🍇🍇🍇🍇
یکی از بیمارىهاى خطرناک،
مرضى بىصداست که هیچگونه علامتى نداشته و ندارد و اما مىتواند
آسیب شدیدى به شما وارد نماید.
این بیماری، مرضِ
«عادىشدنِ نعمت» است!
این بیمارى چهار نشانه دارد:
۱ـ اینکه نعمتهاى فراوانى داشته باشید، اما آنها را نعمت ندانید، و هیچگونه احساس [شکرگزارى] در قبالش نداشته باشید، گویى این که حقى کسب شده است!
۲ـ این که وارد خانه شوید و همهى اعضاى خانواده در سلامتى بسر برند، اما «شکر خدا» را به جاى نیاورید!
۳ـ وارد بازار شوید و خرید کنید و مایحتاج روزانه را تهیه کنید و به خانه برگردید، بدون این که قدردان و شکرگذار صاحب نعمت باشید، و این امر را عادى و حق خودتان در زندگى بپندارید....
۴ـ هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزید در حالى که از چیزى ناراحت نباشید، اما خدا را سپاس نگویید!
خدایا مراقبم باش اینگونه نشوم!
درود..روزوروزگارشادوپرنشاط🍇🍇🍇ا
🍃🌸🍃
🌹🌹كرامات حضرت عبدالعظيم عليه السلام / هدیهی سیدالكریم علیه السّلام
🌹 طلبه سیّدی، پس از آنكه مقطعی از درسش را در نجف به پایان می برد به تهران می آید و مقدّمات ازدواج ایشان فراهم می گردد. دختری معرّفی می شود و به خواستگاری می روند، مسائل مطابق سلیقه طرفین طی می شود جز اینكه پدر دختر شرطی را برای داماد مطرح می كند، تا پس از تحقّق آن دختر به خانه بخت برود.
🌺 شرط پدر دختر تهیه این اقلام بود: یك جفت گوشواره، 4 عدد النگو، 2 عدد پیراهن، 2 قواره چادری و 2 جفت كفش.
🌹 اگر چه درخواست خانواده عروس چندان سخت و چشمگیر نبود، لكن برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود. ایشان ناامید از انجام شرط، عازم قم می شود. امّا قبل از حركت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در شهرری توقّف می كند.
🌺 آن عالم بزرگوار قبل از آنكه به حرم مشرّف شود، دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان می ایستد. تمام حواسش به شرطی است كه از عهده انجام آن برنیامده است. در این لحظه كاملاً متوجّه آن حضرت می شود و مشكل را با آن وجود مقدّس در میان می گذارد. در حالتی دل شكسته زار زار می گرید و برای آنكه كسی متوّجه نشود عبایش را روی صورتش می گیرد.
🌹چند لحظه بعد، كسی دست روی شانهاش می گذارد و آرام به گوشش می خواند: كه آقا، بسته تان را بردارید تا خدای نكرده كسی آن را نبرد! و ایشان ناراحت از اینكه او را از چنین حالی بیرون آورده اند، مكثی می كند و بعد چشم می اندازد، بسته ای جلوی پایش افتاده است! ابتدا اعتنا نمی كند، امّا، بلافاصله طنین صدایی را كه لحظاتی قبل او را متوجّه این بسته كرده بود در ذهنش می نشیند. نگاه جستجو گرش كسی را نمی یابد. بسته را می گشاید. درون بسته این اشیاء به طور مرتّب چیده شده بود:
🌺 2 جفت كفش زنانه، 2 قواره چادری، 2 عدد پیراهن، 4 عدد النگوی طلا و یك جفت گوشواره.
🌹 «اين طلبه كسی نبود، جز مرحوم آيت الله العظمی مرعشی نجفی از علماء فقيد و مراجع تقليد عظام كه پس از اين كرامت نيز «خادم افتخاری» آستان مقدّس حضرت عبدالعظيم عليه السّْلام شده و تا آخر عمر شريفشان اين مدال خادمی را به سينه داشتند.»
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
آیتــ الله مجتهدے تهرانے ره:
در حلال و حرام وسواس داشته باشید اما در نجاست و طهارت نه!!
🔸اگر کسے مےخواهد یڪ نمـاز با حال بخواند، باید غذای شبهه ناڪ نخورد و لااقل به این مهمانےهایی ڪه خمس نمےدهند و اهل رشوه و ربا هستند نرود...
مثل گربه نباشید گربه را دیده اید؟ چقدر احتیاط مےکند؟ توے کوچہ های قدیم اگر کمے آب جمع میشد ، گربه با احتیاط میگذشت تا خیس نشود ولی همین گربه وقتی میخواست ماهی بگیرد نصف بدنش را توی آب میکرد.
