📔#حکایتی_زیبا_و_آموزنده
مردی می خواست کاملا خدا را بشناسد .
ابتدا به سراغ افراد و کتابهای مذهبی
رفت ، اما هر چه جلوتر رفت گیج تر شد .
افراد و کتاب های نوع دیگر را نیز
امتحان کرد اما به جایی نرسید .
خسته و نا امید راه دریا را در پیش
گرفت کنار ساحل کودکی را دید که
مشغول پر کردن سطل آب کوچکی
از آب دریا بود . سطل پر و سر ریز
می شد اما کودک همچنان آب می ریخت
مرد پرسید : چه می کنی؟
کودک جواب داد : به دوستم قول
دادم همه آب دریا را در این سطل
بریزم و برایش ببرم
تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند
و اشتباهش را به او بگوید
اما ناگهان به اشتباه خود هم پی برد که می خواست با ذهن کوچکش خدا را بشناسد و کل جهان را در آن جا دهد فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود
به کودک گفت : من و تو
در واقع یک اشتباه را مرتکب شده ایم
✨﷽✨
🔴شفاي عالمي وارسته توسط امام هشتم عليه السلام و اعطاي كرامت به وي
✍آيت الله وحيد خراساني نقل كرد : مدت بيست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستي مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني - كه سالها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ايشان روزي به من فرمود :
« مدتي در تهران مريض و بستري شدم . روزي به جانب حضرت رضا عليه السلام رو كرده گفتم : آقا ! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،سجدهي عبادت پهن كرده ،نماز شب و نوافل مي خواندم و بعد خدمت شما شرفياب مي گشتم حال كه بستري شدهام، به من عنايتي بفرماييد . ناگاه در همان حال بيداري ديدم در باغ و بستاني خدمت حضرت رضا عليه السلام قرار دارم ايشان از داخل باغ گلي چيده به دست من دادند من آن گل را بوييدم و حالم خوب شد جالبتر آن كه دستي كه حضرت رضا عليه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با بركت بود كه بر سر هر بيماري ميكشيدم، بيدرنگ شفا مييافت ! البته در همان روزهاي نخست با يك مرتبه دست كشيدن بيماريهاي صعب العلاج بهبود مي يافت، ولي بعد از مدتي كه با اين دست با مردم مصافحه كردم، آن بركت اوليه از دست رفت و اكنون بايد دعاهاي ديگري را نيز بر آن بيفزايم تا مريضي شفا يابد .»
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند آيا بود كه گوشهي چشمي به ما كنند
📚 بحارالانوار
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
📚داستان واقعی جوان همدانی
فراهم شدن امر ازدواج بصورت معجزه آسا بدست امام زمان (عج)
اسمش حسن بود، در شهر نجف اشرف زندگی میکرد، دانشجو بود، اوضاع و احوال روبراهی نداشت، با خودش گفت بار و بندیلم را جمع میکنم و به کربلا می روم، دعایی می کنم برای گشایش رزق و ازدواجم... رسید کربلا، شب را خوابید ، هنوز به حرم مشرف نشده بود، در عالم رویا به خدمت مولا جانمان رسید، آقا فرمودند به او: فلانی دعا کن، پاسخ داد: ای مولای من ، بهقصد دعا مشرف شدم... آقا فرمود: [همین جا بالای سر است، همین جا دعا کن]،دست به دعا برداشت و به حالت تضرع دعا کرد، آقا فرمود: نشد، برای بار دوم در حالیکه فکر می کرد بهتر از بار اول است دعا کرد، مولا باز فرمودند: نشد، برای بار سوم با تضرع و خشوع بیشتر دعا کرد، بازهم مولا فرمودند: [ نشد]
دیگر عاجز شده بود، به امامش گفت: سیدی! آیا دعا کردن وکالت بردار هست ؟ آقا فرمودند: آری، گفت: من شما را وکیل کردم که برایم دعا کنید...آقا قبول کردند و برایش دعا کردند... دعای مولا برایش کافی بود، زندگی اش را از این رو به آن رو کرد، شخص تاجر همدانی که ساکن تهران بود به عتبات مشرف شد، آنجا به پیشنهاد و اصرار یکی از علما حسن را به دامادی پذیرفت، خلاصه اینکه صاحب زندگی شد و رزق و روزی اش گسترش پیدا کرد...
می دانی این روزها که اجابت دعایم به تاخیر افتاده با خودم می گویم باید دست به دامن آقا بشومو از حضرتش بخواهم حال مرا هم مثل شیخ حسن زیر و رو کند، اما قبل از آن، دلم می خواهد، شبی برسد، سفره ی افطاری پهن کنم و آقا را مهمان نان و خرمایی کنم، دلم میخواهد، سر به شانه های زهرایی اش بگذارم و یک دل سیر گریه کنم...در این تلاطم دنیا ساحل آرامشش را میخواهم ...
کنارِ نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که نام تو آرامشی ست طوفانی...
📚برداشتی آزاد از کتاب مستدرک البحاره
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟
دختر نور،شفاعت کننده ی شیعیان
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
یکی از شاگردان آیت اللّه مرعشی نقل می کند، ایشان دلیل هجرت به قم و اقامت در این شهر را چنین بیان می کرد:پدرم آقا سید محمود مرعشی که از زاهدان و عابدان روزگار بود ختم مجربی را انتخاب و چهل شب بر خواندن آن مداومت نمود تا شاید خداوند به طریقی قبر شریف حضرت زهرا(س) را به وی نشان دهد، در عالم رؤیا
به محضر مقدّس امام صادق(ع) و یا امام باقر(ع) مشرف می شود از او می پرسند: چه می خواهی؟ عرض می کند می خواهم بدانم قبر فاطمه زهرا(س) در کجاست تا آن را زیارت کنم. حضرت می فرمایند: نمی توان بر خلاف وصیّت قبرش را مشخص کنم، علیک بکریمة اهل البیت: به دامن کریمه اهلبیت چنگ بزن، زیرا خدا جلال وجبروت حضرت فاطمه(س) را به حضرت معصومه عنایت فرموده است.
