eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
785 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🔻 مداومت در خواندن زیارت عاشورا 🍃 در دوران کودکی یکی از همسایگان ما دارای پسری بود که من با او دوست بودم. با هم بزرگ شدیم و هرکدام راه زندگی را پیش گرفتیم. او شغل خوب و مورد تأییدی نداشت و در مجموع، انسان خوب و درستی نشد. تا این که از دنیا رفت. مدتی پس از فوتش، شبی او را به خواب دیدم که دارای جایگاه خاصی بود و ظاهر بسیار خوب و آراسته‌ای داشت 🍃 از او پرسیدم: من تو را در دنیا می‌شناختم؛ تو کار خیری انجام نداده بودی که حال چنین جایگاهی به تو داده‌اند. او گفت درست است؛ من در دنیا انسان خوبی نبودم و از همان شب فوتم تا شب قبل، گرفتار عذاب بودم و سختی زیادی کشیدم، اما از شب قبل چنین مقامی به من بخشیده‌اند. 🍃 در کمال تعجب از او پرسیدم: چه اتفاقی سبب این تغییر در وضعیت تو شد؟ او گفت: دیشب خانمی را به این قبرستان آورده، دفن کردند. او همسر استاد اشرف حداد (آهنگر) بود. هنگامی که او را به قبرستان آوردند، امام حسین علیه‌السلام به دیدارش آمدند 🍃 پس از خاک‌سپاری، بار دیگر امام حسین علیه‌السلام به دیدار او آمدند. مرتبه سوم که امام علیه‌السلام تشریف‌فرما شدند، دستور دادند تا عذاب از همه مردگان قبرستان برداشته شود. سپس از خواب بیدار شدم. فردا صبح زود به بازار آهنگران رفته، استاد اشرف حداد را یافتم 🍃 از او پرسیدم: آیا همسر شما به رحمت خدا رفته؟ با تعجب گفت: این چه سؤالی است؟! از او پرسیدم: آیا همسرت به کربلا مشرف شده بود یا روضه‌خوان حضرت بود یا در منزل خود مجلس عزا برپا می‌کرد؟ استاد اشرف دلیل سؤالاتم را پرسید و من به او گفتم که چه خوابی دیده‌ام؛ ✨ سپس استاد برایم توضیح داد که همسر من هیچ‌یک از اعمالی را که شما برشمردید، انجام نداده بود؛ تنها در خواندن زیارت عاشورا مداومت می‌کرد. و من دانستم که به برکت زیارت عاشورا، نه تنها امام حسین علیه‌السلام به دیدار او آمده و قطعاً مقام و مرتبه‌ای رفیع در بهشت به او بخشیده، که به برکت وجود او، گناه‌کاران را نیز مورد رحمت حق قرار داده است 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
✨﷽✨ ✅اگر کارد به استخوانت رسیده‌ ! ✍مرحوم علامه مجلسی نقل می کند: فردی به نام ابوالوفای شیرازی در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت (ع) می شود. شب در عالم رؤیا، حضرت پیامبر اکرم (ص) را زیارت می کند .حضرت می فرمایند: اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو: 《یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ"الغَوثَ اَدرِکني》(مهدی جان؛ من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس.) ابوالوفا می گوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟گفتم: به منجی عالم بشریت، به فریاد درماندگان و بیچارگان. 💥سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم" بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد 📚 بحار الأنوار ، جلد 53 ، ص 678 ‌ 🌱🎋🌱🎋🌱🎋🌱🎋🌱🎋🌱
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ده برابر            بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم    آقای مجتهدی تهرانی نقل کرده است که آیت الله میرزا علی مشکینی فرمودند: در ایامی که تحصیل می کردم یک روز پنج ریال بیشتر پول نداشتم و در خیابان راه می رفتم که یکی از طلاب به من رسید و گفت: پنج ریال داری به من قرض بدهی؟ فکر کردم که اگر این پول را به او بدهم خودم بی پول می مانم ولی با خود گفتم که کار این بنده خدا را راه می اندازم خداوند کریم است، پول را به او دادم چند قدمی که رفتم یکی از همشهریهای من از اهالی مشکین شهر به من رسید با هم مصافحه کردیم. موقع خداحافظی پولی در دست من گذاشت و رفت چون نگاه کردم دیدم پنج تومان ( پنجاه ریال) است. بار دیگر یکی از طلاب به من رسید و از من پنج تومان ( پنجاه ریال) قرض خواست این دفعه نیز با خود گفتم خدا کریم است اکنون که این آقا معطل است کار او را راه می اندازم پول را به او دادم چون مقداری جلوتر رفتم یکی دیگر از همشهریهای خود را دیدم پس از مصافحه و احوال پرسی موقعی خداحافظی پولی در دست من گذاشت و رفت چند قدم جلوتر رفتم نگاه کردم دیدم پنجاه تومان ( پانصد ریال) است. ناگاه به یاد آیه شریفه افتادم که من جاء بالحسنه فله عشر امثالها**انعام/ 160. * یعنی: هر کس عملی نیک انجام دهد ده برابر به او پاداش می دهیم دیدم بار اول پنج ریال داشتم چون به یکی نیازمندی قرض دادم خدای کریم پنجاه ریال رساند و چون پنجاه ریال را قرض دادم خداوند کریم در عوض پنجاه تومان (پانصد ریال) یعنی درست ده برابر رسانید. ایشان فرمودند: هر چه منتظر شدم ودعا کردم که کسی پیدا شود و این پنجاه تومان (پانصد ریال) را قرض بگیرد بلکه پانصد تومان (پنج هزار ریال) شود دعایم مستجاب نشد ر.ک: مردان علم در میدان عمل 6/ 171 170 به نقل از: بازار مکافات/ 137. ***. 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
