eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
790 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
2هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙️خـطابــہ خـادم الصـادق حـاج احمـدتقـے نـژاد دروصـف امـام جعفـرصـادق علیـہ السـلام درروزولادت آن حضـرت درامـامـزاده سیـدجـلال الـدیـن اشـرف (ع) ━•----⊰❀فیــروزه ڪـویر❀⊱-----•━ منبـع اخبـارمـوثـق رفسنجـان- نـوق 🔻فیروزه کویردرواتساپ https://chat.whatsapp.com/KnNAYNaDJxs0qGasee46cs 🔻 فیروزه کویر در سروش 🆔 https://splus.ir/firozehkavir 🔻فیروزه کویر در ایتا 🆔https://eitaa.com/firozehkavir 🔻فیروزه کویر در روبیکا 🆔https://rubika.ir/firozehkavir
🌸رزق چیست ؟خیلی قشنگه حتما بخونید 🌸رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند. 🌸زمانی که خواب هستی و ناگهان به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار می‌شوی رزق است چون بعضی‌ها بیدار نمی‌شوند 🌸زمانی که با مشکلی رو به رو میشوی خـداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی این صبر ، رزق است. 🌸زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدر و یا مادرت میدهی این فرصت نیکی کردن ، رزق است 🌸یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست از او بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش میشوی ،این رزق است. 🌸رزق واقعی این است . رزق خوبی ها نه ماشین نه درآمد ، اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد. 🌸زندگيتان پـر از رزق بـاد....
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 بد خلقی فشار قبر می‌آورد! به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند که سعد بن معاذ فوت کرده. پیغمبر صلی الله علیه و آله با اصحابشان از جای برخاسته، حرکت کردند. با دستور حضرت - در حالی که خود نظارت می‌فرمودند - سعدرا غسل دادند. پس از انجام مراسم غسل و کفن، او را در تابوت گذاشته و برای دفن حرکت دادند. در تشییع جنازه او، پیغمبر صلی الله علیه و آله پابرهنه و بدون عبا حرکت می‌کرد. گاهی طرف چپ و گاهی طرف راست تابوت را می‌گرفت، تا نزدیکی قبر سعد رسیدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسایل دیگر را بیاورند! سپس با دست مبارک خود، لحد را ساختند و خاک بر او ریختند و در آن خللی دیدند آنرا بر طرف کردند و پس از آن فرمودند: - من می‌دانم این قبر به زودی کهنه و فرسوده خواهد شد، لکن خداوند دوست دارد هر کاری که بنده اش انجام می‌دهد محکم باشد. در این هنگام، مادر سعد کنار قبر آمد و گفت: - سعد! بهشت بر تو گوارا باد! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: - مادر سعد! ساکت باش! با این جزم و یقین از جانب خداوند حرف نزن! اکنون سعد گرفتار فشار قبر است و از این امر آزرده می‌باشد. آن گاه از قبرستان برگشتند. مردم که همراه پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند، عرض کردند: یا رسول الله! کارهایی که برای سعد انجام دادید نسبت به هیچ کس دیگری تاکنون انجام نداده بودید: شما با پای برهنه و بدون عبا جنازه او را تشییع فرمودید. رسول خدا فرمود: ملائکه نیز بدون عبا و کفش بودند. از آنان پیروی کردم. عرض کردند: گاهی طرف راست و گاهی طرف چپ تابوت را می‌گرفتید! حضرت فرمود: چون دستم در دست جبرئیل بود، هر طرف را او می‌گرفت من هم می‌گرفتم! عرض کردند: - یا رسول الله صلی الله علیه و آله بر جنازه سعد نماز خواندید و با دست مبارکتان او را در قبر گذاشتید و قبرش را با دست خود درست کردید، باز می‌فرمایید سعد را فشار قبر گرفت؟ حضرت فرمود: - آری، سعد در خانه بداخلاق بود، فشار قبر به خاطر همین است! [۱] ---------- [۱]: بحار، ج ۶ ص ۲۲۰ 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 دوازده درهم با برکت شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید دید لباس کهنه به تن دارد. دوازده درهم به حضرت تقدیم نمود و عرض کرد: یا رسول الله! با این پول لباسی برای خود بخرید. رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: پول را بگیر و پیراهنی برایم بخر! علی علیه السلام می‌فرماید: - من پول را گرفته به بازار رفتم پیراهنی به دوازده درهم خریدم و محضر پیامبر صلی الله علیه وآله برگشتم، رسول خدا صلی الله علیه و آله پیراهن را که دید فرمود: این پیراهن را چندان دوست ندارم پیراهن ارزانتر از این می‌خواهم، آیا فروشنده حاضر است پس بگیرد؟ علی علیه السلام می‌فرماید: من پیراهن را برداشته به نزد فروشنده رفتم و خواسته رسول خدا صلی الله علیه و آله را به ایشان رساندم، فروشنده پذیرفت. پول را گرفتم و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدم، سپس همراه با رسول خدا صلی الله علیه و آله به طرف بازار راه افتادیم تا پیراهنی بخریم. در بین راه، چشم حضرت به کنیزکی افتاد که گریه می‌کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک رفت و از کنیزک پرسید: - چرا گریه می‌کنی؟ کنیز جواب داد: - اهل خانه به من چهار درهم دادند که متاعی از بازار برایشان بخرم. نمی دانم چطور شد پول‌ها را گم کردم. اکنون جرات نمی کنم به خانه برگردم. رسول اکرم صلی الله علیه و آله چهار درهم از آن دوازده درهم را به کنیزک داد و فرمود: هر چه می‌خواستی اکنون بخر و به خانه برگرد. خدا را شکرکرد و خود به طرف بازار رفت و جامه ای به چهار درهم خرید و پوشید. در برگشت بر سر راه برهنه ای را دید، جامه را از تن بیرون آورد و به او داد و خود دوباره به بازار رفت و پیراهنی به چهار درهم باقی مانده خرید و پوشید سپس به طرف خانه به راه افتاد. در بین راه، باز همان کنیزک را دید که حیران و اندوهناک نشسته است. فرمود: چرا به خانه ات نرفتی؟ - یا رسول الله! دیر کرده ام، می‌ترسم مرا بزنند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: - بیا با هم برویم. خانه تان را به من نشان بده، من وساطت می‌کنم که از تقصیراتت بگذرند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله به اتفاق کنیزک راه افتاد. همین که به جلوی در خانه رسیدند کنیزک گفت: - همین خانه است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله از پشت در با صدای بلند گفت: - ای اهل خانه سلام علیکم! جوابی شنیده نشد. بار دوم سلام کرد. جوابی نیامد. سومین بار سلام کرد، جواب دادند: - السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: - چرا اول جواب ندادید؟ آیا صدای مرا نمی شنیدید؟ اهل خانه گفتند: - چرا! از همان اول شنیدیم و تشخیص دادیم که شمایید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: - پس علت تأخیر چه بود؟ گفتند: - دوست داشتیم سلام شما را مکرر بشنویم! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: - این کنیزک شما دیرکرده، من اینجا آمدم تا از شما خواهش کنم او را مؤاخذه نکنید. گفتند: - یا رسول الله! به خاطر مقدم گرامی شما این کنیزک از همین ساعت آزاد است. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله با خود گفت: خدا را شکر! چه دوازده درهم با برکتی بود، دو برهنه را پوشانید و یک برده را آزاد کرد! 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین. https://eitaa.com/darolsadeghiyon
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─ گریه برای یتیمان در جنگ احد بسیاری از رزمندگان اسلام، از جمله، حضرت حمزه علیه السلام به شهادت رسیدند. به طوری که شایع شد که شخص پیامبر صلی الله علیه و آله نیز شهید شده اند. زن‌های مدینه به سوی احد حرکت کردند. فاطمه، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز در میان آنان بود. پس از آنکه دریافتند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سالم است به مدینه بازگشتند. رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز با کمی فاصله به طرف مدینه حرکت نمود. زنان بار دیگر گریه کنان به استقبال شتافتند. در این وقت زینب دختر جحش محضر پیامبرگرامی رسید. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: - صبور و پایدار باش! گفت: - برای چه؟ فرمود: - در مورد شهادت برادرت عبدالله. گفت: - شهادت برای او گوارا و مبارک باد! فرمود: - صبر کن! گفت: - برای چه؟ فرمود: - درباره شهادت دایی ات حمزه علیه السلام. گفت: - همه از آن خداییم و به سوی او باز می‌گردیم، مقام شهادت برای او مبارک باد! پس از چند لحظه، دوباره پیامبر صلی الله علیه و آله رو به زینب کرد و اظهار فرمود: - صبور باش! گفت: - دیگر برای چه؟ فرمود: - به خاطر شهادت شوهرت مصعب بن عمیر. زینب تا این جمله را شنید با صدای بلند گریه کرد و به طور جانگدازی ناله سر داد. او در پاسخ کسانی که می‌گفتند: - چرا برای شوهرت چنین گریه می‌کنی؟ پاسخ داد: - گریه‌ام برای شوهرم نیست، چرا که او به فیض شهادت در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده، بلکه گریه‌ام برای یتیمان اوست، که اگر سراغ پدر را بگیرند، چه جوابی به آنان بدهم؟ ─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد. تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید و بعد من از بین شما یکی را برای نخست وزیری انتخاب می کنم.» پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود. آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند. نفر چهارم فقط در گوشه ای نشسته بود! آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه ای نشسته بود و کاری نمی کرد. پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد، باز شد و بیرون رفت! و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند.آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته! وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته و من نخست وزیرم را انتخاب کردم». آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی کرد، او فقط در گوشه ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟» مرد گفت: «مسئله ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین سؤال و نکته ی اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه ای که این احساس را کردم، کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟ نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله ای وجود دارد، چگونه می توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به قهقرا خواهی رفت. هرگز از آن بیرون نخواهی رفت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است.» پادشاه گفت: «آری، کلک در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید. در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد.»