هر کس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا را درک کند به زیارت فاطمه معصومه(س) برود. آیة اللّه مرعشی گفتند: پدرم مرا سفارش می کرد، من قادر به زیارت ایشان نیستم امّا تو این کار را انجام بده. لذا من به همین خاطر به زیارت امام هشتم و فاطمه معصومه از نجف آمدم و به اصرار مؤسس حوزه علمیه قم آیت اللّه حائری یزدی در آنجا ماندگار شدم
فروغ کوثر، ص 58، کریمه اهلبیت، ص 44
☘امام جعفر صادق(ع) می فرماید:
«تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِم ؛
✨ با شفاعت او (حضرت معصومه س)همه شیعیان من وارد بهشت می شوند.»
📎 (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
🌿🌾🌾🌿🌾🌾🌿🌾🌾🌿
اخلاق الهی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
یکی از فرزندان مرحوم شیخ مرتضی انصاری به واسطه نقل می کند که:
مردی روی قبر شیخ افتاده بود وبا شدت گریه می کرد. وقتی علت گریه اش را پرسیدند، گفت:
جماعتی مرا وادار کردند به این که شیخ را به قتل برسانم. من شمشیرم را برداشته نیمه شب به منزل شیخ رفتم . وقتی وارد اتاق شیخ شدم، دیدم روی سجاده در حال نماز است، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم
بی حرکت ماند وخودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد بدون آن که
بطرف من برگردد گفت:
خداوند چه کرده ام که فلان کس را فرستاده اند که مرا بکشد ( اسم مرا برد ) . خدایا من آن ها را بخشیدم تو هم آن ها را ببخش .
آن وقت من التماس کردم ، عرض کردم: آقا مرا ببخشید.
فرمود : آهسته حرف بزن کسی نفهمد برو خانه ات صبح نزد من بیا .
من رفتم تا صبح شد همه اش در فکر بودم که بروم یا نروم واگر نروم چه خواهد شد بالاخره بخودم جراءت داده رفتم . دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند ، رفتم جلو وسلام کردم ، مخفیانه کیسه پولی به من داد و فرمود:
برو با این پول کاسبی کن .
من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم وکاسبی کردم که از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازار شدم وهر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم .(1)
1- زندگانی شیخ مرتضی انصاری
منبع: داستان هایی از مقامات مردان خدا، ص8
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
🌿🌾🌾🌿🌾🌾🌿🌾🌾🌿
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
بسم الله الرحمن الرحیم
حُرِّه دختر حلیمه سعدیه، خواهر رضاعى نبى اکرم (ص) روزى به کاخ حکومتى حجّاج بن یوسف ثقفى وارد شد.حجاج از طرز برخورد او که خیلى وزین و بىاعتنا بود فهمید که یک زن معمولى نیست.
بعد از اینکه او را شناخت از او سؤال کرد:
تو حُرّه دختر حلیمه سعدیه اى؟
گفت: بلى
حجاج گفت:مدتى در انتظار دیدار تو بودم زیرا به من خبر رسیده که تو على را برتر از صحابه ٔپیامبر(ص) میدانى و او را بر ابوبکر ، عمر ، عثمان ، ترجیح مى دهى؟
حرّه گفت: نه تنها از صحابه، بلکه از تمام افرادى که از صحابه بهترند ، بالاتر و بهتر میدانم !
حجاج گفت:مقصود خویش را روشنتر بیان کن. کیست که بالاتر از اصحاب پیغمبر باشد؟
حرّه گفت: بهتر از اصحاب پیغمبر بسیارند از جمله آدم ، نوح ، لوط ، ابراهیم ، موسى ، سلیمان و ...
حجّاج ناراحت شده و گفت:
واى برتو ، چقدر ادّعاى بزرگى کردى که على (ع) را از بعضى انبیاء بالاتر و برتر شمردى اگر در این باره دلیل و برهانِ قوى اقامه نکنى تو را خواهم کشت.
حرّه با کمال شهامت، به قرآن شریف تمسک کرد و براى هر یک از ادّعاهاى خود دلیل قاطع از کلام خدا ، اقامه کرد و چنین گفت: اى حجّاج
قرآن درباره حضرت آدم میفرماید:
(وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى،آدم عصیان کرد)
ولى درباره حضرت على(ع) و خانوادهاش میفرماید :
(وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً)
سعى وکار شما موردتقدیر و ستایش است.
بعلاوه، خداوند متعال حضرت آدم را در بهشت آزاد گذاشت و فقط او را از گندم ممنوع کرد و فرمود:
(وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَه)
نزدیک این درخت نروید ولى او با همسرش، به نزدیک آن درخت رفتند و از آن خوردند.
امّا على(ع) در عین حالیکه تمام نعمتها بر او حلال بود اما از نان گندم هم نخورد.
حجاج با صداى بلند گفت:
اَحْسَنْتِ... اَحْسَنْتِ
بعد از او تقاضا کرد که برترى على (ع) را بر نوح و لوط بیان کند.
حرّه گفت: خداوند به عنوان مثال براى کافران زنهاى لوط و نوح پیامبر را نامبرده
که به آن دو بزرگوار، خیانت کردند گر چه همسر دو پیغمبرند، امّا این باعث
رفع عذاب آنها نخواهد شد.
روز قیامت به هر دو خطاب میشود: داخل شوید، به همراهى آنانکه داخل آتشاند
امّا حضرت على(ع) را همسرى است که خشنودى او خشنودى خداست
و خشم او خشم خداست.
حجاج گفت:اَحْسنتِ یا حرّه! قبول کردم امّا دلیل برترى على را بر ابراهیم بیان کن
حُرّه گفت: خداوند درباره حضرت ابراهیم (ع) در قرآن میفرماید:
(وَاِذْقالَ اِبْراهیمُ رَبِّ اَرِنى کَیْفَ تُحْىِ الْمُوْتى قالَ اَوَلَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبى)
خدایا به من بنمایان که چگونه
مردگان را زنده مى کنى
خطاب رسید:مگر تو ایمان نیاورده اى؟
عرض کرد، بلى ایمان آورده ام ولى میخواهم که مطمئن شوم خدا هم به او نمایاند.
