eitaa logo
مَهجور
1.4هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
77 ویدیو
13 فایل
﷽ 💙🕋 لَبیک یا حسین‌ع' . . خداوند هرگز اشتباه نمی‌کند . . - اَهلاً وَ سهلاً [ @Naahjj ] . . - درنشرمطالب‌دریغ‌نکنید "ترجیحاً با سایزِ فونتِ ۱۴ این دیار رو ملاقات کنید" https://harfeto.timefriend.net/16862650949098
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست داشت یک غذای خوب با دست خودش بپزد و بـرای پیامبـر ببرد. اُم‌ایمـن را مـی‌گویـم. پـرنـده‌ای پخته بود. آمد کنار خانه‌ی پیامبرص' و ظرف غذا را داد. حضرت فرمود: - خدایا محبـو‌ب‌ترین بندگانت را برسـان که با من در خوردن این غذا شریک شود درِ خـانـه بـه صـدا در آمــد. فرمود: ( اَنَس در را باز کن ) اَنس دوست داشت یکی از قوم و قبیله‌اش پشـت در باشـد؛ از انصار.. در را باز کـرد و " دید علی‌ع' است " راهش نداد.. دوباره و سـه‌باره در بـه صـدا درآمـد و اَنس، علی‌ع' را به خانه راه نداد. پیامبرص' فرمود: - او را به خـانه راه بـده. تـو اولیـن کسـی نیستی که قوم و قبیله‌ات را دوست داری اَنس در را باز کرد و محبوب‌ترین بنده‌ی خدا داخل شد . . . . ‌. . . . - الغدیر | ج‌۳ | ص‌۵۱۲ از کتابِ پدر _ نرجس‌شکوریان‌فرد
عـدس‌ها را پـاک کـرد. آرد را خـمـیـر کـرد. تـنـور را روشـن کرد. نان پخـت. جارو هم کرد. سفره که انداخـت، لقمه گـرفـت بـرای بچه‌ها. آب از چاه کشید و . . کارهای خانه را باید چه کسی انجام دهد؟ کار برای خدا باشد، هر کس سبقت بگیرد، برنده اسـت. هر زمان که مـی‌شـد، در خانه کمک‌کار زهرایش می‌شـد. کار خدا تـوفیـق می‌خواهد انجامش‌ . . کافی | ج۵
آمد خانه. دختر کوچکش را در آغـوش کشید، برق گردن‌بند را دید. پرسید: از کجا آورده‌ای؟ شنید: - امروز این را از بیت‌المال امانـت گرفتـه‌ام. از قنبر . . برآشفته شد علی‌ع'، بیت‌المال است، مال همه.. دختر را فرستاد تا پس بدهد و قنبر را مواخذه کرد.. [ بیـت‌المال اموال مـردم است به امانـت نزدِ مسئولان.. بیت‌الحـال نیسـت؛ حالا که دسـت توست هر چی می‌خواهی بردار و ببر.. مثـل علی‌ع' مسئـول بودن سخـت نیسـت، معرفت و عشق می‌خواهد و عقلی که خدا داده. باید استفاده کنی. ] - بحارالانوار | ج‌۴۰ | ص‌۳۳۷
'حسن روح الامین - نام اثر: شمعِ‌بیت‌المال
شـبـی امیـرمومـنـان علی‌ع' بر بـیـت‌المـال داخل ‌شد تا تقسیم آنها را در دفتر حساب بنویسد. در این هنگـام طلحه و زبیر وارد شدند. به محـض ورود ایـن دو نفـر، ناگـهـان على‌ع' شمعی كه مقابلـش بود را خـامـوش كرد و فضا تاریک شد. سپس فرمود شمع دیـگرى را از خانه‌اش بیاورند. آن دو در آن تاریکی سؤال كردند مگر میان دو شمع، چه فرقى وجود دارد؟ فرمودند: این شمع از بیت‌المال ‌است، در حالـی که کار شما با من، شـخصی اسـت و ربـطـی بـه وضعیت و اموال مسلمین ندارد. لذا در روشنـىِ آن نشستن و با شـمـا در غیـرِ بیت‌المـال سـخـن گفتن نارواست.. - بحار الانوار | ج‌۴۱ | ص‌۱۱۶
علی‌ع' داشت از کنار زن می‌گذشت. دید دارد به زحمت آب را می‌برد و نفریـن هم.. رفـت و گفت: - خانم بدهید کمکتان بیاورم در مسیـر، زن به خلیفـه ناسزا مـی‌گفت و علی‌ع' در سکوت تا کنار خانه قدم برمی‌داشـت. از میان حرف‌ها متوجه شد همسر شهید است و یتیم‌دار. رفت و با دست پر آمد. زن دعا به جانـش کرد و نفـریـن به علی‌ع' . . اجـازه گـرفـت و داخـل خانه شد. زن تشـکر کـرد و شکایـت از خلیفه ! تنورشان را روشن کرد. نان پخت برایـشان.‌ زن ثنایش را گفت و ناسزا به علی‌ع' با بچه‌هایـش بازی کرد. برایشان لقمه گرفت.. زن همسایـه آمد. مرد را دید و شناخت.‌ گفت: - خلیفه‌ی مسلمین را به کار واداشتی؟ موقع رفتن، علی‌ع، از زن حلالیت طلبید و زن مبهوتِ حرف‌هایی که زده بود . . . علی‌ع' همانـی بـود که نان و خـرما.. هر شـب کنار در خانـه‌شـان مـی‌گذاشـت.. و زن همانـی بود که نفهمیده بود و . . . - بحارالانوار | ج‌۷ | ص‌۵۹۷
- آمدن علی‌ع' زیبا بود مـانـدنــش پُـر بـرکـت و رفـتـنش سعادت . .