نوبت را رعایت کنید! روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در حال استراحت بود،نوه اش امام حسن علیه السلام آب خواست، حضرت نیز قدری شیر دوشید و کاسه شیر را به دست وی داد، در این حال، حسین علیه السلام از جای خود بلند شد تا شیر را بگیرد، اما رسول خدا صلی الله علیه و آله شیر را به حسن علیه السلام داد. حضرت فاطمه سلام الله علیها که این منظره را تماشا می‌کرد عرض کرد: - یا رسول الله! گویا حسن را بیشتر دوست داری؟ پاسخ دادند: - چنین نیست، علت دفاع من از حسن علیه السلام حق تقدم اوست، زیرا زودتر آب خواسته بود. باید نوبت را مراعات نمود. https://eitaa.com/darolsadeghiyon
جرعه‌ای از معرفت 🔸از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمودند:هر جوری که انسان نگاه کند به سرش می آید.اگر آدم حسن ظن به خدا داشته باشد،که خدا برایش خوب می‌فرستد. 🔸اگر کسی بدبین باشد و سوءظن داشته باشد؛بدبیاری می آورد.این فرمول خیلی فرمول ارزشمندی است از امام رضا علیه السلام که فرمودند؛ 🔸احْسِنِ الظَّنَّ باللّهِ فَانَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ انَا عِندَ ظَنِّ عَبدِی المُؤمِنِ انْ خیراً فَخَیراً وَان شَرّاً فَشَرّاً به خداوند نیکو گمان باش که خداوند عزوجل می فرماید: من به گمان بنده مؤمنم هستم، اگر خوش گمان بود نیکی می کنم، و اگر بدگمان بود، بر اساس آن بااو رفتار می کنم. (یعنی به خواسته او با او عمل می کنم). (الکافی،جلد۲،ص۷۲) حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://eitaa.com/darolsadeghiyon
‍ ‍ ‍ •┈••✾♥️🍃🌼🍃♥️✾••┈• در وادی یابس چه گذشت؟ ابوبصیر نقل می‌کند که از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: ماجرای وادی یابس (بیابان شنزار) که در سوره ی عادیات آمده و راجع به قهرمانی‌های سپاه اسلام در سال هشتم هجری است چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمود: - اهالی بیابان یابس که دوازده هزار نفر سواره نظام بودند، با هم پیمان محکم و ناگسستنی بستند که دست به دست هم دهند و تا سر حد مرگ پیش رفته و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را بکشند. جبرئیل جریان را به رسول خدا صلی الله علیه و آله اطلاع داد. حضرت رسول صلی الله علیه و آله نخست ابوبکر و سپس عمر را با سپاهی به سوی ایشان فرستاد که البته بی نتیجه بازگشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله در مرحله آخر علی علیه السلام را با چهار هزار نفر از مهاجر و انصار به سوی وادی یابس رهسپار نمود. حضرت علی علیه السلام با سپاه خود به طرف وادی حرکت کردند. به دشمن خبر رسید که سپاه اسلام به فرماندهی علی علیه السلام روانه میدان شده اند. دویست نفر از مردان مسلح دشمن به میدان تاختند. علی علیه السلام با جمعی از اصحاب به سوی آنان رفتند. هنگامی که به آنجا رسیدند از آنان پرسیده شد که شما کیستید و از کجا آمده اید و چه تصمیمی دارید؟ علی علیه السلام در پاسخ فرمود: - من علی بن ابی طالب پسر عموی رسول خدا، برادر او و فرستاده ی او هستم، شما را به شهادت یکتایی خدا و بندگی و رسالت محمد صلی الله علیه و آله دعوت می‌کنم. اگر ایمان بیاورید، در نفع و ضرر شریک مسلمانان هستید. ایشان گفتند: - سخن تو را شنیدیم، آماده قبول جنگ باش و بدان که ما، تو و اصحاب تو را خواهیم کشت! وعده ما صبح فردا. علی علیه السلام فرمود: - وای بر شما! مرا به بسیاری جمعیت خود تهدید می‌کنید؟ بدانید که ما از خدا و فرشتگان و مسلمانان بر ضد شما کمک می‌جوییم: (ولاحول ولاقوة الابالله العلی العظیم) دشمن به پایگاه‌های خود بازگشت و سنگر گرفت. علی علیه السلام نیز همراه اصحاب به پایگاه خود رفته و آماده نبرد شدند. شب هنگام، علی علیه السلام دستور داد مسلمانان مرکب‌های خود را آماده کنند و افسار و زین و جهاز شتران را مهیا نمایند و در حال آماده باش کامل برای حمله ی صبحگاهی باشند. وقتی که سپیده سحر نمایان گشت، علی علیه السلام با اصحاب نماز خواندند و به سوی دشمن حمله بردند. دشمن آن چنان غافلگیر شد که تا هنگام درگیری نمی فهمید مسلمین از کجا بر آنان هجوم آورده اند. این گونه قبل از رسیدن باقی سپاه اسلام، اغلب آنان به هلاکت رسیدند. در نتیجه، زنان و کودکانشان اسیر شدند و اموالشان به دست مسلمین افتاد. جبرئیل امین، پیروزی علی علیه السلام و سپاه اسلام را به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر دادند. آن حضرت بر منبر رفتند و پس از حمد و ثنای الهی، مردم مسلمانان را از فتح مسلمین باخبر نموده و اطلاع دادند که تنها دو نفر از مسلمین به شهادت رسیده اند! پیامبر صلی الله علیه و آله و همه مسلمین از مدینه بیرون آمده و به استقبال علی علیه السلام شتافتند و در یک فرسخی مدینه، سپاه علی علیه السلام را خوش آمد گفتند. حضرت علی علیه السلام هنگامی که پیامبر را دیدند از مرکب پیاده شده، پیامبر صلی الله علیه و آله نیز از مرکب پیاده شدند و بین دو چشم علی علیه السلام را بوسیدند. مسلمانان استقبال کننده نیز مانند پیامبر صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را تجلیل می‌کردند و کثرت غنایم جنگی و اسیران و اموال دشمن که به دست مسلمین افتاده بود را مشاهده می‌نمودند. در این حال، جبرئیل امین نازل شد و سوره عادیات به میمنت این پیروزی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وحی شد: (والعادیات صبحا، فالموریات قدحا، فالمغیرات صحبا، فضثرن به نفعا فوسط به جمعا... ) [۱] اشک شوق از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله سرازیر گشت، و در اینجا بود که آن سخن معروف را به علی علیه السلام فرمود: (اگر نمی ترسیدم که گروهی از امت من، مطلبی را که مسیحیان درباره حضرت مسیح علیه السلام گفته اند، درباره تو بگویند، در حق تو سخنی می‌گفتم که از هرکجا عبور کنی خاک زیر پای تو را برای تبرک برگیرند! ) ---------- [۱]: ترجمه آیه: سوگند به اسبان دونده که نفس زنان (به سوی میدان جهاد) پیش رفتند. و سوگند به آنها (که بر اثر برخورد دشمنان به سنگ‌های بیابان) جرقه‌های آتش افروختند و با دمیدن صبح بر دشمن یورش بردند. و گرد و غبار به هر سو پراکنده کردند، ناگهان در میان دشمن ظاهر شدند و... ‍ ‍ ‍ •┈••✾♥️🍃🌼🍃♥️✾••┈•
✨﷽✨ 🔴از اموری که پیامبر اکرم(ص) از آن بیزار بودند ✍به قدری پيغمبر اکرم(ص) از اين جلال و حشمت‌ها تنفر داشت که سراسر زندگی او پر از اين قضيه است. اگر يک جا می‌خواست راه بيفتد، چنانچه عده‌ای می‌خواستند پشت سرش حرکت کنند اجازه نمی‌داد. اگر سواره بود و يک پياده می‌خواست با او بيايد می‌فرمود برادر! يکی از اين کارها را بايد انتخاب کنی: يا تو جلو برو و من از پشت سرت می‌آيم، يا من می‌روم تو بعد بيا. يا احياناً اگر ممکن بود که دو نفری سوار بشوند می‌فرمود: بيا دو نفری با هم سوار می‌شويم؛ من سواره باشم تو پياده؟! اين‌جور در نمی‌آيد. محال بود اجازه بدهد او سواره حرکت کند و يک نفر پياده. در مجلس که می‌نشست مي‌گفت به شکل‌ حلقه بنشينيم که مجلس ما بالا و پايين نداشته باشد. اگر من در صدر مجلس بنشينم و شما در اطراف، شما می‌شويد جزء جلال و دبدبه من، و من چنين چيزی را نمی‌خواهم. پيغمبر(ص) تا زنده بود از اين اصل تجاوز نکرد. 📚 شهید مطهری، سیری در سیره نبوی، ص98 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
─┅═ঊঈ🦋ঊঈ═┅─ سه طایفه اززنان هستندکه خداوندمتعال عذاب قبرراازآنان برمی دارد وآنان راباحضرت فاطمه(ع) دخترمحمد(ص) محشورمی کند. وعلاوه برآن ثواب هزارشهیدوعبادت یکسال رابرآنان هدیه می کند. وآن سه طایفه عبارتنداز: 1 زنی که به غیرت افراطی شوهرش صبرکند ومطابق امراورفتارکند. 2 زنی که بربداخلاقی شوهرش صبرکند وجواب اورابابدخلقی یاطلاق پس ندهد 3 زنی که مهریه خودش رابرشوهرش ببخشد. (ص) ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین. https://eitaa.com/darolsadeghiyon
