eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
790 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
2هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🔴 خلافت علی (ع) از نگاه اصحاب ✅ ابَیّ بن کَعب، از اصحاب پیامبر (ص) و از کاتبان وحی بود. او در قرائت، گردآوری، تفسیر و آموزش قرآن و فقه تخصص داشت و از گروه هفتاد نفره انصار بود که در عقبه دوم با پیامبر (ص) بیعت کرد. او در غزواتی مانند بدر، احد و خندق همراه پیامبر (ص) بود. در دوره خلافت عثمان، به همراه زید بن ثابت، برجسته‌ترین اعضای هیأت ۱۲ نفره تدوین مصحف عثمانی بود. روایت شده که رسول اکرم او را سیدالانصار لقب دادند و هنوز زنده بود که مسلمانان او را سیدالمسلمین خواندند. ❇️ پس از رحلت رسول‌خدا (ص) در شمار اصحاب سرشناسی قرار داشت که از بیعت با ابوبکر سرباز زدند و به خلافت علی‌ بن‌ ابی‌طالب (ع) روی آوردند. او در مقام احتجاج و آوردن دلیل، به ابوبکر گفت: ای ابوبکر! حقی را که خداوند برای غیر تو قرار داده، انکار مکن و نخستین کسی نباش که رسول خدا را در امر وصیّ و برگزیده‌اش نافرمانی کرده، از امر او سرمی‌پیچد. 🔹قیس بن سعد نقل مى‌کند: وارد مدینه شدم تا با یاران پیامبر (ص) ملاقات کنم. مخصوصا خیلى علاقه داشتم که ابىّ را ملاقات نمایم. وارد مسجد پیامبر شدم و در صف اوّل به نماز ایستادم. مردى را دیدم که نماز خود را تمام کرد و شروع به بیان حدیث نمود. گردنها به سوى او کشیده شد تا بیاناتش را بشنوند. او سه بار گفت: سران این امّت گمراه شدند و آخرتشان تباه شد، ولى من دلم به حال آنها نمى‌سوزد، بلکه به حال مسلمانانى مى‌سوزد که به دست آنان گمراه شدند. او ابىّ بن کعب بود که شاهد انحراف مردم از قطب اصلى رهبرى اسلامى بود و از این وضع رنج مى‌بردـ از او نقل است که گفت: روزى که پیامبر اسلام (ص) زنده بود و همه متوجّه یک نقطه بودند ولى پس از ایشان، صورتها به چپ و راست منحرف گردید. ✅ روزی یکى از انصار از ابى بن کعب پرسید: ابى! از کجا مى آیى؟ پاسخ داد: از منزل خاندان پیامبر (ص). او گفت: وضع آنان چگونه است؟ گفت: چگونه مى‌شود وضع کسانیکه خانه آنان تا دیروز محل رفت و آمد فرشته وحى و کاشانه پیامبر خدا بود، ولى امروز جنب و جوشى در آنجا به چشم نمى‌خورد و از وجود پیامبر (ص) خالى مانده است. این را گفت در حالىکه بغض گلویش را مى‌فشرد و گریه مجال سخن را به او نمى‌داد، به طورى که وضع او حضّار را نیز به گریه واداشت. _____ 📋 واحد پژوهش بنیاد فارِس المؤمنین 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
✨﷽✨ 🔴وقتی پای "رفاقت با خدا"در میان باشد..! ✍وقتی ﻛﻪ ﻋﻠﻰ (علیه السلام) ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻰ ﻳﻚ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﻳﻤﻦ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺸﺖ ﺣﻠّﻪ ﻫﺎﻯ ﻳﻤﻨﻰ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺑﻴﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺑﻮﺩ، ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﻴﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺼﺮﻑ ﻛﻨﺪ. ﻳﻜﻰ ﺩﻭ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻜﻪ - ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﺞ ﺑﻪ ﻣﻜﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ - ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﻯ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ پیامبر ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﺶ ﺑﺎﻫﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜﻪ ﺷﻮﻧﺪ .ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ برگشت و ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺭﺳﻴﺪ، ﺩﻳﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﻥ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ! ﻋﻠﻰ علیه السلام ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻭ ﺭﻭﺩﺭﺑﺎﻳﺴﺘﻰ ﻭ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺍﻧﺪﻳﺸﻰ ﺳﻴﺎﺳﻰ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺁﻧﻬﺎ در آورد ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺍﻭﻝ ﮔﺬﺍﺷﺖ! ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ. رﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﺎﻥ ﺭﺍﺿﻰ ﻫﺴﺘﻴﺪ؟ گفتند: بله، ﺍﻣﺎ... ﻭ ﻗﺼﻪ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ. ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (صلی الله علیه و آله ) ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻯ ﺗﺎﺭﻳﺨﻰ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻰ علیه السلام ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﺍﻧﻪ ﻟﺎﺧﻴﺶ ﻓﻰ ﺫﺍﺕ ﺍﻟﻠّﻪ: ﺍﻭ ﺧﺸﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﻓﺮﺩﻯ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺫﺍﺕ ﺧﺪﺍ... ﻳﻌﻨﻰ ﻋﻠﻰ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﭘﺎﻯ ﺍﻣﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺮﺳﺪ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺼﺎﻧﻌﻪ ﻭ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻛﺎﺭﻯ و رفیق بازی ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ... نکته: اون وقت بعضی وقتا ماها چقدر راحت بخاطر رضایت دوستانمون،رضایت خدا رو که شایسته ترین شخص برای دوستی هست رو کنار میگذاریم و ندید میگیریم... 📚ﻧﻬﻀﺘﻬﺎﻯ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺩﺭ ﻳﻜﺼﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺧﻴﺮ، ص99 📚ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﻱ ﺍﺳﺘﺎﺩ / ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻣﻄﻬﺮﻱ 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
