.
🌹 امروز ١١ مرداد است
در سال ١٢٨٨ شهادت شیخ فضل الله نوری اتفاق افتاد .
‼️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری ( ۱۲۸۸)، کیفیت غسل و کفن و دفن ...😭😥‼️
در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد
جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد .
مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند .
دور نعش را گرفتند
و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد .😨
هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند😲
به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم .
یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد .
غریبه بود.
جلو آمد .
بالای جنازه ایستاد.
جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم ، صورت و جسم جنازه را نجس کرد🤦♂️
▪️تحویل جنازه
عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند .
یپرم راضی میشود
و می گوید :
بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند.
سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشهای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند.
آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود😨
لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند.
▪️جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند.
شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد.
بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم.
سر مجاهد ها را گرم کردیم.
بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم.
یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم.
متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند.
صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچکاری کردیم.
♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم
جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود.
جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم.
♠️ کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشتدیوار فاتحه می خواندند و می رفتند.
از گوشه و کنار پیغام میدادند امامزاده درست کردید؟!
۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود.
بازاری ها بخیال میافتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند.
پیراهن عثمان برای مقصد خودشان.
🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست.
دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست.
همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم.
شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبرهای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد
نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود.
شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت.
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است .
📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید& نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲ - ۷۲
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🔴🌖 #تلــــــنگر
مردی مادری پیر داشت که همیشه از دست مادرش مینالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی وراه رفتن ضعف داشت.
مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چارهای به او نشان دهد. شیخ به او گفت، مادرت هست و مراقبت از ان وظیفهی توست او تو را بزرگ کرده و از تو مراقبت کرده الان وظیفهی توست که ازاو مراقبت کنی.
مرد گفت دهها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیدهام هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هرچه کرده بیشتر از آن برایش کردهام ودیگر نمیتوانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم.
شیخ که این حرفها را از او شنید به او گفت، تفاوتی مهم بین مراقبت کردن تو و مراقبت کردن مادرت است و آن اینست
که مادرت تورا برای ادامه زندگی بزرگ ومراقبت کرد وتواز او مراقبت میکنی به امید روزی که بمیرد.
پس تا عمر داری هرکاری برایش کنی نمیتوانی زحمات او را جبران کنی...
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
💠 انسانها سه دسته اند ...💠
🔹 مردی به حضور امیرمؤمنان علی (عليه السلام) رسيد و عرض كرد : ای اميرمؤمنان راهی از راههای نیکی را به من سفارش كن كه با عمل به آن نجات يابم؟
🔹 اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود:
◀️ ای سؤال كننده ، گوش كن ، سپس بفهم ، سپس يقين و باور كن و سپس آن را عمل كن
⬇️ بدان كه انسانها بر سه دسته اند :
1⃣ زاهد پارسا
2⃣ صابر و مقاوم
3⃣ راغب و فريفته دنيا.
◀️ اما #زاهد ، کسی است كه اندوهها و شادیها از دلش خارج شده ، نه به چیزی از امور دنيا كه به او داده شده شاد است و نه از آنچه از دنيا از دستش رفته افسوس میخورد پس چنين کسی #آسوده_خاطر است.
◀️ اما #صابر ، کسی است كه قلبا آرزوی امور دنيا میکند ولی وقتی كه به آن رسيد ، هوسهای نفسانی خود را كنترل مینمايد تا سرانجام ناخوش و آثار بد آن دامنگيرش نگردد او به گونه ای است كه اگر بر دلش آگاه شوی از #خويشتنداری و #تواضع و #دور_اندیشی او تعجب کنی.
◀️ و اما #راغب_دنيا ؛ کسی است كه ، هيچ باکی ندارد كه از كجا امور دنيا به او میرسد آيا از راه حلال يا حرام،
و باکی ندارد كه امور دنيا موجب چركين شدن آبرویش گرددو با خواهش و التماس از مردم خود را هلاك كند و جوانمردی خود را از بين ببرد . فردی در #گنداب_دنيا ، #پريشان ومضطرب و #سرگردان است.