امّا على(ع) جملهاى را فرمود که دوست و دشمن آنرا نقل کردهاند
حضرت در جواب صعصعة بن صوحان که وقتى پرسید:
یا امیرالمؤمنین تو بالاترى یا حضرت ابراهیم؟
فرمود: ابراهیم(ع) براى اطمینان قلبى خودش
به خداوند عرضه داشت:
(رَبِّ أرِنى کَیْفَ تُحْىِ الْمُوتى)
امّا من آنچنان اطمینان دارم
که اگر پردههاى غیبى از مقابل من برداشته شود بر یقین من افزوده نخواهد شد.
حجاج گفت: آفرین بر تو اى حرّه، استدلال بسیار خوبى کردى، حالا بگو برترى على بر موسى(ع) چیست؟
حرّه گفت: حضرت موسى(ع) وقتیکه در دفاع ازمظلوم یکى از یاران فرعون را کشت و به او خبردادند که طرفداران فرعون میخواهند تو را به قتل برسانند.
(فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ)
او در حالیکه میترسید،از مصرخارج شد
و به سوى مدین رفت.
امّا حضرت على(ع) در لیلة المبیت
بهجاى پیامبر(ص) خوابید و جان خود را بدون واهمه فداى پیامبر کرد، این درحالى بود که خطر قتل او حتمى بود این عمل آن حضرت مورد تقدیر خداوندى قرار گرفت که میفرمایند:
(وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّه)ِ
بعضى از مردم جان خود را براى رضاى خدا مىفروشند.
حجاج گفت: احسنتِ، حالا دلیل خویش را بر فضلیت
على نسبت به حضرت سلیمان (ع) بیان نما
حرّه گفت:
حضرت سلیمان به خداوند عرضه داشت:
(رَبِّ اغْفِرْلى و هَبْ لى مُلْکاً لایَنْبَغىِ لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدى)
پروردگارا! مرا ببخش و ملک و سلطنتى به من کرامت فرما که سزاوار احدى بعد از من نباشد.
امّا على(ع) درباره دنیا و بیزارى از ریاست آن فرمود:
(هَیْهاتَ ! غُرّى غَیْرى لاحاجَةَ لى فیک قَدْ طَلَّقْتُک ثَلاثاً لارَجْعَةَ)
اى دنیا ! از من دور شو و غیر مرا فریب ده من نیازى به تو ندارم من تو را سه طلاقه نمودهام و رجوعى در آن نیست.
بحار الانوار.ج۴۶. ص ۱۳۴و۱۳۵و۱۳۶
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
✨﷽✨
🔴داستان تربیتی واقعی
✍معلّم از دانشآموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد، همه او را تمسخر کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد. زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگهای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچکس در این مورد صحبت نکند. روز بعد، معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّهها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود. بچّهها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار میکرد و از بچّهها میخواست تشویقش کنند. دیگر کسی او را مسخره نمیکرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" مینامیدند، نیست و تمام تلاش خود را میکرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند.
💥آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاسهای بالاتر رفت. وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و اکنون پدر پیوند کبد جهان است.
📚کتاب زندگانی دکتر ملک حسینی
🌸روز معلم مبارک🌸
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
ابراهیم علیه السلام سوگوار حسین علیه السلام
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
وقتی که پرورگار متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام دستور داد که به جای حضرت اسماعیل علیه السلام این گوسفند را ذبح کند . (خواست او را امتحان کند که آیا به دستور پرورگارش فرزند دلبندش حضرت اسماعیل را ذبح می کند یا خیر . و راءفت پدر و فرزندی او را می گیرد و آن چیزی که در قلب هر پدری نسبت به فرزندش می باشد یا نه. ).
حضرت ابراهیم علیه السلام محکم و استوار بر دستور خداوند ایستادگی نمود تا به آن ثواب عالی که به مصبیت دیده ها می دهند او هم استحقاق پیدا کند . که بالحمدلله هم خوب امتحان پس داد و به آن ثواب هم رسید و خداوند هم گوسفندی برای او فرستاد و فرمود :
این گوسفند را بجای اسماعیل ذبح کن و جهت ارتفاء درجه به حضرت ابراهیم علیه السلام وحی فرمود : ای ابراهیم ؛ محبوب ترین خلق نزد تو کیست ؟
عرض کرد : بار پروردگارا خلقی نیافردی که پیش من محبوب تر از حبیب تو محمد صلی الله علیه و آله وسلم باشد .
پروردگار عالم فرمود : آیا او را بیشتر دوست داری یا خودت را ؟
عرض کرد : او را بیشتر دوست دارم .
خطاب رسید : آیا فرزندت را بیشتر دوست داری یا فرزند او را ؟
عرض کرد : فرزند او محبوتر است .
خطاب رسید : آیا ذبح فرزند او به ظلم و ستم به دست دشمنان پیش تو درد آورتر است یا ذبح فرزندت به دست خودت به اطاعت من ؟ !
فرمود : خدایا ذبح او به دست دشمنان برای قلبم درد آورتر و محزون تر است.
در اینجا خداوند متعال برای حضرت ابراهیم علیه السلام روضه خوانی کرد و فرمود : ای ابراهیم گروهی که خود را از امت پیغمبر اسلام محمد صلی الله علیه و آله وسلم می پندارند ، فرزندش حسین علیه السلام را بعد از او به ظلم و ستم می کشند و به خاطر این کارشان سزاوار خشم و غضب من می گردند . . .
حضرت ابراهیم با شنیدن این مصائب ناله ای زد و دلش به درد آمد و صدای خود را به گریه بلند نمود .
خطاب رسید : ای ابراهیم ناله و فریاد و هَمَّت را که برای فرزندت اسماعیل که می خواستی بادست خودت به ناراحتی و ناله ذبح کنی ، بر حسین و کشته شدنش فدا کردم و به خاطر این گریه و ناله هایی که برای حسین کردی ، بالاترین درجات اهل ثواب بر مصیبت واجب کردم و فدیناه بذبح عظیم . (1)
1- - بحار الانوار، ج44، ص225.