♥️ 💌این روز ها بدون تو نامش نیست بهار تقویم ها اگر چه نوشتند سال نو...🍃🌺 السلام_عَلَيْكَ_يَا_حُجَّةَ_اللَّهِ_فِي_أَرْضِهِ 💌جواب سلام واجب است...🍃🌺 _🌸پس بیایم هر روز به او سلام کنیم🌸 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ♥️ 🌻سلام بر تو ای حجت خدا در روی زمینش🌻 ‌‌ اللهم عجل لولیک الفرج
✨﷽✨ ✨📖✨ إنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (180 - بقره) ⚡️بر شما مقرر شد هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در صورتی که ثروتی (فراوان) بر جا می‌گذارد، به شایستگی برای پدر و مادر و خویشان (از یک‌سوم آن مال) وصیت کند. (این توصیه،) سزاوار پرهیزگاران است. در تفسیر این آیه از امام باقر علیه السَّلام در تهذیب الأحکام آمده است: هرکس در هنگام مرگِ خود، برای خویشاوندانش که از او ارث نمی‌برند وصیت نکند عمل خود به معصیت ختم نموده است. مثال، اگر مردی خواهر نیازمندی دارد که می‌داند بعد از مرگ او با وجود ورثه و فرزندی که دارد از او ارثی نخواهند برد باید به او وصیتی از مال خود قبل از مرگش بنماید که این وصیت در حقیقت مکمل ارث است‌. چنانچه خداوند می‌فرماید: ✨📖✨ و تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا (19 - فجر) ⚡️و ارث (دیگران) را (همراه سهم خود) یکجا می‌خورید. حق تعالی این آیه را در اشاره به این امر فرموده است: «یعنی فرزندان نباید منتظر باشند که والدین تمام ارث‌شان را به آنان برسانند و مراد از واژۀ "الْأَقْرَبِين" در آیه این است، چنانچه احساس می‌کنند از الْأَقْرَبِين و نزدیکان آنان که با مرگ او، از او ارث نخواهد برد در وصیت او را در مال خود شریک کنند.» چنانچه امام صادق علیه السَّلام پسر عم خود حسن بن علی را که بر او کارد کشیده بود در زمان ترکِ دنیا در بستر بیماری از روی قرابت به او هفتاد درهم بخشش از ارث خود فرمودند. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 کاروانی عازم مکه بود که در میان کاروان پسر جوانی به نیابت از پدر مرحوم خود برای به جای آوردن اعمال حج به مکه می‌رفت. پسر جوان را عمویش به پیرمردی مؤمن در کاروان سپرده بود که مراقب او باشد تا پسر جوان حج و اعمال آن را کامل به جای آورد و در طول سفر هم عبادت خدا کند و هم این‌که عمر را به بطالت نگذراند. همراه کاروان مرد میانسالی بود که از اجنه آسیب دیده و اندکی شیرین عقل گشته بود و او را برای شفاء به کعبه می‌بردند. در منزلی در کاروانسرایی کاروان حجاج برای ساعاتی اتراق کردند و پیرمرد مؤمن قصد کرد تا زمان ظهر قدری بخوابد. چون از خواب برخاست، دید جمعی با مسخره کردن آن شیرین عقل با او مزاح می‌کنند و این پسر جوان هم چشم پیرمرد از خود دور دیده بود و با آنان در گناه جمع شده بود. پسر چون پیرمرد را دید از جمع باطلان جدا شد و نزد او آمد. پسر جوان چون ناراحتی پیرمرد را دید به او گفت: زیاد سخت نگیر، در طول چهل روزی که منزل‌مان مرکب حیوانات است و در سفریم من هیچ تفریحی نداشته‌ام. ما این همه رنج بر خود داده و عازم خانۀ خدا هستیم، خداوند از یک گناه ما می‌گذرد نباید بر خود سخت بگیریم، مگر چه کردیم؟ یک مزاح و شوخی برای روحیه گرفتن‌مان برای ادامۀ پر شور سفر لازم است. پیرمرد در جواب پسر جوان به نشان نارضایتی فقط سکوت کرد. ساعتی گذشت مردم برای نماز ظهر حاضر شدند. نماز را به جماعت در کاروانسرا خواندند. پیرمرد دید پسر جوان زمان گرفتن وضو که پای خود بر زمین گذاشت خار ریزی بر پای او رفت و پسر نشست تا آن خار از پای خود برکند ولی خار آنقدر ریز بود که میان پوست شکسته و مانده بود. پیرمرد گفت: بلند شو حاجی جوان برویم که نماز جماعت شروع شد. پسر جوان گفت: نمی‌توانم خار در پایم آزارم می‌دهد و توان راه رفتن مرا گرفته است. نمی‌توانم پای بر زمین بگذارم. پیرمرد گفت: از تو این سخن بعید است جوانی به این سرو قامت و ابهت را که همه جای تن او سالم است خاری که به این کوچکی است و دیده نمی‌شود از پای درآورد و نتواند را برود. بلند شو و بر خود سخت نگیر، این خار چیزی نیست که مانع راه رفتن تو شود!!! سخن پیرمرد که اینجا رسید پسر جوان از کنایه بودن کلام او آگاه گشت و از گفتۀ خویش سرش را به پایین انداخت. پیرمرد گفت: پسرم! به یاد داشته باشیم نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: هر کسی گناهی را چون به نیت آن که کوچک است و خدا آن را می‌بخشد مرتکب شود نوعی وهن به مقام قدسی خویش می‌داند و خداوند آن گناه را هرگز نمی‌بخشد. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
