▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
📚بدخلقى فشارقبرمیآورد!
به رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر دادند كه سعد بن معاذ فوت كرده . پيغمبر صلى الله عليه و آله با اصحابشان از جاى برخاسته ، حركت كردند. با دستور حضرت - در حالى كه خود نظارت مى فرمودند - سعد را غسل دادند. پس از انجام مراسم غسل و كفن ، او را در تابوت گذاشته و براى دفن حركت دادند. در تشييع جنازه او، پيغمبر صلى الله عليه و آله پابرهنه و بدون عبا حركت مى كرد. گاهى طرف چپ و گاهى طرف راست تابوت را مى گرفت ، تا نزديكى قبر سعد رسيدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسايل ديگر را بياورند! سپس با دست مبارك خود، لحد را ساختند و خاك بر او ريختند و در آن خللى ديدند آنرا بر طرف كردند و پس از آن فرمودند:- من مى دانم اين قبر به زودى كهنه و فرسوده خواهد شد، لكن خداوند دوست دارد هر كارى كه بنده اش انجام مى دهد محكم باشد. در اين هنگام ، مادر سعد كنار قبر آمد و گفت : سعد! بهشت بر تو گوارا باد!
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مادر سعد! ساكت باش ! با اين جزم و يقين از جانب خداوند حرف نزن ! اكنون سعد گرفتار فشار قبر است و از اين امر آزرده مى باشد. آن گاه از قبرستان برگشتند. مردم كه همراه پيغمبر صلى الله عليه و آله بودند، عرض كردند: يا رسول الله ! كارهايى كه براى سعد انجام داديد نسبت به هيچ كس ديگرى تاكنون انجام نداده بوديد: شما با پاى برهنه و بدون عبا جنازه او را تشييع فرموديد. رسول خدا فرمود:ملائكه نيز بدون عبا و كفش بودند. از آنان پيروى كردم .عرض كردند: گاهى طرف راست و گاهى طرف چپ تابوت را مى گرفتيد!
حضرت فرمود:چون دستم در دست جبرئيل بود، هر طرف را او مى گرفت من هم مى گرفتم !عرض كردند: يا رسول الله صلى الله عليه و آله بر جنازه سعد نماز خوانديد و با دست مباركتان او را در قبر گذاشتيد و قبرش را با دست خود درست كرديد، باز مى فرماييد سعد را فشار قبر گرفت ؟ حضرت فرمود: آرى ، سعد در خانه بداخلاق بود، فشار قبر به خاطر همين است !
📚داستانهاى بحارالانوار
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
داستانک عاشورایی «سقا»
دخترک از میان جمعیتی که گریهکنان شاهد اجرای تعزیهاند رد میشود. عروسک و قمقمهاش را محکم زیر بغل میگیرد. شمر با هیبتی خشن، همانطور که دور امام حسین(علیه السلام) میچرخد و نعره میزند، از گوشهی چشم دخترک را میپاید. او با قدمهای کوچکش از پلههای سکوی تعزیه بالا میرود. از مقابل شمر میگذرد، مقابل امام حسین(علیه السلام) میایستد و به لبهای سفید شدهاش زل میزند. قمقمه را که آب تویش قلپ قلپ صدا میدهد، مقابل او میگیرد. شمشیر از دست شمر میافتد و رجز خوانیاش قطع میشود.
دخترک میگوید: «بخور، مالِ تو آوردم» و بر میگردد. رو به روی شمر که حالا بر زمین زانو زده، میایستد. مردمکهای دخترک زیر لایهی براق اشک میلرزد. توی چشمهای شمر نگاه میکند و با بغض میگوید: «بابای بد!»
نگاه شمر از چانهی لرزان دخترک میگذرد، و روی زمین میماند. او نمیبیند که دخترک چگونه با غیظ از پلههای سکو پایین میرود
نوشته ی: حمزه علی پور
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🎇 🏴امام حسین (ع) و عزاداری
🏴پاداش عزاداری
🏴 امام صادق (ع) به ابن شبیب فرمود: "اى پسر شَبِيب! اگر اين قدر بر حسين (ع) گريه كردى كه اشك چشم تو بر رخسارت جارى شد حقتعالى گناهانى كه از تو صادر شده باشد مى آمرزد، صغيره باشد يا كبيره، كم باشد يا زياد،
🏴 ای پسر شَبِيب! اگر شاد كند تو را اينكه خدا را ملاقات كنى در حالتى كه تو را هيچ گناهى نباشد امام حسين را زيارت كن.