🍁🍂🍁🍂🍁🍂 بانوی که به خاطر حفظ عفت جانش را فدا کرد... بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم در زمان قدیم در بصره مردی به نام برقعی خروج کرده گروهی از زنگیان و مردمان او باش و بی دین زیر پرچمش گرد آمدند و جان مال مردم را به زنگیان بخشید. در این هنگام آن گروه به شهر هجوم بردند، و دختر علوی از اهالی بصره را گرفتند و خواستند تعدی به عفتش کنند، برقعی هم آنان را از این کار زشت باز نداشت. آن دختر جوان چون چنین دید گفت: ای پیشوا مرا از دست زنگیان بستان، تا دعایی به تو بیاموزم که هیچگاه شمشیر بر بردن تو اثر نکند. برقعی دختر را پی خود خواند و گفت: آن دعا را به من بیماوز دخترک گفت: تو اول شمشیرت را با تمام قدرت بربدن من آزمایش کن، تا چون بر من کارگر نشد یقین کنی به سبب این دعا است و قدر آن را بدانی. رقعی از جا برخواست و شمشیر خود را با شدت هر چه تمام بر بدن آن دختر فرود آورد. و آن دختر در آن حال بیفتاد و دیده از جهان فروبست. رهبر زنگیان از کار خویش پشیمان شد و دریافت که مقصود آن دختر حفظ عفت و پاکدامنی بوده و بدین ترتیب خواسته خود را از بی حرمتی محفوظ نماید داستان ها و پندهای عبرت انگیز، ص55 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
✨﷽✨ ✍ حواسمان باشد 🔻ﺑﺎ "ﺯباﻥ" می‌شود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ، با "ﺯباﻥ" می‌شود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ. 🔻ﺑﺎ "ﺯباﻥ" می‌شود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ، با "ﺯباﻥ" می‌شود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ. 🔻ﺑﺎ "ﺯباﻥ" می‌شود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ، با "ﺯباﻥ" می‌شود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ. 🔻ﺑﺎ "ﺯباﻥ" می‌شود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ، ﺑﺎ "ﺯباﻥ" می‌شود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ. 🔻ﺑﺎ "ﺯباﻥ" می‌شود جدایی انداخت، با "زبان" می‌شود وصل کرد. 🔻با "زبان" می‌شود آتش زد، با "زبان" می‌شود آتش را خاموش کرد. حواسمان به زبانمان باشد: "آلوده‌اش نکنیم" ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد زیارت نامه امام صادق الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه . https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
🔥 اثرات لقمه حرام در زندگی! 🌷رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند: نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد و هر مقدار از بدنش که با حرام پرورش یافته سزاوار آتش و سوختن است. 🌸امام صادق علیه السلام : هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد. 🌹امام هادى علیه السلام: به راستى كه حرام، افزايش نمى ‏يابد و اگر افزايش يابد، بركتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه ‏اى به سوى آتش خواهد بود. ♨️حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت! 🌼این همان سخنی است که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود: چون شکمهای شما از حرام پر شده،کلام حق در شما اثر ندارد... 🍂🍁🔥🍂🍁🔥🍂🍁🔥🍂🍁🔥🍂 📚 كافى(ط-الاسلامیه) ج 5، ص 125، ح 📚. بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 90، ص321، ح31
🔴در امور معنوی هم زیبایی را رعایت کنید! 🔵در محضر حجت الاسلام قرائتی: ✳️می‌گویند: علامت مؤمن این است که زود مسجد بروی و دیر بیرون بیایی. خوب گاهی بعضی از مساجد مثل انبار سیب‌زمینی و دخمه است. خوب آدم جانش درمی‌آید، زود در می‌رود!! 🌿باید فضای مسجد، هوای مسجد، حرم، باید طوری باشد که وقتی زوار در مسجد می‌‌آید نخواسته باشد برود.خواسته باشد بماند، بگوید: عجب صفایی!✨ ✳️ می‌گوید: نماز که می‌خواهی بخوانی نباید حق سگ فراموش شود. سگ اگر تشنه‌اش است، حق وضو نداری، آب را به سگ بده، تیمم کن نماز بخوان. 🌺چه اسلامی، چه ظرافتی! اگر قاضی کفشش تنگ است قضاوت نکند. ممکن است فشار پایش روی قضاوتش اثر کند. اگر قضای حاجت دارد قضاوت نکند. 