eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
790 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
2هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🔆امانتى نزد تو دارم 🍃پيشواى هفتم حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مى فرمودند : سه چيز را از اصل مال خود ، يا خالص در اختيار خود مى پردازيم : 1 ـ مهريه زنان . 2 ـ پول كفن . 3 ـ خرج سفر حج . 👈اين جملات را هنگامى فرمود كه مبلغى در حدود چهارصد درهم در يك كيسه چرمى ، براى بانويى پرهيزكار و مؤمنه به نام شطيطه به وسيله نماينده مردم خراسان ابوجعفر محمّد بن على فرستاد و فرمود : اين مقدار از خالص مال ماست كه براى خرج كفن و دفن جهت آن بانوى مؤمنه اختصاص مى دهم . مقدارى از اين پول را تا وقتى زنده است مصرف كند و بقيه را جهت كفن و دفن بگذارد ، ما اهل بيت پول كفن و دفن و مهريه زنان و مصرف حج را از مال خالص و طاهر خود خرج مى كنيم . 🍂هان ! اى ابوجعفر ! چون به نيشابور رسيدى ، به فاصله اى كوتاه در حدود چند روز بعد از ورود تو آن بانو از دنيا مى رود و من قبل از دفن براى نماز بر او حاضر خواهم شد . به آن هنگام كه براى نماز بر جنازه او حاضر شوم تو مرا خواهى ديد ، اين توجه فوق العاده امام نسبت به و كردن او در شؤون زندگانى خصوصى خود و خانواده اش ، پاداش اخلاص آن بانو بوده كه از زحمت چرخ ريسى خود به قدر يك دستمال ، يا يك كلاف نخ ، يا يك سكه طلا از سهم امام به وسيله ابوجعفر محمد بن على از نيشابور به مدينه فرستاد ، تا خود را به دستور خدا به امام رد كرده باشد . ابوجعفر كه امين مردم خراسان بود ، گو اين كه در ابتداى امر كلاف و سكه او را نمى پذيرفت ، به عذر اين كه اندك است و براى يك سكه نمى توان كيسه جداگانه ساخت ، ولى آن بانو در آن وقت گفت : گر چه مال من اندك است ولى چه كنم سهم امام است و مرا همين مقدار مى رسيده . ابوجعفر آن مال ناچيز را گرفت و سكه را براى نشان دار بودنش مقدارى كج كرد و در كيسه اى كه سكه ديگران را ريخته بود انداخت و از خراسان به مدينه آمد . همين كه به محضر امام مشرف شد ، امانات مردم خراسان را بر حضرت عرضه كرد . امام هيچ كدام را قبول نكرد و فرمود : مال ما نيست ، اين ها را به صاحبانش بازگردان ، اما امانتى نزد تو دارم از بانويى به نام شطيطه آن را جدا كن و به من بده . ابوجعفر كيسه را گشود و در صدد جستجوى سكه شطيطه برآمد آن سكه ها را روى هم مى غلطاند تا آن را بيابد ؛ امام ، خودش آن را در ميان نشان داد و هم اينطور بقچه ها را گشود و دستمال يا كلاف را نيز تقديم كرد . محمد بن على مى گويد : وقتى به وطن بازگشتم تمام صاحبان آن كالاها را فطحى مذهب ديدم ، آنجا دريافتم كه امام فرمود : آن ها مال من نيست . در اين گيرودار مواظب وضع آن بانو بودم كه سيزده روز پس از ورود من به نيشابور درگذشت ، ما جنازه او را به صحرا برديم ، در جمعيت انبوهى كه در بيابان براى نماز بر جنازه او حاضر بودند توجه داشتم امام را ببينم ، ناگاه ديدم شتر سوارى از جانب بيابان آمد ، از شتر پياده شد در حالى كه سر و صورت خود را پيچيده و پوشيده بر جنازه نماز گزارد ، من نزديك شدم تا ببينم ، امام را شناختم كه برگشت و بر شتر سوار شده در صفحه بيابان از نظر غايب شد ! ! منبع : برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان 🌱🌱🌱🌱🌱
💫🌟💫🌟💫🌟💫 ✨ 🔸 و علیهما السلام در یکی از عید ها به منزل جدّ بزرگوارشان رفتند و عرض کردند: یا رسول الله ! امروز است و فرزندان اعراب با های زیبا و قشنگ خود را زینت کرده اند ؛ ولی ما هیچ لباس زیبایی نداریم و اکنون نزد شما مشرّف شده ایم تا از شما بگیریم و هیچ عیدی از شما نمی خواهیم مگر لباس های زیبا و رنگارنگ، تا ما هم مانند بچه های اعراب خود را کنیم. 🔹آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله کردند ، زیرا لباسی که شایسته ی این دو بزرگوار باشد نداشتند و نخواستند که دل آنها را بشکنند؛ از این رو به درگاه خداوند کردند و فرمودند : خدایا این دو بزرگوار را مسرور بگردان ، در همان لحظه نازل شد در حالیکه دو لباس سفید با خود از آورده بود. رسول خدا با دیدن آن دو لباس خیلی خوشحال شدند و لباس ها را از جبرئیل گرفتند و به حسن و حسین علیهما السلام دادند و فرمودند : لباس هایتان را بگیرید . وقتی آن دو بزرگوار لباس های خود را پوشیدند به رسول خدا عرض کردند : یا رسول الله! این لباس ها سفید است در حالیکه لباس پسران اعراب رنگارنگ است، ما نیز لباس رنگی میخواهیم . پس پیامبر ساعتی درباره ی حرف های آن دو بزرگوار فکر کردند . جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله! ناراحت نباش، کسی که این لباس ها را فرستاده است، میتواند آنها را به هر رنگی که این دو بزرگوار میخواهند درآورد. پس رسول خدا دستور داد که یک تشت و یک آفتابه پر از آب بیاورند . آنگاه جبرئیل به رسول خدا عرض کرد: یا رسول الله! من آب می ریزم و شما چنگ بزنید، آنگاه این به هر رنگی که این دو بزرگوار میخواهند در می آید. رسول خدا صلی الله علیه و آله لباس امام حسن علیه السلام را داخل تشت گذاشتند و فرمودند: ای حسنم! تو چه رنگی را دوست داری ؟ امام حسن علیه السلام عرض کرد : من رنگ را دوست دارم. آنگاه جبرئیل آب ریخت و پیامبر لباس را چنگ زدند و به اذن خدای تبارک و تعالی لباس سفید مانند به رنگ سبز تبدیل شد، رسول خدا آن پیراهن را به امام حسن دادند و فرمودند: ای نور چشمم! لباست را بگیر و امام حسن علیه السلام لباس را از جدّ بزرگوارشان گرفتند و بر تن کردند. سپس لباس امام حسین علیه السلام را داخل تشت گذاشتند و فرمودند: ای حسینم! چه رنگی را دوست داری؟ عرض کرد یا رسول الله ! من رنگ را دوست دارم . پس جبرئیل آب می ریخت و پیامبر چنگ میزدند و به اذن خدا آن لباس سفید مانند یاقوت به رنگ قرمز تبدیل شد، آنگاه رسول خدا آن لباس را به امام حسین علیه السلام دادند و فرمودند : ای نور چشمم! لباست را بگیر و بپوش. امام حسین علیه السلام نیز لباسشان را از جدّ بزرگوارشان گرفتند و پوشیدند و تشکر کردند و خیلی خوشحال شدند، سپس آن دو بزرگوار با خوشحالی نزد برگشتند. ◽️رسول خدا از جبرئیل پرسیدند ای برادرم ! چرا میکنی در حالیکه دو مسرور هستند ؟ جبرئیل امین عرض کرد : یا رسول الله! همانا امام حسن علیه السلام می شود و از شدّت ، سبز میشود و حسین علیه السلام نیز به می رسد و مبارکش از تن جدا میشود و محاسنش از رنگین میشود و بدنش از خونش قرمز خواهد شد . سپس پیامبر خدا نیز گریه کردند و ناراحتی و حُزنشان از این خبر جبرئیل بیشتر شد . 📚 بحارالأنوار ، ج ۴۴ ، ص ۲۴۵ 💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
