eitaa logo
مجنون الحسین عݪیہ السݪام«³¹³»
205 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2هزار ویدیو
83 فایل
🇮🇷😊🥀1400٫8٫2 __________________ مدیر ↓ @Mahbobz2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حُسِین , حرم . . . چجوری دلت میاد نرم🚶🏿‍♂💔 ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
-شیرین‌ترین‌لذت‌دنیا‌چیه!؟ +تماشای‌کرب‌وبلای‌حسین...(:!🖐🏻 ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
🖇🗓 ذڪر‌"روز‌پنج‌شنـبھ"꧇ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ لـٰآاِلھ‌َاِلـٰآ‌اللّٰھ‌‌المَلِک‌الحق‌ُّالمُبیـن⁦••" "نیسـت‌خدایۍ‌جز‌اللّہ‌فرمانـرواۍ‌حق‌و‌آشڪار••" ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📿🌝 ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
• . میگفت : هر وقت بھ دردی دچار شدی بھ خودت بگو : خداروشکر کھ بہ مصیبتـے گرفتارم ، نھ معصیتـے ...🌱'! . • ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
• • ‌‌میدونۍ‌بدترین‌جاۍ‌زندگۍ‌ڪجاست؟ اونجا‌کہ‌بہ‌خاطر‌یہ‌فیلم،نمازتو‌سریع‌میخونۍ یا‌اصلا‌نمیخونۍتابہ‌اون‌فیلم‌برسۍ!💔 فقط،فڪر‌نمیکنۍ‌رو‌زقیامت‌‌اونۍ‌کہ ‌بہ‌دادت‌میرسہ‌نمازه‌،نہ‌‌دیدن‌فیلم🙂•• •••━━━━━━━━━ ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
‹🌱🌹› • • جـٰان‌را‌کِہ‌هیـچ..🚶🏿‍♂ مَن‌جَھانَم‌را‌فـَداۍ‌یک‌خَنده‌ۍ‌تـو‌میڪُنـم♥️!' ‌‌ • • ‹ ッ!. روز یک از رهبر ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
شادم که در حریم تو افتاده کار من آیا شود زِ لطف؛ خریدار من شوی:)؟💔 . .!
جنسِ خاکِ قلب با تمام بدن فرق دارع! -آر‌حاجی:)🚶🏻‍♂
علم‌پیشرفت‌نکرده‌هنوز‌وگرنه‌این‌ حجم‌دلتنگی‌و،علاج‌نداشتنش‌نباید‌ بشرروانقدراذیت‌میکرد!-🙂🖐
نهایت‌بدبختی‌میدونی‌چیه؟! این‌نهایت‌بدبختی‌ماست . . ڪہ‌در‌خیابان‌ڪہ‌راه‌می‌رویم چشم‌در‌اختیار‌ما‌نباشد و‌ما‌دراختیارچشم‌باشیم! یڪی‌از‌خاصیتهای‌قطعی‌عبادت‌واقعی تسلط‌انسان‌بر‌شهواتش‌است. 🌱
چشم مثلِ گوگل نیس👀 که بعدِ جستجو سریع سابقشو پاک کنیم...! مواظبشون باشیم!!😉 +آره‌ حاجی چِش میبینه دل‌میخواد..👍
چه تفسیر قشنگی👌☺️ کیف کردم😅
برای کی میریم هیئت؟!👌🌿
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید (مسلم جهان آرا)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۳۶۸٫۴٫۱۲ ◈❘ محل ولادت: شاهین دژ ◈❘ وضعیت تاهل: متاهل ◈❘ تاریخ شهادت: ۱۳۹۹٫۸٫۲۳ ◈❘ محل شهادت: آذربایجان غربی ◈❘ محل مزار:گلزار شهدای شاهین دژ   📚مـنـبـع: ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/3954049171Cf6769d72fb ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
۳ آبان ۱۳۹۹ بود که تعدادی از تروریست‌ها به یکی از پاسگاه‌های مرزی در شمالغرب کشورمان حمله کردند. در پی این حمله مسلحانه و مقاومت مردانه رزمندگان، تعدادی از تروریست‌ها به هلاکت رسیدند، اما در این درگیری سه نفر از مرزبانان به نام‌های استوار دوم مسلم جهان‌آرا، استوار دوم مالک طاهر و سرباز وظیفه کامران کرامت نیز به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. به مناسبت چهلمین روز شهادت این عزیزان گفت‌وگوی کوتاهی با سحر علیمرادی همسر شهید مسلم جهان‌آرا انجام دادیم که ماحصلش را پیش رو دارید. ابتدا خودتان را برای ما معرفی کنید. اهل کجا هستید؟ من سحر علیمرادی همسر شهید مسلم جهان‌آرا ساکن استان آذربایجان‌غربی شهرستان شاهین‌دژ شهر محمودآباد هستم. همسرم شهید مسلم جهان‌آرا متولد ۱۲ تیرماه ۶۸ بود و خودم متولد سال ۱۳۷۰ هستم. تنها فرزندمان سپهر اول فروردین ۹۶ به دنیا آمد. وابستگی عجیبی بین این پدر و پسر بود. چه شد که همسفر زندگی شهید مسلم جهان‌آرا شدید؟ من و مسلم از سال ۸۶ عاشق و دلداده هم بودیم. اما از آنجا که سن مسلم کم بود باید صبر می‌کردیم. در نهایت در سال ۹۲ با هم ازدواج و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. مهریه‌ام ۱۱۴ سکه بهار آزادی بود، اما مهر مسلم با هیچ ثمن دنیایی قابل مقایسه و معاوضه نبود. قبل از اینکه به خواستگاری من بیاید برای آموزشی عازم شمال شد. مادرش را فرستاد تا من را نشان کنند. آموزشی‌اش که تمام شد، رسماً عقد کردیم، یک عقد خیلی ساده. تمام دلخوشی‌اش در زندگی‌اش مادرش بود. چون پدرش از دنیا رفته بود سرپرست مادرش بود. عهد کرده بود هیچ‌وقت مادرش را تنها نگذاریم و با همدیگر زندگی کنیم و برای همین من و مادرش با هم زندگی می‌کردیم. وقتی سر کار و در مرز بود، من و مادرش این دلهره را داشتیم که کی به پاسگاه می‌آید و با ما تماس خواهد گرفت. از علاقه‌اش به شهادت برای‌تان صحبت کرده بود. شما چه پاسخی برایش داشتید؟ بله همیشه می‌گفت: «ببین کی نوبت من می‌شود که شهید شوم.» ماه رمضان ۹۶ بود. وقتی به خانه آمد گفت فرمانده و یکی از همرزمانم به شهادت رسیدند. فرمانده‌مان متأهل بود و دو فرزند داشت. دلم پیش بچه‌هایش مانده که با این خبر چطور کنار می‌آیند؟ نمی‌دانست در تقدیر خودش هم شهادت است و این روز‌ها فرزند سه ساله و نیمه‌اش بی او روزگار سختی می‌گذراند. مسلم خیلی علاقه داشت که سپهر قرآن را حفظ کند برای همین خودش شروع کرده بود و به پسرمان آموزش می‌داد. خیلی دوست داشت پسرمان حافظ قرآن شود. علاقه و ارادت مسلم به شهدا مربوط می‌شود به دوران دفاع مقدس، پدر مسلم جانباز دفاع مقدس بود. مسلم پای حرف‌ها و خاطرات ایشان می‌نشست و به نبودنش در آن دوران غبطه می‌خورد. ۱۳ دی ماه سال گذشته وقتی سردار سلیمانی به شهادت رسید گفت خوشا به حالش! کاش من هم لیاقت داشتم که شهید شوم. کمی از شهید مسلم جهان‌آرا بگویید، چطور همسری برای شما بود؟ مسلم صبور بود و مظلومیت عجیبی در چهره داشت. خیلی بااحساس بود و به خانواده‌اش عشق می‌ورزید. من و مسلم هشت سال در کنار هم زندگی کردیم. حتی یک بار هم نشد که با صدای بلند با من یا مادرش صحبت کند. تکیه‌کلامش بعد از هر کاری این بود: «به لطف خدا...». خدا را اول و آخر همه امورش می‌دید. رضایت خدا برایش اولویت داشت. همیشه می‌گفت: «تمام ترسم این است یک روزی برسد که من باشم، اما خانواده‌ام نباشند.» ارادت خاصی به اهل بیت (ع) داشت. همیشه روز تاسوعا این شعر را روی کاغذ می‌نوشت: «مثل عباس کسی هست دلاور باشد، با همه تشنگی‌اش یاد برادر باشد.» مسلم در خانواده‌اش از همه کوچک‌تر بود. اما به‌قدری دانا بود که خانواده در امور زندگی از او مشورت می‌گرفتند. زمانی که در مرخصی بود به خانه اقوام و بستگان دور و نزدیک سر می‌زد. توجه زیادی به صله رحم داشت. همسرم دستگیر نیازمندان بود. تا می‌توانست در امور خیر سهیم می‌شد. شهادت‌شان چطور رقم خورد؟ اصلاًَ فکرش را هم نمی‌کردم که خدا این‌قدر زود مراد دل همسرم را با شهادت بدهد، اما در ۲۳ آبان سال ۹۹ ایشان در درگیری با نیرو‌های پ. ک. ک در حوالی ساعت یک و ۵۰ دقیقه در منطقه مرزی ترگور ارومیه در حالی که به سمت ماشین رفته بود تا از آنجا مهمات بیاورد مورد اصابت تیر تروریست‌ها قرار گرفته و به شهادت می‌رسد. با من تماس گرفتند و گفتند: مسلم جهان‌آرا زخمی شده است برای ملاقات با ایشان به هنگ مرزی بیایید. همه دلخوشی‌ام این بود که مجروح شده است، اما خیل تماس‌ها و پیام‌های تسلیت بستگان من را به یقین رساند که مسلم شهید شده است. مسلم و همرزمانش در مرز قرعه‌کشی ماهانه داشتند تا ببینند این ماه شهادت به نام کدام‌شان می‌افتد. شاید قرعه شهادت این ماه به نام مسلم نیفتاد، اما شهادت به کامش خوش نشست و او لایق دیدار با اباعبدالله‌الحسین (ع) شد.