🔹حالا خیلی ها اینجور هستند هی دستشان را آب میکشند اما وقتِ حلال و حرام هیچ چیز حالیشان نیست، مال صغیر را میخورند،
وقتی میگوئیم آقا این چلوکبابی که داری میخوری مال صغیره. میگوید ما علم نداریم پس اشکالی ندارد!
🔸چطور وقتی که دستت را میشویی و آب میکشی، نمیگویی ما علم نداریم، وسواس هستی! اما در حلال و حرام همه چیز را با گفتن یک «ان شاءالله حلال است» درست میکنی؟!
✍این موعظه ای بود که به شما کردم در حلال و حرام وسواسی باشید، اگر زیاد هم بخواهید مقدس شوید و وسواس بازی در آورید، شب باید سر گرسنه بر زمین بگذاری!
⚠️پس زیاد نه اما جاهایی که واقعاً میدانید که مال شبهه ناک است دست نگه دارید
#توصیه_دینی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#ضرب_المثل 🌷#حکایت
✨تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند؛ یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد.
شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد.
✨صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است. به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم .
قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .
✨قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟ ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم. قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند.
✨قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟ تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم. دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند.
✨ناگهان یکی از همان تاجرهای دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند .
✨قاضی گفت: دزد همین است و به تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یکساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد.
✨از آن به بعد وقتی می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند:
پنبهدزد دستبه ریشش میکشد
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#تربیت_فرزند
در تربیت یک دختر هر دوی والدین مسئول هستند.
🍀#مادر میتواند به او زن بودن و #پدر میتواند به او استقلال را بیاموزد.
🔶 پدر مسئول است دخترش را شجاع و قوی تربیت کند و به گونهای رفتار کند که احساس زیبا بودن به او دست بدهد.
💠پدر میتواند به او یاد بدهد چگونه ماجراجویی کند و اعتماد به نفس و حس امنیت به او بدهد.
🔹رابطه پدر و دختر رابطهای ساده است. دختر تا آخر عمر پدرش را دوست خواهد داشت و به او اعتماد میکند. چرا که او اولین عشق، اولین قهرمان و اولین مرد زندگیش است.
قدرت
➕ تواضع
⏪ قهرمانی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌱
🌸💐💕🌸💐💕🌸💐💕🌸💐💕🌸
❤️ دلیل نامیدن حضرت عبدالعظیم (ع) به حسنی/ ماجرای دیدار این حضرت با امام هادی (ع)
🔆پانزدهمین روز از ماه شوال برابر با روز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) است. حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السّلام) با چهار واسطه، به سبط اکبر پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و خاندان وحی میرسد.
🔆حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السّلام) ۷۹ سال عمر کردند و در طول عمر با برکتشان با چهار امام بزرگوار یعنی امام موسی کاظم (ع)، امام رضا (ع)، امام محمّدتقی (ع) و امام علیّ النّقی (ع) هم دوره بودهاند.
🔆دلیل شهرت حضرت عبدالعظیم (ع) به "حسنی" این است که آن حضرت از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) به شمار میروند. آن حضرت در زمینه علوم دینی دانشمند محسوب میشوند و تمامی تقدیرهایی که امامان معصوم (ع) از ایشان داشتهاند، به خوبی نشان دهنده این موضوع است.
🔆حضرت عبدالعظیم (ع) در مدینه سکوت داشتند تا اینکه به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی آن زمان تصمیم گرفتند به ری هجرت کنند و اینگونه شد که آن حضرت به شهر ری وارد شدند. خاندان پیامبر اکرم (ٌص) در طول تاریخ همواره از خلفای عباسی در امان نبودند و این موضوع گریبانگیر حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) نیز شد به گونهای که دشمنان با ارائه گزارشهای نادرست به دستگاه حکومت، باعث اعمال شدن سختگیریهای بیشتری بر آن حضرت میشدند.
🔆در شرایطی که سختگیریها بر حضرت عبدالعظیم (ع) روز به روز بیشتر میشد، آن حضرت در روند یک ملاقات به حضور امام هادی (ع) رسیدند و عقیدههای خود را در زمینه دین و موضوعات دینی بر ایشان عرضه کردند. امام هادی (ع) نیز با تایید عقاید حضرت عبدالعظیم (ع) از ایشان به عنوان "دوستان ما" یاد کردند.