✿ مسابقه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) 〽️ روزی امام حسن با برادرش امام حسین علیه السلام مشغول نوشتن بودند. حسن به برادرش حسین علیه السلام گفت: خط من بهتر از خط تو است. ◇ حسین: نه، خط من بهتر است. - حالا که این طور است مادرمان فاطمه علیها السلام در حق ما قضاوت کند. - مادر جان! خط کدامیک از ما بهتر است؟ 📎 زهرای مرضیه برای این که هیچ کدامشان ناراحت نگردند، قضاوت را به عهده امیرالمؤمنین گذاشت و فرمود: بروید از پدرتان بپرسید. - پدر جان شما بفرمایید خط کدامیک از ما بهتر است؟ 📎 علی علیه السلام احساس کرد اگر قضاوت کند یکی از آنان ناراحت خواهد شد، از این رو فرمود: عزیزانم بروید از جدتان پیامبر اکرم بپرسید. - پدر بزرگ و مهربان خط کدام یک از ما بهتر است؟ ◇ پیامبر: من درباره شما قضاوت نمی کنم، مگر این که از جبرئیل بپرسم. جبرئیل خدمت رسول خدا رسید: یا رسول الله! من هم در بین ایشان قضاوت نمی کنم باید اسرافیل بین آنان قضاوت کند. ◇ اسرافیل گفت:من نیز تا از خداوند پرسش نکنم، قضاوت نخواهم کرد. اسرافیل: 🌱 خدایا! خط حسن بهتر است یا خط حسین؟ خطاب آمد: قضاوت به عهده مادرشان فاطمه علیها السلام است باید بگوید خط کدام یک از آنان بهتر است. ❗️ حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: عزیزانم دانه های این گردن بند را میان شما پراکنده می کنم هر کدام از شما بیشترین دانه ها را جمع کند خط او بهتر است. ❗️ آن گاه دانه های گردن بند را پراکنده کرد، خداوند به جبرئیل دستور داد به زمین فرود آمده دانه های گردن بند را بین ایشان تقسیم کند تا هیچ کدام آن دو بزرگوار رنجیده خاطر نشود. جبرئیل نیز برای احترام و تعظیم ایشان امر خدا را بجا آورد. 📚 بحار ، ج43 ، ص309 https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ﷽💐 فاطمه زهرا (س: 💐 تسبیح حضرت زهرا (س) که از اهمیت خاصی برخوردار است و از تعلیمات حضرت رسول اکرم (ص) می باشد بعد از هر نماز مستحب است و مخصوصا بعضیها عقیده دارند که دانه های تسبیح از تربت حضرت سید الشهدا (ع) باشد. حضرت فاطمه (س) هم مقید بود که دانه های تسبیحش از تربت قبر «شهید» باشد. 💐 شهید مطهری می فرماید: "صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) وقتی که پیامبر دستور تسبیحات معروف را به او دادند (34 بار الله اکبر، 33 بار الحَمد الله، 33 بار سبحان الله) که ما هم معمولا بعد از نماز بعنوان تعقیب و یا در وقت خواب می خوانیم ایشان بر سر قبر عموی بزرگوارش جناب حمزه آمد و از تربت شهید برای خود تسبیح درست کرد. اينها معنى دارد. يعنى چه؟ خاك شهيد محترم است. قبر شهيد محترم است. انسان براى اينكه اذكار و اوراد خود را بشمارد نيازمند به سبحه (تسبيح) است؛ چه فرق مى كند كه دانه هاى تسبيح از سنگ باشد يا چوب يا خاك؟ و از هر خاكى بردارد برداشته است، ولى ما اين را از خاك تربت شهيد بر مى داريم و اين نوعى احترام به شهيد و شهادت است؛ نوعى به رسميت شناختن قداست شهادت است. بعد از شهادت امام حسين (ع) اگر كسى بخواهد از خاك شهيد تبرك بجويد از خاك حسين بن على تهيه مى كند. ما كه مى خواهيم نماز بخوانيم و از طرفى سجده بر فرش و بر مطلق مأكول و ملبوس را جايز نمى دانيم، با خود خاكى يا سنگى بر مى داريم، ولى پيشوايان ما به ما گفته اند حالا كه بايد بر خاك سجده كرد بهتر كه آن خاك از خاك تربت شهيدان باشد؛ اگر بتوانيد، از خاك كربلا براى خود تهيه كنيد كه بوى شهيد مى دهد؛ يعنى تو كه خدا را عبادت مى كنى سر بر روى هر خاكى بگذارى نمازت درست است ولى اگر سر بر روى آن خاكى بگذارى كه تماس كوچكى، قرابت كوچكى، همسايگى كوچكى با شهيد دارد و بوى شهيد مى دهد اجر و ثواب تو صد برابر مى شود. امام فرمود: سجده كنيد بر تربت جدّم حسين بن على، كه نمازى كه بر آن تربت مقدس سجده كرده ايد، حجابهاى هفتگانه را پاره مى كند. يعنى ارزش شهيد را درك بكن! خاك تربت او به نماز تو ارزش مى دهد. 💐 (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى/ ج24/ ص 475). ...................................... ...................................... و ﷽ 💥 «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قَاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَاباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ‌». ﴿آلعمران، 195﴾ "پس، پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد [و فرمود كه] من عملِ هيچ صاحب عملى از شما را، از مرد يا زن، كه همه از يكديگريد، تباه نمى كنم، پس، كسانى كه هجرت كرده و از خانه هاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شده اند، بديهايشان را از آنان مى زدايم، و آنان را در باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است در مى آورم، [اين] پاداشى است از جانب خدا و پاداش نيكو نزد خداست". 