»
ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت: «جنهم بودهای؟»
ذغال فروش #زرنگ گفت: «بله قربان!»
شاه از برخورد ذغالفروش خوشش آمده و گفت: «چه کسی را در جهنم دیدی؟»
ذغالفروش حاضر جواب گفت: «اینهائیکه در رکاب اعلاحضرت هستند همه را در جهنم دیدم.»
شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهی گفت: «مرا آنجا ندیدی؟»
ذغالفروش فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگوید که ندیدم که حق مطلب را اداء نکرده است. پس گفت:
«اعلاحضرتا، حقیقش این است که من تا ته_جهنم نرفتم!»
🌷زن فقیری که خانواده کوچکی داشت،
با یک برنامه رادیویی تماس گرفت
و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد،
تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد.
آدرس او را به دست آورد
و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی
مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد.
ضمنا به او گفت:
وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی
این غذا را فرستاده،
بگو کار شیطان است.
وقتی منشی به خانه زن رسید،
زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و
غذاها را به داخل خانه کوچکش برد.
منشی از او پرسید:
نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟ زن جواب داد: نه، مهم نیست.
وقتی خدا امر کند،
حتی شیطان هم فرمان می برد
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🔰وَ لَا یَـحْـزُنـكَ قَـوْلُـهُـمْ ...
▪️عیسی بن عبید از برادرش جعفر روایت کرده که گفت:
نزد #امام_رضا_علیهالسلام نشسته بودم، یونس بن عبدالرحمان نیز در جمع ما بود، ناگهان گروهی از مردم بصره برای دیدار آن حضرت اجازه خواستند، امام رضا علیهالسلام به یونس اشاره نمود: وارد اطاق شو و تا به تو اجازه ندادهام از جایت برنخیز! بصریها وارد منزل امام شدند، در مورد یونس بن عبدالرحمان بدگویی کرده و حرف های زیادی زدند و امام رضا علیهالسلام خاموش بود، حتی آنها زیاده روی کردند؛ پس از جایشان برخاسته و خداحافظی کرده و بیرون رفتند.
پس امام به یونس اجازه بیرون آمدن از اطاق داد. یونس در حالی که اشک میریخت از اطاق بیرون آمده، عرض کرد: فدایت گردم! من از این گفتار دفاع میکنم و یاران هم این را به خوبی میدانند.
امام رضا علیهالسلام به او فرمودند:
⇦یَا یُونُسُ فَمَا عَلَیْکَ مِمَّا یَقُولُونَ إِذَا کَانَ إِمَامُکَ عَنْکَ رَاضِیاً
⇦ای یونس! وقتی امام تو از تو راضی باشد، از گفتار آنان چه باکی داری؟!
ای یونس! با مردم به اندازه معرفت آنها سخن بگوی و چیزهایی را که آنان نمیشناسند رها کن، (در غیر این صورت) گویا (از نظر آنان) تو اراده کردهای خدا در عرشش تکذیب شود.
ای یونس! اگر در دست راستت دُرّی باشد و مردم بگویند سرگین شتر است، یا در دستت سرگین شتری باشد و مردم بگویند دُرّ است، آیا فایدهای برایت دارد؟!
عرض کرد: نه.
حضرت فرمودند: همچنین تو ای یونس! وقتی در راه حق باشی و امام تو از تو راضی باشد، گفتار مردم به تو ضرری نمیرساند.
📚بحارالأنوار، جلد ۲ صفحه ۶۵
🌿حرف مردم را رها کن؛ تنها کافیست امام زمانت از تو راضی باشد.
🤲🏻#اللهمعجللولیکالفرج
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
🔴 ترک عمدی نماز
✍ترک عمدی نماز از گناهان کبیره بوده و سبب خروج شخص از ذمهی خداوند و رسول او میشود. امام کاظم(ع) فرمود: عمرو بن عبید از امام صادق(ع) در مورد گناهان کبیره پرسید. امام(ع) نیز برخی از گناهان را برشمرد و فرمود: «ترک نماز از روی عمد یا ترک یکی از آن مواردی که خداوند واجب کرده است جزو گناهان کبیره است؛ زیرا که رسول خدا(ص)فرمود: «مَنْ تَرَک الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛ هر کس نماز را عمدا ترک کند از ذمّه خدا و رسول و امانشان بیزاری جسته است.
