eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
790 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
👇جملاتي زيبا از آقا اميرالمومنين👇 1- گريه نکردن از سختي دل است. 2-سختي دل از گناه زياد است. 3-گناه زياد از آرزوهاي زياد است. 4-آرزوي زياد از فراموشي مرگ است. 5-فراموشي مرگ از محبت به مال دنياست. 6- محبت به مال دنيا سرآغاز همه خطاهاست http://yon.ir/Y3Lda
👈 طلبه جوان و دختر فراری نقل کرده اند که: شبی در قصر شاه عباس، نزاعی زنانه روی داد و بین یکی از زنان شاه و دخترش کدورتی حاصل گردید. از این رو، دختر شاه قهر کرد و مخفیانه از حرمسرا بیرون رفت. همین که از قصر خارج شد به مدرسه ای که در همان نزدیکی ها بود، پناه برد و به اتاق یکی از دانشجویان علوم دینی، که چراغش روشن بود وارد شد. جوان صاحب اتاق، دانشجوی فقیری بود به نام محمد باقر که در آن موقع شام مختصری تهیه کرده و رختخواب مندرس خود را روی زیلویی در کنج اتاق پهن نموده و در کنار شمعی، مشغول مطالعه بود. همین که دختر وارد اتاق شد در را بست و به محمد باقر جوان اشاره کرد که ساکت باش! دانشجوی بیچاره چون یک مرتبه و بدون مقدمه، چنین شاهزاده زیبایی وارد اتاقش شده بود، سخت شگفت زده و در بهت و حیرت فرو رفته و اراده اش سلب و نتوانست چیزی بگوید. دخترک همین که نشست پرسید: شام چه داری؟ دانشجوی جوان، آنچه را حاضر کرده بود آورد و دختر شام را خورد و آنگاه پرسید: رختخواب کجاست؟ محمد باقر، کنج اتاق اشاره کرد. دختر به طرف رختخواب رفت و خوابید و گفت: نباید در را بازکنی و به کسی اطلاع دهی که من در اینجا هستم! محمد باقر اطاعت کرد و او خوابید و این جوان در بهت و حیرت مشغول مطالعه و تحقیق خود شد. از آن طرف، چون به شاه خبر دادند که شاهزاده خانم از حرمسرا خارج شده است، دستور داد تا ماموران و خدمه و فراشان، تمام گوشه و کنار شهر را جستجو کنند و او را بیابند، مبادا شب هنگام، شاهزاده خانم به جای نامناسبی رفته و حادثه غیر منتظره ای رخ دهد. ماموران هر چه جستجو کردند، اثری از دختر پادشاه نیافتند و به فکر هیچ کس هم خطور نمی کرد که ممکن است وی در مدرسه به اتاق دانشجویی پناه برده باشد. صبحگاهان، دختر از خواب برخاست و از اتاق خارج شد چون ماموران او را دیدند و فهمیدند که شاهزاده خانم تا صبح در اتاق این جوان بوده است پس او را دستگیر کرده به خدمت شاه آوردند. شاه عباسی که از شدت خشم رنگ چهره اش دگرگون شده بود پرسید: چرا شاهزاده خانم را تا صبح در اتاق نگه داشته ای و به ما خبر ندادی؟ جوان گفت: قربان! او مراتهدید کرد که اگر به کسی اطلاع دهم مرا به دست جلاد خواهد سپرد! شاه عباس، دستور داد تا دخترش را معاینه کردند و چون دیدند به او تجاوزی نشده و سالم است، از آن جوان پرسید: تو که مرد بی زنی هستی، چطور توانستی از این دختر ماهرویی که خود به اتاق تو آمده و در رختخواب تو خوابیده، چشم پوشی کنی؟ مگر تو شهوت نداری؟ محمد باقر در پاسخ او، دو دست خود را به شاه عباس نشان داد و شاه دید تمام انگشتانش سوخته و گوشتهایش ریخته. پرسید: این چیست؟ جوان گفت: چون شاهزاده خانم در رختخواب من خوابید، نفس اماره مرا وسوسه نمود که خانه خلوت و چنین فرشته ای نصیب تو شده، معطل چه هستی، چنین فرصتی کمتر به دست می آید. اما هر دفعه که نفس مرا وسوسه می نمود و تصمیم به گناه می گرفتم، یکی از انگشتانم را روی شمع می نهادم تا طعم عذاب جهنم را بچشد و گناه نکنم. از سر شب تا صبح با نفس خود در مبارزه بود و به لطف حق اسیر نفس و شیطان نشدم. شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری آن جوان بسیار خوشحال شد و دستور داد تا همان دختر را به عقد آن جوان دانشجو درآورند. آنگاه او را به لقب میرداماد مفتخر نمود. 👌آری آن دانشجوی جوان به برکت مبارزه با نفس اماره، توانست یک شبه به مقام والایی نائل آید و شهره عام خاص شود. 📗 ✍ علی اصغر ظهیری http://yon.ir/Y3Lda