🔆این حساب‌ها و ظرافتها را جز اسلام کسی دیگر ندارد. ☘ما باید مسجد و محراب و حرم‌مان طوری باشد دلنواز! آدم لذت ببرد. ❄️به ما گفتند: مسجد می‌روید عطر بزنید. بهترین لباس را بپوشید. 🔰چرا دخترها می‌گویند: مامان عروسی برویم؟ چون همه آنجا سوپردولوکس می‌شوند. هیچ دختربچه‌ای نمی‌گوید: مامان مسجد برویم!چون همه آنجا سیاه پوش هستند. 🌷مساجد ما زیبا و دلنواز نیست.حواسمان باشد زیبایی‌های دنیا می‌پرد. زیبایی‌های آخرت است که می‌ماند. ⚡️شاه عباس دو تا زیبایی داشت. یکی تاجش، تختش، فرش‌هایش، خانم‌هایش، طلاهایش، اینها زیبایی‌های شاه‌عباس بوده همه پرید. ✨یک زیبایی ماندنی داشت، کاروانسرای شاه عباسی، در جاده کربلا. کاروانسرایش ماند و طلا و خودش رفت... ⭐️باید مواظب باشیم این زیبایی‌ها مانع آن زیبایی‌های معنوی نشود... 🔸🔹🔷🔹🔸🔶🔸🔹🔷🔹🔸🔶
﷽ 🔴حکایت ✍نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد . روستایی سوار سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند. شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد. شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟ روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته. قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟ او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت. شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: جواب ابلهان خاموشی است. 📘امثال و حکم علی اکبر دهخدا ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠دعای رضیت بالله و اثر ویژه حضرت آیت الله شیخ محمد کوهستانی مازندرانی به شاگردانش فرمودند: آیا شما دعای «رضیت بالله ربا و بالاسلام دیناً» را از حفظ اید و بعد از هر نماز می خوانید یا نه؟  در پاسخ گفتیم: نه! نمی دانیم در کجا است. آن گاه معظم له فرمودند: این دعا در اعمال و تعقیبات مشترکه نماز در اوایل مفاتیح الجنان آقا شیخ عباس قمی است؛ شما آن دعا را ـ که متضمن اقرار به توحید و امامت و وحی و نوبت است ـ حفظ کرده و پس از هر نماز بخوانید، وقتی زبان شما به آن کلمات عادت پیدا کرد و هنگامی که شما را در قبر گذاشته و همه برگشتند و در حالت تنهایی قرار گرفتید چون عادت به آن دعا دارید شروع می کنید به خواندن آن دعا. این جا است که آن دو ملک برای سؤال قبر نزد شما می آیند و می بینید شما مشغول خواندن همان چیزی هستید که آن ها می خواستند از شما بپرسند. در این حال است که یکی از آن دو ملک می گوید: از این شخص بپرسیم! دیگری می گوید چه بپرسیم او که قبل از پرسش دارد می خواند. در نتبیجه تصمیم بر سؤال می گیرند و می گویند من ربک؟ من نبیک؟ شما در آن حال سربلند کرده و به آنها می گویید: مگر نمی شنوید که من دارم می خوانم: « رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً» دیگر این چه سؤالی است که از من می کنید. آن دو ملک خوشحال می شوند و قبر تو باغی از باغ های بهشت می گردد. 👇👇👇 💠📿💠📿💠📿💠 رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيّا وَ بِالْإِسْلامِ دِينا وَ بِالْقُرْآنِ كِتَابا وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِيٍّ وَلِيّا وَ إِمَاما وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَئِمَّةً اللَّهُمَّ إِنِّي رَضِيتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِي لَهُمْ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ خشنودم به اينكه خدا پروردگارم باشد و محمّد(درود خدا بر او و خاندانش باد)پيامبرم،و اسلام آيينم و قرآن كتابم، و كعبه قبله‏ام،و على ولى و امامم،و حسن و حسين و على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى،و محمّد بن على و على‏ بن محمّد و حسن بن على و حجة بن الحسن كه درود خدا بر همه آنان باد پيشوايانم باشند.خدايا! خشنودم به اينكه آنان امامانم باشند،پس مرا مورد پسند و خشنودى ايشان قرار ده زيرا تو بر هر كارى توانايى. 💠📿💠📿💠📿