📚کافی، ج 2، ص 287
🔴امتحان الهی چیست
✳️اکثر مردم فکر میکنند که امتحان الهی به منزله ی یک امتحان سخت و دشوار است و بدین سبب است که همه از این رویداد گریزان هستند و به خدا شکوه میکنند که خدایا ما طاقت نداریم! مارا امتحان نفرما!
💥در صورتی که اصلاً اینطور نیست، چه بسا کارهای خیلی کوچکی که میکنیم و آزمون الهی محسوب میشود ولی غافلیم:
🌹روزي حضرت موسي عليه السلام ـ در صحرا به چراندن گوسفندها سرگرم بود، يكي از گوسفندها از گله خارج شد و تنها به سوي بيابان دويد،
موسي به طرف او رفت تا او را گرفته و برگرداند، به دنبال او، بسيار دويد و از گله فاصلة زيادي گرفت تا شب شد، سرانجام به گوسفند رسيد...
با اينكه بسيار خسته شده بود، به آن گوسفند مهرباني كرد و دست مرحمت بر پشت او كشيد و او را نوازش داد، ذرّهاي نامهرباني با او نكرد، به او گفت: «گيرم به من رحم نكردي، ولي چرا به خود ستم نمودي..؟
وقتي كه خداوند اين صبر، تحمّل و مهر را از موسي
عليه السلام ـ ديد، به فرشتگان فرمود: «موسي ـ عليه السلام ـ شايستة مقام پيامبري است و بدین ترتیب حضرت موسی در امتحان صبرو وقار و مهربانی سربلند بیرون آمد.
🌺روزي موسي ـ عليه السلام ـ عرض كرد: «خدايا! براي چه مرا شايستة مقام پيامبري دانستي و هم كلام خود نمودي؟!»
❤خداوند فرمود: 《به خاطر مهربانيت در فلان روز به آن بز》
🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺
📘لئالي الاخبار، ج 2، ص 153
✨﷽✨
⚜ حکایتهای پندآموز⚜
🔹توبه سر دسته راهزنان🔹
✍یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.آن عالم می گوید : « من كتابی داشتم كه سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین گفتم من كتابی در میان اموالم داشتم كه شما آن را به غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد» آن شخص گفت: « ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم ».
گفتم: « رئیس شما كجا است ». گفت: « پشت این كوه جایگاه او است » لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم كه رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت: « این عالم یك كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازهی شما نخواستیم بدهیم » من به رئیس دزدها گفتم: « اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟ دزدی كجا؟ ». گفت: « درست است كه من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی كه هست، انسان نباید رابطهی خود را با خدا به كلّی قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه آشتی را باقی گذارد. حالا كه شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم ». و دستور داد همین كار را كردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.
پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم كه با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد. وقتی كه مرا دید شناخت و گفت: « مرا می شناسی؟ »گفتم: « آری! » گفت: « چون نماز را ترك نكردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت پیدا كردهام »
📚كتاب پاداشها و كیفرها
🍃🍂🌸🍂🍃
🎋 #داستانک:
#درسیکه بهلولبهپادشاهداد
🌹روزی بهلول بر هارونالرشید وارد شد.
خلیفه گفت: مرا پندی بده!
بهلول پرسید: اگر در بیابانی بیآب، تشنهگی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعهای آب که عطش تو را فرو نشاند چه میدهی؟
گفت: صد دینار طلا.
پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟
گفت: نصف پادشاهیام را.
بهلول گفت: حال اگر به حبسالبول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه میدهی که آن را علاج کنند؟🍃
گفت: نیم دیگر سلطنتم را.
بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
✨﷽✨
⚜حکایتهای پندآموز⚜
📜كرامتي از امام رضا (ع)📜
✍عصر حضرت رضا (ع) بود، حسين بن عمر مي گويد: من قبلا در مذهب واقفي بودم يعني معتقد بودم كه امام كاظم (ع) زنده است و امام قائم (ع) مي باشد و بعد از او ديگر امامي نيست. در همان زمان به حضرت رضا (ع) رسيدم، قبلا پدرم از پدر او امام كاظم هفت مسأله پرسيده بود كه امام كاظم شش مسأله را جواب داده بود و به هفتمين مسأله جواب نداده بود، من با خودم گفتم: به خدا همان هفت مسأله را بايد از حضرت رضا (ع) بپرسم، اگر پاسخ گفت، دلالت بر صدق امامتش مي كند.
من مسائل را از امام رضا (ع) پرسيدم، آن حضرت نيز جواب شش سؤال را همانند جواب پدرش بدون كم و كاست داد، ولي از جواب سؤال هفتم، خودداري كرد، هفتمين سؤال اين بود كه پدرم به پدر حضرت رضا (ع) گفته بود: من در روز قيامت در پيشگاه خدا شكايت و احتجاج مي كنم كه تو مي گويي برادر بزرگت عبدالله افطح امام نيست.
آن حضرت دستش را بر گردنش نهاد و فرمود: آري در قيامت در پيشگاه خدا در اين مورد بر ضد من احتجاج كن، هر گناهي داشت آن را به گردن مي گيرم.
هنگامي كه با حضرت رضا (ع) خداحافظي كردم، آن حضرت به من فرمود: هر كس كه شيعه ما است هنگام بلا و بيماري، صبر و استقامت كند، پاداش هزار شهيد براي او نوشته مي شود.
من با خود گفتم، يعني چه؟
سخني درباره بيماري و بلا در ميان نبود تا آن حضرت چنين بفرمايد، ولي وقتي كه رفتم در بين راه به بيماري عرق المديني مبتلا شدم، يعني ريشه اي در پاي من بيرون آمد، درد شديد اين بيماري، بسيار طاقت فرسا بود،
سال بعد در سفر حج، به حضور امام رضا (ع) رسيدم و جريان را گفتم، هنوز اندكي از درد پا باقي مانده بود، به حضرت رضا (ع) عرض كردم: (قربانت گردم، دعاي دفع بلا بخوانيد) من پايم را دراز كردم، فرمود: اين پايت باكي ندارد، پاي سالمت را نشان من بده. من پاي ديگرم را به حضرت نشان دادم، آن بزرگوار دعاي تعويذ خواند، وقتي بيرون رفتم، طولي نكشيد كه آن ريشه بيرون آمد و دردش اندك گرديد.
📚 داستانهای اصول کافی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بر چهره ی دلگشای مهدی صلوات
بر قامت دلربای مهدی صلوات
بر جلوه ی روی ماه مهدی صلوات
بر جذبه ی هر نگاه مهدی صلوات
ما را نبود چو هدیه ای در خور او
بفرست به پیشگاه مهدی صلوات
🌹 حضرت امام باقر علیه السلام: صلوات از جانب خداوند، رحمت است و از سوی فرشتگان، تزکیه و پاک کردن و از طرف مردم، دعا است.
📚 میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۸۹
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
"لا یمسه الا المطهرون "
یک سفارش قشنگ و بی نظیر
از بزرگان دین
هر گاه حالت را دنیا گرفت
( حالا به خاطر هر چیزی)
با قرآن خدا انس بگیر
آنقدر قرآن بخوان و با این معجزه آفرینش انس بگیر که اصلا غم و غصه ات را فراموش کنی
بعد از مدتی خودت متوجه می شوی
که این اکسیر بی نظیر عالم آفرینش
چه معجزاتی
چه شگفتی هایی خلق می نماید
و دنیای قشنگی به تو عطا می کند که خود را خوشبخت ترین
متعالی ترین
و آرام ترین انسان عالم خواهی یافت
نیت و عملت که درست باشد
این اکسیر اکبر در زندگی ات غوغا می کند ، کولاک می کند
و اهل قرآن میدانند که این کولاک یعنی چه
🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
🌸🍁🌺🌸🍁🌺
🛑نحوه ی صدا کردن امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها
🌷حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی میخواستند همسر خود حضرت زهرا(سلام الله علیها) را صداکنند میفرمودند:
🌹نفسی لک الفدا(جان علی به فدایت) ، حبیبتی زهرا ،بنت رسول الله و...
