قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
💠چرا نماز از بهترین راههای ترک گناهه؟
✅نماز دارویـی برای ترک گناه است اما روشن است که دارو وقتی اثــر میگذارد که طبق دسـتورش مصرف شــود!!
👈 درحدیث از امام صادق علیهالسلام
نقل شده : هرکس دوسـت دارد بداند آیا نـمازش قـبول شده یا نه بنگـرد که آیا نـمازش او را از گـــناهان و زشـــتیها بازداشــته یا نه؟!
به هر قـدر که نمـازش او را از
بــدیها باز داشــته به هـمان قدر
نمازش پذیرفــته شده است.
📚بحار ج ۸۲
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!🚶🏿♂
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔
آخه جایی رو غیر حرمت نداریم
بخدا
کجا بریم ما ؟؟ خودت مارو بردی زیر علم آقا خودت مارو عاشق کردی
دوساله حرم نیومدم💔 عاشقا میفهمن چی میگم
خودمو میگم
منم عبدالله دیوونه ، تو منم بخر
یابن الحسن میشه خرج حرم مارو بدی؟💔😭
🌹
قیصر امین پور چه زیبا گفت :
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کلمه ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ :
"ببخشید"
ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ:
" ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ "
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی "ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ:
" ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ "
با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟
چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟
گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ ....
کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ، نیست.
گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ....
انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ ....
شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ ...
آدمها را بفهمید،
دل، آلزایمر نمی گیرد.
─┅─═इई 🍁🍂🍁 ईइ═─┅─
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
💢پیشینه واژه خاتم الاوصیا
🔹۱- خاتم الاوصیاء، به معنای پایان بخش جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم، یکی از القاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
✨ این لقب ابتدا بر زبان خود آن حضرت در کودکی-آن گاه که در آن سنین لب به سخن گشود- جاری شد. البته این لقب، دربارۀ حضرت علی علیه السلام به عنوان پایان بخش اوصیای آخرین پیامبر به کار رفته است.[۱]
🔹۲ - به کارگیری این واژه توسط حضرت حجت
💥طریف ابو نصر گوید: «بر صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وارد شدم؛ آن حضرت فرمود: «برای من صندل احمر (نوعی چوب خوش بو) بیاور.» پس برای ایشان آوردم. آن حضرت رو به من کرد و فرمود: «آیا مرا میشناسی؟» گفتم: «بله.» سپس فرمود: «من کیستم؟» عرض کردم:
«شما آقای من و فرزند آقای من هستید.» پس آن حضرت فرمود:
«مقصودم این نبود! » گفتم:
« خداوند سبحانه و تعالی مرا فدای شما گرداند! بفرمایید مقصودتان چه بود؟» حضرت فرمود:
💫"من خاتم الاوصیاء هستم که خداوند به وسیلۀ من، بلا را از اهل و شیعیانم دور میسازد. انا خاتم الاوصیاء و بی یدفع الله عزوجل البلاء عن اهلی و شیعتی"،[۲[[۳]
🔹۳ - واژه مشابه
🔅علاوه بر خاتم الاوصیاء از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان «خاتم الائمه» نیز یاد شده است؛ چنان که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله و سلم فرمود:
💎"ای مردمان! من پیامبرم و علی جانشین من. آگاه باشید که خاتم الائمه، قائم و مهدی از ما است. معاشر الناس انی نبی و علی وصیی الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدی... "[۴]
📚 پانویس:
۱.↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۴۳ و ج۹۷، ص۹۴..
۲.↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص۲۴۶، ح ۲۱۵. .
۳.↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۴۱، ح ۱۲. .
۴.↑ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۹۷. .
📚 منبع:
فرهنگنامه مهدویت، سلیمیان، خدامراد، ص۱۹۷-۱۹۸، برگرفته از مقاله «خاتم الاوصیاء».
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔳 نماز فارسی!!!
*واکنش آیتالله ارباب به خواندن نماز به زبان فارسی
آقاى دكتر محمدجواد شریعت نقل کردهاند:
سال ۱۳۳۲ شمسی، من و عدهاى از جوانان پر شور آن دوران به این نتیجه رسیده بودیم كه نماز را به زبان فارسى بخوانیم؟!
خانوادههایمان شدیداُ نگران حال ما شدند.
ما را نزد یكى از روحانیان آن زمان بردند.
آن روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز می خوانیم، به شیوه اى اهانت آمیز ، نجس و كافرمان خواند!!!
این عمل او ما را در كارمان راسختر ساخت.
عاقبت ما را محضر حضرت آیت الله حاجآقا رحیم ارباب بردند.
ما که 15 نفر بودیم در وقت معینی به خدمت ایشان رسیدیم.
در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت، آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم.
آقا در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمود، سپس به والدین ما فرمود: شما كه به فارسى نماز نمیخوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید.
وقتى آنها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یكى یكى خودتان را معرفى كنید.
آنگاه، به تناسب رشته و كلاس ما، پرسشهاى علمى مطرح كرد و از درسهایى مانند جبر و مثلثات و فیزیك و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسید كه پاسخ اغلب آنها از توان ما بیرون بود!!!
پس از آنكه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمودند:
والدین شما نگران شدهاند كه شما نمازتان را به فارسى مىخوانید، آنها نمى دانند من كسانى را مى شناسم كه - نعوذبالله - اصلاً نماز نمى خوانند!!!
شما جوانان پاك اعتقادى هستید كه هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مى خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم ولى مشكلاتى پیش آمد كه نتوانستم. اكنون شما به خواسته دوران جوانى ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما.
نخستین مشكل من ترجمه صحیح سوره حمد بود كه لابد شما آنرا حل كرده اید . اكنون یكى از شما كه از دیگران مسلط تر است، بگوید *بسم الله الرحمن الرحیم* را چگونه ترجمه كرده است؟
یكى از دوستان دست خود را بلند کرد آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یك نفر هست! زیرا من از عهده ۱۵ جوان نیرومند بر نمى آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه كردید؟
آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان!
حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد . در مورد «بسم» ترجمه «به نامِ» عیبى ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست; زیرا اسم عَلَم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى توان ترجمه كرد.
مثلا اگر اسم كسى «حسن» باشد، نمى توان به آن گفت «زیبا» . ترجمه «حسن» ، زیبا است. اما اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا، خوشش نمى آید. كلمه الله اسم خاصى است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى كنند.
نمىتوان «الله» را ترجمه كرد، باید همان را به كار برد.
خب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده اید؟
رفیق ما پاسخ داد: بخشنده.
آقا فرمود: این ترجمه بد نیست، ولى كامل نیست. زیرا «رحمن» یكى از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگى او را مى رساند و این شمول در كلمه بخشنده نیست. «رحمن» یعنى خدایى كه در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مى كند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مى دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى فرماید. در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن» در حد كمال ترجمه نیست.
خب، رحیم را چطور ترجمه كردهاید؟
رفیق ما جواب داد:“مهربان.
ایشان فرموند:
چون رحیم كلمه اى قرآنى و نام پروردگار است، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده» ترجمه كرده بودید، راهى به دهى مى برد. زیرا رحیم یعنى خدایى كه در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى كند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست ولى كامل نیست و اشتباهاتى دارد.
من هم در دوران جوانى چنین قصدى داشتم اما به همین مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم .
تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلى پیچیده تر مى شود. اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى برندارید. زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلى بهتر است !
در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شكست خورده از وى عذرخواهى كردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربی، نمازهاى گذشته را اعاده كنیم.
ایشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانید، هر طور دلتان مى خواهد بخوانید. من فقط مشكلات این كار را براى شما شرح دادم.
ما همه عاجزانه از وى طلب بخشایش و از كار خود اظهار پیشمانى كردیم.
👌این است هنر تربیت،
این است روشمندی در تربیت،
این است روش پیامبر👏✨
این است روش احیاگری،
و بدین جهت گفتهاند: معلمی شغل انبیاست.
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️〰〰〰〰〰▪️▪️▪️
📚داستان کوتاه
"عاقبت قاتلان حسین(ع)
زرعة بن اَبان بن دارُم"
از عناصر خیبث سپاه عمربن سعد که در کربلا، مانع دسترسی حسین بن علی علیه السلام به آب شد.
روز عاشورا سال ۶۱ هـ.ق، آن زمان که سپاه کوفه بر حسین علیه السلام حمله کرد و آن حضرت مانند شیر غران روبروی آنها قرار گرفت و شمشیر به آنان کشید و گروه زیادی را مانند برگ خزان بر روی زمین، ریخت، تشنگی زیادی بر او غالب شد، از این رو به طرف رود فرات روان شد هرچند که عمروبن حجاج با چند صد سوار اطراف آنجا را محاصره کرده بودند.
کوفیان میدانستند که اگر آن حضرت جرعهای آب بنوشد این بار چندین برابر از آنها بکشد و بسیاری قلع و قمع کند.
همین جا بود که «زرعة بن ابان از قبیله بنی دارم» دستور داد که میان حسین و آب فرات حایل شوید و مگذارید که او بر آب دست پیدا کند و خودش بر اسب سوار شد و مردم هم دنبال او رفتند تا بین حسین علیه السلام و آب مانع شدند.
امام حسین او را نفرین کرد و فرمود: خدایا او را تشنه گردان.
زرعه خشمگین شد و تیری بر چانه آنحضرت زد امام علیه السلام تیر را بیرون کشید و دستش را زیر حنک (چانه) گرفت، هر دو دست از خون پر شد.
آنگاه گفت: خدایا از آن چه با پسر دختر پیغمبرت انجام میدهند سوی تو شکایت میکنم، خدایا آنها را یک به یک بشمار و بکش و پراکنده کن و یکنفر از آنها را باقی مگذار.
چیزی از این واقعه نگذشت که خداوند تشنگی را بر زرعة بن اَبان، مسلط کرد و او هرگز سیراب نمیشد.
پایان زندگی ننگین او؛
اکثر مقاتل نوشتهاند که زرعة بن ابان، مدت کمی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام زیست و بعد مبتلا به عطش شد به گونهای که از سرما و گرما فریاد میزد گویا آتشی از شکمش شعله میکشید و پشتش از سرما میلرزید.
هرچه آب میخورد سیراب نمیشد.!
آب را برای او سرد میکردند و با شکر مخلوط و پیاپی به او میدادند (شربت بوده) ولی دائما فریاد میزد «آبم دهید»
یک کوزه آب به او میدادند، میخورد و کوزه دیگر میرسید و او بر پشت میافتاد و باز تشنه میشد و فریاد میکرد که تشنگی مرا کشت.
قاسم بن اصبغ بن نباته روایت میکند که گاهی من از کسانی بودم که او را پرستاری میکردم و برای آرامش و تسکین او جدیت داشتم و آب سرد برایش میآوردند آمیخته با شکر و قدحهای پر از شیر و کوزههای پر از آب
او میگفت: وای بر شما، آب به من دهید که از تشنگی میمیرم کوزهها یا کاسهای پر از آب به او میدادند که برای سیراب کردن یک خانواده کافی بود.
او میآشامید و همین که لب خود بر میداشت، لحظهای دراز میکشید و مجددا میگفت آبم دهید...
اصبغ میگوید: به خدا قسم چیزی نگذشت که شکمش مانند شکم شتر برآمد و ورم کرد و بعد ترکید و او هلاک شد!!
منابع:
منتهی الامال
تاریخ طبری
بحارالانوار مجلسی
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
700 سال پیش در اصفهان مسجدی میساختند ...
کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاریهای پایانی بودند، پیرزنی از آنجا رد میشد، ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجد کج است !
کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد زد ساکت ! چوب بیاورید ، کارگر بیاورید ، چوب را به مناره تکیه دهید ، حالا همه باهم ، فشار دهید ، فشااااااااااار !!!
و مرتب از پیرزن میپرسید مادر درست شد ؟
بعد از چند دقیقه پیرزن گفت درست شد و دعا کنان دور شد . کارگران گفتند مگر میشود مناره را با فشار صاف کرد ؟
معمار گفت : نه ! ولی میتوان جلوی شایعه را گرفت ! اگر پیرزن میرفت و به اشتباه به مردم میگفت مناره کج است و شایعه کج بودن مناره بالا میگرفت ، دیگر هرگز نمیشد مناره را در نظر مردم صاف کرد !
ولی من الان با یک چوب و کمی فشار ، مناره را برای همیشه صاف کردم !!!
از شایعه بترسید !
در تجارت و کسب و کارتان ، حتی در زندگیتان از شایعه بترسید ! اگر به موقع وارد عمل شوید براحتی مناره زندگیتان صاف خواهد شد ...
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دعاي ويژۀ امام صادق (ع) براي زائران قبر امام حسين (ع)
حضرت پس از اين فراز از دعا، براي زائرين اباعبدالله (ع) به صورت ويژهاي دعا ميفرمايد و از خداوند ميخواهد:
· «فَكَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ»
خدايا از جانبِ ما رضوان خود را به قدر كافي به اينها بده.
· «وَ اكْلَأْهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ»
خدايا اينها را شب و روز حفظ بفرما.
«وَ اخْلُفْ عَلَى أَهَالِيهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ الَّذِينَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَف»
خدايا! اينها وقتي براي زيارت قبر حسين (ع) ميروند خودت جانشينِ آنها در خانواده آنها باش و برايشان جبران كن.
· «وَ اصْحَبْهُمْ وَ اكْفِهِمْ شَرَّ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ كُلِّ ضَعِيفٍ مِنْ خَلْقِكَ أَوْ شَدِيدٍ وَ شَرَّ شَيَاطِينِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ»
خدايا خودت در طول سفر مصاحب و همراه اينها باش و آنها را از شرّ هر ستمگر و دشمنِ نابكاري كفايت كن. و هر آدمِ قوي يا ضعيفي كه بخواهد به اينها شرّي برساند تو محافظت كن و آنها را از شرّ شياطين انس و جنّ حفظ كن.
· «وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْكَ فِي غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَ مَا آثَرُونَا بِهِ عَلَى أَبْنَائِهِمْ وَ أَهَالِيهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ»
خدايا پاداشى را كه در برابر اين غربت از وطن و مقدم داشتن ما بر فرزندان و خاندان و بستگان خود از تو آرزو دارند، به بهترين وجه به آنان ارزانى دار.
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
🌷«امام جعفرصادق (علیهالسلام)»:
✨مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه.
هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(علیهالسلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیت آن حضرت در حال جهاد به سر میبرد.
📚(بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦)
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
💠 زندگی به سبک ضرب المثل؛ چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است(روش اول)
🔹بیشتر کسایی که این ضرب المثل دستاویزشون شده تمامیت خواه شدن
.
طوری عمل میکنن که گویا کل چراغ های عالم باید در خونه ایشون روشن باشه!
.
🔹با درآمد میلیاردی یارانه چهل هزاری میگیره هنوز چون معتقده چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است!
.
🔹تو آپارتمانش چون کنتور آب مشترک دارن تا دلت بخواد آب اسراف میکنه و با افتخار به اهل خانوادش میگه ما استفاده نکنیم بقیه استفاده کنن؟
چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است!
.
🔹دو تا خونه داره ولی به اسم بچه هاشم مسکن مهر ثبت نام کرده! ازش میپرسی تو که شانت اجازه نمیده مسکن مهر بری چرا میخوای بگیری؟
میگه من نگیرم بقیه بگیرن؟؟؟ چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است!
.
🔹هفت تا مغازه داره ولی به یه پسرش گفته بره وام بنگاه های زود بازده تولیدی بگیره و بزنه تو دلالی! نکنه یه وقت بقیه بگیرن بهش نرسه!
واسه اون یکی پسرش هم با پول و پارتی یه کار دولتی جور کرده! درسته حقوقش یک سوم وقتی نیست که کنار خودش تو مغازه کار میکرد ولی خوب چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است!
پسر اون کار دولتی نداشته باشه همسایه بدبخت و باسواد و بیکارش بره سر کار؟؟؟؟
.
🤔این دوستان وقتی کمک های نظامی از بودجه دفاعی رو به کشورهای خط مقدم در برابر دشمن میبینن باز یاد همین ضرب المثل میفتن!
.
چون اینا پولدارن و کلی خرج بیخود دارن و طبق منطق و دین باید اینا به #فقرا کمک کنن ولی خوب اینا دوس ندارن از چراغ های خونه شون کم شه!!! حتی حاضرن چراغ خونه مرز نشین ها توسط داعش بترکه ولی کسی کاری به کار چراغ خونه اینها نداشته باشه!
سبک دوم زندگی؛(مختصر اشاره)
.💎و یوءثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه(دیگران را بر خود ترجیح می دهند اگرچه به آن نیازمند باشند.)"سوره حشر۹"
🔸حضرت زهرا(س) فرمود: ای فرزندم اول همسایه بعد اهل خانه؛
.
🔸وقتی این سبک زندگی تو جامعه جاری شد نتیجش میشه اون پیر زن روستایی که کل داراییش یعنی یه مرغ رو آورده بود تقدیم جبهه ها کنه!
و...