💐 از عمار یاسر روایت شده که در مورد این آیۀ شریفه فرمود: "منظور از مرد در آیه علی (ع) و منظور از زن فاطمه (س) وقت هجرت به سوی رسول خدا در شب هنگام است". (مناقب/ ابن شهرآشوب / ج3 / ص 319 و 321) 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 .... 🌷....وقتی به پای تپه رسیدیم، برادر محمود به سازماندهی مجدد نیروها پرداخت.... ناگهان صدایی را شنیدم که می‌گفت: برادری در داخل کانال عراقی‌ها مجروح شده است. وقتی به آن‌جا رفتیم، برادر محمود را دیدیم که بر زمین افتاده و ذکر و تکبیر می‌گوید. در داخل کانال، تعداد زیادی جنازه‌های عراقی دیده می‌شد. ظاهراً این‌طور به نظر می‌رسید که محمود با جسارت و چابکی غیرقابل تصوری - که طبیعتاً ما از او انتظار داشتیم - به این کانال نفوذ کرده و ضمن درو کردن تمام افراد خط آتش دشمن، یک تنه تمامی آنها را به هلاکت رسانده و خود مجروح شده است. 🌷در آن لحظات بود که خبر پیروزی‌های نیروهای رزمنده‌ی اسلام در اولین مرحله از عملیات غرورآفرین فتح‌المبین به ما رسید و ما این خبر خوش را به محمود دادیم. او با صدای بلند تکبیر گفت و افزود: من شهید خواهم شد. شما بروید و کارتان را ادامه دهید. فقط مرا از این کانال خارج کنید که نمی‌خواهم در میان این دشمنان بی‌دین، جان داده باشم.» 🌷حدود ساعت ده و سی دقیقه روز دوم فروردین ماه ۱۳۶۱، برادر محمود برجعلی‌زاده پس از استقامت بسیار درحالی‌که هنوز لبانش به ذکر و تکبیر در حرکت بود، بر اثر شدت جراحات و خونریزی بسیار درحالی‌كه هنوز وسیله‌ی نقلیه‌ی مجروحین از منطقه‌ی عملیاتی خارج نشده بود، به درجه‌ی رفیع شهادت نایل شده و به لقاء الله می‌پیوندد. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمود برجعلی‌زاده 📚 سرافرازان فتح و فجر، خانواده شهید، بعثت، ص ۳۳ و ۳۴ 🥀🕊 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 🥀🕊
‌قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم قرائت این زیارت نامه جهت رد مظالم تاثیر بسزایی دارد این زیارت را برای طلب کردن کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان و ادای رد مظالمی که به‌ گردنمان است قرائت میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ الباهرات، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یاکَهْفُ المؤمنین، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین. https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥ 🔴امام علی (ع) فرمود : ♦️سرمايه اى از عقل سودمندتر نيست ، و هيچ تنهايى ترسناك تر از خودبينى ، و عقلى چون دورانديشى ، و هيچ بزرگوارى چون تقوى ، و همنشينى چون اخلاقى خوش ، و ميراثى چون ادب ، و رهبرى چون توفيق الهى ، ♦️و تجارتى چون عمل صالح ، و سودى چون پاداش الهى ، و هيچ پارسايى چون پرهيز از شُبهات ، و زُهدى همچون بى‌اعتنايى بدنياى‌حرام ، و دانشى چون انديشيدن ، و عبادتى چون انجام واجبات ، و ايمانى چون حياء و صبر . و خويشاوندى چون فروتنى ، و شرافتى چون دانش ، و عزّتى چون بردبارى ، و پشتيبانى مطمئن تر از مشورت كردن نيست. " 📚133 نهج البلاغه ᪥࿐࿇🌺✶🌺✶🌺࿇࿐᪥
اَمیرُالمُوْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالب(علیه السلام): عزّت، نه ذلّت اَلْمَنِیَّهُ وَ لاَ الدَّنِیَّهُ وَ التَّجَلُّدُ وَ لاَ التَّبَلُّدُ وَ الدَّهْرُ یَوْمانِ: فَیَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ فَإِذا کانَ لَکَ فَلا تَبْطَرْ،وَ إِذا کانَ عَلَیْکَ فَلا تَحْزَنْ فَبِکِلَیْهِما سَتُخْتَبَرُ. مردن نه خوار شدن! و بی باکی نه خود باختن! روزگار دو روز است، روزی به نفع تو، و روزی به ضرر تو! چون به سودت شد شادی مکن، و چون به زیانت گردید غم مخور، که به هر دوی آن آزمایش شوی.  https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD https://eitaa.com/darolsadeghiyon
☘☘☘☘☘☘ مردى به پیامبر خدا(ص) عرض کرد، آیا اهل بهشت می‌خورند و می‌آشامند؟ فرمود: «آرى، سوگند به خدایى که جان من به دست قدرت او است، هر کدام از آنها را برابر صد نفر در خوردن و آشامیدن توانایى می‌دهند. عرض کرد: کسی که چیزى می‌خورد، احتیاج به دفع آن نیز دارد؟ در صورتى که بهشت پاکیزه است و آلودگى در آن‌جا نیست. پیامبر فرمود: «به صورت قطرات عرق که چون مشک خوش‌بو است از بدن اهل بهشت جارى می‌شود، و در نتیجه شکمشان فرو می‌نشیند».  🍀رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):؛🍀 ساختمان بهشت خشتی از نقره و خشتی از طلاست، گل آن مشک بسیار خوشبو و سنگریزه آن لؤلؤ و یاقوت و خاک آن زعفران است… (2) رسول اکرم (صلی الله علیه و اله): در بهشت چیزهایی هستند که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به خاطر کسی گذشته. 🍀بهترين و زيبا ترين توصيف بهشت را در قرآن ...🍀 1. بشارت ده كه باغ هايي از بهشت براي اهل ايمان است كه نهرها از زير درختانش جاري است.[. سايه هاي آن گسترده است كه همسران بهشتي در آن جاي مي گيرند.[. در بهشت جاودان، مسكن هاي پاكيزه وجود دارد.[. ميوه هاي بهشتي فراوان و هميشگي است.[. باغ هاي بهشت سرسبز و در آن، چشمه هاي زيبا هم وجود دارد.[. تخت هاي فراوان وجود دارد كه رو به روي يكديگر قرار دارند.[ غرفه ها و حجره هاي فراوان در بهشت وجود دارد كه بعضي از آن ها چند طبقه مي باشند.[. نهرهايي از آب، نهرهايي از شير، نهرهايي از شراب طهور و نهرهايي از عسل در بهشت وجود دارد. [. گستره و وسعت بهشت بسيار گسترده است، و وسعت آن آسمان ها و زمين است.[. در بهشت، قصرهاي هم وجود دارد كه از زير آن نهرهاي جاري است.[. بهشتي ها در قصرها با دستبندهايي از طلا آراسته مي شوند.[. بهشتيان لباس هايي فاخر به رنگ سبز، از حرير نازك و ضخيم، در بر مي كنند.[. بهشتيان با مرواريد هم زينت مي شوند.[ گرداگرد آنها قدح هايي لبريز از شراب طهور سفيد رنگ و درخشنده و لذّت بخش مي گردانند.[. فرشهايي بهشتي با آسترها و روكش هايي از ديبا و ابريشم زينت يافته اند.[. از ميان درختان بهشتي، خرما و انار نيز وجود دارد.[. حورياني در خيمه هاي بهشتي مستورند.[. اين حوريان چشم درشت و چشم سيا نوجوان و بسيار جوان هستند.[. جام هاي طلايي رنگ شراب طهور و ظرف هاي غذا را گرداگرد آن مي چرخانند.🍀. نوجوانان بهشتي پيوسته گرداگرد آن ها مي چرخند و از آن پذيرايي مي كنند. گوشت پرنده از هر نوع كه مايل باشند، موجود است.2] 📚نهج الفصاحه ص۵۹۰ج ☘☘☘☘☘☘☘