🏴 ای پسر شَبِيب! اگر شاد كند تو را كه در غرفه هاى بهشت با پيغمبر محشور باشى كشندگان حسين (ع) را لعنت كن.
🏴 ای پسر شَبِيب! اگر شاد میكند تو را اينكه برایت ثواب كسانى باشد كه با حسين (ع) شهيد شدند، پس چون آن بزرگوار را ياد کردی بگو: «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً».
🏴 ای پسر شَبِيب! اگر شاد كند تو را كه در درجات عاليات بهشت با ما باشى، پس محزون و غمگين باش بخاطر حُزن و اندوه ما و شاد باش به جهت شادى ما، و بر تو باد دوستى ما، كه اگر كسى دوستدار یک سنگى باشد در قيامت حقتعالى او را با آن سنگ محشور گرداند".
🏴 (عيون أخبار الرضا/ ج1 / ص 299)
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🌹امام علی (ع) فرمود :
♦️سرمايه اى از عقل سودمندتر نيست ،
و هيچ تنهايى ترسناك تر از خودبينى ،
و عقلى چون دورانديشى ،
و هيچ بزرگوارى چون تقوى ،
و همنشينى چون اخلاقى خوش ،
و ميراثى چون ادب ،
و رهبرى چون توفيق الهى ،
♦️و تجارتى چون عمل صالح ،
و سودى چون پاداش الهى ،
و هيچ پارسايى چون پرهيز از شُبهات ،
و زُهدى همچون بىاعتنايى بدنياىحرام ،
و دانشى چون انديشيدن ،
و عبادتى چون انجام واجبات ،
و ايمانى چون حياء و صبر .
و خويشاوندى چون فروتنى ،
و شرافتى چون دانش ،
و عزّتى چون بردبارى ،
و پشتيبانى مطمئن تر از مشورت كردن نيست. "
📚133 نهج البلاغه
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
وصل یار
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
علی بن ابراهیم بن مهزیار می گوید:
19 سال متوالی به مکه رفتم تا خدمت امام زمان (عج ) تشرف پیدا کنم.
سال آخری که آمدم نا امید ودلگیر بودم
با خود گفتم دیگر فایده ندارد چقدر منتظر باشم گویا لیاقت ندارم برای زیارت.
در همین حال بودم که به من الهام شد برای دیدار سال آینده بیا تا حضرت را ببینی...
سال بیستم فرا رسید" با دلی پر از امید و عشق کنار کعبه نشستم و نماز میخواندم
ناگهان دستی روی شانه ام گذاشته شد ، به من گفتند اگر میخواهی حضرت را ببینی دنبال ما بیا...
سوار بر مرکب شدیم و در کوه های اطراف گردشی کردیم شب شد دیدم روی کوهی چادری برپاست و روشنایی از آن پیداست نزدیک شدم بعد از اجازه داخل شدم
دیدم صورتی دلربا و قامتی بلند ، ابروان بهم پیوسته ، خوشخو و بخشنده
سلام کردم
حضرت فرمود: منتظرت بودیم چرا دیر آمدی؟
گفتم سیدی و مولای" من شب و روز منتظر شما بودم
حضرت فرمود:
سه چیز باعث شده امامتان را نبینید:
1⃣بی رحمی به ضعفاء
2⃣قطع رحم
3⃣دنیا طلبی
شما اگر رفتارتان را درست کنید ما خودمان می آییم.
📚الفبای مهدویت
امام صادق عليه السّلام فرمودند:
همانا براي صاحب الامر غيبتي است (پس) كسي در دوران او دين خود را حفظ كند، مانند كسي است كه خار مغيلان را با دست بتراشد.
