✨﷽✨
#پندانه
✍ حواسمان باشد
🔻ﺑﺎ "ﺯباﻥ" میشود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ،
با "ﺯباﻥ" میشود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ.
🔻ﺑﺎ "ﺯباﻥ" میشود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ،
با "ﺯباﻥ" میشود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ.
🔻ﺑﺎ "ﺯباﻥ" میشود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ،
با "ﺯباﻥ" میشود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ.
🔻ﺑﺎ "ﺯباﻥ" میشود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ،
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" میشود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ.
🔻ﺑﺎ "ﺯباﻥ" میشود جدایی انداخت،
با "زبان" میشود وصل کرد.
🔻با "زبان" میشود آتش زد،
با "زبان" میشود آتش را خاموش کرد.
حواسمان به زبانمان باشد:
"آلودهاش نکنیم"
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
🔆 #پندانه
🔻مردی گوسفندی ذبح و آن را کباب کرد؛ به برادرش گفت برو و دوستان و نزدیکان را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم.
🔸برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد: آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است.
🔹تعداد اندکی برای نجات دادن آنها آمدند، وقتی به خانه رسیدند با کباب گوسفند و نوشیدنیهای رنگارنگ پذیرایی شدند.
🔸برادرش آمد و دید که کسانی دیگر آمده و گوسفند کباب شده را خوردهاند.
🔹از برادرش پرسید: چرا دوستان و نزدیکان را صدا نکردی؟
🔸برادرش گفت: اینها دوستان ما و شما هستند.
🔹کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند
میپنداشتید، حتی حاضر نشدند یک سطل آب روی خانه شما که آتش گرفته بود، بیاندازند.
🔸خیلیها هنگام کباب و گوسفند دوستان آدم هستند، وقتی خانه آتش گرفت، حتی یک سطل آب هم روی خاکسترتان نخواهند ریخت.
🔺قدر دوستان واقعیمان را بدانیم ...
☘☘☘☘☘
🔆 #پندانه
👈 در گورستان:
🔹 بر مزار بیخانهای نوشته بودند:
شکر خدا بالاخره صاحبِ خانە و مکان خویش شدم.
🔹 بر سنگ قبر فقیری نوشته بودند:
پابرهنه به دنیا آمدم، پابرهنه زیستم و پابرهنه به آخرت برگشتم.
🔹 روی سنگ ثروتمندی خواندم:
همه کس را با پول راضی کردم اما فرشته مرگ را نتوانستم راضی کنم.
🔹 بر مزار دلشکستهای چنین نگاشته شده بود:
قیامتی هست، تلافی میکنم.
🔹 بر گور پیری چنین خواندم:
یکدیگر را نیازارید، به خدا قسم پشیمان خواهید شد.
🔹 بر قبر کودکی نوشته بودند:
خوشحالم بزرگ نشدم تا در دنیای آلوده کثیف شوم.
🔹 بر مزار مادری نگاشته بودند:
تو رو خدا مواظب بچههایم باشید.
🔹 بر قبر دیوانهای نوشته بودند:
هوشیار به دنیا آمدم و هوشیار زیستم اما به خاطر رفتارهایتان خودم را به دیوانگی زده بودم.
🔹بر سنگ قبر دکتری چنین خواندم:
همه چیز چاره و درمانی دارد غیر از مرگ!
🔹دنیا مزرعه آخرت است. به عاقبت خود بیندیشیم که چه کاشتهایم چون به جز آن درو نخواهیم کرد ...
🔸 از مکافاتِ عمل غافل مَشو
🔸 گندم از گندم بِروید، جو ز جو
🍃🍃🍃🍃🍃🎋🍃🍃🍃🍃🍃
✨﷽✨
#پندانه
✍مراقب باشیم، لذتهای گذرا ما را از رستگاری محروم نکند
مردی نابینا درون قلعهای گرفتار شده بود و نومیدانه میکوشید خودش را نجات دهد. چاره را در این دید که با لمسکردن دیوارها، دری برای رهایی پیدا کند.
