مَهجور
-
نخل . .
نمیدونم چندبار و تا چه حد با
دقت به این درخت نگاه کردید.. رهگذری
بوده؟ و یا مثل من موقع رد شدن شاخههاش
رو لمس کردید و بوسیدید و سلام دادید..
نمیدونم..
نخل . .
درختی مقاوم توی تمام فصول
سرد و گرم و باد و رعد و برق چشیده،
خسته اما تماماً ایستاده..
سوختهی اشعههای وحشتناکِ جنوب،
ولی سایهسار برای آدما..
اتفاقاً همدم خوبی هم هست
درست زمانی که بزرگیِ غم پشتِ دو
اعیوناَلاسودت گیر کرده و نظارهگرِ اُبهتش
میشی.. شایدم اصلا برای همینه که واحدِ
شمارشش "نفره"
رنجور، ولی صبور..
خسته و گاه شاخه شکسته، ولی پر از ثمر
و هر ثمر توی هر فصل یه مزه و
یه رنگ و به یه اِسم..
بارها تنهش میشه ملجاء کفشِ پای مردای
دلخستهیِ عشیره و کلام بَرنِمیداره..
شاخههاش میشن بهونهیِ جارو و هر عصر
توی دستای زنی دلسوخته و منتظر و شِیله
به سر، حیاطِ تمیز رو جارو میکنن و میشن
همراز و شنوایِ روضه و فایزخونی..
ببین، چه رنجور و با وقار و صبور،
ولی پر ثمر برای "خلق" ایستاده..
[ همچون مولای من.. همچون مولای من.. ]
السـلامعلیکیاامیرالمومنین
علیابنابیطالبعلیهالسلام