لطفا با حوصله بخوانید و پخش کنید
مراقب رفتارمون در فضای مجازی
باشیم
مواظب چشم زخم باشیم!
خونه ها پر شده از بیماریها و مشکلات، طلاق مرگ و میر و... دلیلش هم خود ماییم
تعجب نکنید!
دوستان عزیز نیازی نیست دیگران بدونند که آیا من در زندگی مشترکم با همسرم خوشبختم یا نه!
نیازی نیست از غذا یا نوشیدنی خود عکس بگیریم و اون رو برای تمام گروهها بفرستم!
حتی اگر همسرمون یه دونه شکلات واسمون میاره،از اون عکس میگیریم و میفرستیم گروه و زیرش مینویسیم؛ ای تاج سرم ازت ممنونم
آیا انقدری که تو فضای مجازی این چیزا رو نشون میدیم، تو واقعیتم همین هستیم؟ قدردان همسرمون، پدر و مادرمون هستیم؟ حواسمون به بچه هامون هست؟
شاید دختر مجردی دم بخت باشد و به خاطر شرایط زندگی خواستگار نداره
شاید پسری فعلا، وضعیت مالی مناسب برای ازدواج نداره
حواسمونو جمع کنیم کسی آه نکشه...
آه انسان دلشکسته عرش رو به صدا درمیاره
نیازی نیست مردم بدونن کجا رفتی و از کجا داری میای
جزییات و نکات خصوصی زندگی ما واسه دیگران نیست
دنیای مجازی واسه این ساخته نشده که ما بیاییم شرایط زندگیمون رو به رخ دیگران بکشیم...
مراقب باشین
هرکسی توانایی اینو نداره که مسافرت بره...
هرکسی نمیتونه به رستوران بره و هر ماه یه ست لباس بخره...
هر مردی وضعش نمیرسه به زنش هدیه بده...
یه خانوم میاد جهیزیه 100 میلیونی دخترش رو فیلم میگیره، میزاره توی دنیای مجازی که چی؟ چشم همه درآد؟!
هیچ فکر کردید شاید دختری پدر نداره، یا پدر داره ولی مادر نداره که واسه جهیزیه اش سنگ تموم بزاره
یا شاید پدری دستش به دهنش نمیرسه
میخوایم به کی فخر بفروشیم با این کارامون؟! به کجا برسیم؟
خدا عالمه فقر فرهنگی داریم
رازهای زندگی و خونتون رو پیش خودتون نگه دارید
مردم قدیما اگر حتی نیم کیلو میوه می خریدند وبه خانه می بردند
اون رو چنان پنهان می کردند که کسی تو کوچه خیابان نبیند
می گفتند ازخدا می ترسیم کسی که نداره ببیند و آه بکشد
حالا چی شده که بچههامون قبل از خوردن، اول عکسشو میذارن تو فضای مجازی؟
میایم توی گروهها جوک میزاریم
دوست دخترم زنگ زده بیا خونمون من تنهام...
و هزاران پست مشابه دیگر که داریم با زبون بی زبونی به نوجوونا و جوونا میگیم که این مسائل عادیه...
حواسمون باشه که توی گروه ها، دخترای کم سن و سال هم هستن که شاید فکر کنن دنیای بیرون از فضای مجازی هم باید اونطوری باشن
کسی داشت راه میرفت پایش به سکه ای خورد، فکر کرد طلا است ...نور کافی هم نبود؛ کاغذی را آتش زد که ببیند چه بوده دید یک سکه 50تومانیه ...بعد متوجه شد کاغذی که آتش زده دو هزار تومانی بوده
گفت:چی را برای چی آتش زدم!
واقعا این زندگی غالب ما انسانهاست...
ما چیزهای بزرگ را برای چیزهای بسیار کوچک آتش میزنیم...