منبع: داستان ها ی از گریه بر امام حسین علیه السلام ، ص11
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
❤️بسم الله بگو و برخیز
💠روزی خانمی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه آورده بود زیرا پزشکان لبنان از معالجه دختر فلجش نا امید شده و به اصطلاح او را جواب کرده بودند.
زن با دختر فلج خود نزدیک حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) منزل می گیرد تا در آنجا برای معالجه فرزندش به پزشک دمشقی مراجعه نماید تا این که روز عاشورا فرامیرسد و او می بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) در آنجاست می روند، از مردم شام می پرسد: اینجا چه خبر است؟
می گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (علیه السلام) است او نیز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشته و درب خانه را می بندد و به حرم حضرت می رود و به حضرتش متوسل می شود و گریه می کند تا به حدی که غش نموده و بی هوش برزمین می افتد در آن حال کسی به او می گوید: بلند شو و به منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفاده داده است. زن برخاسته و به طرف منزل حرکت می کند وقتی که به خانه می رسد درب منزل را می زند ناگهان با کمال تعجب می بیند که دخترش درب را باز می کند!
مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد دختر در جواب مادر می گوید: وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اتاق شده و به من گفت: بلند شو تا با هم بازی کنیم من گفتم: نمی توانم چون فلج شده ام آن دختر گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و دیدم که تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید. آن دختر ( حضرت رقیه) (علیها السلام به من گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (علیه السلام) مسلمان شد
📚 داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 2، 15، به نقل از: سحاب رحمت 777. ***.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
💫✨💫✨💫✨💫✨💫
*دیشب که اعلام شد فردا(یعنی امروز)عید فطر نیست و هلال ماه رویت نشده..*
کلی جک و لطیفه دیدیم و شنیدیم
امّـــا..
*تا الان به این فکر کردیم خدا امید داشته چه کسی برگرده که ماهش، رخ نشون نداده..!*
*حسین علیه السلام هم برای آمدن حُر یک روز صبر کرد..*
خدا امید به برگشت کدوممون داشته که...
*فرصت توبه به وقت اضافه کشیده..*
صـد بـار اگـر توبـه شکستـی بازآ.
الهی العفو العفو العفو...
پیشاپیش عید سعید فطر بر شما و خانواده محترمتان مبارک 💐
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
چه لذتی داره اخبـار اعلام کـنه:
شــنوندگان عزیـز
نمــاز عیـد فــطر بـه امــامــت قائم آل مــحــمــد ،
مــهدی فــاطمــه(س)
در (خیـابـان عشــق،بـیـن الحــرمــیـن)
و
چه زیـبـا تر دعای اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکبْرِیاءِ وَ الْعَظِمَة
بـا صـدای دلنشــیـن
"مــولا صـاحــب الزمــان(عچ)"
حــتی فــکـرشــم لذت داره 😊
ان شــاءالله امــسـال آخریـن سـال غیـبـت بـاشــه 😍
پیشاپیش عید سعید فطر مبارک 💐
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
♦️رضایت مادر، مشکلات شما را از بین می برد
✍جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای سید محمود مؤمنی می گفتند: روزی یکی از آقایان اهل علم که سید بودند، نزد آقای مجتهدی آمده و گفتند: حاجتی دارم که به خاطر انجام آن هر چه توسل پیدا کرده ام و ذکر گفته ام ، نتیجه نگرفته ام و پیوسته در زندگی برایم مشکل پیش می آید. حتی یک بار مقدمات سفر به مکه را مهیا کردم اما موفق نشدم.
ایشان که به سادات احترام خاصی می گذاشتند، با شنیدن این مطلب، نگاهی به صورت آن آقا انداختند و فرمودند: نمی خواهد به این طرف و آن طرف بروید، مشکل شما به دست مادرتان حل می شوند؛ ایشان از شما یک ناراحتی دارند و همان ناراحتی باعث شده است که این مشکلات برای شما پیش آید. اگر حل مشکلات را میخواهد باید از مادرتان حلالیت بطلبید و دست ایشان را ببوسید !! که با گفتن این مطلب رنگ و روی آن سید اهل علم بسیار سرخ شد.
سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید؟
ساقی بیا که عشق ندا می کند بلند
کان کس که گفت قصه ی ما هم ز ما شنید
پند حکیم عین صوابست و محض خیر
فرخنده بخت آن که به سمع رضا شنید
📚لاله ای از ملکوت
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
✨﷽✨
🌸 خطبه امیرالمومنین در عید فطر
✍اى مردم!
این روز شما روزى است که نیکوکاران در آن پاداش مىگیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مایوس و نا امید می گردند و این شباهتى زیاد به روز قیامتتان دارد،
پس با خارج شدن از منازل و رهسپار جایگاه نماز عید شدن به یاد آورید خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوى پروردگار، و با ایستادن در جایگاه نماز به یاد آورید ایستادن در برابر پروردگارتان را و با بازگشت به سوى منازل خود، متذکر شوید بازگشت تان را به سوى منازلتان در بهشت برین،
اى بندگان خدا، کمترین چیزى که به زنان و مردان روزه دار داده می شود این است که فرشته اى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا میدهد و میگوید:«هان!بشارتتان باد، اى بندگان خدا که گناهان گذشته تان آمرزیده شد، پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید.
📚نهج البلاغه
🌹 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلیِّ بنِ أَبِی طالِب وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَم
خدایا به حرمت امام علی علیهالسلام ما را ببخشا و بیامرز و نماز روزه های اندک ما را قبول بفرما . آمین
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✨﷽✨
#پندانه
🌼قبل از حرف زدن، سخن را در مغزت هضم کن
✍پسر جوانی بیمار شد. اشتهایش کور شد و معدهاش او را از خوردن هر چیزی معذور داشت.حکیم برایش عسل تجویز کرد. جوان میترسید باز از خوردن عسل دچار دلپیچه شود، لذا نمیخورد. حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم. جوان خورد و بدون هیچ دردی، معدهاش عسل را پذیرفت.
حکیم گفت: میدانی چرا معده تو عسل را قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟جوان گفت: نمیدانم.حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یک بار در معده زنبور هضم شده است.
