جواهرات ربوده شده خاندان پهلوی
حیف و میل منابع و ثروت ملی ایرانیان چه در زمان حکومت پهلوی وچه بعد از سقوط این رژیم و فرار شاه به خارج از کشور ادامه یافت.
دستور پر کردن و بستن چمدانها و صندوقها در روز ۲۳ دیماه ۱۳۵۷ با تایید شاه و به دستور فرح صادر شد. فرح دستور داد ۳۸۴ عدد چمدان و صندوق بسته شود. یک تیم از افراد مورد تایید فرح جمعآوری و بستهبندی همهگونه عتیقه، جواهرات و الماسهای گرانبها، ساعتهای تمامطلا، تاج و نیمتاجهای تمام زمرد را بر عهده داشتند. بستهبندی و جمعآوری دلارهای آمریکایی که از ماهها قبل نقدا جمع شده بودند توسط بخش مالی دربار انجام گردید.
تاج شاهنشاهی با ۳۳۸۰ قطعه الماس و ۵۰ قطعه زمرد، ۳۶۸ حبه مروارید و با وزن ۲ کیلو و ۸۰ گرم و از نظر قیمت غیرقابل تخمین و تاج ملکه با ۱۶۴۶ قطعه الماس و تعداد معتنابهی از جواهرات دیگر و طلا به ارزش دهها میلیون دلار به عنوان بخش اندکی از جواهرات ربوده شده سلطنتی هستند.
بستهبندی این گنجینهها سرعتی خاص را میطلبید که باید درون چمدانها و صندوقها جای داده شود. در جریان این بستهبندیها بسیاری از جواهرات توسط اعضای تیم بستهبندی دزدیده شد و هرگز ردپایی از آنها بهدست نیامد…».
روزنامه فایننشالتایمز ، اخیرا در گزارشی میزان داراییهای خارج کرده از سوی دیکتاتورهای فراری از کشورهای مختلف را بررسی و اعلام کرد: محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران ۳۵ میلیارد دلار دارایی از ایران خارج کرده است.
نگاهی به برخی فعالیتهای افراد نزدیک به شاه مخلوع بعد از سرنگونی رژیم طاغوت نشان میدهد رقمها بیش از این است. به نظر میرسد این رقم متعلق به خروج مستقیم دارایی به شکل ارز از کشور باشد و املاک و سهام خاندان پهلوی در خارج از کشور در آن محاسبه نشده است. اسناد و مدارک موجود در ایران نشان میدهد بخشی از املاک محمدرضا پهلوی در ایران شامل ۲۲۰ هکتار زمین قبل از خروج او از کشور در سال ۵۷ به فروش رفته و به صورت ارز از کشور خارج شده بود.
با این حال بر اساس آمارهایی که روزنامهها و نشریات آمریکایی منتشر کردند ثروت شاه شبکه پیچیدهای از شرکتها، بنیادها، حسابهای بانکی، زمینی در کوستادلسول اسپانیا، ویلایی در سنت موریس سوییس که بعدها سیلویو برلوسکونی آن را خرید و املاکی در نقاط مختلف دنیا بود.
ارزش ثروت تقسیم شده شاه از ۱۲۰ میلیون دلار بر طبق گفته بعضی وابستگان به خانواده پهلوی تا ۱۰۰ میلیارد دلار طبق برآوردهای نیمهرسمی متغیر است. عباس میلانی که به این خاندان نزدیک است رقمی نزدیک به یکمیلیارد دلار را نزدیکتر به واقعیت میداند و هنوز هم مشخص نیست چه میزان از ثروت ایران توسط او و خاندانش به یغما رفته است.
اردشیر زاهدی از محرمان دربار پهلوی، نوشته است: «دادستان تهران در زمان شریف امامی فهرست دقیقی از افرادی که پولهایی را به شکل ارز خارج کرده بودند، استخراج کرد. در میان این فهرست شخص اعلیحضرت به خروج ۳۱ میلیارد دلار از کشور متهم شده بود». این سخن را فردی بر زبان رانده که وزیرامور خارجه و آخرین سفیر ایران در آمریکا در دوره محمدرضا پهلوی و داماد او بوده است.
