•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═•
على محبوبترين فرد در پيشگاه خدا
انس بن مالك مى گويد:
هر روز يكى از فرزندان انصار كارهاى پيامبر (ص) را انجام مى داد، روزى نوبت من بود،ام ايمن مرغ بريانى را به محضر پيغمبر (ص) آورد و گفت: يا رسول الله، اين مرغ را خودم گرفتهام و به خاطر شما پخته ام.
حضرت فرمود: خدايا محبوبترين بندگانت را برسان كه با من در خوردن اين مرغ شركت كند. در همان هنگام در كوبيده شد. پيغمبر فرمودند:
انس، در را باز كن. گفتم خدا كند مردى از انصار باشد. امام على (ع) را پشت در ديدم. گفتم: پيغمبر مشغول كارى است، برگشتم و بر سر جايم ايستادم. بار ديگر در كوبيده شد. پيغمبر گفت: در را باز كن،
باز دعا مى كردم مردى از انصار باشد. در را باز على (ع) بود. گفتم: پيغمبر مشغول كارى است و برگشتم بر سر جايم ايستادم. باز در كوبيده شد، پيغمبر فرمودند، انس، برو در را باز كن و او را به خانه بياور، تو اولين كسى نيستى كه قومت را دوست دارى، او از انصار نيست. من رفتم و على (ع) را به خانه آوردم و با پيغمبر (ص) مرغ بريان را خوردند.
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═•
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
داستان حليمه سعديه
حليمه دختر ابى ذويب از قبيله سعد بن بكر هوزان بوده است.
رسم اشراف عرب اين بود كه فرزندان خود را به دايهها مى سپردند و دايگان معمولا بيرون شهرها زندگى مى كردند تا كودكان را در هواى صحرا پرورش دهند، رشد و نمو كامل و استخوان بندى آنها محكمتر شود.
ضمنا از بيمارى وباى شهر مكه كه خطر آن براى نوزادان بيشتر بود مصون بمانند و زبان عربى را در يك منطقه دست نخورده ياد بگيرند. در اين قسمت، دايگان قبيله بنى سعد مشهور بودند، آنها در موقع معينى به مكه مى آمدند، هر كدام نوزادى را گرفته همراه خود مى بردند.
چهار ماه از تولد پيامبر اكرم (ص) گذشته بود كه دايگان قبيله بنى سعد به مكه آمدند و آن سال، قحطى سالى عجيبى بود، از اين نظر به كمك اشراف، بيش از حد
نيازمند بودند. گروهى از تاريخ نويسان مى گويند:
هيچ يك از دايگان حاضر نشدند به محمد (ص) شير بدهند، زيرا بيشتر طالب بودند كه اطفال غير يتيم را انتخاب كنند تا از كمكهاى پدران آنها بهره مند شوند و نوعا از گرفتن طفل يتيم سرباز مى زدند، حتى حليمه از قبول او سرباز زد ولى چون بر اثر ضعف اندام، هيچ كس طفل خود را به او نداد ناچار شد كه رسول خدا را بپذيرد و با شوهر خود چنين گفت: كه برويم همين طفل يتيم (محمد) را بگيريم و دست خالى برنگرديم شايد لطف الهى شامل حال ما گردد، اتفاقا حدس او درست درآمد، از آن لحظه كه آماده شد به محمد آن كودك يتيم، خدمت كند، الطاف الهى سراسر زندگى او را فرا گرفت و ضمنا يادآورى مى شود كه نوزاد قريش (محمد) سينه هيچ يك از زنان شير ده را نگرفت، سرانجام حليمه سعديه آمد سينه او را مكيد.
در اين لحظه وجد و سرور خاندان عبدالمطلب را فرا گرفت.
عبدالمطلب رو به حليمه كرد و گفت: از كدام قبيله اى؟ جواب داد: حليمه گفت: از بنى سعد، گفت: اسمت چيست؟ جواب داد: حليمه، عبدالمطلب از اسم و نام قبيله او بسيار مسرور شد و گفت: آفرين، آفرين، دو خوى پسنديده و دو خصلت شايسته، يكى سعادت و خوشبختى
و ديگرى حلم و بردبارى.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
✨﷽✨
🔴به کدوم حرفها و رفتار نوجوان حساس باشیم
✍اگر حرفها یا نوشتههای نوجوانتون پر از ناامیدی بود، حتما جدی بگیرید و تصور نکنید، صرفا احساسات نوجوانی هست. مثلا ممکنه این جملات رو بشنوید یا در نوشتههاش ببینید:
- میخوام بمیرم.