ازخاطرات آیت الله حاج سید‌موسی شبیری زنجانی آمده است : در زمان شاه مى‏‌خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوراى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى‏‌شد. به‌اطلاع صاحبان خانه‌ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى‌خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود. هيچ‌‏كس به‌جز واعظ مشهور مرحوم حسینعلی راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولان گران آمد، و گفتند: «فقط اين‌كه آخوند است، اعتراض كرده!» بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اين‌كه به‌ او حمله كنند و خفيفش (خوار) نمايند! راشد آمد و بعد از سلام و احوال‏‌پرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟ گفت: «حقيقتش اين است كه اين خانه را من سال‌ها قبل و به‌قيمت خيلى كم خريده‌‏ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به‌نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده‏‌ايد زياد است و من راضى نيستم از بيت‌المال مردم، قيمت بيش‌ترى براى خانه‌ام بگيرم.» بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليت‌هاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت: "اگر اسلام اين است من آماده‌ام براى مسلمان شدن" 📚جرعه ای از دریاج۲ص۶۵۸ 💐💐💐💐💐
✨﷽✨ 💕 داستان کوتاه ✍"شیخی" بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، "لااله الاالله" یادشان میداد، آنرا برایشان شرح میداد و بر اساس آن تربیتشان می کرد. روزی یکی از شاگردانش "طوطی ای" برای او هدیه آورد، زیرا شیخ "پرورش پرندگان" را بسیار دوست می داشت. شیخ همواره طوطی را "محبت" می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: "لااله الا اللّه" طوطی "شب و روز" لااله الا الله میگفت. اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند، وقتی از او علت را پرسیدند گفت: طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند: برای این گریه می کنی؟! اگر بخواهی یکی "بهتر" از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی "حمله کرد،" طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد. با آن همه لااله الاالله که می گفت؛ وقتی گربه به او حمله کرد، آنرا فراموش کرد و تنها "فریاد" می زد. ""زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود."" سپس شیخ گفت: "می ترسم من هم مثل این طوطی باشم !!" "تمام عمر" با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد "فراموشش کنیم" و "آنرا ذکر نکنیم،" زیرا "قلوب ما" هنور آنرا نشناخته است! * آیا ما لااله الااللّه را با دلهایمان آموخته ایم؟! * ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✨🌸✨🌸✨🌸 داستانی بسیار زیبا 💫 نصرت امیرالمومنین - علیه السلام - به سلمان فارسی رحمت الله علیه در دوران جوانی : 🔆 تمام انبیاء و مرسلین قبل از تولد ظاهری امیرالمومنین علیه السلام به نورش متمسک و متوسل و موید و موفق بودند: 📝علامه نوری در نفس الرحمان نقل میفرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علی علیه السلام بالای بام خانه خرما تناول می کرد و در آن زمان امیرالمومنین علی علیه السلام در سنین جوانی بود و سلمان رضوان الله علیه در حیاط آن خانه لباس خود را می دوخت ، حضرت دانه خرمائی به طرف او رها کرد سلمان گفت : ای علی با من شوخی میکنی در حالی که من پیرمرد، و شما جوان و کم سن و سال هستید . ✔️پس علی علیه السلام فرمودند : ای سلمان 👈مرا از نظر سن و سال کوچک و خودت را خیلی بزرگ خیال کرده ای 👈پس آیا قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای 👈پس چه کسی تو را در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شده بودی نجاتت داد سلمان با شنیدن این کلمات از امیرالمومنین علیه السلام به وحشت افتاد و عرض کرد: از کیفیت آن جریان برایم بگوئید 🌼 امیرالمومنین علیه السلام فرمودند : تو وسط آب ایستاده بودی، و از شیری که در آنجا بود می ترسیدی پس دست ها را به دعا بلند کردی، و از خداوند متعال نجات خود را طلبیدی پس خداوند هم دعایت را اجابت و مرا به فریاد تو رساند 🐎من هم آن اسب سواری هستم که زره او بر روی شانه اش، و شمشیرش به دستش بود و ضربه ای بر آن شیر وارد کردم که او را دو نیم کرد و تو خلاص شدی . سلمان عرض کرد : نشانه دیگری در آنجا بود، آنرا نیز برایم بیان فرمائید . پس حضرت دست به آستین خویش برد، و یک شاخه گل تازه بیرون آورد، و فرمود: این همان هدیه تو است به آن اسب سوار 🌷 سلمان با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد 🗣پس با عجله خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا 👈من اوصاف شما را در انجیل خواندم، و محبت شما در دلم جای گرفت همه ادیان غیر از دین شما را رها کردم و آن را از پدرم مخفی نمودم تا سرانجام متوجه شد، و نقشه کشتن مرا کشید ولی دلسوزی او نسبت به مادرم مانع می شد و دائما چاره ای در قتل من می اندیشید و مرا به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد تا اینکه فرار کردم، به محلی به نام دشت ارژن رسیدم در آنجا ساعاتی استراحت کردم احتیاج به آب پیدا کردم، پس لباس های