✨و جوابی که از حضرت زهرا میشنیدند:
🌹روحی لک الفدا(روحم به فدایت علی) ، ابوتراب ، ابالحسن و...
💞زیبا صداکردن زن و مرد، بهترین شیوه برای ابراز محبت است و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل است.
🌹پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده اند:
سه چیز است که محبت شخص را درباره دیگری خالص میکند
🍀یکی از آنها این است که طرف مقابل را به اسمی صدا بزند که وی میپسندد.
🌟🌸🌟🌺🌟🌸🌟🌺🌟🌸🌟🌺
📕کافی,ج۲،ص64
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
روزی در محضر آقای حاج سیّد مرتضی کشمیری (رحمة الله علیه) برای زیارت مرقد مطهّر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) از نجف اشرف به کربلای معلّی رفتیم و بدواً [ = در ابتدا] در حجره ای که در مدرسه بازار بین الحرمین بود وارد شدیم.
▫️این حجره منتهی الیه پله هایی بود که باید طی شود. مرحوم حاج سیّد مرتضی از جلو و من از عقب سر ایشان حرکت کردم.
▫️چون پله ها به پایان رسید و نظر بر در حجره نمودیم، دیدیم که مقفّل [= قفل شده ] است.
▫️ مرحوم کشمیری نظری به من نموده و گفتند: می گویند هر کس نام مادر حضرت موسی را بر قفل بسته بخواند باز می شود.
▫️مادر من از مادر حضرت موسی کمتر نیست و دست به قفل بردند و گفتند: یا فاطمة! و قفل باز را در مقابل ما گذاردند و ما وارد حجره شدیم.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
❤️
ابن شهراشوب رحمة الله علیه در كتاب «مناقب» از موسى بن يسار نقل كرده است كه گفت:
به همراه حضرت رضا صلوات الله علیه بودم هنگامى كه نزديك ديوارهاى شهر طوس رسيده بودند، ناگهان صداى ناله و فريادى شنيدم و به دنبال آن صدا رفتم، ديدم جنازه اى است، همينكه چشمم به جنازه افتاد، آقا و سرورم را ديدم كه مى خواهند از اسب پياده شوند، سپس طرف جنازه آمده و آن را بلند كردند و همانند برّه اى كه مادرش را در برمى گيرد و به او مى چسبد جنازه را دربرگرفتند،
آنگاه رو كردند به من و فرمودند:
اى موسى بن يسار! هر كس جنازه دوستى از دوستان ما را تشييع كند از گناهان خارج مى شود مانند روزى كه از مادر متولّد شده است و هيچ گونه گناهى ندارد.
و چون جنازه را كنار قبر نهادند، ديدم آقا و سرورم جلو آمده و مردم را كنار زده تا ميّت براى آن حضرت پديدار شد، دست مبارك خود را بر روى سينه او نهادند و فرمودند: اى فلان بن فلان! تو را بشارت باد به بهشت، و بعد از اين ساعت ديگر هراس و وحشتى نخواهى داشت.
و من كه اين رفتار حضرت و فرمايش او را درباره اين شخص شنيدم عرض كردم: فدايت شوم، آيا اين مرد را مى شناسيد؟ بخدا قسم اين سرزمينى است كه قبلاً در آن قدم نگذاشته ايد؟ به من فرمودند:
🌸اى موسى بن يسار! آيا نمي دانى اعمال شيعيان هر صبح و شام به ما (امام هر زمان) عرضه مى شود؟ اگر در اعمال آنها تقصيرى مشاهده كنيم از خداوند گذشت و بخشش براى آنان طلب مى كنيم و اگر پرونده عالى باشد و اعمال نيكو در آن ثبت شده باشد توفيقات بيشتر و شكر الهى را براى آن نيكوكار تقاضا مى نمائيم❗️
💔فدای مهربانی تان... و اینگونه است مولایمان صاحب الزمان 💔
📚مناقب ابن شهراشوب، جلد ۴، صفحه ۳۴۱.