پس بدان که عسل غذای معده تو و سخن غذای روح توست. اگر میخواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود، سعی کن مانند زنبور که عسل را در معدهاش هضم میکند، تو نیز قبل از سخن گفتن، سخنانت را در مغزت سبک و سنگین و هضم کنی سپس بر زبان بیاوری!
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
✨﷽✨
🌹 امام صادق (علیه السلام) و روزهای بد معیشتی مردم
♦️امام صادق سلامالله علیه که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط و غلا پدید آمد. به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است.
♦️فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم. فرمود لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد، و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه میکند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده میکردند.
♦️ فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات میکنم.
📚 مجموعه آثار شهید مطهری. ج ۱۸، ص ۴۳
شیوه ی زندگی ائمه ی اطهار ما اینگونه بوده و هست که ما افتخار میکنیم به این که شیعه ی اثنی عشری هستیم
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
🌿🌿🌾🌿🌿🌾🌿🌿🌾🌿🌿
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🚫#حق_الناس_گناهی_خطرناک
در روایتی آمده است: یک قاضی مقدّس و بسیار عابد از دنیا رفت. او حقّی را ناحق نمی کرده و علاوه بر شهرت به قضاوت عادلانه، مۆمن و متّقی بوده است و از این رو همسرش یقین داشته که وی بهشتی است. وقتی زن جسد شوهر را در لحد قرار داد و پارچه روی صورت او را کنار زد، دید ماری از بینی او بیرون آمد و شروع به کندن و خوردن صورت او کرد. زن از این وضعیت عجیب ترسید.
هنگام شب، شوهر خود را درخواب دید و از آنچه رخ داده بود سۆال کرد و گفت: تو که انسان خوبی بودی! پس این مار چه بود؟ قاضی جواب داد: آن به خاطر برادر توست. روزی برادر تو با کسی نزاع داشت. برای حلّ مسأله به نزد من آمدند و من در دل خود دوست داشتم که حق با برادر تو باشد. نه اینکه العیاذبالله ناحقی باشد، بلکه دوست داشته حق با برادر زنش باشد البته نتیجه حکمیّت به نفع برادرت شد و من از این امر خوشحال شدم و با اینکه واقعاً حق با برادر تو بود، اکنون گرفتارم. همین که قاضی در دل بین دو مسلمان تفاوت قائل شده، عمل او در برزخ مجسّم شده و موجب آزار او گردیده است
⚠️مواظب حق دیگران باشیم گناهی که خدا آن را تا بنده حلال نکند نمی بخشد
📚 الکافی، ج 7، ص 410
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
امام زمان در کنار قبر عمه اش
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم حاج محمد رضا سقا زاده که یکی از وعاظ توانمند بود، نقل می کند: روزی به محضر یکی از علمای بزرگ و مجتهد مقدس و مهذب، حاج ملاعلی همدانی مشرف گشتم و از او درباره مرقد حضرت زینب (س) جویا شدم، او در جوابم فرمود:
«روزی مرحوم آیت ا... العظمی آقا ضیاء عراقی (که از محققین و مراجع تقلید بود) فرمودند: شخصی شیعه مذهب از شیعیان قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا (ع) عازم ایران می گردد او در راه پول خود را گم می کند.
حیران و سرگردان می ماند و برای رفع مشکل متوسل به حضرت بقیه ا. .. امام زمان (عج) می گردد. در همان حال سید نورانی را می بیند که به اومبلغی مرحمت کرده و می گوید: این مبلغ تو را به سامره می رساند.
چون به آن شهر رسیدی، پیش وکیل ما حاج میرزا حسن شیرازی می روی و به او می گویی: سید مهدی می گوید آن قدر پول از طرف من به تو بدهد که تو را به مشهد برساند و مشکل مالی ات را برطرف سازد اگر او نشانه خواست، به او بگو: امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملا علی کنی طهرانی، در شام در حرم عمه ام مشرف بودید، ازدحام جمعیت باعث شده بود که حرم عمه ام کثیف گردد و آشغال ریخته شود شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جاروب کردی و حاج ملا علی کنی نیز آن اشغال ها را بیرون می ریخت و من در کنار شما بودم!
شیعه قطیفی می گوید: چون به سامرا رسیدم و به خدمت مرحوم شیرازی شرفیاب شدم جریان را به عرض او رساندم.
بی اختیار در حالی که اشک شوق می ریخت، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبالغی را برایم مرحمت کرد. چون به تهران آمدم خدمت حاج آقا کنی رسیدم و آن جریان را برای او نیز تعریف نمودم. او تصدیق کرد، ولی بسیار متاثر گشت که ای کاش این نمایندگی و افتخار نصیب او می شد.
منبع : عباس عزیزی، 200 داستان از فضایل، مصایب و کرامات حضرت زینب( س)، صفحه 174 و 175
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🌼آدمِ كسی نباش!
✍علامه جعفری میگفت روزی طلبهی فلسفهخوانی نزد من آمد تا برخی سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعدی است كه استاد خوبی نداشته است. ذهنِ نقاد و سوالات بديع داشت كه بیپاسخ مانده بود. پاسخها را كه میشنيد، مثل تشنهای بود كه آب خنكی يافته باشد. خواهش كرد برايش درسی بگويم و من كه ارزشِ اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندی كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش اُبُهّت و عظمتی يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت در او كاسته نشد. میدانستم اين شيفتگی، به اِستقلالِ فكرش صدمه میزند. تصميم گرفتم فرصتِ تعليم را قربانی اِستقلالِ ضميرش كنم.
روزی كه قرار بود برای درس بيايد، درِ خانه را نيمباز گذاشتم. دوچرخهی فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حركاتِ كودكانه كردم. ديدمش كه سَرِ ساعت، آمد. از كنارِ در، دقايقی با شگفتی مرا نگريست. با هيجان، بازی را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بی يك كلمه، رفت كه رفت.
اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفری با آن همه خدماتِ فكری و فرهنگی به اسلام ، گفت: برای آخرتم به معدودی از اعمالم، اميد دارم. يكی همين دوچرخهبازی آن روز است!