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
💞 شهیدی که بخاطر رضایت پدر از بهشت برگشت💞
آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند.🍂
داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم. 🍀می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار میکنی؟
محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را میدیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سالهای اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان میگفتند که برادران حسن اسیر شده اند. 🌼
بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پروندهاش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید.🌱
تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده بهقدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد. بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد. یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم. دایرهای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد. یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است. مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین میآیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه. ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر میکنم حال و هوایم عوض میشه.
ادامه ماجرا ... 🧡
محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود. در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش. خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده.
در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند میدیدم آنها هم به آسمان می رفتند. کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند. دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند. همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد. نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شدهاند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند. خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی
ناراحتی گفت
ند : این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند چشم ... ♥️
یکباره روح به جسم من برگشت تمام بدنم درد میکرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند.🍁 اما یک نفر متوجه زندهبودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آنجا راهی اصفهان شدیم. حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم فقط آمدهام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت و من مات و متحیر گوش میکردم.🍃
روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، میخواستم ببینم ماجرا چه می شود وقتی پدر و پسر خلوت کردند ، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر.☘
محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم. آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.
پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم. از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود. گفتم چه شده گفت: پدرم راضی شد. انشاالله می روم آنجایی که باید بروم. من برخی شبها توی بیمارستان کنارش می نشستم برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آنجا را مقایسه کنم. زخمهایش روز به روز بهتر میشد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده.🌸
چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟
گفتند: محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم. درب تابوت را باز کردم. محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه. دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد ، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت. دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمد حسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند...🌿💛
🔺شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
✨﷽✨
🔴 بچه ها را در معرض چشم زخم قرار ندهید!
✍ استاد محمدعلی مجاهدی نقل کرده اند: یک سال به اتفاق همسر و دختر چهار سالهام عازم مشهد مقدس شده بودیم. در همان روز ورود به مشهد بلافاصله پس از عتبه بوسی علی بن موسی الرضا علیه السلام، توفیق زیارت آقای مجتهدی را پیدا كردیم. دخترم لباس عربی چین داری به تن داشت و در حیاط خانه سرگرم بازی بود. آقای مجتهدی رو به من و همسرم كرده، فرمودند: چرا در حق این كودک معصوم ظلم میكنید؟! شنیدن جمله عتاب آمیز آن مرد خدا برای ما بسیار سنگین آمد! زیرا در حد توانی كه داشتیم چیزی از دخترمان فرو گذار نمیكردیم.
هنگامی كه آن مرد خدا تعجب ما را دید، فرمود: این بچه دارد از بین میرود! طبیعت كودک خیلی لطیف است و تاب چشم زخم ندارد ...! از شنیدن این مطلب، تعجب من و همسرم بیشتر شد. زیرا به چشم خود میدیدیم كه دخترمان با شادی كودكانه خود سرگرم بازی كردن است و مشكلی ندارد!
دقایقی گذشت ناگهان دخترم نقش زمین شد و رنگ چهرهاش تغییر كرد و نفسش به شماره افتاد! من و همسرم از دیدن این صحنه به اندازهای دست و پای خود را گم كرده بودیم كه نمیدانستیم چه باید بكنیم؟!
حضرت آقای مجتهدی آمدند و دخترم را در آغوش گرفتند و در حالی كه ذكری را زمزمه میكردند، بر روی او می دمیدند! دخترم پس از چند دقیقهای، رفته رفته حالت طبیعی خود را پیدا كرد و باز سرگرم شیطنتهای كودكانه خود شد!
حضرت آقای مجتهدی در حالی كه ما را به صرف میوه دعوت میكردند، رو به همسرم كرده فرمودند: خانم همشیره! لزومی ندارد كه این لباس زیبا را بر تن این كودک كه خود بسیار زیبا است بپوشانید و بعد او را از میان كوچه و بازار عبور دهید و نظر مردم را به طرف او جلب كنید! وآنگهی چرا به هنگام بیرون آمدن از خانه صدقه ندادید؟! می دانید كه صدقه، رفع بلا میكند! آن مرد خدا راست میگفت. هنگامی كه به دیدار او میرفتیم در بین راه بسیاری از افراد دختر خردسالم را به هم نشان میدادند و سرگرم تماشای او میشدند و ما از این مطلب غافل بودیم كه به دست خودمان داریم برای او درد سر ایجاد میكنیم ...
📚 داستان هایی از کرامات شیخ جعفر مجتهدی رحمت الله علیه
💠 🎯
✨﷽✨
🌼از او بگوئیم
✍مسعده از اصحاب حضرت امام صادق علیه السلام می گوید: روزی نزد آن حضرت علیه السلام بودم که ناگاه پیرمردی بر آن حضرت علیه السلام وارد شد، درحالی که از شدت پیری از کمر خمیده شده بود.پیرمرد بر حضرت علیه السلام سلام کرده و دست حضرت علیه السلام را بوسیده و شروع به گریه نمود!. حضرت امام صادق علیه السلام سوال نمودند: ای پیرمرد چه چیز باعث گریه تو شده است؟
پیرمرد پاسخ داد: فدای شما بشوم! اکنون حدود صد سال است که من در انتظار قیام کننده شما اهل بیت هستم، همواره با خود می گویم او در این سال قیام خواهد نمود. دیگر سن و سالم زیاد شده و مرگ خود را نزدیک می بینم، اما آنچه دوست دارم [یعنی فرج شما] را نمی بینم. شما اهل بیت علیهم السلام را شهید و آواره می بینم و دشمنان شما را شاد و راحت می یابم، پس چگونه گریه نکنم؟!