🔆خیرچینان حکومت خبر دیدار حضرت عبدالعظیم (ع) با امام هادی (ع) را به گوش خلیفه رساندند و اینگونه خلیفه دستور داد ماموران حکومتی شهر به شهر دنبال حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) باشند، اما آن حضرت که تصمیم داشتند خود را از خطر حکومت در امان بدارند، شهر به شهر حرکت کردند تا اینکه به شهر ری رسیدند و آنجا را برای سکونت انتخاب کردند.
🌸💐💕🌸💐💕🌸💐💕🌸💐💕🌸
🔆 #پندانه
✍ طنـاب و خدا
🔹کوهنوردی میخواست از بلندترین کوهها بالا برود.
🔸او پس از سالها آمادهسازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود میخواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
🔹او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند به صعودش ادامه داد تا اینکه هوا کاملا تاریک شد و بهجز تاریکی هیچچیز دیده نمیشد.
🔸سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه و ستارهها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند.
🔹کوهنورد همان طور که داشت بالا میرفت در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هرچه تمامتر سقوط کرد.
🔸سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد.
🔹داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده.
🔸حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود.
🔹در آن لحظات سنگین سکوت چارهای نداشت جز اینکه فریاد بزند:
«خدایا کمکم کن.»
🔸ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد:
«از من چه میخواهی؟»
🔹کوهنورد گفت:
«نجاتم بده.»
🔸صدا گفت:
«واقعا فکر میکنی میتوانم نجاتت دهم؟»
🔹کوهنورد گفت:
«البته، تو تنها کسی هستی که میتوانی مرا نجات دهی.»
🔸صدا گفت:
«پس آن طناب دور کمرت را ببُر!»
🔹برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فراگرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.
🔸روز بعد گروه نجات رسیدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالی که تنها یک متر با زمین فاصله داشت.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
☀️ امام حسن مجتبی (علیهالسلام) :
✨ هشت نصیحت امام حسن مجتبی علیه السلام
1⃣ بخشش آن است که اما و اگری پیش از آن نباشد و منت گذاری درپی آن نیاید.
2⃣ بخشندگی پیش از درخواست از بزرگترین بزرگواریهاست.
3⃣ گناه را با کیفر مداوا مکن و در میان آن دو، راهی برای عذر خواهی بگذار.
4⃣ شوخی هیبت را میبلعد.
5⃣ انسان ساکت بر هیبت و وقار خود میافزاید.
6⃣ آن کس که از او چیزی بخواهند، آزاد است تا آن زمان که وعده دهد. و برده است، تا آن زمان که به وعده عمل کند.
7⃣ فرصت زودگذر است. و به کندی و سختی دوباره به دست میآید.
8⃣ نعمتها تا زمانی که هستند ناشناختهاند و هنگامی که رخت بربستند، شناخته میشوند.
📚 معانیالأخبار، ص۲۵۷، ح۲
🎋🎋🎋🎋🎋🎋🎋
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#کریم_بقره_مفتخور!
🌷یكی از نگهبانان عراقی بهنام كریم، فردی قوی هیكل بود كه چون بهره هوشی پایینی داشت و آزادگان از او نفرت داشتند، به «كریم بقره» معروف شده بود. كریم بقره فردی به اصطلاح مفتخور بود كه هر وقت سفره غذای اسرای ایرانی پهن بود، بدون كسب اجازه، از خوراكی های اسرای ایرانی برمیداشت و میخورد.
🌷به اتفاق سایر اسرا تصمیم گرفتیم كه برای همیشه از شر او راحت شویم. بنابراین با افزودن مقداری مایع شوینده به ماست و آب و نمك، دوغ مخصوصی تهیه كردیم. كریم بقره با شنیدن خبر وجود دوغ در آسایشگاه اسرا، با آن هیكل بزرگش مثل قرقی خودش را به آسایشگاه ما رساند و دوغ خنك را در دست اسرای ایرانی مشاهده كرد. از پارچ یك لیوان دوغ برای خودش ریخت و خورد. خواست لیوان دوم را بخورد كه....
🌷....خواست لیوان دوم را بخورد كه اسرا ممانعت كردند و گفتند باید دوغ را برای بقیه اسرا نگه داشت. كریم بقره اصرار كرد و گفت كه من با این هیكل كه مثل گاو هستم، یك لیوان دوغ برایم كم است. القصه ترفند اسرای ایرانی با این اصرارهای كریم بقره مؤثر واقع شد و مسئول آسایشگاه اسرا یك پارچ كامل از دوغ مخلوط با مایع شوینده در اختیار وی گذاشت.