🔆 ✍ قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری روزی طلبه جوانی که در زمان شاه‌عباس در اصفهان درس می‌خواند نزد شیخ بهایی آمد و گفت: من دیگر از درس‌خواندن خسته شده‌ام و می‌خواهم دنبال تجارت و کار و کاسبی بروم، چون درس‌خواندن برای آدم، آب و نان نمی‌شود و کسی از طلبگی به جایی نمی‌رسد و به‌جز بی‌پولی و حسرت، عایدی ندارد. شیخ گفت: بسیار خب! حالا که می‌روی حرفی نیست. فعلا این قطعه سنگ را بگیر و به نانوایی برو چند عدد نان بیاور با هم غذایی بخوریم و بعد هر کجا می‌خواهی برو، من مانع کسب‌وکار و تجارتت نمی‌شوم. جوان با حیرت و تردید، سنگ را گرفت و به نانوایی رفت و سنگ را به نانوا داد تا نان بگیرد ولی نانوا او را مسخره نمود و از مغازه بیرون کرد. پسر جوان با ناراحتی پیش شیخ بهایی برگشت و گفت: مرا مسخره کرده‌ای؟ نانوا نان را نداد هیچ، جلوی مردم مرا مسخره کرد و به ریش من هم خندید. شیخ گفت: اشکالی ندارد. پس به بازار علوفه‌فروشان برو و بگو این سنگ خیلی باارزش است، سعی کن با آن قدری علوفه و کاه و جو برای اسب‌هایمان بخری. او دوباره به بازار رفت تا علوفه بخرد ولی آن‌ها نیز چیزی به او ندادند و به او خندیدند. جوان که دیگر خیلی ناراحت شده بود، نزد شیخ آمد و ماجرا را تعریف کرد. شیخ بهایی گفت: خیلی ناراحت نباش. حالا این سنگ را بردار و به بازار صرافان و زرگران ببر و به فلان دکان برو و بگو این سنگ را گرو بردار و در ازای آن، صد سکه به من قرض بده که اکنون نیاز دارم. طلبه جوان گفت: با این سنگ، نان و علوفه ندادند، چگونه زرگران بابت آن پول می‌دهند؟ شیخ گفت: امتحان آن که ضرر ندارد. طلبه جوان با اینکه ناراحت بود، ولی با بی‌میلی و به احترام شیخ به بازار صرافان و جواهرفروشان رفت و به همان دکانی که شیخ گفته بود، رفت و گفت: این سنگ را در مقابل صد سکه به امانت نزد تو می‌سپارم. مرد زرگر نگاهی به سنگ کرد و با تعجب، نگاهی به پسر جوان انداخت و به او گفت: قدری بنشین تا پولت را حاضر کنم. سپس شاگرد خود را صدا زد و در گوش او چیزی گفت و شاگرد از مغازه بیرون رفت. پس از مدت کمی شاگرد با دو مامور به دکان بازگشت. ماموران پسرجوان را گرفتند و می‌خواستند او را با خود ببرند. او با تعجب گفت: مگر من چه کرده‌ام؟ مرد زرگر گفت: می‌دانی این سنگ چیست و چقدر می‌ارزد؟ پسر گفت: نه، مگر چقدر می‌ارزد؟ زرگر گفت: ارزش این گوهر، بیش از ۱۰هزار سکه است. راستش را بگو، تو در تمام عمر خود حتی هزار سکه را یک‌جا ندیده‌ای، چنین سنگ گران‌قیمتی را از کجا آورده‌ای؟ پسر جوان که از تعجب زبانش بند آمده بود و فکر نمی‌کرد سنگی که نانوا با آن نان هم نداده بود، این مقدار ارزش داشته باشد، با لکنت‌زبان گفت: به خدا من دزدی نکرده‌ام. من با شیخ بهایی نشسته بودم که او این سنگ را به من داد تا برای وام‌گرفتن به اینجا بیاورم. اگر باور نمی‌کنید با من به مدرسه بیایید تا به نزد شیخ برویم. ماموران پسر جوان را با ناباوری گرفتند و نزد شیخ بهایی آوردند. ماموران پس از ادای احترام به شیخ بهایی، قضیه مرد جوان را به او گفتند. او ماموران را مرخص کرد و گفت: آری این مرد راست می‌گوید. من این سنگ قیمتی را به او داده بودم تا گرو گذاشته، برایم قدری پول نقد بگیرد. پس از رفتن ماموران، طلبه جوان با شگفتی و خنده گفت: ای شیخ! قضیه چیست؟ امروز با این سنگ، عجب بلاهایی سر من آورده‌ای! مگر این سنگ چیست که با آن کاه و جو ندادند ولی مرد صراف بابت آن ۱۰هزار سکه می‌پردازد. شیخ بهایی گفت: مرد جوان! این سنگ قیمتی که می‌بینی، گوهر شب‌چراغ است و این گوهر کمیاب، در شب تاریک چون چراغ می‌درخشد و نور می‌دهد. همان طور که دیدی، قدر زر را زرگر می‌شناسد و قدر گوهر را گوهری می‌داند. نانوا و قصاب، تفاوت بین سنگ و گوهر را تشخیص نمی‌دهند و همگان ارزش آن را نمی‌دانند. وضع ما هم همین طور است. ارزش علم و عالم را انسان‌های عاقل و فرزانه می‌دانند و هر بقال و عطاری نمی‌داند ارزش طلب علم و گوهر دانش چقدر است و فایده آن چیست. حال خود دانی، خواهی پی تجارت برو و خواهی به تحصیل علم بپرداز. پسر جوان از اینکه می خواست از طلب علم دست بکشد، پشیمان شد و به آموزش علم ادامه داد تا به مقام استادی بزرگ رسید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟 گردنبند با برکت حضرت زهرا(س) 🦋جابربن عبدالله انصارى مي‌گويد: روزى پيامبراسلام پس از نماز عصر با اصحاب و ياران نشسته بودند كه پيرمردى با لباس ‌هاى مندرس و در كمال ناتوانى كه نشان مي‌داد از راه دورى با گرسنگى آمده وارد شد. 💫عرضه داشت مردى پريشان احوالم، مرا از برهنگى و گرسنگى نجات ده، رسول اسلام فرمود اكنون چيزى نزد من نيست ولى تو را به كسى راهنمائى مي‌كنم كه نيازمندى ‌هاى تو را برطرف كند، راهنماى به كار خير مانند كسى است كه آن كار خير را انجام داده است، من تو را به خانه‌اى مي‌فرستم كه محبوب خدا و رسول و او نيز عاشق خدا و رسول است. 🔆پيامبر به بلال دستور داد پيرمرد را به در خانه حضرت زهرا سلام الله عليها راهنمائى كند وقتى آن مرد بينوا به در خانه حضرت رسيد گفت: «السلام عليكم يا اهل البيت النبوة» او را جواب داده و پرسيدند كيستى گفت: مردى بينوا هستم خدمت رسول خدا آمدم و عرض حاجت نمودم، آن بزرگوار مرا به در خانه شما فرستاد، آن روز سومين روزى بود كه اهل بيت در گرسنگى بسر برده و پيامبر از آن آگاه بود. 