درسِ استاد آن شب آن بود كه دنبالِ آدمهای بزرگ بگرديد و سعی كنيد دركشان كرده از وجودشان توشه برگيريد. امّا مُريد و واله كسی نشويد. شما اِنسانيد و اَرزشتان به اِدراك و اِستقلالِ عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسی نكنيد. آدمِ كسی نشويد؛ هر چقدر هم طرف بزرگ باشد.
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
•┈┈••••✾🕊🦋﷽🦋🕊✾•••┈┈•
🤗وقتی از مؤمن تعریف میکنند، درونش چه میگذرد؟😔
🌿...عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ:
💎«الْمُؤْمِنُ... إِنْ زُكِّيَ خَافَ مِمَّا يَقُولُونَ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِمَا لَا يَعْلَمُونَ لَا يَغُرُّهُ قَوْلُ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَخَافُ إِحْصَاءَ مَا عَمِلَهُ.»
📚الكافي، ج۲، ص۲۳۱
🌿ابوحمزهثمالی از امام سجاد (علیهالسلام) نقل کردهاست:
🔶«مؤمن... اگر بهنیکی از او تعریف شود؛
🔸از آنچه میگویند میترسد،
🔸بهخاطر بدیهایی که (دیگران از او) نمیدانند، از خداوند آمرزش میطلبد،
🔸گفتهی کسانی که او را نمیشناسند، فریبش نمیدهد
🔸و از برشمردن اعمالش (در دنیا یا آخرت) میترسد.»
•┈┈••✾•🌿🌺🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌿از امیر مؤمنان (علیهالسلام) نیز نقل شدهاست که وقتی عدهای ایشان را در حضورشان ستایش کردند، فرمودند:
🔶«اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ اللَّهُمَّ [اجْعَلْنِي] اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا يَعْلَمُونَ.»
📚نهج البلاغة، ص۴۸۵، الحکمة۱۰۰
🔸«خداوندا، تو مرا بهتر از خودم میشناسی و من خود را بهتر از آنان میشناسم.
🔸خداوندا، ما را بهتر از آنچه آنان میپندارند، بگردان و آنچه را که درباره ما نمیدانند، بر ما ببخشای.»
•┈┈••••✾🕊🦋﷽🦋🕊✾•••┈┈•
💠اخطار معاویه به ابن عباس
✍روایت نموده اند که: روزی معاویه خطاب به ابن عباس گفت: من در بلاد و امصار نوشته ام که مردم زبان از مناقب علی ببندند، تو نیز زبان خود را نگه دار. ابن عباس گفت: ای معاویه! آیا ما را از قرائت قرآن نهی می کنی؟ معاویه گفت: نهی نمی کنم. ابن عباس گفت: پس ما را از تأویل قرآن نهی می کنی؟ معاویه گفت: بلی، قرائت کن قرآن را لیکن معنی مکن آن را. ابن عباس گفت: کدامیک واجب تر است، خواندن قرآن یا عمل کردن به احکام آن؟ معاویه گفت: عمل واجب تر است. ابن عباس گفت: اگر کسی نداند که خدای از کلمات قرآن چه خواسته است چگونه عمل می کند؟ معاویه گفت: سؤال کن معنی قرآن را از کسی که تأویل می کند آن را به غیر آنچه که تو و اهل بیت تو به آن تأویل می کنید. ابن عباس گفت: ای معاویه! قرآن براهل بیت من نازل شده حال تو می گویی سؤال کنم معنی آن را از آل ابوسفیان و آل ابومعیط و از یهود و نصارا و مجوس؟ معاویه گفت: مرا با این طوایف قرین می کنی؟ ابن عباس گفت: بلی، به سبب آن که نهی می کنی مردم را از عمل کردن به قرآن. آیا نهی می کنی از این که اطاعت کنیم خدای را به حکم قرآن و باز می داری ما را از عمل کردن به حلال و حرام قرآن و حال آن که اگر امت سؤال نکنند از معنی قرآن و ندانند مراد آن را هلاک می شوند در دین؟ معاویه گفت: قرآن را تلاوت کنید و تأویل کنید لیکن آنچه را خدا در حق شما نازل فرموده، به مردم مگویید. ابن عباس گفت: خداوند در قرآن فرموده: یریدون این یطفئوا نور الله بافواههم و یأبی الله الا ان یتم نوره ولو کره الکافرون**توبه/ 32، ترجمه: آنها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمی خواهد که نور خود را کامل کند هر چند کافران ناخشنود باشند)). درباره نظیر این آیه، ر.ک: آیه 8 سوره مبارکه صف. *.
معاویه گفت: ای ابن عباس! به حال خود باش و زبان از گفتن این گونه کلمات کوتاه کن و اگر به ناچار خواهی گفت: چنان بگوی که آشکار نباشد و مردم نشنوند. این بگفت و به سرای خویش رفت و صدهزار درهم و به روایتی پنجاه هزار درهم برای ابن عباس فرستاد
📚ر.ک: منتهی الآمال 1/ 286.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
*⭕️روز ظهورامام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف*
*✨جبرئیل، به هنگام ظهور و هنگامه ی بیعت با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در «مسجدالحرام» و نیز لشکرکشی برای نبرد با سفیانی و #شکست و #کشتن او شرکت دارد.*
*💫امام زمان علیه السلام:*
*✨پس از به دست گرفتن حکومت مکه توسط امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و سلطه بر این منطقه، با توجه به جنایات سفیانی از #شام تا #عراق و #شبه_جزیره، مهمترین و ضروریترین کار، عقب راندن و دفع اوست. از این رو، امام عجل الله تعالی فرجه الشریف با سپاهیانی که تحت رهبری ایشان و فرماندهی سیصد و سیزده یار حضرت تشکیل شده است، با هسته اولیه ده هزار نفره به تعقیب سپاهیان سفیانی میپردازند. این تعقیب و عقب راندن سفیانیان تا #درباچه_طبریه ادامه مییابد. سفیانی از منطقه #وادی_یابس فعالیتهای خود را شروع میکند.*
*☘ این منطقه در اطراف دریاچه طبریه قرار دارد و پرونده جنایات سفیانی، در همان منطقهای بسته میشود که از آنجا آغاز شده بود. جبرئیل، از جمله شاخصترین افرادی است که در این نبرد و لشکرکشی، امام عجل الله تعالی فرجه الشریف را همراهی میکند. در ظاهرً #جبرئیل فرماندهی ملائکه جناح راست و #میکائیل فرماندهی ملائکه جناح چپ را برعهده دارند.*
پی نوشت ها:
1. بحارالأنوار، ج 17، ص 308.