خود را بیرون آوردم و داخل رود خانه ای که در همان نزدیکی بود رفتم ناگهان شیری آمد و روی لباس های من ایستاد وقتی او را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند متعال نجات خود را درخواست نمودم که ناگاه اسب سواری پدیدار شد و با یک ضربه شیر را به دو نیم کرد من از آب بیرون آمدم لباس به تن کردم و خودم را بر رکاب اسبش انداختم، و آن را بوسیدم ⬅️و چون فصل بهار بود صحرا و اطراف رودخانه پر از گل 🌷 و سنبل بود شاخه گلی گرفتم و به او هدیه کردم، و تشکر نمودم چون آن گل ها را گرفت از چشمان من ناپدید گشت و اثری از او ندیدم ، از این جریان بیش از صد سال می گذرد ⬅️و من این قصه را برای احدی نگفته ام اما امروز علی علیه السلام تمام آن قضیه را بیان فرمود ⬅️و همان شاخه گل 🌷 را به من نشان داد پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : ای سلمان ⬅️هنگامی که مرا به آسمان بردند تا جائیکه جبرائیل توقف نمود و من تا کنار عرش الهی بالا رفتم در حالی که پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفت ... پس وقتی سفر معراج تمام شد و من به زمین برگشتم علی علیه السلام بر من وارد شد و پس از عرض سلام و تبریک به خاطر الطاف و عنایاتی که خداوند متعال در این سیر ملکوتی به من نموده از تمام گفتگوهای من با پروردگارم خبر داد ✔️بدان ای سلمان! هر کدام از و از زمان حضرت آدم علیه السلام تا کنون که گرفتار شده است علی علیه السلام او را از گرفتاری نجات داده است 📚نفس الرحمان صفحه ۲۷ ، محدث نوری. 📚القطره جلد ۱ ، آیت الله علامه سیداحمد مستنبط، صفحه ۲۸۲ ✨🌸✨🌸✨🌸✨
‌ 📚حکایت بسیار زیبااا مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد. یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت: میخواهم گوسفندانم را بفرپوشم چون میخواهم به مسافرت بروم. و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم. پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد. چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت. چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید. در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند. هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد. چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند. لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد. تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت: با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟ چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن. تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند. اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت. تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد . هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند. صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت. در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد . تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟ مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند. و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند. آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند . هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد. چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟ چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود. تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت: خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی. در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد. این معنی روزی حلال است الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
✍امام رضا (علیه السلام): به خاطر حکمت های بسیاری به مردم دستور داده شده است اذان بگویند؛از جملۀ آن حکمت ها این است که اذان عامل تذکر مردم فراموش کار و باعث بیداری غافلان می با شد؛ واذان،وقت نماز رابه کسانی که در اثر مشغول بودن به کارهای روزانه از وقت آن آگاه نمی شوند ، یاد آوری می کند. موذن به وسیله ی اذان ،دعوت کنندۀ مردم به سوی عبادت آفریدگار می باشد . او با اذان گفتن ،به توحید ویگانگی خداونداقرارمی کند وآشکارکنندۀ ایمان واعلام کنندۀ اسلام می باشد، واعلام کننده است برکسانی که موارد فوق رافراموش کرده اند. این که به اذان گو،موذن می گویند ، به این دلیل است که او به وسیلۀ اذان ،اعلام فرارسیدن وقت نماز می کند.  📚وسایل الشّیعه،ج5،ص418.