📚کافي، ج 1، ص 335
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔴 طرفدار امام حسین (ع) یا طرفدار صدام حسین
🔺پیرمرد عراقی تعریف می کرد:
🔹در جریان انتفاضه شیعیان عراق درسال 1991 میلادی، عده ای از ماها را در کربلا دستگیرکردند و به بیابانی بردند و بر روی تپه ای از ریگ پیاده کردند. کامل حسین داماد صدام و مأمور حمله به حرم حضرت امام حسین (ع) درآنجا بود، همه را روی ریگ ها نشاندند، کامل حسین جلو آمد و یک تفنگ از دست سربازی گرفت و در جلوی ما ایستاد و گفت:
🔺شماها طرفدار امام حسین(ع) هستید یا طرفدار صدام حسین، کسی جواب نداد، بار دوم گفت هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود و هر کس طرفدار صدام حسین است بنشیند، کسی بلند نشد، ناگاه یک جوان 16 ساله بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (ع) هستم. کامل حسین گفت: برو آنجا بایست: او رفت در مقابل همه ایستاد، بار دیگر کامل حسین گفت: هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود کسی جرأت نکرد بلند شود، کامل حسین سلاح را به طرف آن جوان 16 ساله گرفت و او را به شهادت رساند.
🔺بار دیگر روکرد به ماها وگفت :طرفدار امام حسین (ع)هستید یا طرفدار صدام حسین، جوانی دیگر بلند شد وگفت: من طرفدار امام حسین(ع) هستم، کامل حسین او را نیز به شهادت رساند و بعد ازآن ،هرچه گفت : کدام از شما ها طرفدار امام حسین (ع) هستید، کسی جواب نداد. لذا ماها را به شهرآوردند وآزاد کردند، شب در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم که کنار ضریح مطهر ایستاده و جنازه آن جوان 16 ساله را آوردند، حضرت فرمودند کنار شهدا دفنش کنید. او را دفن کردند و سپس جنازه شهید دومی را آوردند، حضرت فرمود او را درضریح دفن کنید. برای من این سؤال پیش آمد که چرا امام حسین (ع) میان این دو شهید تفاوت قائل شدند، لذا از آن حضرت علتش را پرسیدم. حضرت فرمودند: جوان اولی نمی دانست سرنوشتش چه می شود ولی در عین حال بلند شد و طرفداریش را از ما اعلام کرد. لذا جزء شهدا دفن شد ولی جوان دومی با این که دید آن یکی به شهادت رسیده ولی باز هم بلند شد و طرفداریش از ما را اعلام کرد گفتم :در ضریح دفنش نمایند.
📚خواندنیهای تاریخ نوشته علی سپهری اردکانی
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ابا صالح! بیا درمانده ام من!
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
علاّمه مجلسیرحمه الله میفرماید:
مرد شریف و صالحی را میشناسم به نام امیر اسحاق استرآبادی او چهل بار با پای پیاده به حجّ مشرّف شده است، و در میان مردم مشهور است که طی الارض دارد. او یک سال به اصفهان آمد، من حضوراً با او ملاقات کردم تا حقیقت موضوع را از او جویا شوم.
او گفت: یک سال با کاروانی به طرف مکّه به راه افتادم. حدود هفت یا نُه منزل بیشتر به مکه نمانده بود که برای انجام کاری تعلّل کرده از قافله عقب افتادم. وقتی به خود آمدم، دیدم کاروان حرکت کرده و هیچ اثری از آن دیده نمیشد. راه را گم کردم، حیران و سرگردان وامانده بودم، از طرفی تشنگی آنچنان بر من غالب شد که از زندگی ناامید شده آماده مرگ بودم.
[ناگهان به یاد منجی بشریت امام زمانعلیه السلام افتادم و] فریاد زدم: یا صالح! یا ابا صالح! راه را به من نشان بده! خدا تو را رحمت کند!
در همین حال، از دور شبحی به نظرم رسید، به او خیره شدم و با کمال ناباوری دیدم که آن مسیر طولانی را در یک چشم به هم زدن پیمود و در کنارم ایستاد، جوانی بود گندمگون و زیبا با لباسی پاکیزه که به نظر میآمد از اشراف باشد. بر شتری سوار بود و مشک آبی با خود داشت.
سلام کردم. او نیز پاسخ مرا به نیکی ادا نمود.
فرمود: تشنهای؟
گفتم: آری. اگرامکان دارد، کمی آب ازآن مشک مرحمت بفرمایید!