- دیگه چیزی برام مهم نیست.
- نمیدونم چند نفر به مراسم ختمم میان؟
- ایکاش بخوابم و دیگه بیدار نشم.
- بدون من همه راحتترن.
- همه حرفهایی که درباره خودکشی میزنن رو کاملا جدی بگیرید.
🔹والدین عزیز اجازه ندید نوجوانتون گوشهگیر و منزوی بشه.
🔹تشویقش کنید تا در جمع خانوادگی یا دوستانش حاضر بشه. البته یادتون باشه نوجوانها برای انجام دادن وظایفشون به سکوت نیاز دارند، اما نباید تنهاییهاشون طولانی بشه.
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🔴 ثواب آشنا کردن مردم با امام زمان(عج)
🔶️ امام حسن عسکری علیه السلام:
🌕 اگر می خواهی ثواب ۱۰۰ سال روزه همه ایام در نامه عملت ثبت شود.مردم را با امام زمانشان آشنا کن.
📚 بحارالانوار ج ۲ ص ۸
💫🌟💫🌟💫🌟💫
داستان افسر رشيد اسلام
افسران رشيد و از جان گذشته، قهرمانان نيرومند و قوى پنجه در ارتش اسلام كم و بيش وجود داشت. ولى دلاوريهاى (حمزة بن عبدالمطلب) ثبت و در حقيقت سطور طلايى تاريخ نبردهاى اسلام را تشكيل مى دهد.
حمزه عموى پيامبر اسلام از شجاعان عرب و از افسران بنام اسلام بود، او بود كه با كمال اصرار ميل داشت كه ارتش در بيرون (مدينه) با قريش به نبرد بپردازد، او بود كه با قدرت هر چه تمامتر پيامبر را در لحظات حساس در مكه از شر بت پرستان حفظ نمود و در انجمن بزرگ قريش به جبران توهين و اذيتى كه (ابوجهل) درباره پيامبر انجام داده بود، سر او را شكست و كسى را قدرت مقاومت در برابر او نبود. وى همان افسر ارشد و جانبازى بود كه در جنگ (بدر) قهرمان رشيد قريش (شيبه) را از پاى درآورد، گروهى را مجروح و عده اى را به ديار نيستى فرستاد. هدفى جز دفاع از حريم حق و فضيلت و برقرارى آزادى در زندگى انسانها نداشت.
هند، همسر ابوسفيان دختر عتبه كينه حمزه را به دل داشت، تصميم داشت كه به هر قيمتى كه باشد، انتقام پدر را
از مسلمانان بگيرد.
وحشى، قهرمان حبشى كه غلام جبير مطعم بود و عموى جبير نيز كه در جنگ بدر كشته شده بود از طرف هند ماءمور بود كه با بكار بردن حيله و مكر به آرمان دختر عتبه سر و صورت بدهد.
وى به وحشى پيشنهاد كرد كه يكى از سه نفر (پيامبر، على، حمزه) را براى گرفتن انتقام خون پدر از پاى درآورد. قهرمان حبشى در پاسخ گفت: من هرگز دسترسى به محمد نمى توانم پيدا كنم زيرا ياران او از همه كس به او نزديكترند، على در ميدان نبرد فوق العاده بيدار است.