پس، گرداگرد قلعه را میگشت و با دقت به تمام دیوارها دست میکشید. همچنان که پیش میرفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد.
ناگهان برای لحظهای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش میکرد لمس کند، درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا میتوانست رهاییاش را به ارمغان آورد، پس به جستجوی بی سرانجامش ادامه داد.
بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه، گاهی تلنگری شبیه خارش دست، لذتهای گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم میکند.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🔆 #پندانه
کجاها نباید خندید؟!
🔹به سرآستین پاره کارگری که دیوارت را میچیند، نخند.
🔸به پسرکی که آدامس میفروشد و تو هرگز نمیخری، نخند.
🔹به پیرمردی که در پیادهرو به زحمت راه
میرود و شاید چند ثانیه کوتاه معطلت کند، نخند.
🔸به دستان پدرت ...
به جارو کردن مادرت ...
به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی
به سر دارد ...
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی ...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان نخند.
🔹نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمیدانی
چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند آدمهایی که هر کدام برای خود و خانوادهای همه چیز و همه کسند ...
🔸آدمهایی که برای زندگی تقلّا میکنند ...
بار میبرند ...
بیخوابی میکشند ...
کهنه میپوشند ...
جار میزنند ...
سرما و گرما را تحمل میکنند ...
و گاهی خجالت هم میکشند ...
🔻خیلی ساده:
🔹هرگز به آدمهایی که ضعیفتر از تو هستند، نخند. روزی ممکن است تو جای آنها باشی. کسی چه میداند؟
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
〰〰〰〰
🔆 #پندانه
✍ زبان گرسنگی در قيامت
🔹روزی لقمان حكيم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزهدار و هر چه بر زبان راندى، بنويس. شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاه روزهات را بگشا و طعام خور.
🔸شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. ديروقت شد و طعام نتوانست خورد.
🔹روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد.
🔸روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچ طعام نخورد.
🔹روز چهارم، هيچ نگفت.
🔸شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد و نوشتهها بخواند.
🔹پسر گفت: امروز هيچ نگفتهام تا بخوانم.
🔸لقمان گفت: پس بيا و از اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت، آنان كه كم گفتهاند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى.
〰〰〰〰〰〰
〰〰〰〰〰〰
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔆#پندانه
✍ باطن زندگی خودت را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکن
🔹مردی در حالیکه به قصرها و خانههای زیبا مینگریست به دوستش گفت: وقتی این همه اموال را تقسیم میکردند، ما کجا بودیم؟
🔸دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت: وقتی این بیماریها را تقسیم میکردند، ما کجا بودیم؟
🔹خیلی از ماها با دیدن بخشی از زندگی مردم حسرت میخوریم، در حالیکه خیلی چیزها هست که باید بابتشون خدا رو شکر کنیم اما انسان زمانی که پیر میشه تازه میفهمه نعمت واقعی همون سلامتی، خانواده، عشق، شادی، با هم بودن، انرژی جوانی و ... است و همین چیزهای ساده بوده که همیشه داشته ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشتهها بوده.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🔆 #پندانه
✍️ فرهنگ چیست؟
🔹فرهنگ یعنی عذرخواهی نشانه ضعف نیست.
🔸فرهنگ یعنی کینهورز نباشیم.
🔹فرهنگ یعنی لباس گران قیمت نشانه برتر بودن نیست.
🔸فرهنگ یعنی به جای قدرت صدا، قدرتِ کلاممان را بالاتر ببریم.
🔹فرهنگ یعنی القاب ناپسند گذاشتن برای دوست، نشان صمیمیت نیست.
🔸فرهنگ یعنی هر کتاب یک تجربه است، تجربههایمان را به اشتراک بگذاریم.
🔹فرهنگ یعنی وجدان کاری داشته باشیم.
🔸فرهنگ یعنی چشم و همچشمی را کنار بگذاریم.
🔹فرهنگ یعنی تفاوت نسلها را درک کنیم.
