#صرفاجھتاطلاع . .
ھیچڪساز گناه درامان نمۍماند ،
مگراینڪہزبانش را نگہ دارد .
_اماممحمـدباقࢪ
#ولادت_امام_محمدباقر
دلانہ✨
میگفت:
+اگر به جای خدا،
خودت را مالک داشتھ هایت بدانـی زورت میآید 'انفاق' ڪنـی.
اما اگر حواست باشد صاحبحقیقی همهچیز 'خداست' و توفقطامانتداری، قضیھ فرق میڪند.🌿'
#دلانه
نزدیک "عملیات خیبر" بود ؛ زمستان بود و ما در اسلام آباد غرب بودیم
از تهران آمد خانه چشم های سرخ و خسته اش داد می زد چند شب است نخوابیده؛ تا آمدم بلند شوم، نگذاشت دستم را گرفت و نشاندم
گفت: "امشب نوبت من است که از خجالت تو بیرون بیایم " گفتم: " ولی تو، بعد از این همه وقت ، خسته و کوفته آمدی و ..." نگذاشت حرفم تمام شود
رفت خودش سفره را انداخت غذا را کشید و آورد بعدی هم غذای مهدی را با حوصله داد و سفره را جمع کرد چای ریخت و آورد دستم و گفت : "بفرما بخور. "
همسر شهید همت
#عاشقانه_شهدایی😍
⊰•💛🔐•⊱
.
جانـ♥️بہدٻدارتــۅ
یڪرۅزفداخواهمـڪـرد:)
.
⊰•💛•⊱¦⇢#حضـرٺعـشق
⊰•💛•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
صدایتو...!
گوشفلکراپرکرده:
مــاملتشهادتیم،
ماملتامامحسینیم💔:)))!
#جان_فدا🖤'
#بدونتعارف ..
رفیق..!
طرز تفڪرشقراره بچہهاتو بزرگڪنہ،
نہقیافہوقدش
فلذادرستانتخابڪن. :))
#تلنگر
ما هم امکان داشت مثل تمام ڪسانی ڪھ ماه رجب پارسال بودند و امسال نیستند ؛ نباشیم⚡️!
+ ولی الان که باز هم فرصت به ما داده شده ' استفاده کنیم :))
#خودسازیباشهدا🌹
با همرزمانش نشسته بود و صحبت می کرد.
وقت نماز شد.
محمد بلند شد و به طرف منبع آب رفت و #وضو گرفت.
دوستاش گفتن:
-بیا، یه چایی☕️ بخوریم،
بعد همگی می ریم نماز می خونیم.😁
محمد لبخند زنان گفت:☺️
-امام حسین ع ظهر عاشورا اول نماز خوند، بعد چایی رو با فرشتگان تو بهشت خورد.😊
به سنگر رفت و به نماز ایستاد.
خمپاره ای 💣فرود اومد و محمد را #آسمانی کرد.🕊
#شهید_محمد_گلچین🌷
شنیدین میگن خداوند آدم هایی رو که خیلی دوست داره بیشتر امتحان میکنه
تا حالابه این فکر کردی شاید بیشتر مشکلات و گرفتاری ها جهت امتحان توست از طرف خدا✨
دوست خوبم..