سخن که بدینجا رسید چشمان حضرت امام صادق علیه السلام نیز پر از اشک شد. سپس آن حضرت علیه السلام فرمودند:ای پیرمرد اگر زنده بمانی و قیام کننده ما را ببینی همراه ما در درجات بالا خواهی بود و اگر مرگ تو را دریابد، در روز قیامت با ما اهل بیت که ثقل رسول خدا هستیم همراه خواهی شد. همان ثقلی که آن حضرت علیه السلام فرمودند: من در میان شما دو امانت بجا می گذارم، به آنها چنگ زده و متمسک شوید تا نجات یابید؛ قرآن کریم و اهل بیتم علیهم السلام .
پیرمرد گفت: پس از شنیدن این خبر دیگر نگران امری نخواهم بود.حال سوال این است؛ آیا ما نیز این حال انتظار را که باعث دعای خیر حضرت امام صادق علیه السلام در مورد پیرمرد شد، در خود سراغ داریم!؟ اگر نه، برای بدست آوردن حال انتظار چه باید بکنیم؟
📚 کفایة الاثر، ص264
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
📌 #پندانه
🔹روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..
🔸که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد...
🔹با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
🔸به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
🔹چه کار می کردی؟ ....
گفت: هیچ.
🔸فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
🔹گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
🔸آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
🔹آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...!
🔸گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
🔹سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
🔺گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
🔸این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت...
🔹تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:
🔺من یاغی نیستم
🔅 خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!...
فقط اومدیم بگیم که:
🔺خدایا ما یاغی نیستیم....
بنده ایم....
🔺اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده.....
🔺لطفا همین جمله را از ما قبول کن.
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
📖 داستانک
⚫️ بازگشت اهل بیت از کربلا به مدینه
▪️خاندان داغدیده رسالت پس از ورود به کربلا برای شهیدان خود به عزاداری پرداختند، چون هنگام حرکت به سوی کوفه اجازه عزاداری به آنان نداده بودند و همانگونه که سید ابن طاووس در «الملهوف» نقل کرده است که «و اقاموا المآتم المقرحة للاکباد»(1) ماتمهای جگرخراش به پا داشتند و تا سه روز امر به این منوال سپری شد.(2)
▪️اگر زنان و کودکان در کنار این قبور میماندند، خود را در اثر شیون و زاری و گریستن و نوحه کردن هلاک میکردند، لذا علی بن الحسین(ع) فرمان داد تا بار شتران را ببندند و از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند،
▪️چون بارها را بستند و آماده حرکت شدند، سکینه(س) اهل حرم را با ناله و فریاد به جانب مزار مقدس امام جهت وداع حرکت داد و جملگی در اطراف قبر مقدس گرد آمدند، سکینه قبر پدر را در آغوش گرفت و شدیدا گریست و به سختی نالید
▪️کاروان آلالبیت به جانب شهر مدینه رهسپار شد.
▪️بشیر بن جذلم میگوید: به آرامی می رفتیم تا به شهر مدینه نزدیک شدیم،
▪️حضرت سجاد(ع) فرمود تا بار از شتران برداشته خیمهها را برافراشتند و اهل حرم در آن خیمهها فرود آمدند، امام علی بن الحسین(ع) مرا طلبید و فرمود: خدای تعالی پدرت «جذلم» را رحمت کند که شاعری نیکو بود، آیا تو را از شعر بهرهای هست؟!
عرض کردم: آری! یابن رسول الله!
▪️فرمود: هم اکنون وارد شهر مدینه شو! و خبر شهادت اباعبدالله(ع) و ورود ما را به مردم ابلاغ کن!
▪️بشیر گوید: بر اسب خویش سوار شدم و با شتاب وارد شهر مدینه شدم و به جانب مسجد نبوی رفتم، چون به آنجا رسیدم با صدایی بلند و رسا این اشعار را که مرتجلا سروده بودم، خواندم:
یا اهل یثرب لا مقام لکم بها
قتل الحسین و ادمعی مدرار
الجسم منه بکربلا مضرج
والرأس منه علی القناة یدار
▪️سپس روی به مردم کردم و گفتم:
این علی بن الحسین(ع) است که با عمهها و خواهرانش در بیرون شهر مدینه فرود آمدهاند و من فرستاده اویم که شما را از ماجرایی که بر آنان رفته است آگاه سازم.
▪️وقتی این خبر را به مردم رساندم، در مدینه هیچ زنی نماند مگر اینکه از خانه خود بیرون آمد در حالی که زاری میکرد و میگریست و من همانند آن روز را به یاد ندارم که گروه بسیاری از مردم یکدل و یک زبان گریه کنند و بر مسلمانان تلختر از آن روز را ندیدم.(3)
▪️بشیر گوید: مردم مدینه یکپارچه به سوی کاروان حرکت کردند و من نیز اسبم را به سرعت راندم و دیدم مردم همه راهها را با حضور خود سد کردهاند، به ناچار از اسب پیاده شدم و با زحمت از میان مردم گذشتم و خود را به خیمههای آل البیت رساندم.
▪️علی بن الحسین(ع) داخل خیمه بود، بیرون آمد و دستمالی در دست آن حضرت بود که اشک از رخسار مبارکش پاک میکرد، مردی منبری آورد و آن حضرت بر آن نشست و اشک از دیدگانش جاری بود، صدای مردم به گریه بلند شد و زنان ناله و زاری میکردند و مردم از هر طرف به آن حضرت دلداری و تسلیت میگفتند، آن منطقه پر از شیون و فریاد شده بود، تا آنکه حضرت سجاد(ع) با دست خویش اشاره کرد که ساکت شوند و سپس خطبه ای را ایراد فرمود
▪️اهلبیت(ع) در روز جمعه هنگامی که خطیب سرگرم خواندن خطبه نماز جمعه بود، وارد مدینه شدند و مصائب حسین(ع) و آنچه را بر او وارد شده بود، برای مردم بازگو کردند.