📗 اصول کافی ، ج ۲ ، ص ۴۵۵ .
اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام
🔥#عاقبت_رباخواري
آقا سید مهدی کشفی که از یاران مخصوص میرزا جواد نقل می کرد:
شبی توی خانه خوابیده بودم ، دیدم که صدای ناله ی سوزناکی از حیاط می آید.
از بس شدید و سوزناک بود ، هراسان ازخواب برخاستم که چه خبر است؟
رفتم در را باز کردم، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد
و صدا از یک حجره می آید..
دویدم پشت حجره هرکار کردم در باز نشد.
از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است!
دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر انسان، سنگ آسیاب روی او چیده اند.
و یک شخص بد هیبت از آن بالا ، توی حلقوم دهان او چیزهایی میریزد.
ناراحت شدم ، هرچه کردم در باز نشد
هرچه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما این طور میکنی !
اصلا نگفت : تو کی هستی؟
این قدر ایستادم که خسته شدم برگشتم آمدم توی رختخواب ولی خواب از سرم بکلی پرید
نشستم تا صبح شد
حال نماز خواندن نداشتم . رفتم در خانه میرزا جواد آقا و محکم در زدم
میرزا جواد آقا از پشت در گفت چه خبره ؟ چه خبره ؟ حالا یه چیزی بهت نشون دادند نباید که اینطوری کنی؟ !
گفتم من همچو چیزی دیدم.
گفت بله ، شما مقامی پیدا کرده اید.
این مکاشفه است.
🔥آن رفیق بازاری شما رباخوار بود و در آن ساعت داشت نزع روح (روح از بدنش کنده ) می شد. من تاریخ برداشتم . بعد خبر آمد که آن رفیق ما در همان ساعت فوت کرده است...
📘کتاب شرح حال آیت اللّه العظمى اراکى,ص 299.
〰〰〰〰〰〰
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
〰〰〰〰〰〰
آیت الله مظاهری :
طبق روایات معصومین (علیهم السلام) ،
هر کس صبح یکبار آیت الکرسی را بخواند،
یک فوج از ملائکه می آیند
و او را تا شب حفظ می کنن.
و اگر سه بار آیت الکرسی را بخواند ،
خطاب میشود ملائکه شما کنار بروید
من خودم تا شب حافظ این بنده ام هستم.
و اگر در شب سه مرتبه آیت الکرسی را
بخواند خدا تا صبح حافظ اوست.
📚 جهاد بانفس ج2 ص73
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔵رمز و رازهای عدد چهل!
✅عقل آدمي در چهل سالگي به بالاترين کمال خود در حد استعداد هر فرد مي رسد.
✅حضرت رسول در سن چهل سالگي به رسالت مبعوث شدند
✅قوم بني اسرائيل به دليل کفران نعمت و پرستش گوساله به سرگرداني چهل ساله محکوم شدند.
✅كسيكه غيبت مسلماني را كند تا چهل روز نماز و روزهاش قبول نميشود
🌺 رسول خدا فرمود: هر کس چهل روز اخلاص ورزد و اعمال خود را برای خدا خالص گرداند، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری میشود
🌀 امام صادق عليه السّلام فرمود: «زمانيكه عبد به سي و سه سالگي ميرسد به مرتبه قوام جسمي و روحي نائل ميگردد؛ و زمانيكه به سنّ چهل سالگي ميرسد عقل او به نهايت درجه قدرت و سعه و ادراك ميرسد.»
و چنانچه فردي تا سنّ چهل سالگي استعداد هدايت را در خود بوجود نياورد، رسیدن به مرحله سعادت براي او مشكل خواهد شد؛
✅طبق روایات: «چنانچه شخصي به سنّ چهل برسد و بسوي خدا بازگشت ننمايد، شيطان پيشاني او را مسح نمايد و گويد: پدرم فداي تو باد كه ديگر رستگار نخواهي شد!»