او مشک آب را به من داد و من آب نوشیدم.
آنگاه فرمود: میخواهی به قافله برسی؟
گفتم: آری.
او نیز مرا بر ترک شتر خویش سوار نمود و به طرف مکّه به راه افتاد. من عادت داشتم که هر روز دعای «حرز یمانی» را قرائت کنم. مشغول قرائت دعا شدم. در حین دعا گاهی به طرف من برمیگشت و میفرمود: اینطور بخوان!
چیزی نگذشت که به من فرمود: اینجا را میشناسی؟
نگاه کردم، دیدم در حومه شهر مکّه هستم، گفتم: آری میشناسم.
فرمود: پس پیاده شو!
من پیاده شدم برگشتم او را ببینم ناگاه از نظرم ناپدید شد، متوجّه شدم که او قائم آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم است. از گذشته خود پشیمان شدم، و از این که او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسیار متأسف و ناراحت بودم.
پس از هفت روز، کاروان ما به مکّه رسید، وقتی مرا دیدند، تعجب نمودند. زیرا یقین کرده بودند که من جان سالم به در نخواهم برد. به همین خاطر بین مردم مشهور شد که من طی الارض دارم
بحار الانوار، ج 52، ص 175 و 176
حضرت مهدی سلام الله علیه
فإنّا یُحیطُ عِلمُنا بِأنبائِکُم وَ لا یَغرُبُ عَنَا شَیءُ مِن أخبارکُم
علم ما به شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست
تهذیب الاحکام (تحقیق خراسان) مقدمه ج1 ، ص 38 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج53 ، ص175
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
📚 ماجرای تشییع جنازه
موسي بن سيار كه از ياران حضرت رضا عليه السلام است ،ميگويد :
« روزي همراه ايشان بودم همين كه نزديك ديوارهاي طوس رسيديم صداي ناله و گريهاي را شنيدم . من به جست و جوي آن رفتم . ناگاه ديدم جنازهاي را مي آورند در اين حال حضرت از مركب پياده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند كردند و چنان به آن جنازه چسبيدند، همچون بچهاي كه به مادرش ميچسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند :
« هر كس جنازهاي از دوستان ما را تشييع كند، مثل روزي كه از مادر متولد شده، گناهانش پاك ميشود »
وقتي جنازه كنار قبر گذاشته شد، حضرت كنار ميت نشسته و دست مبارك خود را روي سينهي او گذاشتند و فرمودند :« فلاني ! تو را بشارت ميدهم كه بعد از اين ديگر ناراحتي نخواهي ديد .»
عرض كردم : فدايت شوم، مگر اين مرد را ميشناسيد، در حاليكه اينجا سرزميني است كه تا كنون در آن گام ننهادهايد امام عليه السلام فرمود: موسي ! مگر نمي داني كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما عرضه ميشود.
اين چنين است كه امامان عليهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندي كه رو به سوي آنان ميكند، مورد توجه قرار ميگيرد و حاجتش به نحو شايستهاي برآورده ميگردد
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
داستانی زیبا در فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
سلیمان أعمش گوید که: در کوفه منزل داشتم و مرا در آنجا همسایه ای بود که طریق اهل بیت نداشت؛ من بعضی از اوقات با او می نشستم و مذاکره می نمودم. در شب جمعه ای به او گفتم: تو چه می گوئی در زیارت حسین علیه السّلام؟ گفت: بدعت است و هر بدعت ضلالت است. و هر ضلالت در آتش است من با نهایت خشم از نزد او برخاستم و به منزل آمدم، و با خود گفتم: چون سحر شود به نزد او می روم و از فضایل مولا أمیرالمؤمنین آنقدر برای او نقل می کنم که از شدّت حزن و غصّه چشمانش گرم شود. سحر به منزل او رفتم و در زدم، صدا از پشت در آمد که در منزل نیست و به زیارت حسین به کربلا رفته است. تعجّب نمودم و به شتاب به سمت کربلا حرکت کردم. آن شیخ را دیدم که سر به سجده گذارده، و از رکوع و سجود خستگی نداشت. بدو گفتم: تو می گفتی که زیارت حسین بدعت است و هر بدعت ضلالت و هر ضلالت در آتش است! چه شد که خود به زیارت آمدی؟!