▪️داغها تازه شد و باز حزن و اندوه آنان را فرا گرفت و در سوگ شهیدان کربلا نوحه سرایی کرده و میگریستند و آن روز همانند روز رحلت نبی اکرم صلی الله علیه وآله بود که تمام مردم مدینه اجتماع کرده و به عزاداری پرداختند.
▪️امکلثوم(س) در حالیکه میگریست وارد مسجد پیامبر(ص) شد و روی به قبر پیامبر(ص) کرد و گفت: سلام بر تو ای جد بزرگوار من، خبر شهادت فرزندت حسین(ع) را برای تو آوردهام!
▪️پس ناله بلندی از قبر مقدس رسول خدا(ص) برخاست! و چون مردم این ناله را شنیدند، به شدت گریستند و ناله و شیون همه جا را گرفت.
▪️سپس علی بن الحسین(ع) به زیارت قبر(ص) آمد و صورت بر روی قبر مطهر نهاده گریست.(4)
▪️راوی گوید: زینب(س) آمد و دو طرف در مسجد را گرفت و فریاد زد: یا جداه! من خبر مرگ برادرم حسین را آوردهام و اشک زینب هرگز نمیایستاد و گریه و ناله او کاستی نمیگرفت و هر گاه نگاه به علی بن الحسین(ع) میکرد، حزن و اندوه او تازه و غمش افزوده میشد.(5)
📚 پی نوشت :
1) الملهوف .82
2) ذریعة النجاة .271
3) تاریخ طبری 5/ .233
4) الملهوف .85
5) الدمعة الساکبة 5/ .164
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
#حدیث
#اخلاق
🚫 دعوای زن و شوهر
کاری که شیطان برایش کف می زند ؛
✅ از پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم نقل شده است: «اِذا اخَتَصَمَتْ هِیَ وَ زَوجُها فیالبَیتِ فَلَهُ فی کُلِّ زاویَهٍ مِن زوایَا البَیتِ شَیطانٌ یُصفِّقُ و یَقولُ: فَرَّحَ اللهُ مَن فَرَّحَنی!»
زمانی که زن با همسرش در منزل مرافعه و مشاجره میکند (دقیقاً) در همان زمان در هر یک از زوایای منزل یک شیطان مشغول کف زدن و شادمانی است و میگوید: خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد و خوشحال کرده است.
📚لئالیالأخبار، ج ۲، ص ۲۱۷
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
〰〰〰〰〰〰〰
⭕سیره نبوی با کودکان
🎱روزی پیامبر صلی الله علیه و آله همراه اصحاب از کوچه های مدینه عبور می کردند،
در یکی از کوچه ها چند کودک مشغول بازی بودند و در کنار آنها کودکی خود را روی زمین می کشید و گریه می کرد.
حضرت متوجه آن کودک شده، پهلوی او روی زمین نشستند،
سپس آن طفل را از زمین بلند کرده و علت گریه او را جویا شدند،🧒🏻
کودک گفت:
من پسر رفاعه انصاری هستم،پدرم در جنگ احد کشته شد.
➿
خواهری داشتم که ازدواج کرد و مادرم نیز شوهر کرد و مرا از خود راند.اکنون بی کس و تنها مانده ام.بچه ها مرا سرزنش می کنند و به بازی نمی گیرند.
🖤حضرت بسیار ناراحت شده و اشک از چشمانش جاری گردید و سپس او را روی زانوی خود نشانید و فرمود:
✔ ناراحت مباش،من از امروز پدر تو و دخترم فاطمه خواهر توست.
🖊کودک شادمان شد و برخاست و فریاد زد: ای بچه ها، دیگر مرا سرزنش نکنید که پدرم از پدرهای شما بهتر است.🙂
✒ آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله دست او را گرفت و به خانه دخترشان فاطمه سلام الله بردند و گفتند:
دخترم! این کودک فرزند ما و برادر توست. از او نگهداری کن.
✔ فاطمه نیز جامه ای پاکیزه بر او نشاند.سرش را روغن زد و ظرف خرمایی پیش روی او گذاشت و فرمود:
حسن و حسینم بیایید و با هم غذا بخورید.
بعد از رحلت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله او بر سر خود خاک می ریخت و فریاد میزد:
وا ابتاه امروز من یتیم شدم و همۀ مردم از سوز او می گریستند.😔❤
📚اخلاق اسلامی-ص30- سید مهدی شمس الدین
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
﷽
*📝 دین داری ساده*
💠 امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:
🔹 هر کس *خوش نيت* باشد،
روزیاش *افزايش* مييابد!
⭕ و هر كس با خانوادهاش *خوش رفتار*
باشد، بر *عمرش* افزوده میگردد!
🔹 هر كس بر خدا *توكل* كند،
*مغلوب* نمیشود!
⭕ و هر كس از *گناه* به خدا پناه برد،
شكست نمیخورد ..
👈🏻 افزايش *نعمت* از جانب خداوند
قطع نمیشود، مگر اينكه
*شكر* از جانب بندگان قطع گردد ..
📖بحارالانوار، ج ۶۸، ص۵۴"
‼️دین داری سخت نیست فقط کافیه *عمل کننده* باشیم♥️
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
#شبهه
🔆 متن شبهه :
خسته نباشی کربلایی!!
امسال هم هرطور شده خودت را به کربلا رساندی
و چهلمین روز شهادت امام حسین را به سوگ نشستی
البته چهلمین روز که غلط است،تا امروز دقیقا پانصدویازده هزارو چهل روز از شهادت امام حسین می گذرد!!
ا....
▪️غذایشان بوی خون شهدا را نمی داد؟
▪️عجب وفادار ماندی به خون شهدای جنگ!