✨🌹✨🌹✨ ✨ازامام محمدباقر ع نقل شده كه فرمود: دربني اسرائيل عابدي بودكه به هركاري دست مي زدزيان مي ديد،راه تحصيل معاش برايش كاملابسته شده بود،تامدتي هسمرش مخارج اوراتامين مي كردتااين كه اموال همسرش نيزتمام گشت وچون سخت درمانده شدندعابدكلاف ريسماني كه تنها موجودي آنان بودبرداشته به بازاررفت كه بافروش آن غذايي تهيه كندولي چون كسي ازوي نخريدكناردريارفت كه پس ازآب تني به خانه برگردد درآنجا صيادي راديدكه ماهي فاسدي راصيدكرده است به اوگفت :اين ماهي رابه من بفروش و درعوض اين كلاف رابگير كه به درد تو مي خورد . صيادپذيرفت كلاف راگرفت و ماهي رابه او داد،عابدبه خانه آمدوآن رابه همسرش دادكه طبخ نمايد وقتي همسراوشكم ماهي راشكافت درآن مرواريدبزرگي رايافت ،عابدآن رابه بازاربردوبه 20هزاردرهم فروخت ،هنگامي كه پولها را به خانه آوردسائلي درب منزلش آمده ،گفت :صدقه اي به من بدهيدتاخداوندبرشماترحم نمايد . عابدده هزاردرهم ازپول مرواريدرابه سائل داد،همسرش گفت :سبحان الله تو نصف ثروت مارايكباره ازدست دادي ؟طولي نكشيدكه سائل بازگشت وآن ده هزاردرهم راپس داده گفت :خودشماآن رامصرف كنيدگوارايتان باد،من فرشته اي بودم كه خداوندمرافرستاده بودشماراآزمايش كندكه شماچگونه شكرگزارنعمت مي باشيدواكنون خداوندسپاسگذاري شماراپسنديد . http://yon.ir/Y3Lda
👈 اموال مردم هنگامی که هارون از سفر حجّ مراجعت می کرد. بهلول سر راه او ایستاد و با صدای بلند سه مرتبه صدا زد: هارون، هارون پرسید: این صدا از آن کیست؟ گفتند: بهلول مجنون است، رو به بهلول کرد و گفت: می دانی من کیستم؟ بهلول گفت: تو همان کس هستی که اگر در مشرق به کسی ظلم کنند و تو در مغرب باشی مسئولیت آن ظلم به عهده توست و در قیامت باز خواست خواهی شد. هارون گریه کرد و گفت: از من حاجتی بخواه، بهلول گفت: حاجت من این است که دستور دهی گناهان مرا ببخشند و مرا داخل بهشت نمایند. هارون گفت: این کار از من ساخته نمی باشد ولی قرضهای تو را می پردازم، بهلول پاسخ داد که با اموال مردم قرض پرداخت نمی شود، شما اموال مردم را به خودشان برگردانید. هارون گفت: دستور می دهم برای تأمین معاش تو حقوقی دائمی (مادام العمر) بپردازند. بهلول گفت: ما همه بندگان خدا هستیم آیا ممکن است خداوند تو را در نظر گرفته باشد و مرا فراموش کند؟ 📗 ، ج1 ✍ موسی خسروی http://yon.ir/Y3Lda
در زمان های قديم، حاکم ظالمی بود که هيزم کارگرهای فقير را به بهای اندک می خريد و آن را به قيمت زياد به ثروتمندان می فروخت. صاحبدلی از نزديک او عبور کرد و به او گفت: 🍂ماری تو که هر که بينی بزنی 🍂يا بوم که هر کجا نشينی بکنی 🍂زورت ار پيش می رود با ما 🍂با خداوند غيب دان نرود 🍂زورمندی مکن بر اهل زمين 🍂تا دعايی بر آسمان برود حاکم ظالم از نصيحت آن صاحبدل، رنجيده خاطر شد و چهره در هم کشيد و به او بی اعتنايی کرد، تا اينکه يک شب آتش آشپزخانه به انبار هيزم افتاد و همه دارايی او سوخت و به خاکستر مبدل شد. از قضای روزگار، همان صاحبدل یک روز از نزد آن حاکم عبور می کرد، شنيد حاکم می گويد: نمی دانم اين آتش از کجا به سرای من افتاد؟ به او گفت: اين آتش از دل فقيران به سرای تو افتاد.(يعنی آه دل تهيدستان رنج ديده، خرمن هستی تو را بر باد داد.) 📗 ✍ محمد محمدی اشتهاردی http://yon.ir/Y3Lda