کارکنان بانک مرکزی، در پانزدهم آذرماه ۵۷، صورت کسانی که طی ۲ ماه شهریور و مهر ۱۳۵۷ ارز از مملکت خارج کرده بودند را منتشر کردند. در این لیست بیان شده بود که کدامیک از مقامات دولتی و حکومتی حدود ۱۳ میلیارد دلار از ثروتهای خود را به صورت ارز از کشور خارج کرده بودند.
تنها مقامات دولتی ۱۳ میلیارد دلار ارز طی ۲ ماه خارج کردند و شاه و اطرافیانش با بردن ۳۸۴ چمدان بزرگ از طلا و جواهرات سلطنتی و ثروتهای دیگری که قبل از این به صورت ارز از کشور خارج شده بود، مسلما مبلغی بیش از این به تاراج بردهاند. در این فهرست بانک مرکزی نام ۱۷۸ نفر از مقامات دولتی گنجانده شده بود.
جمع مبلغ حواله شده بالغ بر ۱۳ میلیارد دلار ارز اعلام شد. این افراد چون وضعیت انقلاب و امکان سقوط نظام شاهنشاهی را دیدند اقدام به خارج کردن اموال خود از کشور کردند. براساس جمعبندی برخی گزارشها درباره همه دزدیها و اموال به سرقت رفته توسط این خاندان میتوان این رقم را تا ۱۰۰ میلیارد دلار هم برآورد کرد.
شاه و خانواده اش در موقع فرار از کشور مقدار زیادی از جواهرات خود را به همراه بردند. از جمله شاه به همراه اثاثیه خود چهار جعبه جواهرات از ایران خارج نمود. به گفته سعید قانعی، اشرف پیش از اوج گیری انقلاب از ایران خارج شده بود و به همین سبب هم سر فرصت عمده جواهرات خود را از ایران خارج کرده بود. همچنین «ملکه مادر»(مادر شاه) هم، که حدود یک سالی قبل از انقلاب به لندن آمده بود، بیشتر جواهرات خود را در همان زمان همراه آورده بود.
چگونه تاریخ بخوانیم❓
✅در مطالعه تاریخ معاصر، یکی از بهترین شیوه های مطالعه، مطالعه تطبیقی است. یعنی هم خاطرات سفیر ایران در انگلیس(پرویز راجی) را بخوانید و هم خاطرات سفیر انگلیس در ایران(آنتونی پارسونز) همچنین، هم خاطرات سفیر آمریکا در ایران(سولیوان) هم خاطرات سفیر ایران در آمریکا(اردشیر زاهدی) مطالعه شود
آنوقت متوجه می شوید که سطح فکری مسولین رژیم پهلوی در چه حدی بوده است و خود را در مقابل اربابان آمریکایی و انگلیسی خود«تقریبا هیچ» می دانسته اند.
✅به دو مورد از خاطرات پرویز راجی (سفیر شاه در انگلیس) توجه کنید:
🔰خاطرات روز ۱۲ اسفند ۱۳۵۶ : امروز سگی را که حدود یک هفته قبل خریده بودم پس دادم. گرچه این کار را با دلی شکسته و با کمال بی میلی انجام دادم ولی چارهای جز آن نداشتم. چون این سگ جز من از هیچکس اطاعت نمیکرد و علاوه بر اینکه یک بار دست سرایدار سفارت را گاز گرفته بود از ادرار کردن روی فرشهای گرانبهای سفارتخانه نیز ابایی نداشت. من با وجودی که طی این مدت خیلی به او علاقهمند شده بودم ولی چون فرصت چندانی برای رسیدگی و به گردش بردنش را نداشتم ناگزیر از پس دادنش شدم….
به نقل از :پرویز راجی ، خدمتگزار تخت طاووس ، انتشارات اطلاعات ، ۱۳۷۰ ، ص ۱۵۷
همچنین راجی در خاطره روز 11آذر57، نوشته است:
:«ضایعه دیگر حوادث اخیر، لطمه ای است که به غرور ملی ما وارد شده است. باید اعتراف کنم که من با آنکه مسلما این غرور را دارم، می کوشم برخلاف بعضی ایرانیان متعصب، این حس را به افراط نرسانم ولی حتی برمبنای این ضابطه محدودتر، نمی توانم بفهمم چگونه اعلیحضرت و ما همپالکیهای او، پس از تضرع و التماس برای جلب حمایت اخلاقی غرب، می توانیم ادعای سرسوزنی غرور ملی کنیم آن هم در موقعی که ملت ما را از خود می راند. این اتکای مطلق به پشتیبانی غرب همچون عامل تعیین کننده سرنوشت نظام، این ایمان بی دلیل به توش و توان متفقان اروپایی و آمریکایی ما که با اشاره سرانگشتی همه کارها راسروسامان دهند و نسبت دادن هر اتفاقی در ایران به توطئه های مرموزی که در خفای ما در لندن و واشنگتن طرح ریزی می شود، قائل شدن قدرت و نفوذی برای دوستان غربیمان است که ابدا سزاوار آن نیستند.»