تاثیرات فضای مجازی رو دست کم نگیریم
@darolsadeghiyon 👈
هدایت شده از فیروزه کویر اخباررفسنجان -نوق
جشن میلاد امام زمان(ع) همراه با برنامه های متنوع و اهداء جوائز
امشب بعد از نماز مغرب و عشاء
حرم مطهر امامزاده
سید جلال الدین اشرف
با سخنرانی و مداحی #حجت السلام
کربلایی سیدمحمد مهدی میرمیران
ازشهر مقدس قم
پایگاه اطلاع رسانی فیروزه کویر
https://telegram.me/firozehkavir
هدایت شده از زناشویـــــے پایــــدار
🔴 #زنی که #امام_زمان به دیدنش آمد
💠 مرحوم سید محمدباقر سیستانی میگوید: تصمیم گرفتم به گونهای خدمت امام زمان(عج) برسم، #چهل هفته در مسجد محلهمان مراسم زیارت #عاشورا رفتم، تا آقا را #زیارت کنم. یکی از جمعهها احساس کردم حال خوشی دارم، بعد از زیارت عاشورا از #مسجد بیرون آمدم، بوی خوشی از خانه نزدیک مسجد حس کردم و #نوری از آن بیرون آمد. مردم در حال عبور بودند ولی نگاه نمیکردند، این #نور مرا به خودش جلب کرد. جلوتر رفتم، دیدم در باز است، پیش خود گفتم: اجازه دارم وارد شوم؟ وقتی وارد شدم دیدم #جنازهای روی زمین است روی آن هم پارچهای کشیدهاند! آقایی نورانی کنار این بدن نشسته بود، هنگامي که وارد شدم #اشک میريختم سلام کردم...
💠 فرمود: «چرا اينگونه به دنبال من میگردی و اين #رنجها را متحمّل میشوی؟! #مثل اين باشيد (و اشاره به آن #جنازه کردند) تا من به دنبال شما بيايم!» بعد فرمودند: «اين #بانويی است که در دوره کشف حجاب (در زمان رضا خان پهلوي) #هفت سال از خانه بيرون نيامد تا (مجبور نشود #حجابش را کنار بگذارد) و چشم نامحرم به او نيفتد.»
📙 محمدرضا باقي، عنايت امام مهدي(عج) به علما و طلاب،ص ۳۶۷
@Zanashuie_paedar
✍شخصی از امام سجاد (ع) پرسید:
مرگ چیست؟ حضرت فرمودند:
✅مرگ برای مومن
برای مومن، کندن لباس چرکین و پر حشرات است و گشودن بندها و زنجیرهای سنگین و تبدیل آن به فاخرترین لباسها و خوشبوترین عطرها و راهوارترین مرکب ها و مناسب ترین منزلها است.
💥مرگ برای کافر
و برای کافر مانند کندن لباسی است فاخر و انتقال از منزلهای مورد علاقه و تبدیل آن به چرک ترین و خشنترین لباسها وحشتناکترین منزلها و بزرگترین عذاب.
📚 بحارالانوار، ج6، ص 155
@darolsadeghiyon 👈
📌چادر نماز فاطمه سلام الله علیها
💛🍃یک بار علی علیه السلام مقداری جو از یک یهودی به وام گرفت، یهودی در گرو وام چیزی طلبید، علی علیهالسلام چادری پشمین متعلق به فاطمه علیها السلام را نزد یهودی به گرو نهاد، یهودی آن را در اتاقی گذاشت و چون شب شد زن او برای کاری به آن اتاق وارد شد و مشاهده کرد نوری در آنجا می درخشد که همه اتاق از آن روشن است.
❤️🍃نزد شوی خود بازگشت و خبر داد که در آن اتاق نوری بزرگ و درخشان دیده است، یهودی از گفتار زنش شگفت زده شد و فراموش کرده بود که در آن اتاق چادر فاطمه علیها السلام است، با شتاب برخاست و به آن اتاق آمد و مشاهده کرد نور آن چادر از هر سو شعاع افکن است چنانکه گویی ماه درخشانی از نزدیک می تابد، تعجب کرد و بیش از پیش در محل لباس خیره شد و دریافت که آن نور از چادر فاطمه علیها السلام است، از خانه بیرون آمد و نزد وابستگانش شتافت و زنش نیز وابستگان خود را خبر کرد و حدود هشتاد تن از یهودیان گرد آمدند و این موضوع را مشاهده کردند و همه به دین اسلام درآمدند.