📚بحار الأنوار، جلد ۴۹، صفحه ۹۸.
📚مدينة المعاجز، جلد ۲، صفحه ۲۲۸.
📚القطره، جلد ۱، صفحه ۶۱۸.
🔴درمان بسیاری از دردها!
🌷حجتالاسلام علی بهجت میگوید:
💠دستم به قفسۀ کتابها خورد و زخم عمیقی برداشت.
جراحی کردند،زخم، دهان بست و بهبود یافت.
🔆چند ماه بعد در مشهد بودیم که در جای زخم احساس درد شدیدی کردم،مخفی کردم و حرفی نزدم.
☘یک روز که به کارهای خودم مشغول بودم، آقا(آیت الله بهجت ره)فرمودند: بر من مکشوف...
تمام حواسم را جمع کردم!
🌸ایشان ادامه داد که: «بر من معلوم شد که اگر کسی جاییاز بدنش درد میکند، جای درد را به هر کجای حرم امام رضا علیهالسلام بمالد، آن درد مرتفع میشود.»
✨من در حال نوشتن گفتههای ایشان بودم و به مفهومش توجهی نداشتم.
🌸آقا برای تجدید وضو برخاستند.
💥من هم برای مراقبت، ایشان را همراهی کردم. وقتی برگشتم، نوشتهها را دوباره خواندم. منظورشان خود من بودم.
✨فردا به حرم رفتم. احساس کردم دردم کمتر شده؛ تا روز سوم که دردم کاملاً تمام شد.
💫از مشهد برگشته بودیم. یکی از دوستان که مقام و مسئولیتی داشت، برای دیدن آقا آمد؛ اما ملاقات میسر نشد. وقت رفتن، ماجرای مشهد را برایش نقل کردم؛ رفت. چندین هفته بعد دوباره دیدمش.
❄️گفت: «درد کتفم مداوا نمیشد،
به هر پزشکی که مراجعه میکردم بیفایده بود. برای همین آمده بودم با آقا دیدار کنم؛
🌼داستان مشهد را که شنیدم، گفتم این حوالهای است از آقا، رفتم مشهد، بیماری ام درمان شد.»
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸
📖 این بهشت، آن بهشت، ص٧٨-٨٠
✨﷽✨
#حکایت
✍مردی که با خبر دختردار شدنش، رنگ رخسارش تغییر کرد!
مردى به مردى كه نزد رسول حق نشسته بود خبر داد همسرت دختر آورد، رنگ آن مرد تغيير كرد، رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: چه شده؟ عرضه داشت: خير است، فرمود: بگو چه اتفاقى افتاده؟ گفت: از خانه بيرون آمدم در حالى كه همسرم درد زائيدن داشت، اين مرد به من خبر داد دختردار شده ام، حضرت فرمود: زمين حمل كننده او، آسمان سايه سرش، و خداوند روزى دهنده اوست، دختر دسته گل خوشبوئى است كه آن را مى بوئى،
سپس رو به اصحاب كرد و فرمود: كسى كه داراى يك دختر است، مشكل دارد «تربيت و حفظ او، تهيه جهیزيه، آماده كردن مقدمات عروسى، دلهره داماددارى» و براى هر كس دو دختر است، خدا را به فرياد او برسيد، و هر كس داراى سه دختر است جهاد و هر كار مكروهى را معاف است، و هر آن كه چهار دختر دارد، اى بندگان خدا او را كمك دهيد، به او قرض دهيد، و به او رحمت آوريد.