ولى خشم و غضب حمزه در جنگ به قدرى زياد است كه در موقع نبرد متوجه اطراف خود نمى شود شايد بتوانم او را از طريق حيله و اغفال از پاى درآورم. هند به همين مقدار راضى شد و قول داد كه اگر در اين راه موفق شود، او را آزاد كند گروهى معتقدند كه اين قرارداد جبير، با غلام خود (وحشى) بست. زيرا عموى وى در (بدر) كشته شده بود. غلام (وحشى) مى گويد: روز احد من به دنبال حمزه بودم و به سان شيرى غران به قلب سپاه حمله مى برد و به هركس مى رسيد او را بى جان مى ساخت. من خود را پشت درختها و سنگها پنهان كردم به طورى كه او مرا نمى ديد، او مشغول نبرد بود كه من از كمين در آمدم
، چون يك فرد حبشى بودم حربه خود را مانند آنها مى انداختم و كمتر خطا مى كرد. از فاصله معينى (زوبين) خود را پس از حركت مخصوصى به سوى او افكندم، حربه بر پشتش نشست و از ميان دو پاى او درآمد. او خواست به سوى من حمله كند ولى شدت درد او را از مقصد باز داشت و به همان حالت ماند تا روح از بدنش جدا شد. سپس با كمال احتياط به سوى او رفتم حربه خود را درآورده و به لشگرگاه قريش برگشتم و به انتظار آزادى نشستم. پس از جنگ احد من مدتها در مكه مى زيستم تا آن كه مسلمانان مكه را فتح كردند، من به سوى طائف فرار كردم. چيزى نگذشت تا آن كه شعاع قدرت اسلام تا حدود طائف كشيده شد. ولى شنيدم كه هركس ولو هر اندازه مجرم باشد اگر به آيين توحيد ايمان آورد پيامبر (ص) از تقصير او مى گذرد. من در حالى كه شهادتين را بر زبان جارى مى ساختم خود را در خدمت پيامبر رساندم، ديده پيامبر بر من افتاد فرمود: تو همان وحشى هستى؟ عرض كردم: بلى، فرمود: چگونه حمزه را كشتى؟ من عين همين جريان را نقل كردم، رسول خدا (ص) متاءثر شد و فرمود: (تا زنده اى تو را نبينم) زيرا مصيبت جانگداز عمويم به دست تو انجام گرفته است (۱).
اين همان روح بزرگ نبوت وسعه صدرى است
كه خداوند به رهبر عاليقدر اسلام مرحمت فرموده است. با اين كه با دهها عنوان مى توانست قاتل عمو را اعدام كند، مع الوصف او را آزاد نمود.
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌺40 عاملی که موجب وسعت رزق میشود را بشناسید. 🌸
📚اول - خوش خلقى
📚دوم - خوشرفتارى با همسايه
📚سوم - زياد به والدين احسان كردن
📚چهارم - صله ارحام
📚پنجم - صدقه دادن
📚ششم - خوبى نيت داشتن
📚هفتم - شستن دست پيش از غذا
📚هشتم - شستن ظرف خوراك و غذا
📚نهم - جاروب كردن داخل خانه
📚دهم - روشن كردن چراغ پيش از غروب آفتاب
📚يازدهم - خوردن كاسنى
📚دوازدهم - خوردن ريزه هاى طعام از كنار سفره
📚سيزدهم - شستن سر با ختمى
📚چهاردهم - شانه كردن موى سر
📚پانزدهم - جاروب كردن درب خانه
📚شانزدهم - سركه در خانه گذاشتن
📚هفدهم - گرامى داشتن ناتوانها
📚هجدهم - ميانه روى در اقتصاد
📚نوزدهم - خلال كردن دندانها
📚بيستم - خوددارى از شهوت
📚بيست و يكم - درستكار و امانت بودن
📚بيست و دوم - گرفتن ناخن و شارب در روز جمعه
📚بيست و سوم - انگشتر عقيق در دست كردن
📚بيست و چهارم - انگشتر ياقوت در دست كردن
📚بيست و پنجم - انگشتر فيروزه در دست كردن
📚بيست و ششم - استغفار كردن حداقل 70 بار در روز(استغفرالله ربی واتوب الیه)
📚بيست و هفتم - گفتن لا حول و لا قوه الا باللّه حداقل 70 بار در روز
📚بيست و هشتم - سى مرتبه گفتن (سبحان اللّه و بحمده سبحان اللّه العظيم و بحمده)
📚بيست و نهم - دعا كردن برادر مومن ، مومنى را در خلوت دعا کنید
📚سى ام - سلام كردن و قل هو اللّه احد خواندن بعد از داخل شدن به منزل
📚سى و يكم - خواندن آيه الكرسى در هنگام خروج از منزل
📚سى و دوم - گفتن هر روز صد مرتبه (لا اله الا اللّه الملك الحق المبين)
📚سى و سوم - خواندن سوره يس هفتگی
📚سى و چهارم - خواندن سوره (و الصافات ) در روزهاى جمعه
📚سى و پنجم - خواندن سوره واقعه هر شب
📚سى و ششم - خواندن زيارت عاشورا
📚سى و هفتم - خواندن نماز شب
📚سى و هشتم – صدقه دادن در هر صبح .