✅حالا به دو خاطره از پارسونز توجه کنید:
🔰پارسونز در خاطره 9آبان 1357، نوشته است: «شاه به من گفت که باید کاری انجام داد، ما هر روز مثل برفی درون آب ذوب می شویم. گفت که اوضاع باید قبل از فرارسیدن ماه مقدس محرم(ماه دسامبر) تحت کنترل درآید.» پارسونز در کتاب غرور و سقوط، به ملاقات های مکرر خود با شاه و کسب تکلیف شاه از او و سولیوان تصریح می کند.
🔰پارسونز درخاطره 19 آبان 57، نوشته است که شاه نسبت به مواضع بی بی سی انتقاد کرد و گفت بی بی سی انگار با مخالفان ما زد و بند دارد. پارسونز می گوید، من به شاه گفتم:
کسی که تا این حد👈 احمق باشد که گمان کند دولت بریتانیا نفرت و انزجار سیاسی را با حمایت علنی از رژیم به جان می خرد ولی در عالم واقع با مخالفان زد و بند می کند، باید در 👈تیمارستان بستری اش کرد...گفتم فکر میکنم مردمی که چنین عقیده ای دارند از اینکه نمی توانند مشکلات خودشان را حل نمایند از شدت شرمندگی، 👈عقل از سرشان پریده! در چنین حالتی معلوم است که اتهام زنی به بریتانیا از مواجهه با واقعیت آسان تر است. سکوت بر فضا حاکم شد»
منبع: غرورو سقوط؛ انتونی پارسونز، ترجمه سیدمحمدصادق حسینی عسکرانی، ص159.
✅وقتی که پارسونز مشغول امر و نهی به شاه ایران بوده و شاه را احمق و تیمارستانی و بی عقل خطاب میکند، راجی در انگلیس سگ بازی می کرده و از وزیر خارجه انگلیس التماس می کرده که از ایران حمایت کنند!
رژیم های دست نشانده، مثل لیمو ترش هستند!
حسین مکی در کتاب تاریخ بیست ساله ایران می نویسد:
میگویند هنگامی که سیدضیاءالدین عدهای از رجال را توقیف کرده بود یکی از کسانی که با انگلیسیها در تهران روابطی داشت برای استخلاص یکی دو نفر از رفقای خود به ملاقات وزیرمختار انگلیس رفته بود هنگامی که چای با لیموترش برای میزبان و میهمان آورده بودند موضوع توقیف رجال ایران مطرح بود شخص مزبور به وزیرمختار انگلیس میگوید که نصرتالدوله و فلانی که فعلاً در توقیف هستند اینها از دوستان انگلستان و مدتها به سیاست آن کشور خدمت کردهاند با چنین سوابقی حقاً نبایستی توقیف شوند.
👈وزیرمختار انگلیس👉 در حالیکه گیلاس چای را برای نوشیدن برداشته بود و با یک دست لیموترش را در دست خود گرفته فشار میداد، آب لیمو را در چای ریخته سپس گفت: :
«ما نسبت به اشخاص مانند همین لیموترش رفتار میکنیم مادام که برای ما قابل استفاده باشند نگه میداریم و همین که استفاده خود را دادند مثل همین لیموی بیآب پرتاب میکنیم» و پوست لیموترش را پرتاب کرد.
حالا نتیجهای که از این حکایت گرفته میشود این است که به طور قطع سردارسپه سیاست انگلستان را در ایران بیش از سایر رجال ایران برای آنها تأمین مینموده به همین مناسبت هم او را کاملاً تقویت نمودند تا بالاخره او را به سلطنت ایران رسانیدند و پس از آنکه دیگر فایدهای برای انگلیس نداشت و سیاست عمومی آن کشور اقتضا نمود که وی را از صحنه سیاست خارج نمایند او را مانند لیموترش مصرف شده دور انداخته و با یک حمله ناگهانی وی را کنار گذاردند.