خواندنی👌👇👇 نقل است دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی می‌کرد. نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشه‌ای از اتاق رفت و زار زار گریست. گفت: «خدایا من چه گناهی کرده‌ام بخاطر مادرم بر نفسم پشت‌ پا زده‌ام. من خود، خود را مقطوع‌النسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیبایی‌ام را از من نگیر.» گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.» از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامع‌ترین لغت‌نامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد. 🌴🎋🌴🎋🌴🎋🌴🎋🌴
🌙شقّ القَمَر در شب ۱۴ ذی الحجّه واقعه ی شقُّ القَمَر به اعجاز پیامبر صلّی الله علیه و آله درمکّه رخ داد. (۱) بعضی این واقعه را در شب ۱۸ این ماه گفته اند. (۲) 💥قریش از آن حضرت معجزه طلب کردند، و حضرت با انگشت اشاره به ماه کرد، و به قدرت الهی دو نیم شد و باز به هم پیوست و آیه نازل شد : ⭐️اقتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انشَقَّ القَمَرُ ⭐️(۳) 🔥ابو جهل گفت : 👈«این سِحر است ❗️❗️❗️ 👈 بفرستید از شهرهای دیگر هم بپرسند که آیا آن ها هم دیدند که ماه دو نیم شد. ✨ چون از اهل شهرهای دیگر پرسیدند آن ها نیز خبر دادند که نیمی ازماه پشت خانه ی کعبه و نیمی بر کوه ابو قبیس افتاد. (۴) 📚 1. بحار الأنوار : ج 17، ص 352. فیض العلام : ص 120. 2. وقائع الشهور : ص 231. 3. سوره ی قَمَر : آیه ی 1. 4. حقّ الیقین : ص 28. و ... . 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓بمناسبت امشب 🌓🌙شق القمر پیامبر بزرگوار اسلام ✨من از جهل بشر حيران كه شَقُّ الكعبه را ديده و از پيغمبر خود خواهش شَقُّ القمر دارد... 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد زیارت نامه امام صادق الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه . https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
🌿 روز شماری عید غدیر🌿 فقط چند روز مانده به امامت و خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام ☑️ *امیر المؤمنين علی(علیه السلام) در منابع اهل سنت* 🔰 *حاکم نیشابوری محدث برجسته،فقیه شافعی،تاریخ نگار محلّی و قاضی اهل سنت در کتاب المستدرک می نویسد.* 💬 *عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «إِنَّ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ»* 📝 ترجمه: *اولين كسي كه با پیامبر صل الله علیه وآله اسلام آورد،علی بن ابی طالب علیه السلام بود.* *پ.ن::حاکم نیشابوری و ذهبی سلفی این حدیث را صحیح می دانند.* *الحاکم:«هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ»* *الذهبی :صحيح* 📚 منبع: المستدرك على الصحيحين/حاکم نیشابوری/ج3/ص147
👈*((خیلی زیباست با دقت بخوانید ))*👍 _هروقت بابام میدید لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاقم، میگفت چرااسراف؟ چراهدردادن انرژی ؟ _آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه ! اطاقم که بهم ریخته بود میگفت :تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه... _حتی درزمان بیماریش نیز تذکر میداد مدام حرفهای تکراری وعذاب‌آور 🔴 تااینکه روزخوشی فرارسید ؛ چون می بایست درشرکت بزرگی برای کار،مصاحبه بدم. باخودگفتم اگرقبول شدم ، این خونه کسل کننده و پُراز توبیخ رو، ترک میکنم . صبح زود حمام کردم ، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون پدرم بِهم‌پول‌داد و بالبخندگفت : فرزندم!!! 👈۱_مُرَتب و منظم باش 👈۲_ همیشه خیرخواه دیگران‌باش 👈۳_مثبت اندیش باش 👈۴-خودت رو باور داشته باش تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم ازنصیحت دست بردار نیست واین لحظات شیرین رو زهرمارم میکنه! باسرعت به شرکت رویایی ام رفتم ، به در شرکت رسیدم . باتعجب دیدم هیچ نگهبان وتشریفاتی نبود ، فقط چندتابلو راهنمابود ! 🔵 به محض ورود ، دیدم اشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله... 🔵 اومدم تو راهرو ، دیدم دستگیره در کمی ازجاش دراُومده، یاد پند پدرم افتادم که میگفت: خیرخواه باش؛ دستگیره رو سرجاش محکم کردم تا نیوفته! 🔵 از کنار باغچه رد میشدم ، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه ؛ لذا شیر آب رو هم بستم..‌ 🔵 پله ها را بالا میرفتم ، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغ ها روشنه ، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه میشد ، لذا اونارو خاموش کردم! ✔ به بخش مرکزی رسیدم ودیدم افراد زیادی زودترازمن برای همان کار آمدن ومنتظرند نوبتشون برسه ، چهره ولباسشون رو که دیدم ، احساس خجالت کردم ؛ خصوصاً اونایی که ازمدرک دانشگاههای غربی شون تعریف میکردن! عجیب بود ؛ هرکسی که میرفت تو اتاق مصاحبه کمتر از یک دقیقه میامد بیرون؟! باخودم گفتم : اینا بااین دَک و پوزشون رد شدن ، مگرممکنه من قبول بشم؟ عُمرا !! بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن !! ❓باز یادپند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم *اونروز حرفای بابام بهم انرژی میداد* توی این فکرا بودم که اسممو صدا زدن ؟؟ وارداتاق مصاحبه‌شدم ، دیدم ۳ نفرنشستن وبه من نگاه میکنند . یکیشون گفت : کِی میخواهی کارتو شروع کنی ؟؟ لحظه ای فکر کردم ، داره مسخره م میکنه یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش !! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم : ِان شاءالله بعد از همین مصاحبه آماده ام یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی !! باتعجب گفتم: هنوزکه سوالی نپرسیدید ؟؟ گفت : چون با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید ، گزینش ما عملی بود. 🌝 بادوربین مداربسته دیدیم ، تنهاشما بودی که تلاش کردی ازدرب ورود تااینجا ، نقصها رو اصلاح کنی... درآن لحظه همه چی ازذهنم پاک شد ؛ کار و مصاحبه و شغل و... 👈 هیچ چیزجزصورت پدرم راندیدم ،کسیکه ظاهرش سختگیر ، امادرونش پرازمحبت بودوآینده نگری... ⭐عزیزانم 🌟 ☀️ در ماوراء نصایح وتوبیخهای‌ مادرها و پدرها ، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن راخواهید فهمید... ⭕اما شاید دیگر آنها در کنار ما نباشند : میگن قدیما حیاطها درب نداشت اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود ... 🟠میدونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟ چرا اينقدر شاد بودن؟ 🟣 چرا اينقدر احساس تنهايی نميكردند؟ 🟤 چرا زندگيها بركت داشت؟ 🟡 چرا عمرشون طولانی بود؟ ⬅️ چون تو کتاب ها دنبال ثواب نمیگشتندکه چی بخونند ثواب داره ⬅️ دنبال عمل‌کردن بودند. فقط یک کلام میگفتند: خدایا به داده‌هایت شکر. ⬅️ نمیگفتند تشنه رو آب بدید ثواب داره میگفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره ⬅️ موقعی که غذا میپختند، نمیگفتند بدیم‌به همسایه ثواب داره، میگفتند بو بلندشده همسایه میلش میکشه ببریم اونا هم بخورن. ⬅️ موقعی که یکی مریض میشد نمیگفتن این دعا رو بخونی خوب میشی، میرفتن خونه طرف ظرفاشو می‌شستن جارومیزدن، غذاشو می‌پختن که بچه هایش‌غصه نخورن ✅ اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود. ⚪ به بچه عیدی می‌دادند، میگفتن دلشون شاد میشه ⚪ به همسایه میرسیدن میگفتن همسایه از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره 🙏خدایا قلب ما را جلا بده که تو کتاب ها دنبال ثواب نگردیم خودمان را اصلاح‌کنیم و با عمل کردن به ثواب برسیم‌ نه فقط با خواندن دعا... *(( مهربان باشیم محبت کنیم بی منت))* 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول می کنم که مادرت به عروسی ما نیاید. آن جوان به فکر فرو رفت و نزد یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت. در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تأمین کند، در خانه های مردم رخت و لباس می شست. حالا دختری که خیلی دوستش دارم، شرط کرده است که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. این موضوع مرا خجالت زده کرده و بر سر دوراهی مانده ام، به نظرتان چه کار کنم؟ استاد به او گفت از تو خواسته ای دارم، به منزل برو و دستان مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و به تو می گویم چه کار کنی. جوان به منزل رفت و با حوصله دستان مادرش را در دست گرفت که بشوید ولی ناخودآگاه اشک بر روی گونه هایش سرازیر شد، زیرا اولین بار بود که دستان مادرش درحالی که از شدت شستن لباس های مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته بودند را دید؛ طوری که وقتی آب را روی دستان مادر می ریخت، از درد به لرزه می افتاد. پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند و همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت ممنونم که راه درست را به من نشان دادید. من مادرم را به امروزم نمی فروشم، چون او زندگی اش را برای آینده من تباه کرده است. ✅برای سلامتی تمام مادران صلوات.
🌸حکایتی زیبا🌸 ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ " : ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟ 🤔" ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ : ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﭘﻮﺳﺘﯽ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ! ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ... ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ، ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ ! ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ ...! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ" : ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﺪ؟! ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ"! ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺩﯾﺮ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ!