📚منبع:
بحارالانوار، ج 43، ص 40. @darolsadeghiyon 👈
🍃🌸 عجب خجسته مکانی 🌸🍃
🌿از امّ سلمه نقل شده است که:
از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمودند:
✨ «هر جمعیّتی که جایی اجتماع کنند و به ذکر و بیان فضائل علی بن ابیطالب علیه السلام مشغول باشند، ملائکه رحمت بر آنها نازل شده و آنها را احاطه می نمایند، و وقتی پراکنده شدند آن ملائکه به آسمان عروج می نمایند و از بس معطّر هستند ملائکه دیگر می گویند:
✨این عطر را از کجا گرفته اید که ما تاکنون استشمام نکرده ایم؟
آنها گویند: "در مجلسی که فضائل محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیت او گفته می شد شرکت نمودیم و از آن مجلس معطّر شده ایم."
ملائک گویند :
آن مجلس تمام شد و اهل آن به منازل خود رفتند.
پس ملائکه دسته دوم گویند :
ما را ببرید تا از مکان جلوس آنها معطّر شویم.»
📚 میزان الحق یا حقیقت مظلوم. ص۳۲
بحارالانوار. ج۳۸. ص۱۹۹
@darolsadeghiyon 👈
💢نگو: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!
✍چون قرآن می فرماید:
🔹أكثر الناس ﻻ ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ
بیشتر مردم نمۍدانند
🔹أكثر الناس ﻻ ﻳﺸﻜﺮﻭﻥ
بیشتر مردم ناسپاساند
🔹أكثر الناس ﻻ ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ
بیشتر مردم ایمان نمیآورند
🔹أكثرهم ﻓﺎﺳﻘﻮﻥ
بیشترشان گناهکارند
🔹أكثرهم ﻳﺠﻬﻠﻮﻥ
بیشترشان نادانند
🔹أكثرهم ﻻ ﻳﻌﻘﻠﻮﻥ
بیشترشان تعقل نمۍکنند
🔹أكثرهم ﻻ ﻳﺴﻤﻌﻮﻥ
بیشترشان ناشنوایند
🔹ﻭ ﻗﻠﻴﻞ ﻣﻦ ﻋﺒﺎﺩی ﺍﻟﺸﻜﻮﺭ
و کماند بندگانی که شاکرند
🔹ﻭ ﻣﺎ ﺁﻣﻦ ﻣﻌﻪ ﺇﻻ ﻗﻠﻴﻞ
و جز اندکی ایمان نمیآورند
پس نهتنها اکثریت نشانهی حقانیت نیست، بلکه در موارد زیادی اکثریت برخلاف معیارهای درست رفتار میکنند
💥راه درستِ خودت را برو👌
@darolsadeghiyon 👈
🌷حکایت
🌻نقل شده است که خداوند به موسی(ع) گفت:
♦️قحطی خواهد آمد؛ به قومت بگو آماده شوند!
🔷موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانهها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد...!
مدتی گذشت اما قحطی نیامد، موسی پیش خدا رفت و علت را پرسید؟!
🌻خدا به او گفت: من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند... من چگونه به این قوم رحم نکنم...؟!
💠به همدیگه رحم کنیم تا
خدا هم بهمون رحم کنه...!
@darolsadeghiyon 👈
هدایت شده از زناشویـــــے پایــــدار
🍃پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله
🔺هرکس فرزندش به سن ازدواج برسد و بتواند برایش همسر برگزیند و چنین نکند،هر حادثه ای پیش آید،گناهش بر عهده اوست..
📙کنزل العمال،ج۱۶،ص۴۴۲
@Zanashuie_paedar
🔰 علت #گریه امیرالمؤمنین
🔅روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال #ابوذر_غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
❓اصحاب پرسیدند چطور ؟
✨مولا فرمودند:
☘آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت #بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
😡ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
🔅شما دو توهین به من کردید;
🍃اول آنکه فکر کردید من علی #فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا #ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
⚡️تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
💫مولا گریه می کردند و می فرمودند:
🔅به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند .
📚الکافی، ج ۸، کلینی
@darolsadeghiyon 👈
دعوت نامه محفل انس باقرآن
#حسن آباد حضرت صادق الائمه علیه السلام#
هذابیان للنّاس وهدی وموعظه للمتّقین ۱۳۸آل عمران
بدین وسیله از شما قرآن دوستان دعوت می شود درمحفل انس باقرآن که در آستانه استقبال از ماه مبارک رمضان وبا حضور قاریان بین المللی و گروه تواشیع و هیئت های قرآنی همراه با قرعه کشی و اهداء جوائز درمسجد صاحب الزمان (عج) حسن آباد حضرت صادق الائمه علیه السلام نوق رفسنجان جهت دست یابی به کنه حقیقت وحاق واقعیت قرآنی ; با واصلان وجرعه نوشان حقایق آسمانی همراه وهمگام شویم شرکت نمائید.
زمان : جمعه 13 اردیبهشت ماه 1398 بعد از نماز مغرب و عشاء
امیداست باقرائت کتاب آسمانی وتعمیق شناخت قرآنی جامعه بشری ودرک وفهم درست آموزه های قرآنی، افق آینده ی زیست انسانی درایران وجهان ، بیش ازپیش روشن ونویدبخش حیات طیبه درجامعه ی جهانی موعودباشد.
شورای اسلامی و دهیاری حسن آباد صادق الائمه علیه السلام
در زمان خلافت عمر، جواني به نزد او آمد و از مادرش شكايت كرد. و ناله سر مي داد كه:
- خدايا! بين من و مادرم حكم كن.
عمر از او پرسيد:
- مگر مادرت چه كرده است؟ چرا درباره او شكايت مي كني؟
جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شكم خود پرورده و دو سال تمام نيز شير داده. اكنون كه بزرگ شده ام و خوب و بد را تشخيص مي دهم، مرا طرد كرده و مي گويد: تو فرزند من نيستي! حال آنكه او مادر من و من فرزند او هستم.
عمر دستور داد زن را بياورند. زن كه فهميد علت اظهارش چيست، به همراه چهار برادرش و نيز چهل شاهد در محكمه حاضر شد.
عمر از جوان خواست تا ادعايش را مطرح نمايد.
جوان گفته هاي خود را تكرار كرد و قسم ياد كرد كه اين زن مادر من است. عمر به زن گفت:
- شما در جواب چه مي گوييد؟
زن پاسخ داد: خدا را شاهد مي گيرم و به پيغمبر سوگند ياد مي كنم كه اين پسر را نمي شناسم. او با چنين ادعاي مي خواهد مرا در بين قبيله و خويشاوندانم بي آبرو سازد. من زني از خاندان قريشم و تا بحال شوهر نكرده ام و هنوز باكره ام.
در چنين حالتي چگونه ممكن است او فرزند من باشد؟
عمر پرسيد: آيا شاهد داري؟
زن پاسخ داد: اينها همه گواهان و شهود من هستند.
آن چهل نفر شهادت دادند كه پسر دروغ مي گويد و نيز گواهي دادند كه اين زن شوهر نكرده و هنوز هم باكره است.
عمر دستور داد كه پسر را زنداني كنند تا درباره شهود تحقيق شود. اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفتري مجازات گردد.
مأموران در حالي كه پسر را به سوي زندان مي بردند، با حضرت علي عليه السلام برخورد نمودند، پسر فرياد زد:
- يا علي! به دادم برس. زيرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بيان كرد. حضرت فرمود: او را نزد عمر برگردانيد. چون بازگردانده شد، عمر گفت: من دستور زندان داده بودم. براي چه او را آورديد؟
گفتند: علي عليه السلام دستور داد برگردانيد و ما از شما مكرر شنيده ايم كه با دستور علي بن ابي طالب عليه السلام مخالفت نكنيد.
در اين وقت حضرت علي عليه السلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را احضار كنند و او را آوردند. آن گاه حضرت به پسر فرمود: ادعاي خود را بيان كن.
جوان دوباره تمام شرح حالش را بيان نمود.