😁محبوبیت ایرانی ها💥 😙👌دقت کردین ما ایرانیا چقدر توی دنیا محبوبیم‼️ 🤓واقعا خیلی خاطر خواه داریما...👌👌👏👏 👈مثلا اگه یه اتفاقی برای مردم ایران بیافته کشورای غربی، کلا حواسشون از همه چیز پرت میشه و فقط به مشکلات مردم ایران فکر می کنند و به آن میپردازن‼️ 😎همین دولت فرانسه اونقدر که دلش برای ما میسوزه، دلش برای مردم خودش نمیسوزه و توی اعتراضاتی که مردم فرانسه میکنن، میزنه همه را لت و پار میکنه اما حیونکی دلش نمیاد توی التهابات ایران خون از دماغ کسی بیاد ‼️ یا مثلا شبکه «سی ان ان» آمریکا گزارش داده که نصف مردم آمریکا سر خرج مسکن و خوردوخوراک شون مشکل جدی دارن اما دولتمرادی آمریکا عین خیالشون نیست ولی همینا دلشون نمیاد یه نفر توی ایران تو زندگیش مشکلی داشته باشه که اگه داشته باشه، یقه و بعضی جاهای دیگه ی خودشونو پاره میکنن تا از حقوق مردم ایران دفاع کنن ‼️ 👑خلاصه که ما ایرانیا توی چهل چند سال اخیر، حسابی محبوب شدیم تا جاییکه پادشاهای عربستان را هم خاطر خواه خودمون کردیم👌‼️ ✊علیرغم اینکه ما دائم شعار مرگ بر آمریکا میدیم اما آمریکا بازم سعی میکنه خودشو تو دل ما جاکنه؛ برای همینه که به یکی مثل خانممم مسیح علی نژاد پول میده تا برای کم کردن خرج رخت و لباس زنانی ایرانی،تبلیغ هرزگی و برهنه بودن کند و خلاصه از همه چیز و همه جای خود مایه بگذاره ...😉 🌹اون تحریمای سنگین آمریکا هم آدمو یاد این شعر میندازه: 💔اگر با من نبودش هیچ میلی...چرا ظرف مرا بشکست لیلی ⁉️😁 ✌️بیچاره با اینکه مردم خودش هزارتا مشکل دارن، اما کلی پول خرج شبکه های فارسی زبان میکنه تا مردم ما سرگرم باشن و مجبور نباشن هی بشینن پای این صدا و سیمای معلوم الحال ...‼️ 📡ببین کار تا کجا پیش رفته که الان بیشتر از ۲۰۰ کانال ماهواره ای فارسی زبان هست که همین شیفتگان ما برای سرگرمی و روشن کردن ما برامون راه اندازی کردن 😘هیچ ملتی اینهمه خاطر خواه نداره ‼️🇮🇷🇮🇷 🐕یعنی اوضاع جوری شده که سگ های ایرانی هم اگه مشکلی براشون پیش بیاد ، اون ور آبیا سر و صدا شون بالا میره... و از حقوق شان دفاع می کنند ‼️ 🔸 با این اوصاف میشه گفت؛ ایرانی سگش شرف پیدا کرده به شهروندان خیلی از کشورها.‌‌.. 😂 😍بیاین قدر خودمونو بیشتر بدونیم 👍 👆🌹👆🌹👆🌹👆 محور کل جهان برای زمینه سازی ظهور است که گرگ ها بیش از چهار دهه تلاش کرده اند، پاره پاره اش کنند اما نتوانسته اند😉✌️✌️✌️ چون اینجا صاحب دارد... ❤️❤️❤️
🔆 ✍️ ارزش اعمالمان در قیامت مشخص می‌شود 🔹آورده‌اند که روزی شخصی با صدای بلند، سلمان را مورد خطاب قرار داد و گفت: ای پیرمرد! قیمت ریش تو بیشتر است یا دُم سگ؟! 🔸سلمان با دنیایی از آرامش گفت: پاسخ درست را نمی‌دانم و نمی‌توانم بگویم. 🔹او گفت: این که توانستن ندارد؛ پاسخ من یک کلمه بیشتر نیست. 🔸سلمان گفت: ولی این کلمه باید راست باشد و این را جز در قیامت و کنار پل صراط نمی‌شود فهمید. 🔹آن شخص گفت: چه ربطی به پل صراط دارد؟ 🔸سلمان فرمود: ربط دارد. اگر از پل صراط گذشتم، ریش من بهتر است وگرنه دُم سگ از تمام وجودم بهتر است. 🔹آن مرد نگاهی به سلمان کرد. شرمنده شد و به خود آمد و گفت: ای پیرمرد مرا ببخش. 🔸سلمـان فرمود: خطایی نکرده‌ای. شما تنها از من قیمت یک جنس را پرسیدی و من نیز پاسخ دادم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