گوشه ای از فیلم عملیات کربلای ۴ و کشتار عزیزان مان بدست برادران عراقی را حتمآ دیده ای؟ ﻣﺤﻞ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﮕﻮﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﻏﻮﺍﺹ ﻫﺎﻣﻮﻥ ..... ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ....
ا....
🔸تا به حال از خودت نپرسیدی که چرا آمریکا بدون دلیل دشمن است و عراق با کشتن میلیونها ایرانی برادر است؟
🔸نپرسیدی چرا رفتن به مزار کوروش جرم و دشوار است و رفتن با پای پیاده به کربلا ساده و سهل؟
🔸نپرسیدی چرا واژه ی مرگ بر عراق یا مرگ بر عربستان نداریم؟
🔸نپرسیدی چرا آنها از عراق پیاده به حرم امام رضا نمی آیند اگر انقدر معتقد هستند؟
🔸و نپرسیدی چرا فقط ۴ سال است این پیاده روی عظیم بر قرار است!!؟
(شبهه خلاصه شده است)
🔆 پاسخ شبهه :
1⃣ در ابتدا از کشف مهم نویسنده که اربعین چهلم شهادت امام حسین نیست و پانصدهزارمین روز است تشکر می کنیم.
اما آنچه جفا، مغالطه و بی انصافی است، نسبت دادن جنایات صدام و رژیم بعث عراق به مردم این کشور مخصوصاً شیعیان آن است.
خوب است اگر کسی به موضوعی هم نقد دارد، منصفانه نقد کند، ما با امریکا بدون دلیل دشمنی می کنیم؟ حمایت از کودتاچیان در سرنگونی دولت قانونی و مردمی مصدق، زدن هواپیمای مسافربری ایرباس، حمایت آشکار از صدام، اعتراف به تاسیس داعش، تحریم های متعدد و ظالمانه (و به قول خود اوباما فلج کننده) و... اینها دلیلی برای دشمنی نیست؟
2⃣ چه کسی گفته است که رفتن سر مزار کوروش جرم نابخشودنی است؟ افرادی که امسال در هفتم آبان به پاسارگاد رفتند کدام یک دستگیر و محاکمه شده اند؟ اگر مستند این شبهه افکن عزیز برخی فیلم های تقطیع شده در فضای مجازی است، باید دانست که دخالت محدود نیروی انتظامی برای جلوگیری از نفوذ و سوء استفاده عده ای است که با تحریک و شعارهای ساختارشکن در صدد سوء استفاده از جمعیت حاضر بوده است.
3⃣ اما در مورد شعار مرگ بر عراق و مرگ بر عربستان باید دانست که دلیلی برای آن وجود ندارد. بله مرگ بر صدام گفته ایم و خدا را شکر محقق شد. مرگ بر آل سعود هم می گوییم و ان شاء الله محقق خواهد شد. اما با مردم عراق و عربستان و هیچ نقطه ای از عالم مشکلی نداریم. شعار مرگ بر امریکا و انگلیس هم همه می دانند که منظور نظام استکباری آن است (چون شخص یا گروه خاصی در امریکا یا انگلیس سردمدار محسوب نمی شود، بخلاف تجاوز عراق که به محوریت صدام بود و جنایات عربستان که به محوریت آل سعود است)
4⃣ اگر شبهه افکن محترم به قم یا مشهد مسافرت کند، خیل عظیم زائران عراقی و عرب را مشاهده خواهد کرد. البته لطفا ببخشیدشان که پیاده نمی آیند و ما به آنها آب و خرما نمی دهیم.
اگر چه پیاده روی اربعین در این سالها رشد قابل توجهی کرده است، اما به این معنا نیست که قبلا نبوده ما در پستهای قبل نمونه هایی از مستندات پیاده روی در سالهای قبل را ارائه کرده ایم. احیا این مراسم مانند احیای ارزشهای زیادی مانند حفظ قرآن، اعتکاف، نماز جمعه و ... است که به برکت جمهوری اسلامی و رویکرد جوانان این مرز و بوم به ارزشهای الهی و اسلامی است.
5⃣ یک سوال مهم
به راستی حضور استراتژیک ایران و ایرانی در عراق و نصب عکس رهبران ایران بر فراز کشوری که زمانی با ما در حال جنگ بوده، آیا باید موجب سرافرازی باشد یا ایرادهای بچه گانه؟ چرا عده ای از قشون کشی فرهنگی و نرم ایران در کشورهای دیگر ناراحتند؟ اینها دوست ایرانند یا....؟
👈#لبيك_يا_خامنه_اي
💠 کرامات یک رزمنده 💠
⚪️ استاد رحیم پور:
🔹يكى از دوستان ميگفت، ما قبل از عمليات ، در پادگان ، آموزش و تمرين تيراندازى با آرپى جى داشتيم . آر پى جى زن هاى درجه اول گردان ، بشكه ها را مي چيدند روى زمين و آنها را ميزدند و بعد بشكه ها را دورتر ميگذاشتند تا كار سخت تر شود. كار رسيد به جايى كه ديگر هيچكدام از آرپى جى زن هاى درجه يك هم ، نميتوانستند بزنند.
🔹شهيد مهران نصيرى هم آنجا بود. يكى از بچه ها كه ميخواست او را دست بياندازد، گفت:" خب! ديگه نوبت آشيخ مهران است!" ، ميخواست با او شوخى كند و متلك بپراند.
مهران هم گفت ، من كه بلد نيستم، بچه ها باز دستش انداختند و گفتند ، نه آشيخ! شما قهرمان آرپى جى هستى ...به اين نيت این حرف را میزدند كه بيايد و دو سه تا پرت و پلا شليك كند و همه به او بخندند. خلاصه به زور بچه ها آمد...
🔹حواستان باشد ، من اين چيزهايى كه نقل ميشود را زود قبول نميكنم. نه اهل خواب ديدنم و نه اهل استخاره، مگر در موارد استثنائى و خاص، ولى اينهايى كه دارم ميگويم، خودم ديده ام ، يا از كسى كه صد در صد به او اعتماد دارم شنيده ام.