علي عليه السلام رو به عمر كرد و گفت:
- آيا مايلي من درباره اين دو نفر قضاوت كنم؟
✅✅عمر گفت: سبحان الله! چگونه مايل نباشم و حال آنكه از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيده ام كه فرمود:
- علي بن ابي طالب عليه السلام از همه شما داناتر است.✅✅
حضرت به زن فرمود: درباره ادعاي خود شاهد داري؟
گفت: بلي! چهل شاهد دارم كه همگي حاضرند. در اين وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پيش گواهي دادند.
علي عليه السلام فرمود: طبق رضاي خداوند حكم مي كنم. همان حكمي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله به من آموخته است.
سپس به زن فرمود: آيا در كارهاي خود سرپرست و صاحب اختيار داري؟
زن پاسخ داد: بلي!
اين چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختيار دارند. آن گاه حضرت به برادران زن فرمود:
- آيا درباره خود و خواهرتان به من اجازه و اختيار مي دهيد؟
گفتند: بلي! شما درباره ما صاحب اختيار هستيد.
حضرت فرمود: به شهادت خداي بزرگ و شهادت تمامي مردم كه در اين وقت در مجلس حاضرند. اين زن را به عقد ازدواج اين پسر درآوردم و به مهريه چهارصد درهم وجه نقد كه خود آن را مي پردازم. (البته عقد صورت ظاهري داشت).
سپس به قنبر فرمود: سريعا چهارصد درهم حاضر كن.
قنبر چهارصد درهم آورد. حضرت تمام پولها را در دست جوان ريخت. فرمود: اين پولها را بگير و در دامن زنت بريز و دست او را بگير و ببر و ديگر نزد ما برنگرد مگر آنكه آثار عروسي در تو باشد، يعني غسل كرده برگردي.
پسر از جاي خود حركت كرد و پولها را در دامن زن ريخت و گفت:
- برخيز! برويم.
در اين هنگام زن فرياد زد: (ألنار! النار!) (آتش! آتش!)
اي پسر عموي پيغمبر آيا مي خواهي مرا همسر پسرم قرار بدهي؟!
به خدا قسم! اين جوان فرزند من است. برادرانم مرا به شخصي شوهر دادند كه پدرش غلام آزاد شده اي بود اين پسر را من از او آورده ام. وقتي بچه بزرگ شد به من گفتند:
- فرزند بودن او را انكار كن و من هم طبق دستور برادرانم چنين عملي را انجام دادم ولي اكنون اعتراف مي كنم كه او فرزند من است. دلم از مهر و علاقه او لبريز است.
مادر دست پسر را گرفت و از محكمه بيرون رفتند.
✅عمر گفت: (واعمراه، لو لا علي لهلك عمر)
- (اگر علي نبود من هلاك شده بودم.)
@darolsadeghiyon 👈
☀️ امیرالمومنین (علیه السلام):
🌺 رزق و روزى دو گونه است؛
💐 يک، روزى ای كه تو آن را مى جويى و روزى ديگر كه آن تو را مى جويد،كه اگر تو در پى آن نروى، آن در پى تو مى آيد.
🌷 پس غم سالَت را بر غمِ روزَت اضافه مكن.
رزقِ هر روز، براى همان روز تو كافى است.
☘ اگر آن سال [كه غم روزى اش را مى خورى] از عمر تو باشد خداوند متعال فرداى هر روزى، قسمتِ آن روز را به تو خواهد داد و اگر آن سال از عمر تو نباشد، غم روزى آن را چرا مى خورى؟
🌿 هيچ كس براى رسيدن به آنچه روزىِ توست، بر تو سبقت نمیگيرد و هيچ غلبه كننده اى در به چنگ آوردن روزىِ تو، مغلوبت نمیكند و رزقى كه برايت مقدّر شده بى درنگ به تو برسد.
📕 نهج البلاغة : الحكمت ۳۷۹
@darolsadeghiyon 👈
💥زن زیبا که بخاطرزیبایی درفتنه افتاده💥
🌺امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
🔴(روز قيامت) زن زيبا را كه به خاطر زيبايي اش در فتنه افتاده است، و فريب زيبائي اش را خورده (و به بي حجابي و بي عفتي و گناه آلوده شده)، براي حساب مي آورند.