💠چقدر دختر عزيز است، كه رسول حق يارانش را به يارى دخترداران دعوت كرده، و كمك به دخترداران را وظيفه الهى امت قرار داده💠
📚برگرفته از کتاب نظام خانواده در اسلام اثر استاد انصاریان
🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃
✨﷽✨
امام رضا(علیه السلام):
عقل مسلمان تمام نیست، مگراین كه ده
خصلت را دارا باشد:
۱ـ مردم به او امید خیر داشته باشند؛
۲ـ از بدى او در امان باشند؛
۳ـ خیر اندك دیگرى را بسیار شمارد؛
۴- خیر بسیار خود را اندک شمارد؛
۵- هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود؛
۶ـ درعمر خود از دانش طلبى خسته نشود
۷ـ فقر در راه خدا از توانگری(بدون رضای خدا)
برایش محبوبتر باشد؛
۸ـ خوارى در راه خدا از عزّت درکنار دشمن خدا،
برایش محبوبتر باشد؛
۹ـ گمنامى را از پُر نامى بیشتر بخواهد؛
سپس با تاکید فرمودند:
و اما دهم...
احدى را ننگرد جز این كه درباره اش
بگوید که او از من بهتر و پرهیزكارتر است....
📚 تحف العقول ص۴۴۳
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✨﷽✨
📔#داستان_کوتـاە
✍ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ میکرد. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ شد ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ...
ﺁﺧﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 5 ﺳﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ نگهبان ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ. پس از بهبود حالش، ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯد ... ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:
ﻣﻦ 35 ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ که ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ورود با من ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ من خداحافظی ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ؛ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ من ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﯿﺴتم. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ روزهای ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ سری ﺑﺰﻧﻢ. ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮسی ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ چون ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ...
👌ﻣﺘﻮﺍضعانهتر و دوستانهتر وجود هم را لمس کنیم بیتفاوت بودن خصلت زیبایی نیست...
✨🌻✨🌻✨🌻✨
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌺 عمل خالص
🌹 امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند:
🔹اَلْعَمَلُ الْخالِصُ: الّذی لاتُریدُ اَنْ یَحْمَدَكَ عَلَیْهِ اَحَدٌ إلاَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ.
🔹 عمل خالص آن عملی است که دوست نداری دربارهی آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعریف و تمجید کند.
📚 اصول کافی، ج ٣، ص ٢٦
🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌹 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فرجهم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
خسرو جهانی !
شبی در بهار سال ٧١ شام را خوردم و خوابیدم؛ ساعت ٢ و نیم بامداد تلفن زنگ خورد!
با خودم گفتم نصفه شبی چه کسی با ما کار دارد
تلفن را برداشتم.
شخصی گفت: آقای جهانی؟
گفتم: بله
گفت: من از سفارت فلان کشور در تهران با شما تماس می گیرم.
دولت آمریکا از ما خواسته تا با رضایت شما، ترتیب انتقال شما و خانواده ات را به آمریکا بدهیم.
اول فکر کردم یکی از دوستان بی خواب شده و نصفه شبی شوخی اش گرفته ... گفتم دولت آمریکا چه نیازی به من دارد؟
گفت: شما به عنوان کسی که هشت سال تجربه جنگی با سامانه پدافندی هاوک دارید، از طرف شرکت ری تیان دعوتنامه دارید تا با فلان مبلغ حقوق ماهیانه به همراه منزل و اتومبیل، به عنوان مشاور در این شرکت مشغول به کار شوید!
آن شب هر طور بود با جواب های سر بالا، وی را دست به سر کردم تا باصطلاح، بی خیال ما شود؛ اما مدتی بعد دوباره در همان ساعات نیمه شب تماس گرفت و همان حرف ها را دوباره تکرار کرد...
این بار در جوابش گفتم: من در ایران یک قطعه زمین دارم و اگر از ایران بروم، احتمال اینکه این قطعه زمین از دستم برود هست!
گفت: مرد حسابی! من به تو می گم شرکت ری تیان ضمانت داده اگر پایت را داخل آمریکا بذاری، فلان مبلغ را به حساب بانکی خودت واریز کند.