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد زیارت نامه امام صادق الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه . https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
قُل اِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لِلهِ رَبِّ العالَمینَ بگو : و تمام عبادات من ، و زندگی و مرگ من ، همه برای خداوندی است که پروردگار جهانیان است 📚 سوره مبارکه انعام آیه۱۶۲ ╔═.🍃.════╗
✨﷽✨ ☘فضيلت ميهمان بر ميزبان ✍محمّد بن قيس حكايت كند: روزى در محضر مبارك امام جعفر صادق عليه السلام نام گروهى از مسلمانان به ميان آمد و من گفتم : سوگند به خدا، من شب ها شام نمى خورم ، مگر آن كه دو يا سه نفر از اين افراد با من باشند؛ و من آن ها را دعوت مى كنم و مى آيند در منزل ما غذا مى خورند. امام صادق عليه السلام به من خطاب كرد و فرمود: فضيلت آن ها بر تو بيشتر از فضيلتى است ، كه تو بر آن ها دارى اظهار داشتم : فدايت شوم ، چنين چيزى چطور ممكن است ؟! در حالى كه من و خانواده ام خدمتگذار و ميزبان آن ها هستيم ؛ و من از مال خودم به آن ها غذا مى دهم ؛ و پذيرائى و انفاق مى نمايم !! حضرت صادق عليه السلام فرمود: چون هنگامى كه آن ها بر تو وارد مى شوند، از جانب خداوند همراه با رزق و روزى فراوان ميهمان تو مى گردند و زمانى كه خواستند بيرون بروند، براى تو رحمت و آمرزش به جا خواهند گذاشت . 📚محجّة البيضاء: ج 3، ص 33 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
◾️◾️بخونید👇 ♦️چگونه میشود با یک قطره اشک ، همه گناهان بخشیده شود؟! ‌ ماجرای تشرّف علامه بحرالعلوم به محضر (عج): ‌ ♦️سيد (ره) به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر (ع) گناهان را مى آمرزد، فكر مى كرد. ‌ ♦️همان وقت متوجه شد كه شخص عربى به او رسيد و سلام كرد. بعد پرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرورفته اى؟ اگر مساله علمى است بفرماييد شايد حل کنم! ‌ ♦️سيد بحرالعلوم اظهار داشت: در اين باره فكر مى كنم كه چطور مى شود خداى تعالی اين همه به زائرين و گريه كنندگان بر حضرت (ع) مى دهد. ‌ ♦️مثلا در هر قدمى كه در راه برمیدارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى یک قطره تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده مى شود؟ ‌ ♦️آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من مثالى مى آورم تا مشكل حل شود. سلطانى به همراه درباريان خود به شكار مى رفت. در آنجا از همراهيانش دور افتاد و به سختى فوق العاده اى افتاد و بسيار گرسنه شد. ‌ ♦️خيمه اى را ديد و وارد آن خيمه شد، در آن پیرزنی را با پسرش ديد، آنان در گوشه خيمه، بز شيرده داشتند و از راه مصرف شير اين بز،ه زندگى خود را مى گرداندند. ‌ ♦️وقتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از ، آن بز را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند، سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هرطورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را برایشان نقل كرد. ‌ ♦️و از آنها سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازى پيرزن و فرزندش راداده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟ ‌ يكى از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهيد. ‌ ديگرى كه از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهيد. ‌ يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد. ‌ ♦️سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام، چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند، من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود. ‌ ♦️بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، امام حسین(ع) هرچه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد. ‌ ♦️پس اگر خداوند به زائرين و كنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون خدا كه خدائيش را نمى تواند به سيدالشهداء(ع) بدهد، پس هر كارى كه مى تواند انجام مى دهد. چون شخص عرب اين مطالب را فرمود از نظر سید غیب شد. ‌ 📚منبع:‌ العبقرى الحسان، ج۱، ص۱۱۹