🔵 امام صادق عليه السّلام فرمودند: «بنده تا سنّ چهل سالگي مورد عفو و مغفرت پروردگار است؛ و زماني كه به اين سنّ رسيد خداي متعال به دو ملك رقيب و عتيد كه موكّل بر اعمال و كردار او هستند وحي ميفرستد: من به تحقيق به بندهام عمر كافي جهت كسب معرفت و بلوغ عقلي عنايت كردم،
از اين پس ديگر او در كردار و اعمالش رها و آزاد نيست، بر او سخت گيريد و هر آنچه از او سر ميزند كم يا بسيار دقيقاً ثبت و ضبط نمائيد!»
❄️🌀❄️🌀❄️🌀❄️🌀
🔰 خصال (أبواب الأربعين و مافوقه) حديث 24 ، ص 545
✨عوارف المعارف (ملحق إحياء علوم الدّين) ج 5، ص 122
✨علل الشّرايع، ج 2، ص 345
✨﷽✨
✅ تلنگر
✍️ حضرت امام جواد علیه السلام فرمودند :
🔸 مؤمن نیازمند سه خصلت است :
👈🏻 توفیق از سوی خداوند،
👈🏻 واعظی از درونِ خود،
👈🏻 پذیرش پند و نصیحت از کسی که او را پند میدهد.
📚 تحف العقول ، ص ۴۵۷ .
1️⃣ توفیق از سوی خداوند
مؤمن باید تو هر کاری، تلاشش رو بکنه، زحمتش رو بکشه، امّا توکّلش به خدا باشه و از خدا توفیق بخواد... یعنی نتیجه رو بسپاره دست خدا، و به خدا اطمینان کنه.
قرآن کریم میفرماید که، حرف پیغمبرها هم همین بوده: قَالَ يَا قَوْمِ... إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ، عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ.
📖 سوره هود ، آیه ۸۸ .
💢 حضرت شعیب گفت :
💢 اى قومِ من... من قصدى جز اصلاحِ شما، تا آنجا كه در توانم باشد، ندارم،
💢 و در این راه از خدا توفيق میخواهم،
💢 و بر او توكّل كردهام،
💢 و به سوى او باز مىگردم.
یعنی تو هر کاری باید از خدا توفیق خواست. پس اوّل از همه توکل و اعتماد به خدا، و کسب توفیق از او.
2️⃣ واعظی از درونِ خود
"واعظِ درونی" یا همون وجدان، مثل یک چراغی است که خوبیها رو به انسان نشون میده، و اگر خلافی از آدم سر زد، شخص رو سرزنش میکنه. در روایات داریم که: "کسی که از درونِ خود، واعظ و پند دهندهای نداشته باشد، اندرزهای دیگران چندان سودی به او نمیرساند."
3️⃣ پذیرش پند و نصیحت از کسی که او را پند میدهد : طبق این حدیث، "نصیحت پذیری" سوّمین نیاز مومن است. گوشِ شنوا آدمِ عاقل، از انتقادهای دلسوزانه و خیرخواهانه، با روی باز استقبال میکنه، و هرگز از اینکه دیگران نصیحتش کنند ناراحت نمیشه.
♻️ خلاصه بحث اینکه : هم توکّلمون به خدا باشه، و از او توفیق طلب کنیم... هم چراغِ وجدان رو در درونِ خودمون روشن نگه داریم... و هم پند و نصیحت دیگران رو به گوش جان بشنویم و بپذیریم...