📚سی و نهم - نوشتن ذکر ( بسم الله الرحمن الرحیم هذه من فضل ربی) در درب ورودی منزل
📚چهلم: یتیمی را در هر ماه مبلغی کمک کردن
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
داستان زن فداكار
هند همسر عمرو بن جموح وى دختر عمرو بن حزام، همسر عبدالله انصارى است. هند، به احد آمد و شهيدان و عزيزان خود را از روى خاك برداشت و بر روى شتر انداخت و رهسپار مدينه گرديد. در مدينه انتشار يافته بود كه پيامبر (ص) در صحنه جنگ كشته شده است. زنان براى يافتن خبر صحيح، از حال پيامبر، رهسپار (احد) بودند او
در نيمه راه با همسران رسول خدا ملاقات كرد، آنان از وى حال رسول خدا را سؤال نمودند، اين زن در حالى كه اجساد شوهرش و برادر و فرزند خود را بر شترى بسته و به مدينه مى برد مثل اين كه كوچكترين مصيبت متوجه وى نگرديده بود، با قيافه باز به آنان گفت: خبر خوشى دارم و آن اين كه پيامبر (ص) زنده و سالم است ؛ در برابر اين نعمت بزرگ تمام مصائب، كوچك و ناچيز است.
خبر ديگر اين كه: خداوند كافران را در حالى كه مملو از خشم و غضب بودند گردانيد. سپس از وى پرسيدند كه اين جنازهها از كيست؟ گفت: مربوط به من است. يكى شوهرم، ديگرى فرزندم، سومى برادرم، مى برم در مدينه به خاك بسپارم.
بار ديگر در اين صحنه از تاريخ اسلام يكى از عاليترين اثر ايمان كه همان ناچيز شمردن مصائب و هضم تمام شدائد و آلام در راه هدف مقدس است، تجلى مى كند. مكتب ماديت هرگز نتوانسته است چنين زنان و مردان فداكارى تربيت كند. اين افراد براى هدف مى جنگند، نه براى زندگى مادى و نيل به مقام. اين داستان، شگفت انگيز است و هرگز با مقياسهاى مادى و قواعدى كه ماديت براى تحليل مسائل تاريخى طراحى نموده است، تطبيق نمى كند. فقط مردان الهى و كسانى كه به تاءثير
عالم بالا اعتقاد دارند و مسائل اعجاز و كرامت را حل كرده اند مى توانند داستان را تحليل نموده و از هر نظر صحيح بدانند. اينك ادامه داستان: هند، مهار شتر را در دست داشت، به سوى مدينه مى كشيد. اما شتر به زحمت راه مى رفت. زنى از زنان رسول خدا (ص) گفت: لابد بار شتر سنگين است، هند در پاسخ گفت: اين شتر بسيار نيرومند است و مى تواند بار شتر را بردارد و حتما علت ديگرى دارد. زيرا هر موقع روى شتر را به طرف احد بر مى گردانم، اين حيوان به آسانى مى رود ولى هر موقع آن را به سمت مدينه مى نمايم به زحمت كشيده مى شود و يا زانو به زمين مى زند. هند تصميم گرفت كه به احد برگردد و پيامبر را از جريان آگاه سازد. او با همان شتر و اجساد به (احد) آمد و وضع راه رفتن شتر را به پيامبر (ص) گفت:
پيامبر فرمود: هنگام كه شترت به سوى ميدان رفت از خدا چه خواست؟ وى عرض كردم شوهرم رو به درگاه خدا كرد و گفت: خداوندا، مرا به خانهام باز نگردان. پيامبر فرمود: علت اين امتناع روشن گرديد دعاى شوهرت مستجاب شده، خداوند نمى خواهد اين جنازه به سوى خانه (عمرو) برگردد. بر تو لازم است كه هر سه جنازه را در اين سرزمين (احد) به خاك بسپارى و بدان كه
اين سه نفر در سراى ديگر پيش هم خواهند بود. هند در حالى كه اشك از گوشه چشمانش مى ريخت از پيامبر درخواست كرد، كه از خداوند بخواهند كه او نيز در سراى آخرت پيش آنها باشد.