✅منبع:
تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج ۲، صص ۳۶۲ و ۳۶۳
تحریف اشعار فردوسی توسط یک یهودی با ظاهر ملی گرایی!
فروغی که یک جهودی فراماسونر بود، برای مشروع جلوه دادن رژیم دست نشانده پهلوی دست به دامن تحریف شاهنامه فردوسی هم می زد.
استفاده جهت دار از فردوسی و اشعار او،کاربرد متملقانه ان و تحریف فردوسی و جعل ابیات به چنان ابتذالی کشیده شده که مرحوم ملک الشعرای بهار را به اعتراض وا داشت. ملک الشعرا گفت:
«اشعار بی پدر و مادر را پهلوی هم قرار دادهاند و اسم آن را شاهنامه گذاشتند.بنده وقتی می گوییم این شعر مال فردوسی نیست، می گوییند تو وطن پرست نیستی ….. آقا این وضع زندگی نیست… افرادی می خواهند احساسات وطن پرستی مردم ار بدین وسیله تحریک کنند و بالا بیاورند. هر چه دلشان خواست در آن می گنجایند و هر چه در آن گنجانده شده، قبول می کنند و می گویند این شاهنامه ملت ایران است»
منبع: فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲، صفحه ۴۲ و ۴۳
روستاهای ایران در دوران حکومت پهلوی فقط ۴درصد برقو ۱ درصد آب آشامیدنی داشتند!
منبع:خاطرات اسدالله علم
آیا رضاخان توسط انگلیسی ها به ایران تحمیل شد؟
برای پاسخ به این سوال باید به منابع زیر مراجعه کرد. خاطرات آیرونساید، وصیتنامه اردشیر ریپورتر، اسناد وزارت خارجه آمریکا و خاطرات سفیر وقت آمریکا در ایران.
🔰همچنین سخنان سران سه کشور متفقین در تهران در 1322، سخنان شخص رضاشاه! و عملکرد او که تماما در راستای سیاستهای انگلیس بوده است. اما مهمترین نکته آنست که اساسا سیاست انگلیس در آن زمان(پس از جنگ جهانی اول) مبتنی بر ایجاد رژیم های دست نشانده(بجای حضور مستقیم استعماری) بوده است. به همین دلیل در ترکیه و افغانستان نیز دولت های دست نشانده ایجاد شدند.
آیرونساید در خاطرات خود مینویسد بارها از اردوی قزاقها بازدید کرده و به این نتیجه رسیده که «رضاخان مسلماً بهترین است» به این ترتیب رضاخان مقام فرماندهی نیروهای قزاق را به دست آورد. د
مذاکرات خصوصی در مورد جزئیات کودتا توسط رضاخان و آیرونساید آغاز شد و در نتیجه این کودتا، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان وارد تهران شدند و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند.
در این زمان مهمترین مأمور انگلیس در ایران، اردشیر ریپورتر بود. وی در سال های طولانی حضور در ایران، در بسیاری از تحولات و وقایع سرنوشت ساز، حضور جدی و فعال داشت. حضور در جلسات انجمن های مخفی عصر مشروطه، نفوذ در قوای قزاق و انتخاب و هدایت رضاخان میرپنج برای انجام کودتا و کمک به او برای صعود به سلطنت، از اقدامات او بود که نفوذ این جاسوس کهنه کار را در تحولات سیاسی ایران آشکار می سازد.
🔰اردشیر جی در وصیتنامه خود مینویسد.«در اکتبر سال 1917 بود که حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا کرد..رضاخان سواد و تحصیلات آکادمیک نداشت ومن به زبانی ساده تاریخ و جغرافیا و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را برایش تشریح میکردم .. من برای نظرات رضاخان درباره نیروی قزاق اعتبار فراوانی قائل بودم و سرانجام او را به آیرونساید معرفی کردم.
حتي نويسندگاني نظير سيروس غني، که از طرفداران رضا شاه هستند نيز به نقش تعيين کننده انگليس در به قدرت رسیدن رضا شاه اذعان دارند.