✨﷽✨ ✍مراقب باشیم، لذت‌های گذرا ما را از رستگاری محروم نکند مردی نابینا درون قلعه‌ای گرفتار شده بود و نومیدانه می‌کوشید خودش را نجات دهد. چاره را در این دید که با لمس‌کردن دیوارها، دری برای رهایی پیدا کند. پس، گرداگرد قلعه را می‌گشت و با دقت به تمام دیوارها دست می‌کشید. همچنان که پیش می‌رفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد. ناگهان برای لحظه‌ای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش می‌کرد لمس کند، درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا می‌توانست رهایی‌اش را به ارمغان آورد، پس به جستجوی بی سرانجامش ادامه داد. بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه، گاهی تلنگری شبیه خارش دست، لذت‌های گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم می‌کند.
🔴اعجاز عجیب حضرت علی (علیه السلام)! ✅روزی امیــرالمومنـین عـلی (علیه السلام) در راهی میگذشت، یک نفر یهـودی که از یهودیان خیـبر بود با ایشان هـمراه شد. به دره ای که آب زیادی در آن جمع شده بود رسیدند. یهودی فورا پارچـه ای را به خود پیچـید و روی آب به راه افتـاد مقداری که رفـت عَلی(علیه السلام) را صدا زد و گفـت : 💥اگر آنـچه که من میدانـم تو میدانسـتی میتوانسـتی مانند من از آب عبـور کنی! ☀️مولا عَـلـی(علیه السلام) به او فرمودند:اندکی توقـف کن! سپـس به آب اشاره فرمـود ، آب منجـمد گردید و به روی آن به راه افتـاد. 💠یهـودی پس از این صحـنه خودرا بر روی قدم های عَلـــی(علیه السلام) انداخت و عرض کرد: ای جوانمــرد! چه چیزی گفتـی که آب را به سنـگ تبدیل کردی ؟ 🌺امیــرالـمومنـین فرمودنـد: تو چه چیـزی گفتی که از آب گـذر کردی؟ 🔰شخص یهـودی گفت : من خدارا به اسم اعـظم او که جانشـین محـمــد(صلی الله علیه و آله) است خوانـدم. 🌹سپس حضرت عَلـی (علیه السلام) فرمودند : من خـود،جانشین محـمـد(صلی الله علیه و آله) هستـم... ✨یهودی به حقانیت آن حضـرت اعتـراف کرد و مسـلمان شد. 🌸🌺🌾🌿🌴🌸🌺🌾🌿🌴🌸🌺 📚مشارق الانوار۱۷۲
✨﷽✨ 🔴کیفر ظلم به همسر ✍تاجری بود که چشمانش درد گرفت و رفته رفته دردش شدید شد به هر دکتری که مراجعه می کرد مداوا نشد تا آنکه کور شد. بعد از مدتی با راهنمایی یکی از دوستان او را نزد جناب شیخ آوردند و از ایشان راه علاج را پرسیدند. شیخ به آن مرد تاجر گفت: به شرطی علت و راه علاج آن را بیان می کنم که هرچه بگویم به آن عمل کنی و از آن تخلف ننمایی و ایشان هم قبول کرد. شیخ فرمود: شما خانه ای در شهر داشتید که با همسرتان در آن زندگی می کردید بعد از مدتی باغی در خارج شهر خریدید که خانه ای در وسط باغ است و منزلی را که در شهر داشتید اجاره دادید و خودتان به آن محل جدیدمنتقل شدید، خود شما صبح زود به سرکار می روید و شبها دیر بر می گردید ، ولی همسرتان که سیده است ، تنها در خانه می ماند و بسیار احساس تنهایی می کند و می ترسد هرچه هم برای بازگشت به منزل قبلی اصرار کرد شما نپذیرفتیدتا اینکه شبی دیرتر از شبهای دیگر به خانه رفتید و او خیلی ترسیده و به شما پرخاش کرده بود و شما بجای عذر خواهی او را سیلی زدید و این بیماری و نابینایی تان نتیجه و کیفر آن ظلمی است که به همسرتان کردید. مرد تاجر که صحت فرمایش شیخ باعث شگفتی او شده بود گفت: حالا می فرمایید چه کنم؟ شیخ گفت: برو غسل توبه کن و بعد از طلب حلیّت از همسرت به همان خانۀ پیشین برگرد آن مرد گفت: آخر آن خانه را اجاره داده ام و به این زودیها مدتش به سر نمی آید. جناب شیخ مانند طبیب حاذقی نسخه دیگری برای وی تجویز کرد و دستور داد: پس باغ را اجاره بده و با پول آن جایی را در شهر اجاره کن. تاجر همین کار را کرد و با توبه و انابه به درگاه ذات باری تعالی پس از چند ماه چشمش بهبود یافت و مانند اول شد. از دارالصادقیون رفسنجان ‌‌‌‌https://chat.whatsapp.com/JrU54TNanEZJXb6e9z9bfB https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✨﷽✨ ✍در شهر خوی زن ثروتمند و تیزفکری به نام شوڪت در زمان ڪریم خان زند زندگی می ڪرد. انگشتر الماس ، بسیار گران قیمتی ارث پدر داشت، ڪه نیاز به فروش آن پیدا کرد. در شهر جار زدند ولی ڪسی را سرمایه خرید آن نبود. بعد از مدتی داستان به گوش خدادادخان حاڪم و نماینده ڪریم خان در تبریز رسید. آن زن را خدادادخان احضار کرد و الماس را دید و گفت: من قیمت این الماس نمی دانم ، چون حلال حرام برای من مهم است، رخصت بفرما، الماس نزد من بماند ، فردا قیمت کنم و مبلغ آن نقد به تو بپردازم. شوڪت خوشحال