هربار که غمگین شدی
هر بار که شکست خوردی
هر بار که اشک ریختی و به مشکل بر خوردی
اگه درگیر گناه شدی
بازم ناامید نباش
چون واقعا یک نفر در آسمان هست که منتظر توست✨❤️
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین»
✧شهید (ابراهيم صادقي)✧
◈❘ تاریخ ولادت: 1340/05/01
◈❘ محل ولادت: روستای قدمگاه بیرجند
◈❘ وضعیت تاهل: در اطلاعات ذکر نشده
◈❘ تاریخ شهادت:1381/11/05
◈❘ محل شهادت: محور مواصلاتی زابل به نهبندان
◈❘ محل مزار: نهبندان
📚مـنـبـع: شهدای ناجا
❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅
#شهید__
#با_شهدا_تا_ظهور
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
https://eitaa.com/joinchat/3954049171Cf6769d72fb
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
شهید ابراهیم صادقی در سال 1340 در روستای قدمگاه از توابع شهرستان نهبندان دیده به جهان گشود . از همان اوان کودکی فردی بسیار کوشا و از قدرت فراگیری بالایی برخوردار بود نسبت به دوستان و اطرافیان خود بسیار رئوف و مهربان بود و از هیج کمکی در حد توان دریغ نمی کرد پایبندی او به اعتقادات دینی نشانه ای بر پرورش معنوی و رشد درخانواده ای دیندار و معتقد بود و باعث شد تا ابراهیم بیش از سایر همسالان وابسته به خاندان عصمت و طهارت گردد . بطوریکه حضور فعال او در تمامی مراسمات مذهبی بویژه مراسم عزاداری حضرت ابا عبدا... و دهه محرم همیشه به چشم می آمد شهید صادقی در گنار فعالیت های مذهبی به تحصیل نیز اهمیت بالایی می داد بطوری که با این جدیت و تلاش موفق به اخذ مدرک لیسانس گردید فعالیت های اجتماعی ابراهیم نیز قابل ذکر است بطوریکه او همزمان با فعالیت های مذهبی و اشتغال به تحصیل همکاری خود را به عنوان عضو فعال بسیج همواره حفظ و همواره از رابطه خوبی با برادران عقیدتی انتظامی و سپاه برخوردار بود با ورود ابراهیم به جرگه مامورین خدوم نیروی انتظامی برگ تازه ای بر عمر او رقم خوردشهید صادقی که قبلا نیز بعنوان عضو فعال بسیج با نیروهای نظامی و انتظامی همکاری داشت این بار در مسئولیت واحد حسابداری و پرداخت حقوق کارکنان ستاد ناحیه انتظامی
زاهدان حاضر گشت اما او که وجودش لبریز از شوق شهادت بود پس از مدتی بعنوان فرماندهی پاسگاه آسویچ سراوان مشغول به خدمت کردید . با گذشت 2 سال از خدمت در این یگان به زادگاهش بازگشت و در سمت فرماندهی پاسگاه شوسف و نیز فرماندهی یگان امداد حسین آباد مشغول به خدمت شد . وی پس از طی یک دوره 2 ساله در دانشکده افسری تهران این بار به نقطه صفر مرزی و پاسگاه چاه خرما بازگشت تا با برقراری امنیت در این منطقه دین خود را به هموطنانش ادا نماید.
↺پست های امࢪوز تقدیم بھ↶
#شهداگمنام
#شهید_ابراهيم _صادقي
شبتون فاطمے°•
عشقتون حیـــ♥️ـــدࢪۍ
مھࢪتون حسنے🌱•°
آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫°`
یا زینب مدد...
نمازشب ، وضو و نماز اول وقت
یادتون نࢪه🤞🏻••
التماسدعا➣
•••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
@darshaiazshahad
•••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥
❣ قرار شبانہ❣
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ
وَبَرِحَ الْخَفاءُ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،
وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ،
وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،
وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،
اُولِي الاْمْرِ
الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،
وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،
فَفَرِّجْ عَنا
بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباً
كَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛
يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،
وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،
اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،
الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،
يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
•••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
@darshaiazshahad
•••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
#صرفاجھتاطلاع . .
بچہهیئتۍفحشنمیده!
بہشوخۍیاجدۍفرقۍنمیڪنہ..
بگذاریدڪسانۍڪہناسزامۍگویند،
تنھـاڪسانۍباشندڪہحزباللھـۍنیستند.
_استادپناھـیان
خون خود را بر زَمین میزنم تا
مگر وجدانی بیدار شود
ولی افسوس که منافع مادی و
حب حیات همه را به زنجیر کشیده است!
#کلامِ_شهید
#تلنگر. . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷جـانـم حـسـیـن🌷
🔸السلام علیک یااباعبدﷲ الحسین (ع)
🔹 اللهم ارزقنا کربلا
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« أَیْنَالْحَبِيبْ؛أَیْنَصاحِبُنـٰا..»
+اللّھُمعَجّلفۍفَرَجنـٰا..(:
#السلـٰامعلیكیـٰاابـٰاصـٰالحمھدۍ'
#سهشنبه_های_مهدوی
¬| نوجوان که بود کلاس زبان می رفت.
هم از بقیه بچه ها قوی تر بود و هم شاگرد اول مدرسه...
دم درب خانه تابلویی زده بود و روی آن نوشته بود: کلاس تقویتی درس زبان در مسجد امام علی (ع)؛
ساعت دو تا چهار هزینه هر ساعت ۱۰ تا صلوات؛
علی با برگزاری این کلاس خیلی از بچه های محل رو جذب مسجد کرد...♥️
شهید علی هاشمی
[برشی از کتاب هوری ]