🦋فاطمه عليهاسلام چون چيزى در خانه براى عطا كردن به مرد عرب نمي‌يافت به‌ناچار پوست گوسپندى كه فرزندانش حسن و حسين را روى آن مي‌خوابانيد به او داد و فرمود: اى مرد عرب اميد است خداوند گشايش و فرجى براى تو فراهم آورد، پيرمرد گفت: دختر پيامبر من از گرسنگى بي‌طاقتم شما پوست گوسپند به من مرحمت مي‌كنى: حضرت زهرا پس از شنيدن سخن پيرمرد گردن بندى كه دختر عبدالمطلب به او هديه داده بود به مرد عرب داد، پيرمرد گردن بند را گرفت و به مسجد آورد. 🍃پيامبر را در ميان اصحاب ديد، عرضه داشت يا رسول الله اين گردن بند را دخترت به من داد و گفته آن را بفروشم شايد خداوند گشايش و فرجى براى من فراهم آورد، پيامبر گريان شد و فرمود: چگونه و چرا خدا گشايش نمي‌دهد با اين كه بهترين زنان پيشينيان و آيندگان گلوبند خود را به تو داده است. 💫عمار ياسر گفت: يا رسول الله اذن مي‌دهيد من اين گردن بند را بخرم، حضرت فرمود: خدا خريدار اين گردن بند را عذاب نمي‌كند، عمار به عرب گفت به چند مي‌فروشى پيرمرد گفت: به سير شدن از غذائى و يك برد يمانى جهت پوشاك و دينارى كه مصرف بازگشت خود به وطنم نمايم. 🔆عمار گفت: من به بهاى اين گردن بند دويست درهم ميپردازم، و تو را از نان و گوشت سير مي‌كنم و بردى يمانى هم براى تن پوشت مي‌دهم و با شترم تو را به خانواده ات مي‌رسانم، عمار پيرمرد را به خانه برد و از غنائمى كه هنوز از خيبر نزد خود داشت به او داد. 🍂عرب دو مرتبه خدمت پيامبر رسيد آنجناب فرمود: پوشاك لازم را گرفتى و سير هم شدى، گفت: آرى بلكه بي‌نياز شدم سپس حضرت گوشه‌ا‌‌ى از فضائل فاطمه عليهاسلام را بيان فرمود تا جائى كه گفت: دخترم فاطمه را كه ميان قبر مي‌گذارند از او مي‌پرسند خدايت كيست؟ ميگويد: الله ربى، سؤال مي‌كنند پيامبرت كيست؟ مي‌گويد پدرم، مي‌پرسند امام و ولى تو كيست؟ ميگويد: همين كسى كه كنار قبرم ايستاده. 🍃در هر صورت عمار گردن بند را خوشبو خوشبو كرد و با يك برد يمانى به غلامى كه سهم نام داشت داد و گفت خدمت پيامبر ببر در ضمن تو را هم به حضرت بخشيدم، پيامبر سهم را با گردن بند نزد فاطمه فرستاد، دختر پيامبر گردن بند را گرفت و غلام را آزاد كرد، غلام پس از آزاد شدن خنديد، حضرت زهرا از سبب خنده ‌اش پرسيد گفت از بركت اين گردن بند مي‌خندم كه گرسنه‌اى را سير و مستمندى را بي‌نياز و برهنه‌اى را مالك لباس و غلامى را آزاد كرد و به دست صاحبش بازگشت 💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
🌹داستان آموزنده🌹 روزی حضرت ابراهيم علیه‌ااسلام در نزديكي بيت المقدس پيرمردی را ديد. حضرت با پیرمرد مشغول صحبت شدند و پرسیدند منزلت كجاست؟ پاسخ داد كه منزلم پای آن كوه است؛ حضرت ابراهيم فرمودند مهمان هم ميپذيری؟ پيرمرد تاملی كرد و گفت عيبی ندارد ولی مانعی در مسير هست كه آبی است كه عبور از آن مشكل است و قایق هم نداریم! حضرت پرسيدند خودت چطور عبور ميكنی؟ پيرمرد که حضرت ابراهيم را نميشناخت ، جواب داد از روی آب رد ميشوم! حضرت فرمودند شايد ما هم رد شديم! به همراه هم به سمت آنجا رفتند تا به آب رسیدند. پيرمرد عابد از روی آب رد شد ، ناگهان ديد كه آن مهمان هم از روی آب عبور كرد! پیرمرد تعجب کرد ومهمان را احترام کرد و به منزلش برد. صبح روزبعد حضرت به عابد فرمودند دعايی كن كه من آمين بگويم. پيرمرد درد دلش باز شد و خطاب به حضرت گفت: چه دعايی بكنم!؟ دعای من مستجاب نميشود! سی‌وپنج سال است حاجتی دارم اما مستجاب نمیشود! حضرت پرسیدند حاجتت چیست؟ عابد پاسخ داد سی وپنج سال است از خدا ديدار ابراهيم خليل را ميخواهم اما مستجاب نميشود! حضرت فرمودند ابراهيم خليل من هستم! گاهی در مستجاب نشدن حاجات اسراری است… 35 سال آه و‌ناله‌های عابد باعث شده بود چنان مقامی پیدا کند که از روی آب رد شود! تا میتوانیم به درگاه خدا دعا کنیم و نتیجه را به او‌ واگذاریم… https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD https://eitaa.com/darolsadeghiyon
‌قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم قرائت این زیارت نامه جهت رد مظالم تاثیر بسزایی دارد این زیارت را برای طلب کردن کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان و ادای رد مظالمی که به‌ گردنمان است قرائت میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ الباهرات، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یاکَهْفُ المؤمنین، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین. https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
📚مالک اشتر رحمه الله و اهانت مرد بازاری روزى مالک اشتر از بازار کوفه مى گذشت . در حالیکه عمامه و پیراهنى از کرباس بر تن داشت . مردى بازارى بر در دکانش نشسته بود و به عنوان اهانت، زباله اى (کلوخ ) به طرف او پرتاب کرد. مالک اشتر بدون این که به کردار زشت بازارى توجهى بکند و از خود واکنش ‍ نشان دهد، راه خود را پیش گرفت و رفت . مالک مقدارى دور شده بود. یکى از رفقاى مرد بازارى که مالک را مى شناخت به او گفت : - آیا این مرد را که به او توهین کردى شناختى ؟ مرد بازارى گفت : نه ! نشناختم . مگر این شخص که بود؟ دوست بازارى پاسخ داد: - او مالک اشتر از صحابه معروف امیرالمؤمنین بود. همین که بازارى فهمید شخص اهانت شده فرمانده و وزیر جنگ سپاه على علیه السلام است ، از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد. با سرعت به دنبال مالک اشتر دوید تا از او عذرخواهى کند. مالک را دید که وارد مسجد شد و به نماز ایستاد. پس از آن که نماز تمام شد خود را به پاى مالک انداخت و مرتب پاى آن بزرگوار را مى بوسید. مالک اشتر گفت : چرا چنین مى کنى ؟ بازارى گفت : از کار زشتى که نسبت به تو انجام دادم ، معذرت مى خواهم و پوزش مى طلبم . امیدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصیرم بگذرى . مالک اشتر گفت : هرگز ترس و وحشت به خود راه مده ! به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر این که درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم که تو را به راه راست هدایت نماید. 