شد و از دربار برگشت. خدادادخان، ڪه مرد شیاد و روباهی بود، شبانه دستور داد ، نگین انگشتر الماس را با شیشه بدلی، ماهرانه تراشیده و جای ڪرده و عوض نمودند. شوڪت چون صبح به دربار استاندار رسید، خدادادخان ، انگشتر را داد و گفت: بیا خواهر انگشتر الماس خود را بردار به دیگری بفروش مرا ڪار نمی آید. شوڪت، وقتی انگشتر الماس خود را دید، فهمید ڪه نگین آن عوض شده است. چون می دانست ڪه از والی نمی تواند حق خود بستاند، سڪوت ڪرد. به شیراز نزد، ڪریم خان آمده و داستان و شڪایت خود تسلیم کرد. ڪریم خان گفت: ای شوڪت خواهرم، مدتی در شیراز بمان مهمان من هستی، خداداد خان، آن انگشتر الماس را نزد من به عنوان مالیات آذربایجان خواهد فرستاد، من مال تو را مسترد می کنم. بعد از مدتی چنین شد، ڪریم خان وقتی انگشتر ، نگین الماس را دید، نگین شیشه را از شوڪت گرفته و در آن جای ڪرد و نگین الماس را در دوباره جای خود قرار داد، انگشتر الماس را به شوڪت برگرداند و دستور داد ، انگشتر نگین شیشه ای را ، به خدادادخان برگردانند و بگویند، ڪریم خان مالیات نقد می خواهد نه جواهر. شوڪت از این عدالت ڪریم خان بسیار خرسند شد و انگشتر نگین الماس را خواست پیش ڪش کند، ولی ڪریم خان قبول نڪرد و شوڪت را با صله و خلعت های زیادی به همراه چند سواره، به شهر خوی فرستاد. دست بالای دست بسیار است ، گاهی باید صبر داشت و در برابر ظلمے سڪوت ڪرد و شڪایت به مقام بالاتر برد، و چه بالاتری جز خدا برای شڪایت برتر است؟ 📚نقل از ڪتاب جوامع الحڪایات و والمواعظ الحسنات 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
فرا رسیدن میلاد دهمین ساربان کاروان ایمان حضرت امام علی النّقی الهادی علیه السلام بر دل سپردگان طریق هدایت و سعادت خجسته باد   ─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🎆🍲 زهرا ( س) و کار : 🍲 از سلمان فارسى روايت شده که حضرت فاطمه (س) نشسته بود و با آسيابى كه در مقابلش بود جو آسياب مى كرد و دسته آسياب خون آلود بود، در اين حال امام حسين [که کودک بود] در گوشه اطاق از گرسنگى بى قرارى مى كرد. من به فاطمه (س) گفتم: اى دختر رسول خدا! پوست دستهای شما مجروح شده در صورتى كه خادمه شما فضّه حاضر و بيكار است. 🍲 فاطمه گفت: رسول خدا (ص) به من توصيه كرده كه كار منزل يك روز به عهده من باشد و يك روز به عهده او، و نوبت كار او ديروز بوده است. سلمان گويد به حضرت فاطمه گفتم من بنده ی آزاد شده پدر شما هستم، پس اجازه دهيد يا جو را آسياب كنم و يا اينكه حسين را ساكت كنم. 🍲 حضرت فاطمه گفت: من بر آرام كردن حسين تواناترم، تو آسيا كردن را به عهده بگیر. سلمان گوید من مقدارى از جو را آسيا كرده بودم كه اذان و اقامه نماز گفته شد، برخاستم و نمازم را با رسول خدا (ص) به جاى آوردم، هنگامى كه از نماز فارغ گرديدم آنچه را كه ديده بودم براى على (ع) تعريف كردم، پس او گريه كرد و خارج شد و پس از مدّتى بازگشت در حالى كه خندان بود، پيامبر(ص) علّت خنده را از على (ع) پرسيد او گفت نزد فاطمه رفتم، او را ديدم كه بر پشت خوابيده و حسين بر روى سينه اش به خواب رفته است و آسيايى كه در مقابل او بود به خودى خود كار مى كرد. پيامبر (ص) لبخندى زد و فرمود: اى على! آیا تو نمى دانى كه خداوند فرشتگان زيادى در زمين دارد كه تا روز قيامت محمّد و آل محمّد را خدمت خواهند كرد". 🍲 (الخرائج و الجرائح/ ج2/ ص530 - دلائل الإمامة/ ص 48) 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد زیارت نامه امام صادق الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه . https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
✨﷽✨ 🔴دو برادر، مادر پیر و بيماری داشتند، ✍با خود قرار گذاشتند که يکی خدمت خدا کند و ديگری در خدمت مادر باشد. يکی به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد. چندی نگذشت که برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است، چرا که او در اختيار مخلوق است و من در خدمت خالق! همان شب پروردگار را در خواب ديد که وی را خطاب کرد: به حرمت برادرت تو را بخشيدم! برادر صومعه نشين، اشک در چشمانش آمد و گفت: يارب، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او می بخشی، آيا آنچه کرده ام مايه رضای تو نيست؟ ندا رسيد: آنچه تو می کنی من از آن بی نيازم ولی مادرت از آنچه او می کند، بی نياز نيست… حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://chat.whatsapp.com/JrU54TNanEZJXb6e9z9bfB https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🌺 فقط چند روز مانده به امامت و خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام 🌹 *امیر المؤمنين علی(علیه السلام) در منابع اهل سنت* 🔰 *طبرانی عالم مشهور و محدث برجسته اهل سنت در کتاب خود می نویسد؛ ♦️*..خَذَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِيَدِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ، فَقَالَ: «إِنَّ هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي، وَهُوَ أَوَّلُ مَنْ يُصافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَهَذَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَهَذَا فارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ، يُفَرَّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَهَذَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الظَّالِمِ»* 📝 ترجمه: *حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دست امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفته و فرمودند: این اولین فردی است که به من ایمان آورد و اولین کسی است که در روز قیامت با من مصافحه خواهد کرد و این صدیق اکبر و فاروق (جدا کنندۀ حق از باطل) این امت می باشد و جدا می کند بین حق و باطل را و این ثروت مؤمنین است و مال ثروت ظالمین می باشد.* 📚 منبع: المعجم الكبير/الطبراني/ج6 /ص269 _غدیری _ام
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌹زندگینامه امام هادی (ع) : ♦️ تولد امام دهم شیعیان حضرت امام علی النقی (ع ) را نیمه ذیحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . ♦️ پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام کرد . ♦️نام آن حضرت - علی - کنیه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادی " و " نقی " بود . ♦️ حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش 33 سال بود . ♦️ در این مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدینه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانیدن مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی نمی آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت - یعنی متوکل عباسی - آنی آسایش نداشت . ♦️ به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامه ای خصومت آمیز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه می کشانید و این کوته نظران دون همت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمی توانستند فروغ معنویت امام را ببینند . ♦️ همچنین مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمین ( = مکه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از این دیار بیرون بر ، که بیشتر این ناحیه را مطیع و منقاد خود گردانیده است " . ♦️ این نامه و نامه حاکم مدینه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه علیه دستگاه جبار عباسی است . از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدین سان پایه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند 🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹ذكرُ عليٍ عبادَةٌ🌹 1⃣ولادت در خانه کعبه در ۱۳ رجب برابر با اولین روز ایام اعتکاف 2⃣شهادت در مسجد کوفه در ۲۱ رمضان برابر با دومین شب قدر 3⃣پرورش و تربیت در دامان پیامبر خدا 4⃣ایمان به رسالت در ۱۰ سالگی و اولین نفر از مردان ایمان آورنده 5⃣ در جریان یوم دار در ۱۳ سالگی به عنوان برادر و وصی و جانشین پیامبر معرفی شد. 🚨قوی ترین و شجاعترین جنگاور عرب در جنگ بدر 6⃣در جنگ‌ بدر جزو اولین کسانی بود که به جنگ جنگاوران نامی مشرکان شتافت و ضربه کاری برلشکر دشمنان زد. 7⃣در جنگ احد جبرئیل از آسمان ندا داد لافتی الاعلی لاسیف الا ذالفقار 8⃣در جنگ خندق با ضربه ای عمربن عبدود را شکست داد و پیامبر درباره اش فرمود: ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین 9⃣در جنگ خیبر مولا علی چشم درد داشت پیامبر به سپاه فرموده بود "این پرچم را فردا بدست کسی می‌دهم که خدا وپیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر هم او رادوست می‌دارند و خداوند این دژ را بدست او می‌گشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمی‌کند" در این جنگ امام علی علیه السلام مرحب خیبری را شکست داد و در دژ خیبر را از جا کند . امام در این جنگ با رجز (به معنی شیر نامی که مادرحضرت برایشان گذاشته بود) به میدان رفت و حسابی حماسه آفرید. 