‍ ‍ ‍ •┈••✾♥️🍃🌼🍃♥️✾••┈• علی علیه السلام و یتیمان روزی امام علی علیه السلام مشاهده نمود زنی مشک آبی به دوش گرفته و می‌رود. مشک آب را از او گرفت و به مقصدرساند؛ ضمنا از وضع او پرسش نمود. زن گفت: علی بن ابی طالب همسرم را به ماموریت فرستاد و او کشته شد و حال چند کودک یتیم برایم مانده و قدرت اداره زندگی آنان را ندارم. احتیاج وادارم کرده که برای مردم خدمتکاری کنم. علی علیه السلام برگشت و آن شب را با ناراحتی گذراند. صبح زنبیل طعامی با خود برداشت و به طرف خانه زن روانه شد. بین راه، کسانی از علی علیه السلام درخواست می‌کردند زنبیل را بدهید ما حمل کنیم. حضرت می‌فرمود: - روز قیامت اعمال مرا چه کسی به دوش می‌گیرد؟ به خانه آن زن رسید و در زد. زن پرسید: - کیست؟حضرت جواب دادند: - کسی که دیروز تو را کمک کرد و مشک آب را به خانه تو رساند، برای کودکانت طعامی آورده، در را باز کن! زن در را باز کرد و گفت: - خداوند از تو راضی شود و بین من و علی بن ابی طالب خودش حکم کند. حضرت وارد شد، به زن فرمود: - نان می‌پزی یا از کودکانت نگهداری می‌کنی؟ زن گفت: - من در پختن نان تواناترم، شما کودکان مرا نگهدار! زن آرد را خمیر نمود. علی علیه السلام گوشتی را که همراه آورده بود کباب می‌کرد و با خرما به دهان بچه‌ها می‌گذاشت. با مهر و محبت پدرانه ای لقمه بر دهان کودکان می‌گذاشت و هر بار می‌فرمود: فرزندم! علی را حلال کن! اگر درکار شما کوتاهی کرده است. خمیر که حاضر شد، علی علیه السلام تنور را روشن کرد. در این حال، صورت خویش را به آتش تنور نزدیک می‌کرد و می‌فرمود: - ای علی! بچش طعم آتش را! این جزای آن کسی است که از وضع یتیم‌ها و بیوه زنان بی خبر باشد. اتفاقا زنی که علی علیه السلام را می‌شناخت به آن منزل وارد شد. به محض اینکه حضرت را دید، با عجله خود را به زن صاحب خانه رساند و گفت: وای بر تو! این پیشوای مسلمین و زمامدارکشور، علی بن ابی طالب علیه السلام است. زن که ازگفتار خود شرمنده بود با شتاب زدگی گفت: - یا امیر المؤمنین! از شما خجالت می‌کشم، مرا ببخش!حضرت فرمود: - از اینکه درکار تو و کودکانت کوتاهی شده است، من از تو شرمنده ام! ‍ ‍ ‍ •┈••✾♥️🍃🌼🍃♥️✾••┈•
🌹داستان آموزنده🌹 بزرگی میگفت: چندین سال قبل در محله ما یک گاریچی بود، که نفت می‌آورد و به او عمو نفتی میگفتیم. یک روز مرا دید و گفت: سلام؛ ببخشید خانه‌یتان را گازکشی کرده اید؟! گفتم: بله! . گفت: فهمیدم؛ چون سلامهایت تغییر کرده است! من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه؟! گفت: قبل از اینکه خانه‌ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل میگرفتی، حالم را می‌پرسیدی. همه اهل محل همین طور بودند؛ هرکس خانه اش گازکشی می‌شود، دیگر سلام علیک او تغییر می کند! . از آن لحظه فهمیدم سی سال است سلامم به جای این که بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد بوی نفت میداده است! سی سال او را با اخلاق خوب تحویل گرفتم؛ خیال می‌کردم اخلاقم خوب است! ولی حالا که خانه را گازکشی کرده‌ام ناخودآگاه نوع سلام کردنم عوض شده است! . خوب است تمام امورمان برای خدا باشد و سلام‌ها و برخوردهایمان در زندگی بوی نیاز ندهد! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌https://eitaa.com/darolsadeghiyon
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫 تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها امیر المؤمنین علیه السلام به یکی از اصحاب فرمود: - می‌خواهی از وضع خود و فاطمه سلام الله علیها برای تو صحبت کنم؟ فاطمه در خانه من آن قدر آب آورد که آثار مشک بر سینه اش پیدا بود و آن قدر آسیاب کرد که دست هایش پینه بست و چنان در نظافت و پاک کردن خانه و پختن غذا زحمت کشید که لباس هایش کثیف و مندرس شد و او بسیار صدمه دید! به همین خاطر به فاطمه توصیه کردم خوب است محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و برسی و جریان را بیان نمایی، شاید جهت کمک به تو خادمی بفرستد تا از این همه زحمت خلاص شوی! فاطمه سلام الله علیها این توصیه مرا قبول کرد و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رفت، اما چون ایشان را مشغول صحبت با اصحاب می‌بیند، بدون آنکه خواسته اش را بگوید، باز می‌گردد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که متوجه شده بودند فاطمه برای حاجتی آمده و بدون هیچ گونه صحبتی به خانه خود برگشته، فردای آن روز به منزل ما تشریف آوردند، و پس از سلام در کنار ما نشستند و آن گاه فرمودند: - فاطمه جان! دیروز به چه منظور پیش من آمدی؟ فاطمه سلام الله علیها از خجالت نتوانست حاجتش را بگوید. من عرض کردم: - یا رسول الله! آن قدر آب آورده که بند مشک در سینه اش اثر گذاشته و آن قدر آسیاب گردانیده که دست هایش تاول کرده و... لذا گفتم محضر شما برسد شاید خادمی به ایشان مرحمت نمایید تا زحمت هایش کمتر شود. ناگهان اشک در چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله حلقه زد و فرمودند: - فاطمه جان! به خدا سوگند! هم اکنون چهار صد نفر فقیر در مسجد هستند که نه غذا دارند و نه لباس! می‌ترسم اگر کنیز داشته باشی اجر و ثواب خدمت در خانه از تو گرفته شود! می‌ترسم علی بن ابی طالب علیه السلام در قیامت از تو مطالبه حق کند! سپس تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را به آن بانو یاد داد، آن گاه به فاطمه سلام الله علیها گفتم: - برای نیازهای دنیوی نزد رسول خدا سلام الله علیها رفتی، ولی خداوند ثواب آخرت به ما مرحمت فرمود. 💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین. https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✨﷽✨ ✍ موفقیت، صبر می‌خواهد 🔹گاهی برای انداختن یک درخت، باید ۱۰۰ ضربه با تبر بزنیم. از این ۱۰۰ ضربه، ۹۹ ضربه‌ اوّل، کارشان این است که شرایط را برای ضربه‌ صدم آماده کنند. 🔸اینکه درخت، در طی ۹۹ ضربه، هنوز سر جایش ایستاده است، دلیلِ بیهودگی آن ضربات نیست، دلیل دلسردی نیست، دلیل ناامیدی نیست، هر مبارزه‌ای، به همین شکل است. 🔹اینکه اقداماتی که می‌کنیم به سرعت جواب نمی‌دهد، نباید در عزم و اراده‌ ما خللی ایجاد کند. 🔸پس باید هر کاری می‌کنیم، بگذاریم به حساب یکی از همان ۹۹ ضربه اول. 🔹ضربه صدم بالاخره از راه می‌رسد و درخت را می‌اندازد. 🔸نگران نباش، موفقیت، صبر می‌خواهد. https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✨﷽✨ ✍دلـــــتو بتکـــــون ، از حرفا ... از بُغضا ... از آدما ... دلـتو بتکـون ؛ از هر چے که یادش دلتو به درد آورد ... از خاطره هایے که گریه هاش بیشتر از خنده هاش بود ... از نفهمیدنِ اونایے که همیشه فهمیدیشون دلـــــتو بتـــــکون ... از کوتاهے هاے خودت ... اگه با یه "ببخشید!من هم مقصر بودم یکے رو آروم می کنے؛ آرومش کن ... دلـــــتو بتـــــکون … 💥یه نـــــفسِ عـمیق بڪش https://eitaa.com/darolsadeghiyon
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥ 👤 آخرالزمان! وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿طه-۱۳۲﴾ و كسان خود را به فرمان ده! و خود بر آن باش! ما از تو جوياى روزى نيستيم، ما به تو مى‏ دهيم؛ و فرجام [نيك] براى است (۱۳۲) 🟠 روزی پیامبر اکرم (ص) از کوچه ای می گذشتند. نگاه مبارکشان به گروهی از افتاد که در حال بازی بودند. ❤️پیامبر(ص) در همان حال فرمودند: «وای بر احوال فرزندان آخرالزمان از دست »  👥👤اصحابی که حضور داشتند از پیامبر سئوال کردند: یا رسول الله! پدرانشان مشرک اند؟ 💚پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «نه! بلکه پدران و مسلمان دارند.» 👥👤اصحاب پرسیدند: پس علت شما چیست؟ ❤️پیامبر(ص) فرمودند: پدران و مادران آخرالزمان بیشتر توجه خود را صرف 🔺 برآوردن نیازهای فرزندان خود نموده و 🔺از تربیت دینی آن ها . برخی از آن ها چیزی از و را به فرزندانشان❌ نمی آموزند! و اگر فرزندی شخصاً برای «یادگرفتن احکام» اقدام نمود؛ او را از این کار باز❌ می دارند! و به بهره ی بسیار اندکی از دنیا برای آن ها می شوند.  🔺آنگاه پیامبر(ص) فرمودند: «من از آن ها و آن ها نیز از من بیزارند.» 📚[بحار،ج۲۳] ᪥࿐࿇🌺✶🌺✶🌺࿇࿐᪥