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
تبديل قبله از بيت المقدس به سوى مسجدالحرام
هنوز چند ماه از هجرت پيامبر (ص) به مدينه نگذشته بود، كه زمزمه مخالفت از ناحيه يهود بلند شد. درست در هفدهمين ماه هجرت دستور مؤ كد آمد كه (قبله) مسلمانان از اين به بعد كعبه است و در اوقات نماز بايد متوجه مسجدالحرام گردند. پيامبر اكرم (ص) سيزده سال تمام در مكه به سوى بيت المقدس نماز مى خواند و پس از مهاجرت به مدينه دستور الهى اين بود كه به وضع سابق از نظر قبله ادامه دهد و قبله اى كه يهوديان به آن نماز مى گذارند، مسلمانان نيز به آن طرف نماز بگذارند و اين خود يك نوع همكارى و نزديك كردن دو آيين قديم و جديد بود ولى رشد و ترقى مسلمانان باعث شد كه خوف و ترس، محافل يهود را فراگيرد زيرا ترقيات روز افزون آنها نشان مى داد، كه آيين اسلام سراسر شبه جزيره را در اندك مدتى خواهد گرفت و قدرت و آيين يهود را از بين خواهند برد از اين نظر شروع به كارشكنى كردند.
و از راههاى گوناگونى مسلمانان و رهبر عاليقدر آنها را آزار مى دادند از آن جمله
مسئله نماز گزاردن به طرف بيت المقدس را پيش كشيدند و گفتند: محمد (ص) مدعى است كه داراى آيين مستقلى است و آيين و شريعت او ناسخ (از بين برنده) آيينهاى گذشته مى باشد در صورتى كه او هنوز قبله مستقلى ندارد و به قبله يهود نماز مى گذارد.
شنيدن اين خبر براى پيامبر گران آمد نيمه شبها از خانه بيرون مى آمد به آسمان نگاه مى كرد، در انتظار نزول وحى بود، كه دستورى در اين باره نازل گردد، چنانكه آيه زير اين مطلب را حكايت مى كند.
(قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضاها) بقره آيه ۱۴۴.
نگاههاى معنى دار تو را به آسمان مى بينم ترا به سوى قبله اى كه رضايت تو را جلب مى كند مى گردانيم.
از آيات قرآن استفاده مى شود، كه تبديل قبله علاوه بر اعتراض يهود، جهت ديگرى نيز داشته است و آن اين كه مسئله جنبه امتحانى داشت و مقصود اين بود كه مؤ من واقعى و حقيقى از مدعيان ايمان كه در ادعاى خود كاذب بودند تميز داده شود و پيامبر (ص) اين افراد را خوب بشناسد.
زيرا پيروى از فرمان دوم كه در حالت نماز، متوجه مسجد الحرام كردند نشانه ايمان و اخلاص به آيين جديد بود و سرپيچى و توقف علامت دو دلى و نفاق است. البته از تاريخ اسلام و مطالعه اوضاع شبه جزيره علل ديگرى نيز به دست مى آيد.
اولا: كعبه به دست قهرمان توحيد
حضرت ابراهيم (ع) ساخته شده بود مورد تعظيم جامعه عرب بود، قبله قرار دادن چنين نقطه اى موجبات رضايت عموم اعراب را فراهم مى ساخت و آنها را براى پذيرفتن آيين اسلام و دين توحيد راغب مى نمود و هيچ هدفى بالاتر از آن نبود كه مشركان سرسخت و لجوج و بازمانده از قافله تمدن ايمان آورند و به وسيله آنها آيين اسلام در سرتاسر نقاط جهان منتشر گردد.
ثانيا فاصله گيرى از يهود آن روز كه هيچ اميدى به ايمان آوردن آنها نبود لازم به نظر مى رسيد، زيرا آنان هر ساعت كارشكنى مى كردند و با پيش كشيدن سؤ الات پيچيده وقت پيامبر را گرفته و به گمان خود ابراز اطلاع و دانش مى كردند و تبديل قبيله يكى از مظاهر فاصله گيرى و دورى از يهود، بالاخره اسلامى كه از هر نظر برترى دارد بايد به طورى جلوه كند كه نقاط تكامل و برترى آن روشن و بارز باشد.