با این پول می توانی کل محله تان را بخری!
حالا ارزش آن قطعه زمین در برابر این مقدار پول چقدر است؟!
گفتم: این قطعه زمین، یک قبر است در بهشت زهرا کنار آرامگاه پدر و مادرم و در مجاورت قطعه همرزمان شهیدم در پدافند زمین به هوای ارتش!
اگر دولت آمریکا می تواند چنین قطعه زمینی را در خاک آمریکا برایم کنار بگذارد، فردا صبح نه همین الان می آیم و خودم را به سفارت شما معرفی می کنم!
گفت: الحق که دوستانت راست می گویند که کله ات بوی قورمه سبزی میدهد!
گفتم: زمانی که ما وارد ارتش شدیم این شعر با گوشت و خونمان آمیخته شد:
اگر ایران جز ویران سرا نیست
من این ویران سرا را دوست دارم
اگر آب و هوایش دلنشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم
اگر آلوده دامانید اگر پاک
من ای مردم ایران شما را دوست دارم
این شعر را که خواندم، بدون خداحافظی گوشی را قطع کرد و دیگر تماس نگرفت!
خاطره ای که خواندید از سرهنگ دکتر "خسرو جهانی" فرمانده سابق پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) و رکورددار جهان در انهدام ۶٨ فروند جنگنده پیشرفته و انهدام دو فروند هواپیمای دشمن با یک تیر موشک در دو مرحله (عملی بینظیر در دنیا) است.
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#داستان
👈 حتما تا آخر بخوانید
طبیب نگاهی به زخم پهلوی متوکل انداخت و گفت: «ای خلیفه، این زخم به دلیل عفونت زیادی که در آن جمع شده، روز به روز ورمش بیشتر می شود.»
متوکل ناله ای کرد و گفت: «فکر چاره باشید که این درد مرا از پای در می آورد.»
طبیب نگاهی به صورت رنگ پریدهی متوکل انداخت و گفت: «باید سر زخم را بشکافیم تا عفونت بیرون بیاید.»
ـ سر زخم را بشکافید؟! من همین طور هم آرام و قرار ندارم، چه رسد به این که بخواهید چاقو را به زخم نزدیک کنید.
طبیب دیگر گفت: «ای خلیفه! هیچ راهی غیر از این وجود ندارد.» فتح بن خاقان تعظیمی کرد و گفت: «ای خلیفه! اگر اجازه بدهی، شخصی را نزد علی النقی بفرستیم. شاید دوایی برای این مرض شما داشته باشد.»
متوکل با اشارهی سر، حرف او را تایید کرد. فتح بن خاقان بیرون رفت و لحظاتی بعد برگشت و گفت:«حتماً غلام با راه چاره ای بر خواهد گشت.» بطحایی که چشم دیدن امام را نداشت، گفت: «هیچ کاری از او بر نمیآید.» طبیب نگاهی تمسخر آمیز به فتح بن خاقان انداخت و گفت: «چه راهی غیر از شکافتن سر زخم وجود دارد؟!»
مادر متوکل با دستمال اشکهایش را گرفت و پیش خود گفت: «نذر میکنم اگر فرزندم شفا پیدا کند، کیسه ای زر برای امام بفرستم.»
ساعتی بیشتر نگذشته بود که غلام وارد جمع شد و گفت: «امام گفت که پشکل گوسفند را در گلاب بخیسانید و آن را روی زخم ببندید.»
صدای خنده فضای اتاق را پر کرد:
[ـ پشکل؟!
ـ عجب حرفی!
ـ واقعاً مسخره است. (=درست مانند کسانی که تجویز شیاف روغن بنفشه از امام صادق علیه السلام را مسخره میکردند)]
صدای فتح بن خاقان آنها را به خود آورد:
ـ حرف امام بی حساب نیست. به آنچه دستور داده، عمل کنید. ضرری نخواهد داشت.
و برای تهیهی آن، از در بیرون رفت. یکی از اطباء گفت: «بهتر است ما هم بمانیم تا نتیجهی کار را ببینیم».