مهران پرسيد كدام بشكه را بايد بزنم؟ گفتيم آن بشكه آخرى را، بجاى اينكه نشانه برود، چشمانش را بست و زير لب ذكرى را گفت و شليك كرد، موشك مستقيم خورد به بشكه!
يك عده تعجب كردند و بعضى خنديدند و مسخره كردند و گفتند كه شانسى بوده ، گفتند دوباره بايد بزنى ، دوباره و سه باره شليك كرد و موشك به هدف خورد!!!
🔸يكى ديگر از دوستان ميگفت، به ما آمدند گفتند كه برويد قبل از عمليات ، آخرين تلفن ها را به خانه تان بزنيد، از پايگاه ظفر ، آمديم طرف مخابرات شهر ايلام ، چندین دكّه تلفن عمومى بود كه بچه هاى رزمنده ميامدند و صف مى ايستادند تا نوبتشان شود، ديديم پشت هر دکّه يك صف طولانى است كه اگر بخواهيم بايستيم ، دو ساعت ديگر هم نوبتمان نميشود، در حاليكه مرخصى ما رو به اتمام بود و بايد برميگشتيم. يك دكه خالى بود وپشت آن صف نبسته بودند. سوال كرديم، گفتند اين تلفن خراب است، به مهران گفتم بيا برويم ، ما امروز به تلفن نمي رسيم. مهران گفت بيا همين دكّه را يك امتحان بكنيم ! گفتم اينهمه آدم مگر عقلشان نميرسد از اين دكه هم استفاده كنند؟! گفت حالا بيا يك امتحانى بكنيم. از من انكار و از مهران اصرار، اين دوست ما كه شاهد ماجرا بوده الان زنده است، گفت با خودم گفتم اين مهران بازى اش گرفته، بگذار برود و خُنك بشود جلوى بقيه، بعد برگرديم پادگان...
🔸رفتيم كنار دکّه تلفن، گوشى را برداشت ، چشمانش را بست و چند بار گفت، يا فتاح،يا فتاح،يا فتاح و بعد شروع كرد به شماره گرفتن و بعد از لحظاتى مادرش از آنطرف خط با او حرف زد! دوست ما ميگفت من اول خيال كردم دارد مرا دست مياندازد اما بعداً ديدم نه!، واقعاً دارد حرف ميزند . صحبت هايش را كرد، تلفن را گذاشت ، بقيه از صف دكّه هاى ديگر ، هجوم آوردند، اما هركس تلاش كرد، ديگر تلفن كار نكرد. تلفن مخصوص او درست شده بود و دوباره خراب شده بود.
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔸🔸🔸 دشمنی مخفیانه بسیاری با اهل بیت علیهمالسلام و روش تشخیص آن
شیخ ذاکر بن عوده الحنفی از علما و شعرای معاصر اهلسنت دربارهی "دشمنی پنهان با اهلبیت علیهم السلام" چنین میگوید:
💢 اگرچه "نصب جَلیّ" [دشمنی آشکار برخی به ظاهر مسلمانان نسبت به اهلبیت پیامبر علیهم السلام] از بین رفته یا در حال از بین رفتن است ولی "نصب خفیّ" [دشمنی پنهان] هنوز هم در دل بسیاری رسوخ کرده است.
❓ اگر بپرسی نشانهاش چیست؟
🔅میگویم: به دلت نگاه کن !
❓زمانی که از اهلبیت رسول خدا سخن به میان میآید دلت شاد میشوی یا ناراحت؟!
🔅اگر ناراحت میشوی پس برای دلت گریه کن و در پیِ درمانش باش !
❓ هرگاه با حدیثی در فضایلشان، جایگاه والایشان، وجوب احسان و محبّت به ایشان مواجه میشوی آیا خوشحال میشوی یا از آن دوری میکنی و دنبال بهانههایی هستی تا آن فضائل را از معانی اصلی خود تغییر دهی و آن خصائص را از اهل بیت دور کنی؟
🔅اگر دومی است پس برای دلت گریه کن و در پیِ درمانش باش !
🤲 خداوندا به لطف و بخششت دلهای ما را مملوّ از محبّتت و محبّت پیامبرت و محبت اهلبیت او و اصحاب او همانطور که تو از ما راضی میشوی قرار ده !
🔥پ.ن: در حالی که برخی از خامخیالان میان ما منکر دشمنی کسی با اهل بیت علیهم السلام در روزگار معاصر هستند، عالمان و اندیشمندان منصفی از اهل سنت، به وجود نصب خفی معترف و بلکه معترضند. نمونههای دیگری نیز به زودی منتشر خواهد شد.
اهل بیت علیهم السلام کماکان مظلومند.
@kashani1395
🔺🔸🔻
متن عربی:
لئن مات النصْبُ الجليُّ أو كاد .. فإن النصبَ الخفيَّ ما يزال شامخًا في قلوبِ كثيرٍ..
وإن سألت: ما أمارته؟
قلت:
انظر قلبك..
* حين يُذكر ساداتنا الآل أترى قلبك طربًا أم عبوسًا؟ فإن كان الثاني فابك على قلبك وابحث عن علاجه!
* حين تقف على حديث في فضايلهم وعلو شانهم ووجوب برهم ومحبتهم أتراك تطرب أم تتحرج وتبحث عن محامل ومخارج لتلوي أعناق المعاني بما يسلب عنهم المزايا؟
فإن كان الثاني فابك على قلبك وابحث عن علاجه.
اللهم املأ قلوبنا بحبك وحب نبيك صلى الله عليه وسلم وحب آله وأصحابه أجمعين على الوجه الذي يرضيك عنا بمنك وجودك!
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•