🔟در جنگ ذات السلاسل سوره عادیات در شانش نازل شد. 1⃣1⃣ درغزوه حمراء الاسد و نازل شدن آیات ۱۴۶ و ۱۷۲ سوره مبارکه آل عمران در حق حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نازل شد. 2⃣1⃣در جنگ تبوک همراه پیامبر نبود و مسئولیت داخل شهر مدینه را به عهده داشت که پیامبر درباره اش فرمود : انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی، تونسبت به من مثل هارون نسبت به موسی هستی جز آنکه بعد از من پیامبری نیست 3⃣1⃣مولا علی در زمان خلافت بر قرآن جنگیدند(پیامبر بر تنزیل جنگیدند)ایشان سه جنگ داشتندکه حق و باطل را نشان می دهد 👈 جنگ جمل:جنگ با پول پرستان 👈جنگ صفین:جنگ با منافقین 👈جنگ نهروان:جنگ با خوارج یعنی خشک مقدسان ✅امام علی به قوی ترین عدالت گستر و قوی ترین قضاوت کننده معروف بودند عج هم مانند خواهد بود ✅امام علی قوی ترین خطیب و سخن ور است که کتاب شریف نهج البلاغه از ایشان است . 4⃣1⃣در علم او همین بس که پیامبر فرمود: انامدینه العلم و علی بابها فمن اراد المدینه والحکمه ✅در منصب از سوی خدا در آیات متعدد قرآن از ایشان به عناوین مختلف تقدیر شده 5⃣1⃣در شب لیله المبیت با خوابیدن در بستر پیامبر مورد مباهات خدا در میان فرشتگان قرار گرفت(بقره/۲۰۷) 6⃣1⃣در آیه مودت که مولا علی جزو خاندان پیامبر محسوب شده و دوست داشتن واجب است(شوری/۲۳) 7⃣1⃣آیه مباهله که جان پیامبر لقب گرفت(آل عمران/۶۱) 8⃣1⃣آیه تطهیر که طهارتوپاکی او و باقی ۱۴ معصوم را نشان میدهد (احزاب/۳۳) 9⃣1⃣ آیه ولایت و جریان اهدای انگشتر در نماز (مائده/۵۵) 0⃣2⃣آیه اولی الامر اطاعت مطلق از او و اولادش (نساء/۵۹) 1⃣2⃣آیه تبلیغ (مائده/۶۷)و اکمال(مائده/۳) در جریان غدیر نازل شد و ولایت و جانشینی او را تصریح کرد 2⃣2⃣آیه علم الکتاب(رعد/۴۳) 3⃣2⃣آیه اطعام در حق خودش و خانواده اش(هل اتی یا انسان آیات ۷_۲۲) 🌹🌹فخر ازدواج با بهترین زمان عالم فاطمه زهرا 🌹🌹خانه ایشان جزو خانه هایی است که یاد خدا در آن میشود (نور / ۳۷) 🌹در حدیث سدالابواب، پیامبر از طرف خدا مامور شده بود که همه درها به مسجد را ببندد به جز درخانه خود و درخانه علی 🌹در حدیث و حدیث و حدیث هم پیوستن و تمسک به اهل بیت و نجات یافتن اشاره شده 🌹در حدیث نیز امام رضا علیه السلام به ولایت علی و اهل بیتش به عنوان رمز نجات اشاره کرده ✨ولایه علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی ✨ 🌹مولا علی القاب زیبایی دارد: امیرالمومنین، اسدالله ،حیدر ، یعسوب الدین ،امام المتقین ،قسیم النار والجنه و فاروق(جداکننده حق و باطل) است که پیامبر درباره اش فرمود: "علی مع الحق و الحق مع علی" ✅به قول استاد شهریار 🌹به جز علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون با اسیر کن مدارا 🌹به جز از علی که آرد پسر ابوالعجایب که علم کند به عالم شهدای کربلا را 🚨با این همه فضائل مولا علی علیه السلام مظلوم ترین فرد تاریخ است ◾️مولای ‌که با اینهمه فضائل ۲۵ سال به خاطر حفظ اسلام خانه نشین شد ◾️مولایی که سالها حرفهای دل خود را به چاه میزد ◾️مولای مظلومی که بعد از پیامبر برخی مردم از سر جهالت در کوچه ها جواب سلامش را نمی دادند ◾️مولای مظلومی که بعد از شهادتش سالها قبرش مخفی بود سالها در منابر لعنش میکردند. 🌹الحمدالله الذی جعلنامن المتمسکین بولایه علی بن ابیطالب و اهل بیته🌹 📝گوشه ای فضائل مولا علی علیه السلام /محمدلو ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
هدایت شده از MØHÄMÄD
44.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵⭕ این میکس زیبا و ناراحت کننده رو حتما تا آخر ببینید و گوش بدید و منتشر کنید و نگید تصاویر حملات سگ دلخراش هست، پس پخش نکنیم!اگر بیتفاوت باشید و مطالبه نکنید، چه بسا این حوادث برای شما و خانواده‌ ی شما پیش بیاد❗️ 👇👇👇👇👇👇 خ ش محمدی زاد: 🐕سگ‌ گردانی، آتشی است که دامن شما و خانواده ات را هم خواهدگرفت🔥 ❌سکوت، نشانه رضایت است! 📣 📣 موج به شورای‌ شهر تهران ☎️ تلفن 02151040000 📞 شهرداری تهران 137 و 1888 ☎️ تماس با قوه قضائیه: 📲تهران 129 📲شهرستانها 02141801 📲مطالبه جدی از صداوسیما 162 📞ستاد امربه معروف 02122561218 👈شماره دفاتر مراجع تقلید و ائمه جمعه را از 118 بگیرید. 📞مجلس شورای اسلامی ۰۲۱۳۹۹۳۱ 📞تماس همگانی با پلیس ۱۱۰ و بازرسی ناجا۱۹۷ 📣 اگر آسایش خانوادت برات مهمه، خودت هر روز باید به همه شماره های بالا زنگ بزنی و این پیام و فایل را برای ۱۰۰ نفر بفرستی...