🕋 پس به خدا مي گويد، خدايا، تو خود مرا زيبا خلق كردي و به سبب آن در فتنه افتادم.
🔴👌پس حضرت مريم - سلام الله عليها - را حاضر مي كنند و ندا داده مي شود: آيا تو زيباتري يا مريم؟ ما او را در نهايت زيبائي آفريديم، امّا او گناه نكرد ...
📚کافی ج۸ ص۲۲۸
با هر گناه یک سیلی به مهدی فاطمه میزنیم😔😔
@darolsadeghiyon 👈
سخنی مهم💟❗️
چرا اشتباه یا خطایی که به ضرر خودمان است، خداوند اسمش را «گناه» گذاشته، آن را به «فرمان دینی» تبدیل کرده و برایش ثواب و عقاب قرار داده است؟ علاوه بر اینکه این نشاندهندۀ شدت محبت خدا به بندگان است؛ میتوان چند دلیل برایش ذکر کرد:
🔸 اگر خدا انسان را رها کند، انسان از سر تنبلی و راحتطلبی، خودش دنبال نفع خودش نمیرود یا نمیفهمد نفع و ضررش در چیست یا با منافع خودش بازی میکند، لذا خدا وارد میشود و به ما فرمان میدهد بلکه با فرمان او راه بیفتیم!
🔸ما غالباً منافع بلندمدت خودمان را نمیبینیم، لذا خداوند برای رسیدنِ ما به این منافع، به ما فرمان میدهد و برایش ثواب و عقاب میگذارد، چون انسان برای منافع کوتاهمدت خودش هم بهسختی انگیزهمند میشود و همّت میکند چه رسد به منافع بلندمدتِ خودش!
🔸 خدا وقتی میبیند بندهاش شروع به پرستش او کرده، به او میفرماید: «به خاطر من، این گناه را که به ضررِ خودت تمام میشود، انجام نده!» یعنی خدا حسّ پرستش ما را واسطه قرار میدهد تا ما به ضرر خودمان کاری انجام ندهیم!
استاد_علیرضا_پناهیان
@darolsadeghiyon 👈
زن کشاورزی بیمار شد، کشاورز به سراغ مرد مقدسی رفت و از او خواست برای سلامتی زنش دعا کند.
راهب دست به دعا برداشت و از خدا خواست همه ی بیماران را شفا بخشد.
ناگهان کشاورز دعای او را قطع کرد و گفت: « صبر کنید، از شما خواستم برای زنم دعا کنید؛ اما شما برای همه مریض ها دعا می کنید.»
راهب گفت: « برای زنت دعا می کنم.»
کشاورز گفت: « اما برای همه دعا کردید. با این دعا، ممکن است حال همسایه ام که مریض است، خوب شود و من اصلا از او خوشم نمی آید.»
راهب گفت: « تو چیزی از درمان نمی دانی، وقتی برای همه دعا می کنم، دعاهای خودم را با دعاهای هزاران نفر دیگری که همین الان برای بیماران خود دعا می کنند، متحد می کنم، وقتی این دعاها با هم متحد شوند، چنان نیرویی می یابند که تا درگاه خدا می رسند و سود آن نصیب همگان می شود، دعاهای جدا جدا و منفرد، نیروی چندانی ندارند و به جایی نمی رسند.»
💫بیایید با هم برای هم دعا کنیم🙏💫
@darolsadeghiyon 👈
در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!!
به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت:
این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت:
کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کشش اینهمه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند،
به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو می تازد.
میرداماد گفت:
اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد و می خواهد از شوق بال در آورد.
این است "رسم رفاقت..."
در "غیاب" یکدیگر" حافظ آبروی" هم باشیم...
@darolsadeghiyon 👈
#داستانهای_بحارالانوار ✨
برکت مهمان 🌹
زنی بود که مهمان دوست نداشت...!!