🔸فرهنگ یعنی آزادی ما نباید مانع آزادی دیگران شود.
🔹فرهنگ یعنی به دیگران زُل نزنیم!
🔸فرهنگ یعنی برای دیگران دعا کنیم.
🔹فرهنگ یعنی به اندازه از دیگران سوال بپرسیم تا دروغ نشنویم.
🔸فرهنگ یعنی در دورهمیها کسی را سوژه غیبت کردنمان قرار ندهیم.
🔹فرهنگ یعنی در جمع از کسی سوال شخصی نپرسیم.
🔸فرهنگ یعنی کتاب بخوانیم.
🔹فرهنگ یعنی زود قضاوت نکنیم.
🔸فرهنگ یعنی سرزنش نکنیم.
🔹فرهنگ یعنی با نمک بودن اما به معنای مورد تمسخر قرار دادن و تخریب دیگران نیست.
🔸فرهنگ یعنی با فرزندان و ... با احترام برخورد کنیم.
🔹فرهنگ یعنی گذشت.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#پندانه
🪴ماشین جلویی خیلی آهسته پیش میرفت و با اینکه مدام بوق میزدم، به من راه نمیداد....
داشتم خونسردیم را از دست میدادم که ناگهان چشمم به نوشته کوچکی روی شیشه عقبش افتاد:
🪴راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید...
مشاهده این نوشته همه چیز را تغییر داد...
بلافاصله آرام گرفتم، سرعتم را کم کرده و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم اما مشکلی نبود....
🪴ناگهان با خودم زمزمه کردم:
آیا اگر آن نوشته پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج میدادم؟
راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به یک نوشته نیاز داریم!؟
🪴اگر مردم، نوشتههایی به پیشانی خود بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان خواهیم بود؟ نوشتههایی همچون:
"کارم را از دست دادهام"
"در حال مبارزه با سرطان هستم"
"در مراحل طلاق، گیر افتادهام"
"عزیزی را از دست دادهام"
"احساس بی ارزشی و حقارت میکنم"
"در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم"
“بعد از سالها درس خواندن، هنوز بیکارم”
“مریضی در خانه دارم”
و صدها نوشته دیگر شبیه اینها.....💔
همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آن چیزی نمیدانیم....
🪴بیائیم نوشتههای نامرئی همدیگر را خوب درک کرده و با مهربانی به یکدیگر احترام بگذاریم چون همه چیز را نمیشود فریاد زد ...
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#پندانه
✍بزرگی را گفتند:کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید.فرمود: لازم نیست یک کتاب باشد، یک کلمه کافیست که بدانی خدا میبیند.
💠أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اَللّٰهَ یَریٰ (علق/۱۴)
❇️آیا آدمی نمیداند که خداوند همه اعمالش را میبیند؟!
در حدیث آمده است:خدا را آنچنان عبادت کن که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی، او تو را به خوبی میبیند. نقل میکنند بیداردلی بعد از گناهی توبه کرده بود و پیوسته میگریست.
گفتند: چرا اینقدر گریه میکنی؟ مگر نمیدانی خداوند متعال غفور است؟ گفت: آری، ممکن است او عفو کند ولی این خجلت و شرمساری که او مرا دیده چگونه از خود دور سازم؟!
به قول شاعر: گیرم که تو از سر گنه درگذری زان شرم که دیدی، که چه کردم، چه کنم؟! عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنیم.
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/FIMCAEo8UjS1y4ZQUpHIZM
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✨﷽✨
#پندانه
✍ای انسان ! زمان مرگت پریشان نباش و به جسم با ارزش خود اهتمامی نداشته باش ! چرا که مسلمین کارهای لازم را میکنند : لباسهایت را از تنت درمیاورند ، غسلت میدهند ، کفنت میکنند ، از خانه ات بیرونت میکنند و تو را به خانه ی جدیدت (قبر) میبرند ؛ خیلیها برای تشییع جنازه ات کارهایشان را تعطیل کرده و حاضر میشوند ؛ از وسایل شخصی ات خلاصی انجام میگیرد.