«هشام بن عبد الملک» از عابدان شام، تقاضای پند و موعظه نمود. یکی از عابدان این آیه را خواند: «وَیل لِلمُطَفَّفینَ...» وای بحال کم فروشان.! سپس گفت: «این تهدید برای کسی است که کیل و وزن را کم کند و کم بدهد. پس ببین چطور خواهد شد حال کسی که همه چیز مردم را غصب کند و از آن خود سازد»؟! هشام از کلام او به گریه افتاد. 📗 ✍ علی میرخلف زاده http://yon.ir/Y3Lda
زن تازه مسلمان شده ای در روسیه میگفت که برای پیدا کردن و خرید یک جنس ایرانی ساعتها در بازارها میگشتم، و وقتی جنس ایرانی پیدا میکردم در پوست خودم نمیگنجیدم، چون معتقد بودم که به عنوان یک مسلمان، باید به اقتصاد تنها کشور اسلامی جهان کمک کنم، تا بتواند در برابر جنگ اقتصادی بی رحمانه مقاومت کند و به جای حامیان داعش و دشمنانِ اسلام، برای برادران دینی من اشتغال ایجاد شود. اما در اولین سفرم به ایران، با دیدن شعبات متعدد، فروشگاههایِ زنجیره ای و مجوز دارِ لباس ترکیه ای(ال سی وایکیکی) و اجناس اروپایی(نایک و آدیداس و... )، متأسف شدم! و از این بدتر، حضور گسترده ایرانی در این فروشگاهها بود، اصلا انگار نمیدانستند که ترکیه حامی داعش است!، و یا غرب منتظر فرصتی برای جنگ و حمله به ایران است، و ایرانی ها دارند هزینه جنگ بر علیه خودشان را با خرید این اجناس پرداخت میکنند!! ای کاش ایرانی ها، به اندازه طرفدارانِ خارجیشان، به فکر اقتصاد کشور و بیکاری جوانانشان بودند... http://yon.ir/Y3Lda
📒 🚩نماز "وواعَدْنا" دهه اول ذی الحجه: كسي كه اين نماز را در بین نماز مغرب و عشاء از شب اول ذی الحجه تا شب بخواند در ثواب حاجیان شریک می گردد. ✨کیفیت خواندن نماز : « مابین نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز بجا آورد، در هر رکعت پس از ، سوره توحید و سپس آیه 142 از سوره شریفه الأعراف را میخواند : « وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدين » 🔹مفاتیح‌الجنان #نماز_وواعدناhttp://yon.ir/Y3Lda
✨﷽✨ پدری فرزند خود را فراخواند ... دفتر مشق او را كه بسيار تميز و مرتب بود نگاه كرد و گفت: فرزندم چرا در اين دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتی و كثيفش نكردی؟ پسر با تعجب پاسخ داد: خب معلوم است! چون معلممان هر روز آن را نگاه میكند و نمره میدهد. پدر گفت: دفتر زندگی خود را نيز پاک نگاه دار، چون معلمی هست که هر لحظه آن را مینگرد و به تو نمره میدهد ... 🔍 ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَری؟ 🔍 «آيا انسان نمیداند كه خدا او را میبيند؟» 📚 سوره علق آيه 14 👈وضعیت دفتر زندگی من و شما چگونه است؟؟ http://yon.ir/Y3Lda