روزی همسر او به نزد حضرت محمد(صل الله علیه و آله وسلم)میرود و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد...!!!
حضرت محمد به مرد میگوید:
برو و به همسرت بگو من فردا مهمان شما هستم...
فردای آنرور حضرت محمد مهمان آن زن و مرد میشود...
هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که پشت عبای حضرت محمد(ص) پر از مار و عقرب است.
زن فریاد میزند یا محمد(ص)
عبای خود را بیرون بیاورید...
حضرت محمد(ص)* می فرمایند "...
اینها قضا و بلای خانه شما است که من می برم...
پس مهمان حبیب خداست و از روزی اهل خانه کم نمیشود و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد...
@darolsadeghiyon 👈
✅ با صدقه روزی خود را فراهم کنید
✍️حضرت صادق علیه السلام
به فرزند خود محمد فرمود:
«پسرجان! از مخارج چقدر زیاد آمده»؟
عرض کرد: «چهل دینار».
او را امر کرد از منزل خارج شود
و آن مبلغ را صدقه بدهد.
گفت در این صورت دیگر چیزی نخواهد ماند
موجودی همین چهل دینار است.
فرمود: آن را صدقه بده!
قطعا خداوند عوض خواهد داد.
نمیدانی هر چیزی کلیدی دارد
کلید روزی صدقه است.
«ما عَمِلَتْ لِکُلِّ شَیْءٍ مِفتاحُ الرِّزقِ صَدَقَةٌ».
پس اینک چهل دینار را به عنوان صدقه بده
محمد امر امام علیه السلام را انجام داد.
بیش از ده روز نگذشت
که از محلی مبلغ چهار هزار دینار
برای آن جناب رسید.
پسر جان برای خدا چهل دینار دادیم
خداوند چهار هزار دینار عوض آن را داد✨
📚 کافی جزء۴، ص۱۰
@darolsadeghiyon 👈
✨رسول خدا (ص) فرموند
👈هر کس در کتابی یا نوشته ای بر من صلوات بنویسد ، تا زمانی که نام من در کتاب هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می کنند
📚داستانهای صلوات. سفینه البحار
✨حضرت محمد (ص) فرمودند
👈هر کس هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد ، بر خدا لازم می شود که گناهان او را بیامرزد ، در همان روز یا همان شب
📚:داستان های صلوات
@darolsadeghiyon 👈
🚫اگر نخونید ضرر کردید 🚫
بخونید خیلی قشنگه: اولين روزي كه امام حسين (ع) روزه گرفتند همه اهل بيت در كنار سفره جمع شدند؛ پيامبر اكرم (ص) رو به امام حسين فرمودند:
حسين جان عزيزم روزه ات را باز كن. امام حسين فرمودند:
جايزه من چه خواهدبود؟
پيامبر فرمودند: نصف محبتم را به كساني كه تو را دوست دارند مي بخشم.
حضرت علي(ع) فرمودند:
پسرم حسين جان بفرما. باز امام فرمودند: جايزه من چه خواهدبود؟
حضرت علي فرمودند: نصف عبادت هايم براي كساني كه عاشق تو هستند.
حضرت فاطمه(س) فرمودند:
عزيز دلم افطار كن.امام حسين پرسيدند:
جايزه شمابه من چيست؟
حضرت فرمودند: نصف عبادت هايم را به كساني که بر تو گريه مي كنند مي بخشم.
امام حسن(ع) فرمودند:
برادر جان روزه ات را بازكن و امام همان سوال را پرسيدند.
حضرت پاسخ دادند: من تا همه گنهكاران را بر تو نبخشم به بهشت نخواهم رفت.
و درهمين حال جبرئيل بر پيامبر نازل شد فرمود خدا مي فرمايد:
من از شماها مهربانتر هستم و آنقدر آن كساني كه عاشق تو هستند را به بهشت ميبرم تا تو راضي شوي یا حسین.