۰
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
📚#امام_حسن_و_مرد_شامی
روزی امام حسن (ع) سواره بودند و مردی از اهل شام امام را ملاقات کرد و پی در پی او را لعن و ناسزا گفت. امام هیچ نفرمود تا مرد شامی از دشنام دادن فارغ شد. آن گاه امام به مرد شامی سلام کرد و فرمود: برادر! گمان میکنم غریب باشی و گویا بر تو مشتبه شده است، اگر از ما طلب رضایت بجویی از تو راضی میشویم، اگر چیزی سؤال کنی عطا میکنیم، اگر طلب ارشاد کنی تو را ارشاد میکنیم، اگر گرسنه باشی تو را سیر میکنیم، اگر برهنه باشی تو را میپوشانیم، اگر محتاج باشی بی نیازت میکنی. اگر رانده شده ای تو را پناه میدهیم. اگر حاجت داری حاجتت را برآورده میسازیم، اگر بار خود را بر خانه ما فرود آوری و میهمان ما باشی تا وقت رفتن برای تو بهتر خواهد بود؛ زیرا خانه ما وسیع و از امکانات برخوردار است. چون مرد شامی این سخنان را از آن حضرت شنید، گریست و گفت: شهادت میدهم که تو خلیفة الله در روی زمین هستی و خدا بهتر میداند که خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. پیش از آن که تو را ملاقات کنم تو و پدرت دشمن ترین انسانها نزد من بودید و الآن محبوب ترین خلق نزد من هستید. پس بار خود را در خانه ی حضرت فرود آورد و تا زمانی که در مدینه بود مهمان امام بود و از محبان و معتقدان اهل بیت (ع) شد.
سنگ بد گوهر اگر کاسه ی زرین بشکست
قیمت سنگ نیفزاید و زر، کم نشود؟
یکصد موضوع، پانصد داستان 218/1 ؛ به نقل از منتهی الامال 222/1.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
❥✺﷽ ✺❥
روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت:
این سبد گردو را هدیه میدهم به مردم دهکده فقط در صف بایستید و هرکس یک گردو بردارد به اندازه همه گردو در این سبد است و به همه میرسد!
مرد ثروتمند این را گفت و رفت
مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی یکی از داخل سبد گردو برداشتند پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد، به این ترتیب هر کسی یک گردو برمیداشت و پی کار خود میرفت
مردی که خیلی احساس زرنگی میکرد با خود گفت: نوبت من که رسید دو تا گردو برمیدارم و فرار میکنم در نتیجه به این پسر چیزی نمیرسد، او چنین کرد و در لابهلای جمعیت گم شد
سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت: من از همان اول گردو نمیخواستم این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد
خیلیها دلشان به گردوبازی خوش است
و از این غافلند که آنچه گرانبهاست
و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است
که این گردوها در آن جمع شدهاند
خیلیها قدر خانواده و همسر و فرزند خود را نمیدانند و دائم با آنها کلنجار میروند و از این نکته طلایی غافلند که این سبدی که این افراد را گرد هم و به اسم خانواده جمع کرده ارزشی به مراتب بیشتراز لجاجتها و جدلهای افراد خانواده دارد
بسیاری اوقات در زندگی گردوها آنقدر انسان را به خود سرگرم میکنند که فرد اصلاً متوجه نمیشود بخاطر لجاجت و یا یکدندگی و کلهشقی و تعصب و خودخواهی فردی و گروهی در حال از دست دادن سبد نگهدارنده گردوهاست
و وقتی سبد از هم میپاشد و گردوها روی زمین ولو میشوند و هر کدام به سویی میروند تازه میفهمند که نقش سبد در این میان چقدر تعیین کننده بوده است
بیائید در هر جمعی که هستیم
سبد و تور نگهدارنده اصلی را ببینیم
و آن را قدر نهیم و نگذاریم تار و پود سبد
ضعیف شود
چرا که وقتی این تور نگهدارنده از هم بپاشد دیگر هیچ چیزی در جای خود بند نخواهد شد و به هیچکس سهم شایسته و درخورش نخواهد رسید
بسیاری از شکارچیان باهوش به دنبال سبد هستند و نه گردوهای داخل آن
بنابراین حواسمان جمع باشد
که بیجهت سرگرم گردوبازی نشویم
و اصل کار را از دست ندهیم!
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