🌺 واموات 🌹پنج شنبه وشب جمعه دسته گلی بفرستيم ،، برای شهداءِ گرانقدر انقلاب اسلامی ،، امام شهداء (ره) ،، سردار دلها شهید سپهبدحاج قاسم سلیمانی و تموم درگذشتگان ،، بخصوص پدران و مادران آسمانیِ جمیع دوستان که دیگه دربین ما نیستند ،، ولی دعاهاشون هنوز كارگشاست ،، یادشان همیشه با ماست و جاشون بين ما خالیه. ♦️دسته گلی به زيبايی يك فاتحه. بخوانیم تا برای ما هم بخوانند. دیر یا زود ما هم رفتنی هستیم !! 🌺🍀🌺🍀🌺 ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ. ✨بِسمِِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ✨ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ✨3مرتبه ✨ به یاد شهدا ،امام شهدا وجمیع درگذشتگان 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . 🌺🍀🌺🍀🌺 بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ علیٌّ وَلِیٌّ الله 🌺🍀🌺🍀🌺 🍀 یاد اموات‌ با ذکر‌صلوات ‌ 📚 مرحوم حضرت ‌آیت الله بهاءالدینی (ره)میفرماید : ذکر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد. کسی می‌‌گفت: مادرم چند‌سال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت: پسرم! هیچ‌چیزی مثل صلوات روح من را شاد نمی‌کند؛ بهترین هدیه که به من می ‌‌دهی، این ذکر است. 🌹 اللَّهمَّ صَلِّ عَلَی مُحمَّــدٍوآل ِمُحَمَّدوعجل فرجهم ✨🌹✨🌹✨🌹✨
🔴شرايط دریافت کمک مالی ! ✍روزي عثمان در آستانه مسجد نشسته بود. شخص فقيري به نزدش آمد و از او كمك مالي خواست. ♨️عثمان دستور داد پنج درهم به او بخشيدند. فقير گفت: اين مبلغ برايم كافي نيست. ♨️عثمان گفت: برو پيش آن جوانان كه مي بيني و با دست خود اشاره به گوشه اي از مسجد كرد كه حضرت امام حسن و امام حسين عليهماالسلام و عبدالله بن جعفر در آنجا نشسته بودند. ✨مرد فقير پيش آنها رفت. سلام داد و اظهار حاجت نمود. 🌸امام حسن عليه السلام به خاطر اينكه از رحمتهاي اسلام سوء استفاده نشود، پيش از آنكه به او كمك كند فرمود: 💥اي مرد! از ديگران درخواست كمك مالي فقط در سه مورد جايز است: 1⃣ديه اي كه انسان بر ذمه دارد و از پرداخت آن عاجز است. 2⃣بدهي كمرشكن داشته باشد و از پرداخت آن ناتوان باشد. 3⃣مسكين و درمانده گردد و دستش به جايي نرسد. 💥كدام يك از اين سه مورد براي تو پيش آمده است؟ ☘فقير گفت: اتفاقا گرفتاري من در يكي از اين سه مورد است... 🌸سپس امام حسن عليه السلام پنجاه دينار و امام حسين عليه السلام چهل و نه دينار و عبداله بن جعفر چهل و هشت دينار به او دادند... 💠💠🌷💠💠🌷💠💠🌷💠💠 📚بحار: ج 43، ص 333
✨﷽✨ 🔴هرچه کنی به خود کنی ✍ زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود… 🔸سرانجام صاحبکار در حالیکه با تأسف با این درخواست موافقت می‌کرد، از او خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه‌ای را به عهده بگیرد... نجار نیز چون دلش چندان به این کار راضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و با بی‌دقتی به ساختن خانه مشغول شد و کار را تمام کرد. زمان تحویل کلید، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سال‌های همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، درواقع اگر او می‌دانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می‌برد و تمام دقت خود را می‌کرد. 🔹"این داستان زندگی ماست" 🔰گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هر روز می‌سازیم نداریم، پس در اثر یک اتفاق می‌فهمیم که مجبوریم در همین ساخته‌ها زندگی کنیم، اما فرصت‌ها از دست می‌روند و گاهی شاید، بازسازی آنچه ساخته‌ایم ممکن نباشد.. 💢 شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده می‌شوند! ┄┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