ساعتی بیش از گذاشتن دارو روی زخم نگذشته بود که شکافته شد و عفونت بیرون زد. طبیب که به زخم خیره شده بود، با ناباوری گفت: «به خدا قسم که علی النقی دانای به علم است و حرف های ما دربارهی او اشتباه بود.»
بطحایی که کنار متوکل ایستاده بود، این حرف برایش گران آمد. سر در گوش متوکل برد و گفت: « ای خلیفه! بهتر است زودتر این طبیبان را مرخّص کنی. جایز نیست در حضور شما کسی را مدح کنند که خلافت شما را قبول ندارد.»
متوکل که کمی دردش آرام شده بود، به آنها گفت:«شما مرخص هستید،می توانید بروید». و رو به بطحایی گفت: «اگر داروی علی النقی نبود، من الآن حال خوشی نداشتم». بطحایی چشم های نگرانش را به زمین دوخت و به فکر فرو رفت. متوکل که متوجه نگرانی او شده بود، گفت: «در چه فکری؟ اتفاقی افتاده؟»
ـ ای خلیفه! علی النقی مال و اسلحهی زیادی در خانهی خود جمع کرده و میخواهد علیه شما قیام کند. بهتر است زودتر فکر چاره ای بکنی. متوکل دستش را به هم کوبید و نگهبان را صدا زد.
ـ برو سعید حاجب را خبر کن.
وقتی سعید وارد شد، متوکل گفت: «همین امشب مخفیانه به منزل علی النقی برو و هر چقدر اسلحه و اموال دارد، به اینجا بیاور.»
*
تاریکی کوچه را پوشانده بود. سعید نردبان را به دیوار کاهگلی تکیه داد و از آن بالا رفت. خود را به دیوار آویزان کرد تا جاپایی پیدا کند که صدای امام او را به خود آورد:
ـ ای سعید! همان طور بمان تا برایت شمعی بیاورم!
گوشهی عمامهی پشمی را دور سرش پیچید و از روی سجاده ای که روی ایوان انداخته بود، بلند شد. وقتی امام شمع را به حیاط آورد، سعید جاپایی پیدا کرد و خود را از دیوار پایین کشید. امام با دست اشاره کرد و گفت: «برو اتاق ها را بگرد و هر چه پیدا کردی، بردار.»
سعید به فرش حصیری کف اتاق چشم دوخت و گفت: «ای سید! شرمنده ام. مرا ببخش. دستور خلیفه بود.» و به طرف اتاق ها رفت.
*
ـ ای خلیفه! در منزل علی النقی غیر از شمشیر که غلافی چوبی دارد و این کیسه چیزی پیدا نکردم. نگاه متوکل به یکی از کیسهها افتاد که مُهر شده بود. رو به سعید گفت: «این که مهر مادرم است! برو او را صدا کن.»
کیسهی دیگر را باز کرد، چهارصد دینار داخل آن بود. وقتی مادرش وارد شد، کیسه را زمین گذاشت و گفت: «مادر! این کیسه را در منزل علی النقی پیدا کردیم که نشان مهر شما روی آن است. می خواهم بدانم مهر شما روی این کیسه چه می کند؟»
مادر متوکل نگاهی به کیسه انداخت و گفت: «چند روز پیش نذر کردم که اگر شفا پیدا کنی، ده هزار دینار برای امام علی النقی بفرستم. نشان مهر خود را نیز بر آن زدم.»
صورت متوکل از شرم سرخ شد، رو به سعید گفت: «شمشیر و این کیسهها را بردار و کیسه ای دیگر به آن اضافه کن و به منزل علی النقی برو و عذرخواهی بکن.»...
📕کافی، ج 1، ص 499
📗الإرشاد، ج 2، ص 302
📘المناقب، ج 4، ص 415
📙الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 676
📒إعلام الوری، ج 2، ص 119
📔کشف الغمة، ج 2، ص 378
📚بحارالأنوار، ج 50، ص 198