eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
786 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 از سکّه های طلا آتش می ریزد چند سال قبل یک نفر از بزرگان و خوانین شیراز را دیدم که متصل انگشت خود را در دهان می گذاشت و مانند کسی که آتش او را سوزانیده باشد، و بخواهد سوزش انگشت را از آب دهان تسکین بدهد از او پرسیدم سبب این کار چیست؟ چون خلوت گشت، گفت: مرا قضیه ای است عجیب، زیرا برادری داشتم بسیار ثروتمند و پول دوست و پول پرست و از حق مردم ثروتی به هم زده بود. و برای او وارثی نبود، غیر از من، پس در موقع مرگ به من وصیت نمود کیسه ای پر از پول و طلا دارم، چون تو همه ثروت مرا می گیری این کیسه را با من دفن نما. چون برادرم مُرد با خود گفتم: من هم به وصیت او عمل کنم و در حین دفن خود را به قبر رسانیده و کیسه لیره را در گوشه قبر پنهان و از قبر بیرون آمدم. مدّتی از این قضیه گذشت، به علمای محترم قضیه را گفتم. آنها فرمودند: خلاف شرع نمودی، آن پولها را می بایست به فقرا و مساکین می دادی و خیرات و مبرات برای برادرت می نمودی. پس قبر کن را دیدم و به او گفتم: زمان دفن برادرم کیف اسناد از بغلم رها شده و می خواهم قبر را بشکافی و من پائین رفته و کیفم را بردارم. قبرکن خاکها را کنار ریخته سنگ قبر و لحد را برداشته دیدم که کیسه پول خالی و چیزی درون آن نیست و در کنار قبر افتاده، با خود گفتم: ای وای موش پولهارا برداشته لیکن با خودم اندیشیدم که مگر موش عقل دارد سر کیسه را باز نماید و پولها را بردارد. در صورتی که هیچ جای کیسه پاره نبود، پس کفن را از روی صورت برادرم کنار زدم. ناگهان دیدم تمامی لیره ها روی صورت او چیده شده، چون خوب نگاه کردم دیدم لیره های طلا به تمام اندام او چسبیده است، پس دست بردم که لیره ای را از پیشانی او بردارم، دیدم چنان داغ بود که گویا انگشتم را عقرب زد و دستم نیش خورده. دیدم لیره ها توی گوشت او فرو رفته و متصل به استخوان گردیده. به هر حالی که بود از قبر بیرون آمدم و قریب به 20 سال است که گویا انگشتانم با آهن تاخته و سرخ شده بر خورد داشته و آنچه هم اطبّا معالجه نمودند فایده نبخشید و شب و روز، آرامش را از من گرفته و از شدّت سوزش انگشتانم را متصل در دهانم می گذارم تا بلکه بتوانم از درد سوزش آن قدری در آرامش باشم. 📗 ✍ محمود اکبری http://yon.ir/Y3Lda