تاراج آثار باستانی ایران توسط رضاشاه و محمدرضاشاه
آثار باستانی هر کشوری، از نمادهای هویتی آن کشور به حساب می آید. در ایران که سابقه تمدنی بسیار بالایی دارد، آثار باستانی و عتیقه جات زیادی یافت می شود. تمام حکومت های ایران در طول تاریخ مراقب بوده اند که آثار تاریخی کشور از بین نرود. اسناد زیادی از صفویه و حتی قاجار در دست است که در هیچ شرایطی حاضر به فروش آثار نفیس باستانی نمی شدند و آنها را حفظ می کردند.
اما طبیعی بود رژیم دست نشانده پهلوی که هیچ نسبتی با ایران نداشت، درباره آثار باستانی کشور نیز غیرت به خرج ندهد. غارت آثار باستانی کشور از زمان رضاخان تا آخرین روزهای سلطنت محمد رضاشاه ادامه داشت.
آیا تا به امروز به این سوال فکر کرده اید که چرا با وجود تعلق داشتن بسیاری از آثار باستانی معروف و مشهور دنیا به تمدن ایرانی اکثر این ثروتهای ملی ما در موزه های اروپا و آمریکا نگهداری میشوند؟ چرا هیچگاه به ایران عودت داده نشدند؟
✅با آغاز سلطنت پهلوی در بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۳۱ امتیاز کاوش آثار باستانی طی قراردادی به آمریکایی ها واگذارد شد.
آرتور اپهام پوپ، یکی از باستان شناسان #مشهوری بود که بسیاری از آثار تاریخی ایرانیان را به کلکسیون دارهای خارجی میفروخت و از کشور خارج میکرد، با این وجود #رضا_شاه در سال ۱۹۳۱ از او و در سال ۱۹۳۵ از همسر وی با اعطای مدال تقدیر کرد.
در سال 1935 پس از خروج اولین محموله از اشیای مکشوفه در تخت جمشید سفیر آمریکا در ایران گفت: 👈«تعداد زیادی کامیون نیاز بود تا آثار باستانی متعلق به موسسه ی شرق شناسی از تخت جمشید برای انتقال به آمریکا، به بوشهر فرستاده شود.» رئیس موسسه شرق شناسی هم در سال 1940 در اظهار نظری در رابطه با اشیائی که موسسه در تخت جمشید به دست آورده بود، گفت: « کمتر محلی چنین ثمرات جالب توجهی به بار آورده است.»
📚منبع: تاراج بزرگ؛ آمریکا و غارت میراث فرهنگی ایران/ 1320- 1304 خورشیدی دکتر قلی مجد/ ترجمه مصطفی امیری
رضاشاه تمام راهزنان را جمع کرد تا به همه یاد بدهد که ایران تنها یک راهزن دارد و آن رضاشاه است.
اگر شاه می ماند علاوه بر بحرین و 22جزیره اش، به احتمال زیاد جزیره کیش و قشم و ابوموسی هم از ایران جدا می شدند چون انگلیس بر روی این سه جزیره نیز نظر داشت.
رضاشاه و از دست دادن بخش هایی از کشور، بدون جنگ!
🔴بزرگترین ننگ تاریخی دوران حکومت رضاشاه و جدایی بخش اعظمی از ایران و دادن مناطق استراتژیک به همسایه های ایران در پیمان سعد آباد
💠رضاشاه پهلوي ارتفاعات آرارات در غرب ايران را به تركيه، قسمتهائي از شرق ايران را به افغانستان و منطقه سوق الجيشي اروند رود (شط العرب) را به عراق بخشيد. 😞😞😞
🔅سرلشكر ارفع كه در سفر رضاشاه به تركيه عضو هيأت همراه وي بود، خاطراتي از اين سفر در زمينه نوع نگرش رضاشاه نسبت به اختلافات مرزي ايران با همسايگان دارد كه خواندني است.
💠ارفع در خاطرات خود ميگويد:«من عضو هيأت تحديد حدود و حل اختلافات بودم. در اين هيئت كساني چون محمدعلي فروغي و رشدي آراس شركت داشتند. يك روز كه من و يك سرهنگ ترك بر سر موضوعي مورد اختلاف با حرارت بسيار بحث ميكرديم رشدي آراس گفت:«ما تركها به نظر اعليحضرت شاهنشاه اطمينان و اعتقاد كامل داريم، سرهنگ ارفع پروندهها و نقشهها را به حضور ايشان ببرد هرچه فرمودند ما قبول داريم».
