eitaa logo
'حوض ِ ایلیـــاء-
71 دنبال‌کننده
73 عکس
36 ویدیو
0 فایل
غرق در حوض ِ ایلیـــــاء مثل ماهی قرمز . کپی هم ... قائدتا با ذکر منبع=فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
آدما باید چیکا کنن که تو آغوش ی نفر پیر بشن؟ •چرا همه زندگیم نیستین هنوز؟ ‌•میشه غیر شما چیزی نباشه ؟ •لطفا ؟!
. ولی به نظر من باید دعا کنیم که خدا قلبمونو واسه امام زمان شیدا کنه . از دست خودمون کاری بر نمیاد .
یک سال پیش بود تقریبا .. هی خراب میکردم هی از خدا میخواسم منو ب خودم برگردونه ! خدا هی اینکارو میکرد و منو به خودم واگذار میکرد
ی دفه ک داشتم دعا میکردم خدا ی بار دیگ اینکارو کنه... با خودم گفتم بیییچاره خدا تورو میسپاره دست خودت ک بفهمی هیچ کاره ای ! پ‌ن:دیالوگ مختار که میگف شیطان خود توعی بیچاره ! :
اونجا بود ک از عمق وجودم از خدا خاسم هیچ وقت منو نده دست خودم ، هیییچ وقت ! آمیـن
درس امشب اینکه : من ِ مجازی ِ عزیز! لطفا بفهم که هیچی نیستی و قرار نیست هیچی باشی (:
بسم رب الحسین• میدونی چیه؟ اصن مرور خاطرات حرم انگار که چیزی جدای از ذهن و زندگیِ ... وقتی فک میکنم ک من ی روزی تو بین الحرمین نفس کشیدم! باورم نمیشه . این باور نکردنِ عین باور نکردنِ ! حرم شما و خاطرات بین الحرمینتون کل زندگیِ منِ آقا اینو میخواستم بگم ، خاطراتتون جدای از خاطرهای دیگه‌س : ذهنم ادب کرده انگار خاطرهای شما رو سوا کرده از همه چی :) و قسم به وقت اولین نگاه که با یاد شما این رگ حیات سبز است هنـوز 💚
بعضی وقتا آدم دلش میخواد خودشو پرت کنه اونور یذره ب کاراش برسه
ی وقتایی آدم دلش حرفای دلی میخواد
'حوض ِ ایلیـــاء-
چرا اینو اینجام ک گوش میدم باز نمیفمم؟
میشه ی دعا کنین؟
بیدآر شم؟
مصداق بارز و مصور روایت الناس نیامٌ واذا ماتوا انتبهوا شدم
و باز میفمم ک نمیفمم :)
نفْس سخیف و کفیث من
خدا نیاره اون روزو
اللـــــه ارحـــــم عبـــــدک الضعیـــف
پایان یک روز پر از خستگی و عجیب و اوومم شاید قشنگ
هدایت شده از •سی‌و‌دو | فیاض•
می‌گفت: «‏جرات متفاوت بودن رو داشته باشیم؛ این دنیــا پــُــــر از آدم‌های معمولیه...»
سلام ب آخرین ساعتای هفده سالگی...
به یاد تو . سلام جهان بر تو حضرت همه چیز ! قلبم گداخته شده از نَقلی که شنیدم و مثل نُقل در وجودم ریخت .
دختری که گفت میتوانم بگویم هدایت نشدم چون امام حاضر بالای سرم نبود ؟ :)
آن لحظه جوابش را نمیدانستم چ باید بدهم ؛ نگاهم ، کلامم ، صدایم ، دستانم ، همه سکوت مبهمی را ترجیح دادند *