گفت: ای مرد! مرا ملامت مکن که من از حقّانیت اهل بیت خبری نداشتم. دوش که به خواب رفتم مردی را در خواب دیدم که نه بلند بود نه کوتاه، و از نهایت حسن و بهاء نمی توانم توصیف کنم. او راه می رفت و اطراف او را هاله وار جماعتی احاطه کرده بودند. و جلوی این جماعت مردی بر اسبی سوار بود که دم اسب او چند بافت داشت، و این مرد تاجی بر سرش بود که چهار گوشه داشت، و بر هر گوشه جواهری رخشان بود که در ظلمات شب هر کدام مسافت سه روز راه را روشن می کرد. پرسیدم: آن مرد که دور او را گرفته اند کیست؟ گفتند: محمّد بن عبدالله خاتم النبیین است. پرسیدم که: این سوار که در جلو می رود کیست؟ گفتند: أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب است. آنگاه بر آسمان نظر افکندم دیدم ناقه ای از نور، و بر آن هودجی است و در هوا حرکت می کند. گفتم: این از آنِ کیست؟ گفتند: از آنِ خَدیجَه بنت خُوَیلِد و فاطمه زهراء. گفتم: آن جوان کیست؟ گفتند: حضرت حسن مجتبی. گفتم: این جماعت و این هودج همگی به کجا می روند؟ گفتند که: شب جمعه است و همگی به زیارت کشته شده به تیغ ستم، سید الشّهداء حسین بن علی به کربلا می روند.
آنگاه متوجّه هودج شدم، دیدم رقعه هائی از آن به زمین می ریزد و بر روی هر یک از آنها نوشته است: أمانٌ مِنَ النّارِ لِزُوّارِ الحُسَینِ علیه السّلام فی لَیلَة الجُمُعَة؛ [1] آن وقت هاتفی ندا کرد ما را که: آگاه باشید که ما و شیعیان ما در درجه عالیه ای در بهشت قرار خواهیم داشت! ای سلیمان! من از این مکان مفارقت نمی کنم تا روح از بدنم مفارقت کند. [2]
رقعه هائی که از آسمان به زمین می آید برای امان زائر أباعبدالله علیه السّلام
مرحوم شیخ نوری گوید که: مرحوم طُرَیحی آخرِ این خبر را چنین نقل کرده است که: آن شیخ گفت: ناگاه دیدم رقعه هائی از بالا به زمین می ریزد. سؤال کردم که: چیست؟ گفتند که: این رقعه های امان است برای زوّار حسین علیه السّلام در شب جمعه. من یکی از آنها برای خود طلب کردم. گفتند: این رقعه ها حقّ تو نیست! تو می گوئی: زیارت حسین بدعت است! هرگز از این رقعه ها نخواهی یافت تا آنکه زیارت کنی حسین علیه السّلام را و اعتقاد کنی به فضل و شرافت او! پس من از خواب بیدار شدم و هراسان بودم، و در همان ساعت قصد زیارت سید خودم حسین علیه السّلام را نمودم.
پی نوشت ها
[1] [امان از جانب پروردگار است برای زائرین حسین علیه السّلام در شب جمعه از آتش دوزخ. مترجم ]
[2] بحار الأنوار، ج 45، ص 401
منبع : انوارالملكوت، ج1، ص: 272؛علامه تهرانی ، محمد حسین
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
امام سجاد علیه السلام :
🔹هرکس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش کامل، گناهانش بخشوده خواهد بود و در حالتى خداوند را ملاقات مى کند که از او راضى وخوشنود است:
▪️۱-خصلت خودنگهدارى و تقواى الهى به طورى که بتواند بدون توقّع و چشم داشتى، نسبت به مردم خدمت نماید.
▪️۲-راست گوئى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگى.
▪️۳-حیا و پاکدامنى نسبت به تمام زشتى هاى شرعى و عرفى.
▪️۴-خوش اخلاقى و خوش برخوردى با اهل و عیال خود.
(مشکاة الا نوار، ص ۱۷۲، /بحارالا نوار، ج ۶۶، ص)
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•