📚بحارالانوار جلد 42 صفحه ‌‌‌‌ https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 💠 باید خود را خلاص و فارغ کرد. هر که را به تو ظلم کرده، ببخش و از خدا هم بخواه او را ببخشد. به هر کس هم خوبی کرده‎ای، فراموش کن.💠 🔻عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی🔻 🔸خوب است انسان جای پا و نشانی نداشته باشد و در خدا گم شود. کار خوبمان را فراموش کنیم، کار بدمان را هم زود استغفار کنیم و فراموش کنیم تا بی‌‎نشان شویم. 🔸باید خود را خلاص و فارغ کرد. هر که را به تو ظلم کرده، ببخش و از خدا هم بخواه او را ببخشد. به هر کس هم خوبی کرده‎ای، فراموش کن. کسانی هم که حقّی بر تو دارند، حقّشان را ادا کن و برایشان دعا کن و از خدا بخواه حقّشان را ادا کند. به هر کس بدهکاری، از خدا و پیامبر و امامان بخواه کمکت کنند که حقّش ادا شود. این کار را بکن تا برای ملاقات و یاد خدا سرِ فراغت پیدا شود. 📚مصباح الهدی 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 💢10 جمادی الاوّل سالروز برپایی فتنه وراه اندازی جنگ جَمَل ♦️در سال 36 هـ در چنین روزی جنگ جمل اتّفاق افتاد (1) و در 15 این ماه بصره فتح شد و نزول نصر از خداوند کریم بر امیر المؤمنین‌ علیه السلام واقع شد. (2) بنا بر قولی در پنجم این ماه واقع شده است (3) و قول دیگر نوزدهم این ماه است. (4) ♦️ابتدای این واقعه از آنجا شروع شد که بعد از بیعت مردم با امیر المؤمنین‌ علیه السلام، طلحه و زبیر به بهانه ی عمره از مدینه خارج شدند و به اصحاب جمل پیوستند. عبدالله بن عامر که قبلا عامل عثمان در بصره بود و از طرف امیر المؤمنین‌ علیه السلام عزل شده بود، به مکّه آمد و شتری که دویست دینار خریده بود برای عایشه آورد و به طرف بصره حرکت کردند تا به این شهر رسیدند. ♦️پس از ورود، به خانه ی عثمان بن حُنَیف عامل امیر المؤمنین‌ علیه السلام ریختند و او را اسیر کردند و بسیار کتک زدند و موی ریش و سر و دو ابروی او را کندند. ♦️امیر المؤمنین‌ علیه السلام برای مقابله با آنان به طرف بصره حرکت فرمودند. در این جنگ همراه امیر المؤمنین‌ علیه السلام، امام حسن و امام حسین علیهما السلام و همچنین محمّد حنیفه و عبدالله بن جعفر و اولاد عقیل و عدّه ای از جوانان بنی هاشم همراه با عمّار و ابو ایّوب انصاری و عدّه ای از مهاجر و انصار بودند. ♦️80 نفر از اصحاب بَدر، 250 نفر از کسانی که با پیامبر صلّی الله علیه و آله در بیعت شجره شرکت کرده بودند و 1500 نفر از سایر اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله شرکت کردند. (5) ♦️مُسلم مشاجعی را همراه با قرآنی فرستادند که بصریان را به حکم قرآن بخواند، ولی آنان مسلم را هدف تیر ساختند و شهید کردند. ♦️بعد از موعظه های عمّار و فرمایشات امیر المؤمنین‌ علیه السلام، در دهم جمادی الاولی جنگی را که شروع کرده بود ادامه دادند و امیر المؤمنین‌ علیه السلام در مقام مقابله با آنان بر آمدند. در این جنگ از لشکر امیر المؤمنین‌ علیه السلام که 20 هزار مرد جنگی بودند پنج هزار نفر شهید شدند، و از لشکر جمل که 30 هزار نفر بودند 13000 نفر کشته شدند. (6) ♦️آخر الأمر که پیروزی نصیب لشکر امیر المؤمنین‌ علیه السلام شد، حضرت کنار هودج عایشه آمدند و فرمودند :«ای حُمیرا، پیامبر تو را امر کرده بود که به جنگ من بیرون آیی ؟ آیا تو را امر نفرمود که در خانه ی خود بنشینی و بیرون نیایی ؟ بخدا سوگند،انصاف ندادند آنانکه زن های خود را پشت پرده پنهان داشتند و تو را بیرون آوردند». ♦️محمّد بن ابی بکر خواهرش را از هودج بیرون کشید. امیر المؤمنین‌ علیه السلام دستور داد او را به خانه ی صفیّه دختر حارث بن ابی طلحه ببرند و بعد او را به مکّه و از مکّه به مدینه فرستاد. ♦️در این جنگ زید بن صُوحان که از بزرگان لشکر و شیعیان امیر المؤمنین‌ علیه السلام بود شهید شد و آن حضرت بالای سرش آمده فرمودند :«ای زید، خدا رحمتت کند که تعلّقات دنیوی تو اندک بود، و إمداد تو در دین بسیار بود». 📚 منابع : 1. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 181. و ... . 2. مسار الشیعة : ص 31. و ... . 3. العدد القویة : ص 54. و ... . 4. منتخب التواریخ : ص 160. 5. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 190. و ... . 6. بحار الانوار : ج 32، ص 174، 211. و ... . 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🔴 فضایل بی نظیر منتظران امام زمان علیه السلام 🔵 امام باقر عليه السّلام فرمودند : 🌕 یأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ یغِیبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ، فَطُوبَی لِلثَّابِتِینَ عَلَی أَمْرِنَا فِی ذَلِک الزَّمَانِ، إِنَّ أَدْنَی مَا یکونُ لَهُمْ مِنَ الثَّوَابِ أَنْ ینَادِیهُمُ الْبَارِی تَعَالَی فَیقُولُ: عِبَادِی وَ إِمَائِی آمَنْتُمْ بِسِرِّی وَ صَدَّقْتُمْ بِغَیبِی فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوَابِ مِنِّی، أَنْتُمْ عِبَادِی وَ إِمَائِی حَقّاً، مِنْکمْ أَتَقَبَّلُ وَ عَنْکمْ أَعْفُو وَ لَکمْ أَغْفِرُ وَ بِکمْ أَسْقِی عِبَادِی الْغَیثَ وَ أَدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَاءَ، لَوْلَاکمْ لَأَنْزَلْتُ عَلَیهِمْ عَذَابِی. 🔺 زمانی می آید که امام مردم غایب می شود. پس خوشا به حال کسانی که در آن زمان در امر امامت ما استوار بمانند. چون کمترین ثواب آنها این است که خداوند آنها را صدا کرده می فرماید: ای بندگان و ای کنیزان من، شما به سرّ من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق کردید. پس من بهترین ثواب را به شما مژده می دهم. شما بندگان و کنیزان من هستید و بر من حق است که عبادتهای شما را قبول کنم و از تقصیرات شما بگذرم و دیگران را هم ببخشم و به خاطر شما به بندگان باران نازل می کنم و به خاطر شما بلاها را از بندگانم دفع می کنم. اگر شما نبودید هر آینه من عذاب خود را بر آنان نازل می کردم. 