2. همان، ج56، ص 260.
3. همان، ج 11، ص 328.
4. الخرائج و الجرائح، ج1، ص 85.
5. بحار الأنوار، ج52، ص 230.
6. سیدبن طاووس، الملاحم و الفتن، ص 145.
7. کورانی، علی، معجم أحادیث الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج 3، ص
➖➖➖➖➖➖🦋🦋🦋🦋
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
بسم رب الشهدا و الصدیقین
من قاسم هستم، قاسم سلیمانی( معنویت در خانه و روستا)
در همسایگی ما خانه ای بود که آه در بساط نداشتند. مادرم وقتی که نان می پخت بچه های آن خانه می ایستادند به تماشا. هنوز ایستادن آن دو دختر در ذهنم مجسم است. مادرم هر روز چند دسته نان به آنها می داد. زنی بود در حدود پنجاه ساله به نام حُسنیه که ظاهراً سل داشت. همه او را رها کرده بودند. پدرم رفت و او را به خانه مان آورد. چهار سال مادرم از آن زن مریض مراقبت و پذیرایی کرد تا از دنیا رفت. هرگز ندیدم مادرم یا پدرم در این مورد بگو مگویی داشته باشند. پدرم به شدت تقید به نماز اول وقت داشت. به حلال و حرام هم خیلی مقید بود و یک دانه گندم حرام وارد زندگی اش نکرد. زکات مالش را به موقع می داد. پدرم در یک ماه رمضانی با صدای بلند به مادرم گفت:« حق نداری به آدم بی روزه غذا بدهی.» مادرم گفت:« حسن، من نمی توانم به مهمان غذا ندهم.» یک بار هم به مادرم توصیه می کرد که ما را با آدم بی نماز شریک نکن. رفتار پدرم و مادرم و توجه آنها به این مسائل ما را بدون دانستن حقیقت دین و اصول و فروع آن علاقمند به دین کرده بود. در عین نداری روزی نبود که خانه ما خالی از مهمان باشد سید محمد روضه خوان سالی سه چهار ماه خانه ما بود. توجه اهالی به زیارت و امامزاده ها زیاد بود و نیز به آش نذری پختن. در طایفه ما اولین بره نری که گوسفند به دنیا می آورد مال امام حسین(علیه السلام) بود. این بره را چهار پنج ماه در خانه می بستند و علف می دادند تا چاق و چله شود. بعد در ایام فصل کوچ روضه امام حسین(علیه السلام) را می خواندند و گوسفند را قربانی می کردند و شام مفصلی می دادند. ایام روضه خوانی ها روزهای خوشی ما بود.
برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» خاطرات خود نوشت حاج قاسم سلیمانی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
•┈┈••••✾🕊🦋﷽🦋🕊✾•••┈┈•
💠پاداش شاد کردن مردم 💠
🌟پیغمبر(ص) مى فرماید:
💎«مَنْ رَدَّ عَلَى قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ
عادِیةَ ماءٍ أوْ نارٍ اُوجِبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ» ؛
📚(بحارالانوار، ج 71، ص 239)
💎 هرکس جلو هجوم آب و یا آتش را بگیرد و جمعی از مسلمانان را نجات دهد، بهشت بر او واجب می شود.
🌟امام کاظم(ع) فرمود:
💎 «خداوند بندگانی دارد که پیوسته
در رفت و آمدند تا حوایج نیازمندان را
برآورند، اینان در روز قیامت ،
در امنیت هستند!
و هر کس که مؤمنی را شاد کند،
خداوند دلش را در روز قیامت شاد خواهد کرد.»
📚(کافی، ج 5، ص 197)
•┈┈••••✾🕊🦋﷽🦋🕊✾•••┈┈•
✨﷽✨
🌼اهمیت ذکر بسم الله ... هنگام غذاخوردن
✍رسول خدا صلی الله علیه و آله:هنگامی که سفره پهن میشود، چهار ملک حاضر میشوند و هنگامی که بنده "بسم الله" بگوید ملائکه میگویند: خداوند در غذا به شما برکت بدهد. سپس به شیطان میگویند: ای فاسق! خارج شو، قدرتی بر آن ها نداری. زمانی که اهل سفره در آخر غذا بگویند "الحمد لله" ملائکه میگویند خداوند به آن ها نعمت داد و آن ها شکر را ادا کردند؛ ولی اگر بسم الله نگویند، ملائکه به شیطان میگویند: نزدیک شو ای فاسق و با آن ها بخور و هنگامی که سفره جمع شود و یاد خداوند نکنند، ملائکه میگویند: خداوند به آن ها نعمت داد، ولی آن ها پروردگار خود را فراموش کردند.
📚 المحاسن، ج 2، ص 432
امیرالمومنین علیه السلام:کسی که غذا میخورد، نام خداوند را بر غذا ببرد و اگر فراموش کرد و بعد، خداوند را یاد کرد، شیطان آن چه خورده را برمیگرداند و شخص غذا را به تنهایی میخورد.
📚 المحاسن، ج 2، ص 434
مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله غذا میخورد و تا آخرین لقمه غذا بسم الله نگفت، هنگام خوردن لقمه آخر گفت " بسم الله اوله و آخره ". پیامبر فرمود: شیطان با او غذا میخورد و هنگامی که بسم الله گفت، شیطان آن چه خورد، بالا آورد.