من نقشهها و كاغذها را جمع كردم و يك راست به كاخ سلطنتي رفتم و به اتاق داخل شدم و گفتم عرايضي دارم. چند دقيقه بعد شاهنشاه وارد شدند در حالي كه من نقشهها را روي ميز پهن كرده بودم. همين كه نقشهها را ديدند فرمودند:«موضوع چيست؟» من شروع كردم به توضيح دادن كه فلان تپه چنين است فلان منطقه چنان است، آنجا سخت مورد نياز ماست، و از اين حرفها... ولي پس از مدتي كه با حرارت عرايضي كردم با كمال تعجب ديدم اعليحضرت چيزي نميفرمايند. وقتي سرم را بلند كردم ديدم شاه با حالت مخصوصي به من نگاه ميكند گويي به حرفهايم چندان توجهي ندارد و تنها چشم به چشم من دوخته است تا ببيند من چه ميگويم. من سكوت كردم. فرمودند: معلوم است منظور مرا نفهميدي... بگو ببينم اين تپه اين جا از آن تپه كه ميگويي بلندتر نيست؟ عرض كردم: «بلي قربان»... فرمودند: «آن را چرا نميخواهي؟ اين يكي چطور؟» عرض كردم «بلي». فرمودند: «منظور اين تپه و آن تپه نيست. منظور من اين است كه دو دستگي و جدايي كه بين ايران و تركيه از چندين صد سال وجود دارد و هميشه به زيان هر دو كشور و به سود دشمنان مشترك ما بوده است از ميان برود. مهم نيست كه اين تپه از آن كه باشد. آنچه مهم است اين است كه ما با هم دوست باشيم.»
من شرمنده شدم و كاغذها و نقشهها را جمع كردم و به وزارت خارجه كه محل تشكيل هيئت بود برگشتم. همه منتظر من بودند تا وارد شدم پرسيدند اعليحضرت چه فرمودند؟ گفتم: « فرمودند ما دوست هستيم اين موضوعات در كار نيست. تقسيم كنيد اين طرف تپه كه رو به «قطور» است مال ما باشد و آن طرف مال تركها». اين واقعاً درس بزرگي بود براي من و دريافتم كه شاهنشاه ايران تا چه اندازه نظر بلند و با گذشت و خواهان دوستي و صلح و صفا هستند.»
به اين ترتيب رضا شاه پهلوي ارتفاعات آرارات را به تركيه و قسمتهائي از شرق ايران را به افغانستان و شط العرب را به عراق بخشيد. در خاطرات سرلشكر ارفع كه عضو كميسيون تحديد حدود مرزي بوده چگونگي اين واگذاري را بيان مينمايد... بنابراين پيمان سعدآباد از هر لحاظ به زيان ايران بوده است.
📚منبع:تاريخ بيست ساله ايران، حسين مكي، نشر ناشر، 1362، جلد 6، ص 153
خسرو معتضد از روزنامه نگاران دوره پهلوی، استاد تاریخ :
در موقعیکه بیگانگان فشار میآوردند احترام متقابل نبود و دستور بود و شاه را هم میترساندند. . الان کتابی هست با عنوان شیر و عقاب که جیمز بیل نوشته است که در آن نوشته چه فشارهایی به شاه وارد میکردیم برای اینکه او را بترسانیم. مشکل شاه، فساد مالی مملکت و حضور والاحضرتها در تمام امور بود. یک کتابی هست با عنوان «14اصل پاولینگ»، این آقا که عضو سفارت بود میگفت شاه باید این کارها را انجام دهد. انگلستان هم به نوبه خودش کار میکرد. این کشور همیشه منفعتش در ایران مهم است.
من نمیخواهم بدگویی کنم. متأسفانه تاریخ بیرحم است. شما شاه عباس را دارید، شاه سلطانحسین را هم دارید. من وقتی روی پهلوی قضاوت میکنم، قضاوتم این نیست که این خانواده 40 سال پیش بودند. قضاوتم همان بود که در زمان صفویه است. شما دوران عظمت صفویه را ببینید که در مقابل کشوری مثل عثمانی شاه اسماعیل با چه غیرتی مقاومت میکند و شاه طهماسب و شاه عباس. بعد متأسفانه یک شاه سلیمان و شاه سلطان حسین میآید که مشغول فساد میشوند. من واقعاً به مردم توصیه میکنم که تاریخ ایران را به دقت بخوانند و احساساتی نشوند.