📚 کمال الدین ج ۱ ص ۶۰۲ باب ۳۲ ح ۱۵ 🌺 آری به خاطر منتظران راستین امام عصر ارواحنا فداه است که مردم بخشیده می شوند و باران بر خلایق نازل می شود و بلا از مردم دفع می شود و اگر آنها نبودند هر آینه عذاب الهی بر سایرین نازل می شد. https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ‍ ‍ ☑️ آيت الله مرعشي مي فرمودند: . . . روزگاري كه جوانتر بودم ، روزي بر اثر مشكلات فراواني كه داشتم ، از جمله آن كه مي خواستم دخترم را شوهر دهم ولي مال و ثروتي نداشتم تا براي دخترم جهيزيه تهيه كنم ، با ناراحتي به حرم حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام رفته و با عتاب و خطاب ، در حالي كه اشكهايم سرازير بود، گفتم اي سيده و مولاي من ، چرا نسبت به امر زندگي من اهميتي نمي دهي ؟ من چگونه با اين بي مالي و بي چيزي دخترم را شوهر دهم ؟ سپس با دلي شكسته به منزل بازگشتم . در اين حال حالت غشوه اي مرا فرا گرفت و در همان حال شنيدم كسي در مي زند. رفتم پشت در و آن را باز كردم . شخصي را ديدم كه پشت در ايستاده ، وقتي مرا ديد گفت : سيده تو را مي طلبد، با عجله به حرم رفتم و چون به صحن شريف آن حضرت رسيدم ، چند كنيز را ديدم كه مشغول تميز كردن ايوان طلا هستند. از سبب آن پرسيدم . گفتند هم اكنون سيده مي آيد. پس از اندكي حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام آمد، در حالي كه بسيار نحيف و لاغر و رنگ پريده و در شكل و شمايل چون مادرم فاطمه زهراعليهاالسلام بود (چون جده ام فاطمه زهرا را سه بار پيش از آن در خواب ديده بوده و مي شناختم ). به نزد عمه ام رفته و دست وي را بوسيدم . آنگاه آن حضرت به من فرمود اي شهاب : كي ما به فكر تو نبوده ايم كه ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاكي هستي ؟ تو از زماني كه به قم وارد شدي ، زير نظر و مورد عنايت ما بوده اي . در اين حال از خواب بيدار شدم و چون دانستم كه نسبت به حضرت معصومه عليهاالسلام اسائه ادب كرده ام ، فورا براي عذرخواهي به حرم شريف رفتم . پس از آن حاجتم برآورده شد و در كارم گشايشي صورت گرفت. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✨﷽✨ 🌼هم‌نشین ✍روزی، امام رضا(ع) شاگردش داوود بن قاسم را به خانه خود فراخواند. امام رو به او پرسید: «چرا با عبدالرحمن بن یعقوب هم نشینی می کنی؟» داوود متعجب شد. به زبانش آمد که به پاسخ کوتاهی بسنده کند و بگوید: «عبدالرحمن دایی من است.» اما امام بی درنگ گفت: «او درباره ذات خداوند سخنانی گفته که از ساحت پاکش به دور است!» چشم های داوود دودو زد. چه می شنید؟ - یا با او همنشین باش و ما را ترک کن، یا با ما همنشین باش و از او دوری کن! داوودگفت: «اما او هر عقیده ای که دارد و هر چه می گوید، بر من چه آسیبی می رساند؟ حال آنکه من بر عقیده خود استورام و از عقیده او دوری خواهم جست.» - آیا نمیترسی که بلایی به او برسد و تو نیز به آن بلا بسوزی⁉️ آیا از این داستان آگاه نیستی که مردی از یاران موسی علیه السلام بود، اما پدرش از یاران فرعون به شمار می آمد؟ هنگامی که سپاه فرعون به سپاه موسی رسید، آن مرد نزد پدرش رفت تا او را موعظه کند و به سپاه موسی بخواند. پدرش سخن او را رد کرد و آنان همچنان با هم ستیزه کردند. ناگاه بلای غرق شدن فرعونیان فرا رسید و آن پسر، همراه پدر خود غرق شد. وقتی این خبر به موسی رسید، فرمود: «او در رحمت خداست، ولی چون عذاب فرود آید، از آن کس که نزدیک گنهکار است، دفاعی نخواهد شد.» داوود مصمم شد که به گفته امام عمل کند، گفت:«به دیده منت. هر چه گفتید، پذیرفتم.» 📚برگی از کتاب «ماه غریب من» ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
🖤🖤🖤🖤🖤 🌹یافاطِرُ بِحَقِّ فاطِمَة . ♦️السلام علیک یا ممتحنة امتحنک اللَّه الذى خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابره . ♦️مولا و سرورمان علی علیه السلام.... . تازه اولِ سکوتش بود.... اولِ خانه نشینی اش.. اول ِ خار در چشم و استخوان در گلو.. اولِ جنین ِ پرده نشین شدن.... هنوز حتی تا جمل و صفین خیلی مانده بود.... تا خوارج و نهروان هم.... تا شکاف فرق سر و فزت و رب الکعبه .... هنوز باید سکوت می کرد... هنوز صبر... . . ♦️مادرم فاطمه زهرا سلام الله . سینه اش را ســـــپـــــر کــــرده بود.... جنین اش را هم.... یک تنه.... به جنگ با انحراف برخاسته بود.... به جنگ با "انقلبتم علی اعقبیکم".. از قبل امتحانِ این روزها را پس داده بود.. . خدا او را برای همین روزها ذخیره کرده بود.. برای تنها قیام کردنش.... "ان تقوموا لله مثنی و فرادی" برای خطبه ی فدکیه خواندنش.... . ♦️برای دهه هایی که فاطمیه شوند.... . ♦️خدایا ما را از شفاعت حضراتشان بی نصیب نگردان اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها وَبَعْلِها وَ بَنيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه علْمُك َ 🖤🖤🖤🖤🖤
‌قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم قرائت این زیارت نامه جهت رد مظالم تاثیر بسزایی دارد این زیارت را برای طلب کردن کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان و ادای رد مظالمی که به‌ گردنمان است قرائت میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ الباهرات، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یاکَهْفُ المؤمنین، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین. https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