↺پست‌ های‌ امࢪوز تقدیم بھ↶ شبتون فاطمے°• عشقتون حیـــ♥️ـــدࢪۍ مھࢪتون حسنے🌱•° آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫°` یا زینب مدد... نمازشب ، وضو و نماز اول وقت یادتون نࢪه🤞🏻•• التماس‌دعا➣ ‌‎‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2 •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ ❣ قرار شبانہ❣ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊 ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••‌‎‌‌ https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2 •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
شهدا عقب مانده اند .. [ عقب مانده اند از ] + راستی .. ما هم عقب مانده ایم؟(: ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 دلم‌بی‌قرار‌دیدنِ‌گنبد‌طلایِ‌توست هرڪس‌که‌آمده‌حرم‌مبتلایِ‌توست:)! "_نمی‌طلبے‌آقاے‌من؟!:)🖐🏽 ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
🙋🏻‍♂ اندازه‌پسر‌خودم‌بود..سیزده‌چهارده‌ساله.. وسـط‌عملیات‌یك‌دفعه‌نشسـت!😳 . گفتم:«حالاچه‌وقته‌استراحته‌بچـه؟!»💣 گفت:«بندپوتینم‌شل‌شده، می‌بندم،راه‌می‌افتم..🖐🏼» . نشست‌ولـی‌بلند‌نشد! هردوپایش‌تیـر‌خورده‌بود برای‌روحیه‌ما‌چیزی‌نگفته‌بود..:)💔 ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
•『🌱』• 🖇💜 . شڪر! کہ‌درقلبمان؛ مویرگۍهسٺ‌متصل‌بہ‌خونِ‌‌گرم‌شھیدان وازهمان‌خون‌اسٺ‌کہ‌گاھ! قلب‌مآن‌‌بہ‌یادشـٰان‌‌میتپد... ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
🖤 بالای‌منبر‌گفت‌:‌بوے‌سوختن‌میاد رفتند‌و‌گفتند‌چیزے‌نیست ... دوباره‌‌گفت‌؛رفتند‌گشتند گفتند: خبری‌نیست محڪم‌زد‌روۍ‌زانویش‌و‌گفت‌:‌منِ‌شیخ‌عباس قمۍ‌سه‌بار‌گفتم‌بوۍ‌سوختن‌میاد‌ رفتید‌و گشتید محمد‌و‌آلش‌هزار‌سال‌است‌مےگویند‌: جهنم است .. ولۍ‌توجه‌ای‌نمیڪنید . .(: ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
میگفت ڪسی‌ که‌ از‌ خدا نترسه؛ خدا اونو از‌ همه ‌چی‌ می‌ترسونه:")🌱 👤•.استادپناهیان•.
حسین‌جان من‌همانم‌که به‌آغوشِ‌توآوردپناه - بغلم‌کن! کسی‌جُز‌تونفهمیدمرا ..
- -داردغلط‌لغت‌نامه‌دهخدا.. باید‌نوشت‌روبروی‌عشق‌:ڪربلا..'! -
یہ‌‌"الہۍ‌بہ‌حق‌رقیہ" بگیم‌کہ‌ان‌شاالله‌اربعین‌ڪربلا‌باشیم💔
بدون تعارف تودوره‌،زمونہ‌ای‌هستیم ڪہ‌نماز‌صبحمون‌قضا‌میشہ چرا؟ چون‌میخواستیم‌تادیࢪدقت ڪاررسانہ‌اے‌انجام‌بدیم! تادݪ‌مولا‌شاد‌بشه:/ همینقدرتباه!🖐🏻