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ "ص" ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ:
ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﭼﻬﺮﻩ کسی که این حدیث رابه دیگران می رساند
حاج مهدی سلحشور چند شب قبل تو حرم حضرت معصومه میگفت:...دیدی تا یه جوک باحال میبینی درجا کپی میکنی وبعدش پخش میکنی !!!حالاببینم سوره ای ازقرآن که معادل یک سوم قرآن هست راچکارش میکنی.. فکرش را بکن.. روز قیامت باخودت میگی کاش بیشتر میفرستادم..
سُبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ يا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حيلَتی وَ ارزُقنی حَيثَ لا اَحتَسِب يا رَبَّ العالَمين
حضرت محمد(ص) فرمودند هر کسی این دعا را بین مردم پخش کند گرفتاریهایش حل شود.
@darolsadeghiyon 👈
✅زیبایی انسان درچیست؟
✍️روزی شاگردان نزد حکیم رفتند و پرسیدند:
استاد زیبایی انسان در چیست؟
💥حکیم دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید اولی از طلا درست شده است و درونش زهر است و دومی کاسه ای گلیست و درونش آب گوارا است ؛ شما کدام را میخورید ؟ شاگردان جواب دادند : کاسه گلی را ... حکیم گفت : آدمی هم همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا میکند درونش واخلاقش است . باید سیرتمان را زیبا کنیم نه صورتمان را ...
@darolsadeghiyon 👈
هدایت شده از زناشویـــــے پایــــدار
موهای سفیدی که لابلای موهايمان داريم ...
تاوان حرفهایست که نمیتوانیم بزنیم ولی به همه می گويیم ارثیست !
اگر عقل امروزم را داشتم کارهای دیروزم را نمیکردم ولی اگرکارهای دیروزم رانمی کردم عقل و تجربه امروزم را نداشتم!
از آنچه برسرتان گذشته نهراسید حتی فرار هم نکنید
بلکه دوستش بدارید زیرا همان گذشته بود که امروز شما راساخته است...
فقيري سه عدد پرتقال خريد...
اولي رو پوست كند خراب بود
دومي رو پوست كند اونم خراب بود
بلند شد لامپ رو خاموش كرد و سومي رو خورد.
گاهي وقتا بايد خودمون را به نديدن و نفهميدن بزنيم تا بتونيم زندگى كنيم...!
وقتى گرسنه اى يه لقمه نون خوشبختيه..
وقتى تشنه اى يه قطره آب خوشبختيه
وقتى خوابت مياد يه چرت كوچيك خوشبختيه…
خوشبختى يه مشتى از لحظاته…
يه مشت از نقطه هاى ريز كه وقتى كنار هم قرار مى گيرن يه خط رو ميسازن به اسم "زندگى"
"قدر خوشبختىهاتونو بدونيد"
ـ@Zanashuie_paedar
⭕️ آقازادهای که عاقبت بخیر نشد.
✍️ وقتی طوفانِ نوح شروع شد، و نوح پسرِ خودش رو بین امواج خروشان دید، دلش برای پسرش سوخت و براش دعا کرد:
🕋 و نٰادیٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقٰالَ رَبِّ إِنَّ اِبْنِی مِنْ أَهْلِی (هود/۴۵)
👈 نوح پروردگارش را ندا داد و گفت: "پروردگارا! همانا پسرم از خاندان من است."
☝️ پاسخ خداوند به درخواست نوح عجیبه، خدا فرمود این اصلاً از اهل و خاندان تو نیست:
🕋 قالَ یٰا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صٰالِحٍ (هود/۴۶)
👈 خداوند در پاسخ فرمود: "ای نوح! او در واقع از خاندان تو و نبوّت نیست، او یک عمل ناصالح است."
🔹 پیغمبر اسلام درباره سلمانِ فارسی فرمود:
"سَلمانُ مِنّا اَهلَ البَیت"
سلمان جزئی از ما اهلبیت است.
🔹 ولی پسر نوح، کارش به جایی میرسه که خدا به نوح میگه:
"إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ"
این بچه تو نیست، از اهل و خاندان تو نیست.
📢 یه طوری زندگی کنیم که فردایِ قیامت، اهلبیت (ع) ما رو از خودشون بدونند. بهمون نگن شما هیچ نسبتی با ما اهلبیت ندارید.
@darolsadeghiyon 👈