🖤🖤🖤🖤🖤 💠 ریشه های چادر حضرت فاطمه صلوات الله علیها💠 🌟 حضرت محمد صلی الله علیه و آله: ◻️پس هنگامی که حضرت زهرا (صلوات الله علیها) وارد بهشت می گردد؛ ❌چادر ایشان بر روی صراط کشیده می شود و بر صراط پَهن می شود که یک طرف چادر به دست حضرت فاطمه هست و حال این که حضرت در جایگاه خویش در بهشت است و یک طرف چادر نیز در عرصات قیامت است. ❌در این هنگام منادی از طرف پروردگار ندا می دهد :   ◻️که ای دوستداران فاطمه سرور زنان جهانیان به رشته های چادر فاطمه آویزان شوید و باقی نمی ماند از محبین حضرت زهرا مگر این که هر کدام به رشته ای از رشته های چادر آن حضرت آویزان می گردد ◻️تا این که بیشتر از هزار فئام و هزار فئام به چادر حضرت آویزان می شوند. ◻️گفتند یا رسول الله، یک فئام چند نفر است؟ ☑️پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: هزار هزار [یک میلیون] و همۀ ایشان به سبب چادر حضرت زهرا (صلوات الله علیها) از آتش جهنم نجات پیدا می‌کنند. 🔘 التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 434 🔘بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏8، ص: 68 🔘عوالم العلوم ، ج‏11-قسم-2-فاطمة، ص: 1155 🖤🖤🖤🖤🖤
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 👈 در بازار یوسف‌فروشی گفته‌اند؛ وقتی یوسف را به بازار برده فروشان بردند، بیشتر مردم و بزرگان مصر برای خرید و یا دیدن ازبردگان جمع شدند. در بین جمعیت پیرزنی آمده بود با کلافی ازنخ!! وقتی از او پرسیدند: برای چه آمدی؟ گفت: برای خریدن یوسف! پرسیدند: او را به چه قیمتی می‌خواهی بخری؟ گفت: چیزی ندارم مگر همین کلاف نخ! پرسیدند: کلاف نخ؟ مگر با کلاف نخی می‌توان یوسف را خرید؟ پیرزن اشک در چشمانش جمع شد و گفت: می‌دانم نمی‌توانم یوسف را بخرم، اما می‌خواهم نامم در میان خریدارانش نوشته شود! 🌺برای خریدن دل یوسف فاطمه هر کس متاعی دارد بسم الله! 💠دارایی شما چیست؟ دعایی! سلامی! صلواتی! کار نیکی! تبلیغی! مهم این است که ناممان را در میان خریدارانش بنویسی. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ✳️قارون‌ رفيق‌ شيطان‌ ✨پسرخالة‌ موسي‌(ع‌) شخص‌ پولداري‌ بنام‌ قارون‌ بوده‌ است‌.به‌حضرت‌ موسي‌(ع‌)خطاب‌ شد كه‌ نزد قارون‌ برو و او را پند واندرز داده‌ و بگو حقوق‌ الهي‌ ثروت‌ و مالت‌ را بده‌. قارون‌ مردي‌ بسيار ثروتمند بود.حضرت‌ موسي‌(ع‌) به‌ قارون‌ دستور خدا را رساند. 🌟قارون‌ گفت‌ چقدر بايد بدهم‌؟ 🔆حضرت‌ موسي‌(ع‌) گفت‌ چهل‌ به‌ يك‌.قارون‌ گفت‌ به‌ خدا بگو كه‌ گنجهاي‌ من‌ آنقدر زياد است‌ كه‌ كسي‌ نمي‌تواند حساب‌ آنها را بكند.كمي‌ بمن‌ تخفيف‌ بده‌!. ✨وقتي‌ حضرت‌ موسي‌(ع‌)به‌ كوه‌ طور رفت‌عرض‌ كرد خدايا كمي‌ به‌ قارون‌تخفيف‌ بده‌!خطاب‌ شد:هزار به‌ يك‌بدهد.حضرت‌ موسي‌(ع‌)پيام‌ الهي‌ را به‌ قارون‌رساند. 🌟قارون‌ گفت‌ كمي‌بمن‌ مهلت‌ بده‌. حضرت‌ موسي‌(ع‌)به‌ قارون‌ مهلت‌ داد.وقتي‌ قارون‌ به‌منزل‌ رفت‌، شيطان‌ بصورت‌ پيري‌ نزد او آمد وگفت‌ چرا مالت‌ رابدهي‌؟ 🔆مگر غصب‌ كرده‌اي‌؟خلاصه‌ شيطان‌ وادارش‌ كرد تا براي‌ فرار اززكات‌، نسبت‌ زنا به‌ حضرت‌ موسي‌(ع‌)بدهد. قارون‌ هم‌ زن‌ فاسدي‌ راخواست‌ ويك‌ كيسه‌ طلا به‌ او داد وگفت‌ فردا در حضور جمع‌ ادعا كن‌حضرت‌ موسي‌(ع‌)با من‌ عمل‌ نامشروع‌ نموده‌ است‌. ✨روز بعد قارون‌ و زن‌كذائي‌ با عده‌اي‌ در مجلس‌ حضرت‌موسي‌(ع‌)حاضرشدند. 🌟حضرت‌موسي‌(ع‌) سر منبر بود كه‌ زن‌ گفت‌ اي‌ موسي‌!تو با من‌ زناكرده‌اي‌!حضرت‌ موسي‌(ع‌) تورات‌ را حاضر كرد وفرمود اي‌ زن‌!تورا به‌اين‌ تورات‌ قسم‌!آيا من‌ با تو زنا كرده‌ام‌؟ 🔆زن‌ گفت‌ خير بلكه‌ قارون‌ كيسه‌اي‌طلا بمن‌ داده‌ تا اين‌ نسبت‌ را بتو بدهم‌.حضرت‌ موسي‌(ع‌) در حق‌ قارون‌نفرين‌ كرد ناگاه‌ قارون‌ با همة‌ ثروتش‌ به‌ زمين‌ فرو رفت‌! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💠نمرود مطيع‌ شيطان‌ ✨از طرف‌ خدا ندا رسيد كه‌اي‌ ابراهيم‌!به‌ بابل‌ برو و نمرود را به‌خداپرستي‌ دعوت‌ نما. حضرت‌ به‌ بابل‌ كه‌ كوفه‌ امروزي‌ است‌، نزد نمرودرفت‌ واورا به‌ خداپرستي‌ دعوت‌ نمود. 🌳نمرود گفت‌ اي‌ ابراهيم‌!مرابخداي‌ تو احتياجي‌ نيست‌. من‌ مي‌خواهم‌ پادشاهي‌ را از خداي‌ توبگيرم‌ واورا هلاك‌ نمايم‌!!اين‌ بود كه‌ دستور داد تا اطاقكي‌ به‌ تعليم‌شيطان‌ ساختند وخود درون‌ آن‌ قرار گرفت‌ وچهار كركس‌ اورا بلند كردندوبالابردند. 🌴 چون‌ بالا رفت‌ تيري‌ بطرف‌ آسمان‌ انداخت‌. جبرئيل‌ آن‌ تير رابه‌ خون‌ ماهي‌ آغشته‌ كرد. ماهي‌ ناليد خدايا تيغ‌ دشمن‌ را به‌ خون‌ من‌آغشته‌ كردي‌. ندا رسيد كه‌ تيغ‌ را تا قيامت‌ بر شما حرام‌ كردم‌. 🌳بعد نمرود تير خون‌ آلود را كه‌ ديد ، گفت‌ كار خداي‌ ابراهيم‌ را ساختم‌. ابراهيم‌ (ع‌)گفت‌ از اين‌ حرف‌ برگرد كه‌ مردن‌ براي‌ خدا نيست‌. 🌳 نمرود گفت‌ اگرخداي‌ تو زنده‌ است‌، من‌ لشكر جمع‌ آوري‌ مي‌كنم‌ به‌ خدايت‌ بگو كه‌لشكر جمع‌ كندتا با يكديگر جنگ‌ كنيم‌!پس‌ نمرود از اطراف‌ عالم‌ لشكربزرگي‌ جمع‌ كرد. ابراهيم‌ (ع‌) دعا كرد كه‌ خدايا اين‌ ملعون‌ را هلاك‌كن‌. 🌳خداوند به‌ عدد لشكر نمرود پشه‌ فرستاد كه‌ بر سر هر يك‌ پشه‌اي‌نشست‌ و در اندك‌ زماني‌ اورا هلاك‌ نمود. رئيس‌ پشه‌ها، پشه‌اي‌ بود كه ‌يك‌ چشم‌ ويك‌ پا و يك‌ دست‌ و نيمه‌ بدني‌ داشت‌. آمد وروي‌ زانوي‌نمرود نشست‌. نمرود به‌ زنش‌ گفت‌ اين‌ پشه‌ها لشكر مرا هلاك‌ كردند. دست‌ برد تا پشه‌ را بكشد كه‌ پشه‌ بلند شد ولب‌ بالا و لب‌ پايين‌ نمرود رانيش‌ زده‌آورد دماغ‌ نمرود شد وبه‌ داخل‌ مغز نمرود نفوذ كرده‌ ومشغول‌نيش‌ زدن‌ شد!صداي‌ فرياد نمرود بلند شد و از شدت‌ درد خواب‌وخوراك‌ از او سلب ‌گرديد غلامانش‌ مرتب‌ بر سرش‌ مي‌زدند تا پشه‌ ازحركت‌ بايستد. همانجور او را اذيت‌ نمود تا به‌ درك‌ واصل‌ شد. بقيه‌لشكر او به‌ ابراهيم‌ (ع‌) ايمان‌ آوردند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