کلیدهایت ، کتابهایت ، کیف و کفشهایت ، لباسهایت ، ... و اگر خانواده ات توفیق یابند شاید آنها را صدقه کنند. مطمئن باش مردم و دنیا بر تو حسرتی نمیخورند. تجارت و اقتصاد ، استمرار می یابد. شغل و وظیفه ی تو به دیگری واگذار میگردد. اموال و دارایی هایت تقسیم میشود و ورثه آنها را تصاحب میکنند. در حالی که تو از " ریز ریز " حساب گرفته میشوی ! اولین چیزی که از تو ساقط میشود اسمت است لذا وقتی میمیری میگویند : " جناره ". تو را به نامت صدا نمیزنند ! وقتی میخواهند بر تو نماز بخوانند میگویند : " جنازه کجاست؟ ". تو را به نامت صدا نمیزنند ! و زمانی که میخواهند تو را دفن کنند میگویند : " میت را نزدیک کنید ". تو را به اسم صدا نمیزنند.
پس مواظب باش ؛ چهره ، اموال ، نسب و قبیله و پست و مقامت تو را نفریبد. چقدر این دنیا بی ارزش است و آنچه در پیش رو داریم چقدر عظیم میباشد. بعد از وفاتت ، سه نوع اندوه بر تو خواهد بود :
1- کسانی که شناخت سطحی از تو دارند میگویند : بیچاره !
2- دوستانت چند ساعت و یا نهایتا چند روز برایت اندوهگین میشوند و سپس به شوخی و خنده های خود میپردازند
3- عمیقترین اندوه و غم داخل خانه خواهد بود. خانواده ات یک هفته ، دو هفته ، یک ماه ، دو ماه و یا نهایتا یک سال غمگین میشوند و سپس تو را در بایگانی خاطرات قرار میدهند !
🔺و اینچنین داستان تو در بین مردم تمام میشود و داستان حقیقی تو شروع میشود : " آخرت ".
🔺جمال ، مال ، سلامتی ، فرزندان ، ... از تو زائل شد. از خانه و کاشانه ات جدا شدی ! و از همسرت نیز ... زندگی واقعی شروع شد.
و سؤال اینست : " برای قبر و آخرتت چه آماده نموده ای؟ ". این حقیقتی است که جای تامل دارد.
🔺حریص باش بر : " فرائض ، نوافل ، صدقه ی پنهانی ، عمل صالح ، نماز تهجد ... ". شاید نجات یابی !
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🔆 #پندانه
✍گذشتهات رو فراموش نکن
🔹چوپانى به مقام وزارت رسید.
🔸هر روز بامداد برمىخاست و كلید برمىداشت و درب خانه پیشین خود باز مىكرد و ساعتى را در خانه چوپانى خود مىگذراند. سپس از آنجا بیرون مىآمد و به نزد امیر مىرفت.
🔹شاه را خبر دادند كه وزیر هر روز صبح به خلوتى مىرود و هیچكس را از كار او آگاهى نیست.
🔸امیر را میل بر آن شد تا بداند كه در آن خانه چیست.
🔹روزى ناگاه از پس وزیر بدان خانه در آمد. وزیر را دید كه پوستین چوپانى بر تن كرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مىخواند.
🔸امیر گفت: اى وزیر! این چیست كه مىبینم؟
🔹وزیر گفت: هر روز بدین جا مىآیم تا ابتداى خویش را فراموش نكنم و به غلط نیفتم، كه هر كه روزگار ضعف به یاد آرد، در وقت توانگرى به غرور نغلتد.
🔸امیر، انگشترى خود از انگشت بیرون كرد و گفت: بگیر و در انگشت كن؛ تاكنون وزیر بودى، اكنون امیرى!
🔹زندگی دنیا شما را نفریبد و اگر به جایگاهی رسیدید اصل خود را فراموش نکنید.
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•