✨﷽✨ 🌼آسایش دنیا یا سعادت آخرت ✍ابوبصير که راوی حديث و از اصحاب امام باقر و امام صادق(عليهماالسلام)، است، نابينا شده بود. روزی محضر مبارك مولايش امام محمّد باقر(عليه السلام) وارد شد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! آيا شما وارثان و جانشنان پيامبر خدا هستيد؟ حضرت در پاسخ فرمود: بلي. سؤ ال كرد: آيا پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) وارث علوم همه انبياء عظام (عليهم السلام) بوده است؟ حضرت فرمود: بله ، او در تمام علوم و فنون وارث تمامي پيامبران الهي(ع) می باشد. گفت : آيا شما اهل بيت عصمت و طهارت ، نيز در تمام علوم و فنون وارث پيامبر هستيد؟ فرمود: بلي ، ما وارث تمامي علوم و فنون او مي باشيم. سپس افزود: آيا شما توان آن را داريد كه مرده را زنده و مريض را شفا دهيد؟ و آيا از آنچه انسان ها انجام مي دهند و يا در درون خود پنهان دارند، آگاه هستيد؟ امام عليه السلام فرمود: بلي ، وليكن تمامي آنچه را كه ما انجام مي دهيم ، با إ ذن و اراده خداوند متعال است. پس از آن فرمود: اي ابوبصير! نزديك بيا، چون كنار حضرت قرار گرفت ، دست مبارك خود را بر صورت و چشم او كشيد كه تمام فضاء برايش نوراني شد و همه چيز را به خوبي مشاهده كرد. سپس فرمود: آيا اين حالت را دوست داري كه بينا باشي و در قيامت همانند ديگر افراد گرفتار حساب و بررسي اعمال گردي ؟ و يا آن كه همان حالت نابينائي را دوست داري و اين كه در قيامت بدون دردسر وارد بهشت گردي ؟ ابو بصير عرض كرد: مي خواهم همانند قبل نابينا باشم . پس امام محمّد باقر(عليه السلام) دستي بر چشم هاي ابوبصير كشيد و به حالت اوّل بازگشت. 📚چهل داستان و چهل حديث از امام محمد باقر(ع)/ عبدالله صالحی ✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨
*بیندیشید، اعجاز عددی در سوره ( القدر ) :* إنا ١ أنزلناه ٢ في ٣ ليلة ٤ القدر ٥ وما ٦ أدراك ٧ ما ٨ ليلة ٩ القدر ١٠ ليلة ١١ القدر ١٢ خير ١٣ من ١٤ الف ١٥ شهر ١٦ تنزل ١٧ الملائكة ١٨ والروح ١٩ فيها ٢٠ بإذن ٢١ ربهم ٢٢ من ٢٣ كل ٢٤ أمر ٢٥ سلام ٢٦ هي ٢٧ حتى ٢٨ مطلع ٢٩ الفجر ٣٠ سوره «القدر» دارای ٣٠ كلمه است به تعداد جزهای قرآن ! و تعداد حروف این سوره ١١٤ است به اندازه‌ی تعداد سوره های قرآن كريم !🌼 فقط خدا ارزش این سوره و این شب را میداند ، قدر قدر قرآن را بدانیم *فضیلت خواندن سوره قدر*🍑 *امام صادق ع :* هر که سوره قدر رادر یکی از نمازهای واجب قراءت کند منادی ندا میدهد: ای بنده خدا خداوند گناهان گذشته تو را آمرزید پس اعمالت را از سر گیر. 🍋🍑🍏🍇 *امام رضا ع :* هر مومنی که هنگام وضو گرفتن سوره قدر را بخواند از گناهانش خارج می شود مانند آن روزی که از مادر متولد شده است. 🍓🍊🍄🍇 *امام صادق ع :* هرکس سوره قدر را بر آبی بخواند واز آن بنوشد خداوند نوری در چشمان او قرار دهد. 🍊🍑🍋🍇 *امام صادق ع :* هرکس سوره قدر راهنگام خواب یازده مرتبه بخواند خداوند یازده فرشته را مامور می کند تا او را از شر هر شیطانی حفظ نمایند. 🍉🍏🍅🍋 *امام صادق ع :* هرکس سوره قدر را شفیع قرار دهد واز درگاه خداوند در خواستی نماید خداوند شفاعتش را پذیرفته و درخواستش را اجابت می نماید حداقل برای یک نفر ارسال کنید التماس دعا 🤲