🌷كریم بقره پارچ دوغ را سر كشید و دوباره اصرار كرده و پارچ بعدی را هم سركشید. دقایقی از این نوشیدن ها نگذشته بود كه مایع شوینده كار خودش را كرد و چنان كریم بقره را به سمت دستشویی روانه كرد (همانند دونده های دوی صد متر) كه تا مدتها دیگر خبری از این مفتخوری او نبود.
راوی: امیر سرتیپ دوم آزاده جانباز حسین یاسینی
منبع: خبرگزاری ایرنا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#داستانهای_آموزنده
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 صلوات با اخلاص و برآورده شدن صد حاجت
▫️ امام صادق علیه السّلام فرمودند:
⭐️ کسی بر پیامبر و خاندان پیامبر یک مرتبه با نیّت پاک و با اخلاص، از ته دل صلوات بفرستد، خدای متعال صد حاجت او را، سی حاجت از حاجات دنیوی و هفتاد حاجت از حاجات اخروی، روا میکند.
💎 تفاوت بین آرزو، درخواست و حاجت
▫️بین آرزوها، درخواستها و حاجتها تفاوت وجود دارد.
▪️گاهی من چیزی را هوس و آرزو کردهام، امّا معلوم نیست آن چیز به نفع من باشد؛ حتّی ممکن است به ضرر من باشد؛ مثل بچّهای که مریض است و هوس میکند برای او بستی، شکلات یا پفک بخرند. اینها آرزوی او است؛ امّا برایش ضرر دارد.
▪️یک وقت کسی چیزی را درخواست میکند، این خواستهی اوست و شخص طالب آن است؛ امّا چه بسا به مصلحت او نباشد. صریح قرآن است که فرمود: انسان چیزی را دعا میکند و میخواهد که برایش ضرر دارد؛ همان طور که چیزی را دعا میکند و درخواست مینماید که برای او نفع دارد (سوره بقره، آیه ۲۱۶)؛ یعنی بعضی از دعاهای ما شرّ است و برای ما ضرر دارد.
▫️پس یکی آرزو بود؛ دوّم دعا و درخواست بود و سوّم حاجت است.
▪️حاجت یعنی چیزی که به راستی من به آن احتیاج دارم؛ یعنی چیزی که به راستی نیاز من است؛ ولو من توجّه ندارم؛ آرزو هم ندارم؛ آن را درخواست هم نکردهام؛ امّا به آن محتاجم و نیاز واقعی وجود من است. در دعاها و روایات مختلفی داریم که مثلاً اگر کسی در این شب دعا کند، حاجتش را به او می دهند؛ مانند شب نیمهی ماه ذیالقعده.
▪️حاجت یعنی نیازهای واقعی وجود شخص؛ چه بسا او به آنها توجّه هم ندارد؛ خبر هم ندارد؛ طالب چنین چیزی هم نیست؛ درخواست هم نکرده است و آرزومند آن هم نیست؛ امّا نیاز واقعی او است. خدا که از نیازهای واقعی بندهاش خبر دارد، آنها را به او میدهد.
▫️امام صادق علیه السّلام فرمودند:
کسی با اخلاص تمام و از ته دل بر پیامبر و خاندان ایشان صلوات بفرستد، خدای متعال صد حاجت او، یعنی صد چیزی که به راستی، عمیقاً و وجوداً به آن احتیاج دارد و محتاج اوست، را بر میآورد؛ سی حاجت از حاجتهای دنیوی و هفتاد حاجت از حاجتهای اخروی
#صلوات
🌿🌿🌿🌿🌿🌹🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✔️ دعا بخوان. ذکر خدا کن. چاپلوسی کن. التماس کن. خدا دوست دارد بندههایش با او حرف بزنند.
🔻عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی🔻
🔸قرآن به قلب بنده نازل میشود و بازتابش دعاست. دعا قرآن صاعد است. ما هم از عالم بالا آمدهایم و باید به بالا برویم.
🔸دعا بخوان. ذکر خدا کن. چاپلوسی کن. التماس کن. خدا دوست دارد بندههایش با او حرف بزنند. با خدا که صحبت میکنی، ترفیع و صعود قرآن است. اوّل قرآن پایین آمد و نازل شد، حالا که دعا میخوانی، به سر جای اوّلش بر میگردد و خودت هم به جای اوّلت بر میگردی.
🔸وقتی به خدا بگویی خدایا من غیر از تو کسی و چیزی ندارم، خدا غیور است و خواستهات را انجام میدهد. مَولایَ یا مَولایَ اَنتَ الغَنىُّ وَ اَنَا الفَقیرُ وَ هَل یَرحَمُ الفَقیرَ اِلاّ الغَنىُّ ...
🔸آسمان و زمین به دعا برپاست.
🔺مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب🔺
#دعا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•