‌🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 📚نتیجه فاش کردن راز سدید الدین محمد عوفی در جوامع الحکایات مینویسد: ابراهیم مدبر می‌گوید: در آن وقت که امیرالمؤمنین مأمون به روم رفته بود، روزی سوار بود و او را اسفهسالاری بود «عجیب» نام. گفت: یا عجیب! می‌خواهم که اسب با تو بدوانم تا بنگرم که اسب تو چگونه می‌رود. پس هر دو اسب را بتاختند، چندان که از نظر خواص دور شدند. مأمون عجیب را گفت: غرض من آن بود از این مسافت که مرا با توستری بود و [خواستم] با تو خالی کنم و بگویم. بدان که من از این برادر خود معتصم اندیشه میکنم. باید که پیوسته احوال مرا مراقبت کنی و در محافظت من حزم (احتیاط) به جای آری. «عجیب» خدمت کرد و چون بازگشتند و چندی برآمد، عجیب فرصت طلبید و این معنی نزد معتصم حکایت کرد. معتصم از وی منت داشت و زندگانی به حزم کردن گرفت، چندان که نوبت خلافت به معتصم رسید و اول روز که به خلافت بنشست، بفرمود تا عجیب را بگرفتند و فرمود که سیاست کنند. عجیب گفت: یا أمیرالمؤمنین! گناه من جز اخلاص و هواداری تو چیست؟ گفت: گناه تو فاش کردن راز برادرم بود و سری که با تو گفت نگاه نداشتی و مرا به تو چه اعتماد بود پس از این؟ پس در حال «عجیب» را بکشتند و افشای آن سر، سر او را از مصاحبت تن معزول کرد. 📔جوامع الحکایات 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
خدایا به نور علی (ع) به روی علی (ع) به بوی علی (ع) به خوی علی (ع) به موی علی (ع) به سحر علی (ع) به تسبیح علی (ع) به مهربانی علی (ع) به یتیم نوازی علی (ع) به عشق علی (ع) به شال سبز کمر علی (ع) به شعاع نور حرم علی (ع) به بوی پردهُ کعبه علی (ع) به عزت و مقام و آبروی علی (ع) به شفاعت و شجاعت و شرافت و شهامت و شهادت و ولادت و امامت و اصالت و نجابت و صداقت و حقیقت و معجزات علی (ع) به کلثوم علی (ع) به زینب علی (ع) به محسن علی (ع) به حسن علی (ع) به حسین علی (ع) به اباالفضل علی (ع) به مهدی علی (ع) به اولاد علی (ع) به قدرت و هیبت و جراُت مولایم امیرالموُمنین حیدر کرار حضرت علی ابن ابیطالب (ع) خدایا قَسمِت میدهم یارب یاالله باذن الله ریشه و بنیاد تمامی بیماری ها و بلاها و دردها و غم ها و فساد ها و ظلم ها و بی عدالتی ها علی الخصوص و بویژه ریشه و بنیاد تمامی بیماری ها و ویروس های کرونا را با معجزات و مصلحت نیک و لطف الهی ات و با قدرت لایزال الهی ات ریشه کَن و نیست و نابود و ناپدید و محو کامل و دائم بگردان باذن الله خدایا به عزت و جلالت قَسمِت میدهم شفای عاجل و نجات کامل و دائم یکایک بیماران و دردمندان و مریضان علی الخصوص و بویژه یکایک بیماران کرونایی در سراسر این عالم هستی را عنایت و مرحمت بفرما باذن الله ان شاءالله به اندازهُ ارادتی که به مولای دو عالم امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) دارید صلوات 🤲🤲به عشق مولانشربدین دورعالم بچرخه 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﯿﺲ ! 😂😂😂 ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﯿﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﻣﺎﻝ ﺍﻧﺪﻭﺯﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺩﺍﺭاﯾﯽ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺳﺨﺖ ﺑﯿﻤﺎﺭﺷﺪ .😟 "ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻣﻮﺍﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺒﺮﻡ ." 🤑 ﺍﻭ ﺍﺯ ﺯﻧﺶ ﻗﻮﻝ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﻮﻝ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﺪ . ﺯﻥ ﻧﯿﺰ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﻨﺪ . ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﯿﺲ ﺩﺍﺭ ﻓﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻭﺩﺍﻉ ﮔﻔﺖ ...😞 ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺻﺒﺮ ﮐﻨﯿﺪ ؛ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺷﻮﻫﺮ ﻣﺮﺣﻮﻣﻢ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﻢ . ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺗﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ، ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ😳 ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺁﯾﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺣﻤﺎﻗﺖ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩﯼ ؟😕 ﺯﻥ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻗﻮﻟﻢ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﻢ ، ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺗﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺮﺩﻡ . ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻭﺟﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﺎﻧﮑﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﺮﺩﻡ . ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﮑﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺒﻠﻎ ﺩﺭ ﻭﺟﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺗﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ، ☺️ ﺗﺎ ﺍﮔﺮ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻭﺻﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺒﻠﻎ ﺁﻧﺮﺍ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﺪ !!!🙃 ﺷﯿﻄﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ، ﺍﺳﺘﻌﻔﺎﻧﺎﻣﻪ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﮐﻼﺳﻬﺎﯼ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻗﻠﻤﭽﯽ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺻﻔﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨد😐😂