با در نظر گرفتن اين جهات در حالى كه پيامبر (ص) دو ركعت از نماز ظهر خوانده بود جبرييل فرود آمد و پيامبر (ص) را كه به سوى مسجدالحرام متوجه گردد.
و در برخى از روايات چنين آمده است: دست پيامبر را گرفته متوجه مسجدالحرام نمود زنان و مردانى كه در مسجد بودند از او پيروى كرده و از آن روز كعبه، قبله مستقل مسلمانان اعلام گرديد.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
✨﷽✨
✅ دو زکات و دو داستان و یک انسان!
✍زرگری نزد شیخ دانایی رفت و گفت:
میخواهم زکات مال خود را بپردازم، به چه کسی بدهم؟
🔸شیخ گفت:
برو و اولین نیازمندی که در شهر دیدی، زکات مال خود را به او ده.
🔹زرگر آمد و پیر نابینایی در کنار خرابات دید که بر زمین نشسته بود. کیسهای از زر زکات مال خود به او داد و نابینا خوشحال شد.
🔸روز بعد رفت و دید نابینای دیگری کنار اوست که نابینای زکات بگیر به او میگوید:
خدا خیر بدهد. دیروز زرگری آمد و کیسهای زر به من داد و من در عشرتکده شهر رفتم و تا صبح مستی و با کنیزکان جوان عشقبازی کردم.
🔹زرگر تا این سخن شنید، برآشفت و پیش شیخ آمد و گفت:
من از تو خواستم راهی نشان دهی که بتوانم زکات مال خود بپردازم. این چه راهی بود که حرف تو را گوش کردم و مال را یکباره به یک عشرتگر دادم!
🔸شیخ دیناری به او داد و گفت:
حال این یک دینار را ببر و به اولین فقیری که دیدی ببخش.
🔹زرگر در راه مردی دید که چهرهای شکسته داشت. دینار در کف دست او نهاد. مرد سید علوی بود. شادمان شد و همانجا سجده شکری کرد.
🔸زرگر بهدنبال آن مرد علوی راه افتاد. دید در خرابهای رفت و از زیر لباس خود کبوتری مرده را به خرابه انداخت. برگشت و زرگر را دید.
🔹زرگر پرسید:
این چه بود؟
🔸مرد گفت:
فرزندانم سه روز است که گرسنهاند و تاب گرسنگی نداشتند. این کبوتر مرده را برای آنها میبردم تا بخورند که خدا تو را نزد من حواله کرد و کبوتر را در خرابه انداختم. خدا را هزارانمرتبه شکر.
🔹زرگر با چشمانی اشکبار نزد شیخ بازگشت و داستان را تعریف کرد.
🔸شیخ گفت:
دو زکات بود و دو داستان و یک انسان!
🔹هرگز در کار خداوند تردید مکن. وقتی میخواهی بدانی مالت چقدر حلال است، کافیست نگاه کنی که به دست چه کسی میرسد و در چه راهی مصرف میشود.
📚 تذکرة الأولیاء
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✨﷽✨
#سبک_زندگی_اسلامی
✍حاکمیت روح عاطفی و نگاههای محبت آمیز در خانه
💥شیرین ترین اوقات زندگی ،لحظاتی است که انسان چشم به معشوق خود می دوزد و او را می نگرد ؛ و عاشقانه با او صحبت می کند ؛ و نهایت عشق و عاطفه خود را در کلام و نگاه ابراز می دارد ...زندگانی حضرت "علی (ع) و زهرا(س) "پر است از این لحظات عاشقانه و شیرین
امام علی (ع) می فرمایند : دائماً به او می نگریستم و از دلم غم و اندوهها برطرف می شد ؛ و فاطمه (س) خطاب به همسرش می فرماید: علـی جان ! جانم فدای تو جان و روح من سپر بلای جان تو ! یا اباالحسن همواره با تو خواهم بود ، چه در خیر و نیکی به سر ببری ، چه در سختی ها و بلاها گرفتار شوی ،همواره با تو خواهم بود و چه نیکو کلام خود را به اثباتـ رسانید و جان خویش را در طبق اخلاص نهاد و فدایی علی(ع) شد ...
📚کوکب الدری،ج۱،ص۱۹۶
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