'حسن روح الامین - بخشی از نقاشیِ حسرتِ‌جبرئیل
علی‌علیه‌السلام مطلقِ مـبـــارزه بــود در راه حـقیـقـت. مطلقِ عــطــوفـت، مطلقِ ایمان.. علی‌علیه‌السلام اوج تعالی انسان بـود که با قطـره‌های شفافی از خـدایـیِ خدا ترکیب شده بود. [ نادر ابراهیمی ]
از مرحوم علامه طباطبایی 'ره' پرسیدند: ‌امـیـرالمـومـنیـن علی‌ع' در مـیـان ائـمـه‌ع' چه خصوصیتی داشتند که آن بزرگوار را به عنوان میزان اعمال معرفی نموده‌اند؟ پاسـخ دادنـد: ‌[ از همـه مظلوم‌تر بود . . ] ‌ [ در محضر علامه | رسانه‌المیزان ]
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- منـم همینطور دختـرِ لباس رنگین‌کمونـی منم همینطور . . [ نجف | خونه‌ی پدری ]
امام بـر منبر مسـجد کوفه سخـن مـی‌گفـت که صـدایـی بلند شـد. چـنـد تـن از مـردان شمشیر کشیدند تا مار عظیم‌الجثه‌ای را که می‌خواست وارد مسجد شـود بکشند. با بانگِ حضـرت همه متوقف شدند. - دست نگه دارید. او با من کار دارد مردان در حالی که دستشان به قبضه‌ی شمشیر بود، راه را برای مار باز کردند. مار بزرگ، مقابل منبر آمد و شروع به سخن کرد: - السلام‌علیک‌یاامیرالمومنین حضرت پاسـخِ سلامش را داد. مسجـد سراپاگوش بود. همه داشتند می‌دیدند. حضرت پرسید: کیستی؟ مار پاسخ داد: مـن، فرزند خلیفه‌‌ی شما در میان جنیان هستم. چندی پیش پدرم از دنیا رفـت و کــار شـیعیـان را بـه مــن واگــذار کـرد و از مـن خواسـت تا نـزد شـمــا بـیایـم و از شـمـا تعیـیـن تکلیف کنم حضرت دستی به محاسنش کشید و فرمود: - از این پس، تو خلیفه‌ی ما در میان شیعیان ما هستی. باشـد که تقوای الهی پیشه سـازی و نمایـنـده‌ی راستین ما در میـان آنان باشـی مار در حالی که به امام احترام می‌گذاشت، در برابر چشمان حیـرت‌زده‌ی مردم، از همـان دری که آمده بود، خارج شد. پس از آن مردم آن در را 'باب‌ثعبان' نامیدند و همواره این داستان در یادها تکرار می‌شد و ایـن، مهر تائیدی بـود که خـدا بر جایگاه علی‌ع' به عنوان [ جن و انس ] می‌زد. اما دشمنان علی‌ع' که از بودن او در خاطرات وحشـت داشتند، یک سـال تمـام بر در مسجدِ کوفـه، فیلـی را بر آن در بسـتند و پـس از آن، نام این در به 'باب‌الفیل' تغییر کرد - مرآة‌العقول | ج‌۴ | ص‌۲۹۵