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 🌼🌳هرکه گریزد ز خراجات شاه🌳🌼 🌼🌳بارکش غول بیابان شود🌳🌼 🌼ﭼﻮﻥ ﺣﺠﺎﺝ ﺑﻦ ﻳﻮﺳﻒ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜﻪ ﺷﺪ ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﺭ ﻛﺸﻴﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﭘﻴﺶ ﺣﺠﺎﺝ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻠﻚ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ: ( (ﻣﻦ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻟﻢ ﻳﻌﺮﻑ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻣﺎﺕ ﻣﻴﺘﻪ ﺟﺎﻫﻠﻴﻪ) ): (ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻥ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺍﺳﺖ) ﺣﺠﺎﺝ ﭘﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﻯ ﺍﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺳﺘﻢ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ، ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﻦ، 🌼ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﻣﻴﻜﻨﻰ؟ ﺣﺠﺎﺝ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﺍﺣﻤﻖ ﺑﻨﻰ ﻋﺪﻯ ﻣﮕﺮ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺖ ﻧﺒﻮﺩ؟ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﻭ ﺑﻴﻌﺖ ﻧﻜﺮﺩﻯ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﻣﺪﻩ ﺣﺪﻳﺚ: ( (ﻣﻦ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻟﻢ ﻳﻌﺮﻑ... ) ) ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻰ، ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﻯ ﺑﻠﻜﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭼﻮﺑﻪ ﺩﺍﺭﻯ ﻛﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﻴﺮ ﺑﺎﻟﺎﻯ ﺁﻧﺴﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻯ. 📚ﻣنبع: ﺍﻟﻜﻨﻰ ﻭ ﺍﻟﺎﻟﻘﺎﺏ ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻋﺒﺎﺱ ﻗﻤﻰ 🌼ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺧﻄﺎﺏ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﻌﺜﺖ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭ ﻣﻜﻪ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ، ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻧﻤﻮﺩ، ﻭﻯ ﺷﺨﺼﻰ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﻟﻨﻔﺲ ﻭ ﻋﻮﺍﻣ ﻔﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ، با ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻴﻌﺖ ﻧﻜﺮﺩ ﻭﻟﻰ ﺑا ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻴﻌﺖ ﻳﺰﻳﺪ ﺭﺍ ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ ﺍﻭ ﻧﺸﻜﺴﺖ، ﺑﺎﻟﺎﺧﺮﻩ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 73 ﻳﺎ 74 ﻫﺠﺮﻯ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ. -قصه های اسلامی و تکه های تاریخی http://yon.ir/Y3Lda
👈 چگونه دعا كنيم شخصی در محضر امام زين العابدين عليه السلام عرض كرد: الهی! مرا به هيچ كدام از مخلوقاتت محتاج منما! امام عليه السلام فرمود: هرگز چنين دعايی مكن! زيرا كسی نيست كه محتاج ديگری نباشد و همه به يكديگر نيازمندند. بلكه هميشه هنگام دعا بگو: خداوندا! مرا به افراد پست فطرت و بد، نيازمند مساز! 📗 ، ج 78، ص 135 ✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى http://yon.ir/Y3Lda
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 🔻عوارض خوردن تخم مرغ و ماهی با هم ♥️امام رضا عليه السلام می فرمایند: ✍🏻بايد از اين بپرهيزى كه تخم مرغ و ماهى را همزمان در معده گِرد آورى ؛ چرا که ، زمانی که اين دو با يكديگر در معده جمع شوند؛بیماری قولنج ، بواسير و دندان درد به وجود مى آورند . 📚طبّ الإمام الرضا عليهالسلام ، صفحه 63 ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 321 http://yon.ir/Y3Lda