نرگس میگفت: یکی از قشنگترین اتفاقایی که بعد از چندین بار رفتن به نجف و کربلا میافته و تو یهو به خودت مییای و حسش میکنی، اینه که میبینی خیابون ها رو بلد شدی.. تهش یه نگاهِ خیره به فرشِ نمازخونهی دانشگاه مینداخت و لبخند محوی میزد که حاکی از یادآوری خاطراتِ عراقش بود.. نرگس درست میگه..
جنابِ عزیز، مولای کائنات، اِی سید بزرگِ عرب؛ لطفا ما رو ولگردِ کوچهپَسکوچههای نجفتون کنید . .