💢 در روایت آمده است:به امام صادق عليه السلام گفتم: چگونه بر خوراک نام خدا برم؟ فرمود:اگر چند ظرف است، بر هر كدام بسم اللّٰه بگو. گفتم: اگر فراموش كردم؟ فرمود: بگو "بسم اللّٰه من اوله الى آخره"
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شفای ابو راجع حمامی یکی از داستانهایی که علماء و افراد مورد اطمینان نقل کرده اند و به عنوان یک حادثه
از این داستان زیر کتابی به عنوان ((نیمه شبی در حله )) نوشته شده که بسیار خواندنی هست..اگه حوصله داشتید حتما بخونید....
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
ابو راجح از شیعیان مخلص شهر حله ( یکی از شهرهای عراق که در نزدیک نجف اشرف واقع شده ) و سرپرست یکی از حمامهای عمومی حله بود ، از این رو بسیاری از مردم او را می شناختند .
در آن عصر ، فرماندار حله شخصی به نام ( مرجان صغیر ) بود ، به او اطلاع دادند که ابو راجح حمامی از بعضی از اصحاب منافق رسول خدا ( ص ) بدگوئی می کند ، فرماندار دستور داد او را آوردند ، آنقدر او را زدند که در بستر مرگ افتاد ، حتی آنقدر به صورتش مشت و لگد زدند که دندانهایش کنده شد ، و زبانش را بیرون آوردند و با جوالدوزی سوراخ کردند ، و بینی اش را بریدند و با وضع بسیار دلخراشی ، او را به عده ای از اوباش سپردند ، آنها ریسمان برگردان او کرده و در کوچه ها و خیابانهای شهر حله می گرداندند ، بقدری خون از بدن او بیرون آمد ، و به او صدمه وارد شد که دیگر نمی توانست حرکت کند ، و کسی شک نداشت که او می میرد ، و بعد فرماندار تصمیم گرفت او را بکشد ، ولی جمعی از حاضران گفتند : او پیرمرد فرتوت است ، و به اندازه کافی مجازات شده و خواه و ناخواه بزودی می میرد ، بنابراین از کشتن او صرف نظر کنید ، بسیار از فرماندار خواهش کردند ، تا اینکه فرماندار او را آزاد کرد .
فردای همان روز ، ناگاه مردم دیدند او از هر جهت سالم است و دندانهایش در جای خود قرار گرفته است ، و زخمهای بدنش خوب شده است ، و هیچگونه اثری از آنهمه زخمها نیست ، و برخاسته و مشغول خواندن نماز است ، حیران شدند و با تعجب از او پرسیدند :
چطور شد که اینگونه نجات یافتی و گوئی اصلا تو را کتک نزدند و آثار پیری از تو رفته و جوان شده ای ؟
ابو راجح گفت : من وقتی که در بستر مرگ افتادم ، حتی با زبان نتوانستم دعا بکنم
و تقاضای کمک از مولایم حضرت ولی عصر ( عج ) نمایم ، در قلبم متوسل به آن حضرت شدم ، و از آن حضرت درخواست عنایت کردم ، و به آن بزرگوار پناهنده شدم ، وقتی که شب کاملا تاریک شد ، ناگاه دیدم خانه ام پر از نور شد ، در هماندم چشمم به مولایم امام زمان ( عج ) افتاد ، او جلو آمد و دست شریفش را بر صورتم کشید و فرمود : ( برخیز و برای تاءمین معاش خانواده ات بیرون برو خدا تو را شفا داد )
اکنون می بینید که سلامتی کامل خود را باز یافته ام .
یکی از وارستگان آن حضرت ، بنام شمس الدین محمد قارون ، پس از نقل ماجرای فوق می گوید : ( سوگند به خدا ، من ابو راجح را مکرر در حمام حله دیده بودم ، پیرمرد فرتوت ، زرد چهره و کم ریش و بد قیافه بود و همیشه او را اینگونه می دیدم ، ولی پس از این ماجرا او را تا آخر عمرش ، جوانی تنومند و پر قدرت ، و سرخ چهره و با محاسن بلند و پر دیدم ، که گوئی بیست سال بیشتر عمر نکرده است ، آری او به برکت لطف امام زمان ( عج ) اینگونه شاداب و زیبا و نیرومند گردید .
خبر سلامتی و دگرگونی عجیب او از پیری ضعیف به جوانی تنومند و قوی شایع شد ، همگان فهمیدند فرماندار حله به ماءمورینش دستور داد او را نزد او حاضر کنند ، آنها ابو راجح را نزد فرماندار آوردند ، ناگاه فرماندار دید قیافه ابو راجح عوض شده ، و کوچکترین اثر آن زخمها در بدن و صورتش نیست ، ابوراجح دیروز با ابوراجح امروز ، از زمین تا آسمان فرق دارد ، رعب و وحشتی تکان دهنده بر قلب فرماندار افتاد ، او آنچنان تحت تاءثیر قرار گرفت ، که از آن پس با مردم حله ( که اکثر شیعه بودند ) عوض شد .
او قبل از آن جریان وقتی که در حله به جایگاه معروف به مقام ( مقام امام - علیه السلام - ) می آمد ، به طور مسخره آمیزی پشت به قبله می نشست ، تا به آن مکان شریف توهین کند ، ولی بعد از آن جریان به آن مکان مقدس می آمد و و با دو زانوی ادب در آنجا رو به قبله می نشست ، و به مردم حله احترام می نمود و لغزشهای آنها را نادیده می گرفت ، و به نیکوکاران آنها نیکی می کرد ، در عین حال عمرش کوتاه شد و بعد از این جریان چندان عمر نکرد و مرد . ( 1 )
خدایا تو را به وجود مبارک چهارده معصوم - علیه السلام - که در این کتاب قطراتی از اقیانوس فضائل آنها آمده ، و تو را به وجود مبارک حضرت ولی عصر عج ) سوگند می دهم ، نام ما را در طومار شیعیان مخلص آن ثبت کن ، و شفاعت آنها را در دنیا و آخرت ، نصیب ما گردان .
یابن العسکری !
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم
آیا شود پیام رسد از سرای تو :
خوش باش من به عفو گناهت ، ضمان شدم
طالت علینا لیالی الانتظار فهل
یابن الزکی للیل الانتظار غدا
1 - بحار الانوار ، ج 52 ص 70 و 71
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•